جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

مصاحبه با هانا پیرزاده 2

جای شما خالی هفته پیش سفر شمال بودیم .

میزبان از فرنگ برگشته عزیزمان آزاده خانم دوباره سنگ تمام گذاشتند و دو سه روزی در کنار دوستان خوشی کردیم ...

امروز که داشتم عکس ها را نگاه می کردم دیدم نوشتن یک سفرنامه تصویری می شود تکرار مکررات چرا که همسفران همان دوستان سفر اردیبهشت ماه بودند و جایی که مستقر بودیم هم همان ویلای قبلی بود .

بنابراین به جای عکس تصمیم گرفتم  در ادامه مطلب سه تا مصاحبه مبسوط با هانا پیرزاده را خدمتتان نمایش بدهم تا هم از شیرین زبانی این فرشته کوچولو لذت ببرید و هم اینکه حوادث مهم سفر را از زبان او بشنوید .




+ مصاحبه قبلی با هانا



شماره یک


شماره دو


شماره سه






نظرات 44 + ارسال نظر
محسن باقرلو دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:08

ایول ...

محسن باقرلو دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:18

هانا از اون بچچه هائیه که
آدم وختی میبیندش
خوشش میاد بچچه داشته باشه
ولی از اونجائی که طبیعتن
همیشه هانا جلوی چشم آدم نیست
لذا بی خیال این تصمیم میشه !

تیراژه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:22 http://tirajehnote.blogfa.com

میگم چطوره بزرگواران عزیز
کلهم الاجمعین
ساکن یک مجتمع مسکونی شوید در همسایگی جناب پیرزاده
که هر روز صورت ماه هانای عزیز را روئت بفرمایید
چطوره؟!

البته جسارتا عرض کردم ها!

شازده کوچولو دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:35

با عکسای سفر قبلی انگار جون تازه گرفتم بابک. چقددددددر دلم برای روزای خوب جمعمون تنگ شده..

الهه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:39 http://khooneyedel.blogsky.com

واااااااااااااااااای فوق العاده بود.....این بچه خیییلی به دلم میشینه...یعنی به دل هرکسی که حرف زدنش رو میبینه میشینه...خدا نگهش داره برای آرش خان و مهناز جون...

الهه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:45 http://khooneyedel.blogsky.com

هرچی نگاه کنم کافی نیست انگار!خییییلی دلم میخواد از نزدیک ببینمش...امیدوارم به آرزوم برسم

تیراژه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:53 http://tirajehnote.blogfa.com

الهی
چقدر این دختر شیرین و باهوشه
ما شا الله. خدا حفظش کنه
از جواب ها و نحوه ی صحبتش مشخصه کاملا به فضای فکری کودکانه اش میدان داده شده
نه اینکه افکارش از اول در چارچوب کلیشه ای پرورش داده شده باشند.
فراق خاطر خاصی در تفکراتش داره و سوال ها را کودکانه و بر اساس ذهن کودکانه هوشمندش جواب میده
نه بر اساس آموزه های مخصوص این سن در جامعه ی ما

امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشه در کنار خانواده ی گرامی اش.

گلنار دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 00:58



اون لینک آخر شاهکاره ..هاهاها

آقا دستشوئی شما بهتره ..بچه دیگه به چه زبونی بگه آخه

طرز صحبتش هم بامزه ست میگه:آخه "ما" پی پی "داشتیم"
جیش "داشتیم" ,آخه "دلمون" درد گرفته بود .

اونجاشم که میگه:چرا؟ (خوب) کار بدی باشه .باحال بود .

اینور اونور که دیگه آخرش بود ..هاها

اون ( ا (ئه) آخر + باور کن جنابعالی )که دیگه حرف نداشت.

مرسی از هر دوی شما
یک ماچ هم به هانای گل با اون زبونش.




مریم انصاری دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 02:02

چه دختری... چه چیزی.

تیراژه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 02:02 http://tirajehnote.blogfa.com

ای جانم هدررررر!
چرا اینو ندیده بودم تا این ساعت؟
شاید تازه نصبش کردید.

چقدر اون در و دیوارهای اطراف جالبه
و ایضا فیگور ایستادن شما!
این عکس رو کی گرفته ازتون؟

راستی.احتمالا بچه ها در مورد هدر نیز نظر خواهند داد
بهتر است در خاتمه ی کامنتهای این پست لینک عکس هدر را هم قرار بدهید
که بعد ها اگر کسی ارشیو رو مرور میکرد و به کامنتهای این پست رسید چهار چنگولی و حیران نماند!( مثل برخی مخاطبین پست های بزرگوار دیگری که جرات ندارم نامشان را ببرم!)
چون مسلما هدرتان نیز بعد از مدتی تغییر خواهد کرد با توجه به شناختی که از طبع مبارکتان دارم!

بولوت دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 03:11

من برام سواله چه جوری تونستید خودتون رو کنترل کنید و این بچه رو نخورید؟ بلاخره از اون همه آدم یکی باید عنان از کف میداد و درسته قورت میدادش!

عاطفه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 07:09

چقدر عکس کوچولوگی های خودتون نازه ه ه ه

افروز دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 07:58

آخی چقدر قشنگه این عکس هدرت بابک شیطونی ازت میباره
توی کارخونه امکان دیدن ویدئوها نیست ولی رفتم خونه حتما نگاهشون میکنم خدا حفظ کنه هانای عزیزو برای پدر و مادرش

جعفری نژاد دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 08:02

کیااااااااااا ، اینجا کجاست که این ریختی قُرق کردی

جانووووووم کیاااا ، هدر عالیه .

آذین دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 08:08

باسلام و وقت بخیر
با حضور در سایت http://dar-alhuda.net/
قبرستان بقیع را جزء میراث شیعیان قرار دهید نیاز به پنجاه هزار امضاء است تا این مکان مقدس توسط یونسکو ثبت جهانی شود .
با توجه به محبوب بودن وبلاگ شما و کثرت مخاطبان عزیز خواهشمندم اطلاع رسانی فرمایید
از لطفتون بی نهایت سپاسگزارم

نیمه جدی دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 08:26

من که تو این زندان سکندر ( اداره)امکانات دیدن ویدئوها رو ندارم ولی خونه که رفتم حتمن می بینمشون. قسمت های قبلی رو دیدم و انصافن هانا بچه ی شیرین زبونیه.
عکس هدر هم بی نظیره.

سپیده دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 09:26 http://detari.blogfa.com

نازی عزیزم ، ولی من مصاحبتون با کیامهرو بیشتر تر دوست داشتم ، آخه خیلی شیرینه . با کیامهرم مصاحبه کنید again .

آوا دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 09:58

وای وای وای، چه حیف که
الان اینجام و دسترسی به
هیچ نوع پلیری ندارم اینو
ببینم..انشاله شب خونه
برم میبینمش.......خدا
هانای عزیز روحفظ کنه
واسه پدرومادرعزیزش
من فقط الان هدر رو
می تونم ببینم که
بـَـــــــــه چه باحاله.
سرتان سلامت....
یاحق...

جعفری نژاد دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 10:01

کیا نمی دونم چرا از صبح که عکس هدرت رو دیدم یه حس غریبی بهم میگه " زیپت باز نیست احیانن ؟! "

سایلنت دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 10:07 http://no-aros.blogfa.com/

آخی فداش بشم
خیلی با ناز حرف می زنه..
خوش به حال بابا مامانش

بابک دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 10:22

ممد جان باور کن دیشب انقدر باز نبود
قدرتی خدا با نگاه دوستان هی داره بازتر میشه
در ضمن الان که عیال جنابعالی تشریف بردند سفر و منزلتون مکانه و دیروز بصورت رسمی به بلاگستان اعلام امادگی فرمودید ٬ زیاد به( عرائض این حس غریب) توجه نفرمایید که برای دنیا و اخرتت بهتره عزیز دل !

ژولیت دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 11:06 http://migrenism.blogsky.com

در یک کلام عرض می کنم: مووووش بخورتش!!!
لینک عکساتونو که قبلا ندیده بودم الان دیدم و به شدددددت ضعف کردم!!! آخه تو این گرونیا این عکسا چیه می ذارین نمی گین معده کوچیکه به معده بزرگه رحم نمی کنه و قورتش می ده از فرط گرسنگی! اشتباه ننوشتم! من دو تا معده دارم!!!
این هانا خانومتونم بسی خوردنیه:دی گفته باشم!

ارش پیرزاده دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 11:49

بابک جان بی خود نیست هانا هر دو روز یه بار بهانه عمو بابکشو می گیره ... بس که تحویلش می گیری ....
مرسی .. خاطرات تازه شد ...


از طرف هانا از همه بچه ها که ایشون موردلطف قرار دادن تشکر می کنم مرسی ... دوستهای خوبم

[ بدون نام ] دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 11:53

هنوز متاسفانه نتونستم مصاحبه هانا کوچولوی نازنین رو بشنوم..
...باید خیلی عالی باشه...
تو عکس هدر خودت هم که شیطت و بازیگوشی ازت میباره بابک ..

مریم نگار دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 11:54

..بالایی من بودم

miss-apple دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 13:20 http://sib-e-man.blogfa.com

ما که به دلیل اینترنت بو.ق.ی نشد این مصاحبه رو بشنویم!!!
اما رفتیم این هانای شیین رو دیدم!!!
ایشاالله به زودییی !!! از هانای خودتون از این دست مصاحبه ها بزارید !!!

miss-apple دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 13:21

آهان !!! این عکس بالا عجیب آشناست!!!
یعنی اگه یکم بورتر بودید!!! کامل می شد عکس بچه گی های دایی من !!!

فرزانه دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:21 http://www.boloure-roya.blogfa.com

آآآآآآی کیف کردم هانا باهات لج بازی کرده.
به جناب پیرزاده بگید براش اسپند دود کنه

کیانا دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:31

چ هدر باحالی

هانا خیلی باحالی جوجه کوچولووو

جعفری نژاد دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 14:46

حالا که دوره افتادی به شفاف سازی بذار منم بگم

جماعت ، بابا چرا هیچکس از این بشر نمی پرسه شما آقایون طبقه ی بالا چه کار می کردین که نمی خواستین این طفل معصوم ببینه ؟ حتما می ترسیدین هانا ببینه بیاد راپورت خراب کاریتون رو به خانوم ها بده دیگه !!!
وگرنه چه اصراریه که می خوای به این طفل معصوم بقبولونی که دستشویی پائین بهتره و شما باید از دستشوئی پائین استفاده کنی

هانا هم - قربونش برم - احتمالا از نقشه های پلیدتون خبر دار شده و اومده زده تو کاسه کوزتون که اینطور با جدیت تمام پیگیر قضیه بودی تو مصاحبه آره ه ه ه ؟!!

بابک دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 15:22

شفاف سازیت از شفاف سازی های بیست و ۳۰ تاثیرگذارتر بود مملی

جعفری نژاد دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 15:25

مسخره می کنی هان ؟ دارم برات اسحاقی ( آیکن مشت به سینه کوبیدن )

ستاره دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 15:41 http://derakhshesh3tare.blogfa.com

چه قدر نازه...

م . ح . م . د دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 18:05

یاد این عکست بخیر ...

بازی تو وبلاگ کرگدن بود

خانوم بادبادک دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 19:01 http://nobly.blogfa.com/

سلام
یعنی ا اگه من جای شما داشتم با هانا حرف میزدم ، بعد از مصاحبهء اولی لپهاش رو گازگازی گازگازی میکردم
اصن میخوردمش این بچه رو که دیگه هیچی هیچی نمونه ازش

بعد اونوخت امیدوارم خعلی خعلی بهتون خوش گذشته باشه
بعدشم عموجان خب میرید آنتالیا بگید رفتیم آنتالیا چرا میگید شمال آخه ؟

خانوم بادبادک دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 19:03 http://nobly.blogfa.com/

آهان آهان
کامنت تیراژه رو که خوندم یاد هدر افتادم

چشماتون از اون چشمهاس که شیطینت بچگونه توش موج میزنه ، از اون چشمهایی که آدم دوست داره بخورتشون توی این روزگار راکد

از اون چشمهایی که زندگی داره توش

دل آرام دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 20:51 http://delaramam.blogsky.com

هزار ماشالله به این هانای شیرین زبون و خوردنی
و ممنون از شما که همیشه ایده های جالبی برای تنوع داری و از تکرار جلوگیری میکنی.
چه ژستی گرفتی توی این هدر ... ای خداااا
میگم بابک جان شما از همون کودکی شیک بودیا . والا این در و دیواری با این شکل و شمایل که شما جلوش ایستادی الان و توی این دور و زمونه جز دکوراسیون منازل استفاده میشه .

جزیره دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 21:06

هانا خیلی دوس داشتنیه. ماشالله چه بزرگ شده.خدا حفظش کنه

ببخشیدا میگم نمیشد این دستشویی پایین و بالا رو تصویری به نمایش میزاشتید؟:دی
اخه اونجوری که شماها تعریف میکردید ادم هوس میکرد ببینه از نزدیک اون فضای شیکِ دو نبشِ ویو دارو.والا به قران
بعد چه جوری تقسیم بندی کرده بودین دستشویی ها رو؟پایین مال کی بود بالا مال کیا؟خب واقعن سوال پیش میاد

خانوم بادبادک دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 21:11 http://nobly.blogfa.com/

با جزیره کاملا موافقم
دستشویی مگه میز مدرسه است که از وسط نصفش میکنید ؟
والا

آوا دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 22:52

وای وای وای وای ماشاله
به مهناز بانو بگین واسه
هانای عزیزاسفنددود
کنن....خدا حفظش
کنه...الان کلیپه رو
دیدم.ماشاله....
لاحول ولاقوه الا
بالله العــــلی
العظیم.......
یاحق...

کودک فهیم دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت 22:57 http://the-nox.blogfa.com

یعنی اگر هانا پیشم بود یکی از بهترین دوستهام بود...
عاشقشم.خدا حفظش کنه و خانواده اش رو بالای سرش نگه داره.همچنین همه ی شما رو.
از همون اول تا به انتها با صحبتهای شیرین هانا یادِ محسن باقرلوی عزیز افتادم که گفته بود یکی از لذتهاش شنیدن صحبتهای هانا با جناب پیرزاده است.انصافا حق داشته.هانا ماشالا انقدر فهیم و خوش زبون و مهربون و پدرشون هم همینطور.کلا عشق می کنند با هم و این خیلی خوبه.تو هم خیلی بهت میاد بابا باشی بابک.یعنی از اون بابا خوبها میشی که بچه ات یک بند از سر و کولِت بالا میره و عاشقته و یک ساعت نبیندت دلش برات تنگ بشه.ارتباط برقرار کردنت با بچه ها خیلی خوبه.خودت رو می بری توی دنیاشون.
مراقب دل مهربون و پاکتون باشید.همتون.

آقای گوژپشت (Mr.le Bossu ) سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 00:28 http://dooooood2.blogfa.com/

حال اینا رو که نوشتی خوندیم
ولی یه سوال
نوشتی هیچ غریبی اینجا را نمیخواند خب من غریبم !
حالا نخونم یا بخونم ؟
قبلنا میومدیم میخوندیم ها !
خیلی قبلن تر ها .

پروین سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 05:25

چقدر این هانا خانوم شیرین و دوست داشتنی است :*
من عاشق چراهاش هستم، و وقت هایی که صداش رو نازک میکنه. خیلی عزیزه. خدا حفظش کنه :*

خانم یک هفتم... سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 12:01 http://shesh-haftom.blogfa.com

دایی بابک یه دونه ای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد