جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شب یلدای 91

اول از همه تشکر می کنم از دوستانی که نسبت به رادیو لطف داشتند و تعریف کردند و نقد کردند و ایراداتش را گفتند .امیدوارم که شماره های بعدی رادیو جوگیریات بهتر باشد و بی عیب ...


احتمالا دوستان قدیمی تر خوب یادشان هست که پست های صوتی اولین بار کی و چطور آغاز شد . برای کسانی که یادشان نیست عرض کنم که همه چیز از دو سال پیش و درست شب یلدای سال 89 آغاز شد .

محسن باقرلوی عزیز در یکی از فراموش نشدنی ترین خاطرات جمعی بلاگستان ، یک بازی صوتی راه انداخته بود با عنوان نغمه های داودی شب یلدای 1389 


تا به آنروز خیلی از ماها دوستانی صرفا مجازی بودیم . نه همدیگر را دیده بودیم نه صدای هم را شنیده بودیم و نه حتی اسم واقعی همدیگر را می دانستیم .

اما بعد از آن بازی محشر و بی نظیر شب یلدای 89 خیلی دوستی های جدید شکل گرفت و به شخصه برای من آن بازی و آن خاطره عزیز یک نقطه عطف در بلاگستان بود .


آن وقت ها من با نام کیامهر باستانی می نوشتم و کسی نام واقعیم را نمی دانست اما به میمنت آن اتفاق خوش یمن ، در این دنیای مجازی بسیار دوستان عزیز یافتم . بارها همدیگر را به بهانه های مختلف ملاقات کردیم و با خیلی هایشان رفت و آمد  داریم و روزی نیست که از حال و احوال همدیگر بی خبر باشیم .

طوریکه مدتهاست دوستان وبلاگی ( که بعضی هایشان هم اصلا وبلاگ ندارند اما بواسطه وبلاگ با هم آشنا شده ایم ) از دوستان مدرسه و دانشگاه و همکاران شرکتی عزیز تر و از فامیل به من نزدیک تر شده اند .


این بازی خاطره انگیز بهانه ای شد تا در سالروز آن و درست شب یلدای سال 90 دوباره دور هم جمع شدیم و تجدید خاطره کردیم و دوستان جدیدی به جمع ما اضافه شدند و بازی صوتی شب یلدای 90 هم خاطره ای شد دوست داشتنی ...



همه اینها بهانه ایست تا یکبار دیگر از دوست و برادر عزیزم محسن باقرلو به خاطر تمام لحظه های خوبی که برای ما ساخته تشکر کنم و آرزو کنم همیشه خدا دلش شاد باشد .


الغرض ... این همه مقدمه چینی ها برای این بود که بگویم کمتر از دو هفته به شب یلدای 91 باقی مانده است . طولانی ترین شب سال که می تواند بهانه ای باشد برای یک دور همی دیگر و ساختن یک خاطره تازه و بی نظیر و جدید ...


به امید خدا شب یلدای امسال هم دور هم خواهیم بود و تا دیر وقت خوشی می کنیم و از با هم بودنمان لذت خواهیم برد .

برای شب یلدای امسال ایده خاصی ندارم اما اگر شما فکر و ایده و نظری داشته باشید با کمال میل می شنوم و اگر مناسب باشد حتما استفاده خواهیم کرد ...


خب ... نظرتون چیه ؟

 



+  به یاد دوستانی که مدتهاست از آنها بی خبریم این فایل را بشنوید ...



نظرات 30 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 00:20 http://zem-zeme.blogsky.com

سلام...

شما همیشه خدای ایده بودی..
چی شد حالا ایده ای به ذهنتون نمیرسه؟!

کاسپر(بابک) یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 00:41 http://kasperworld.ir

سلام ... شبخیر بابی

بچشم ایده هم اگه به ذهنمون رسید میگیم خدمتتون البته ایده ی نو و تازه ...

طـ ـودی یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 00:55

این فایل خیلی دوست داشتنیِ؛ خیلیـــــــ

الهه یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 01:22 http://khooneyedel.blogsky.com

یادش بخیر....چقدر همه چیز تغییر کرده از اون زمان...خیلیایی که بودن دیگه نیستن و خیلیایی که نبودن اضافه شدن به جمعمون...سال 89 بهترین سال زندگی من بود از خیلی جهات...یه جورایی تکرار شدنی نیست دیگه....

ارش پیرزاده یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 07:52

ایده ؟ من ؟

فرشته یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 09:02 http://houdsa.blogfa.com

چقدر زود گذشت...

ری را یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 09:04 http://narenjestaan.persianblog.ir

یلدای من تو این سالهای اخیر با شما رنگی شد ممنون از همه زحمت هاتون

ممنون از لطف شما

م . ح . م . د یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 09:14

کیامهر به نظره من بهترین ایده همین بازی صوتیه ...

میدونی چرا ؟! چون هرموقع اسم شب یلدا میاد همه ی بچه ها یاد کرگدن و اون بازی صوتی سال 89 میفتن ...
یجورائی شب یلدا با ، با در کنار هم بودن و این بازی اجین شده ... پس به نظرم من همینو اکی کن بره ...

برم فایل رو بشنوم

منم همینطور فکر می کنم

م . ح . م . د یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 09:15

ااااااااا ، اینو که قبلن گوش کردم

فک کردم جدیده !

م . ح . م . د یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 09:17

چقد دلم واسه استاد پژوم و درود گفتن های محسن فرانسوی تنگ شدا !

آخ که چقد با اون دکلمه ی حمید حال کردم اون شب ... محشر بود

میلاد یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 10:04

اخی ی ی ی

یادش بخیر

بابک یادم از اون موقع عاشق بازی های وبلاگی شدم، دقیقا اون موقع تازه دو و سه ماه بود که شروع کرده بودم به وبلاگخونی گسترده و چقدر وقتی صدای بچه ها رو شنیدم کیف کردم

خیلی فاز داد برگشتن به دو سال پیش
کلی خاطره بود این فایل

تا باشه از این خاطره های قشنگ

ممنون بابک

خانوم میم یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 10:45 http://mrsmim.blogfa.com

یادمه چند وقت پیشا یه بازی به نظرم رسیده بود که میخواستم بهت بگم.
اما خب!
الان یادم رفته.هرچی هم فکر میکنم یادم نمیاد چی بوده!
:دی

یخده کندر بخور خواهر

مومو یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 11:12 http://mo-mo.blogsky.com

سلام!
جدا چه روزایی بود



عجیب باور نکردنی دور
و حقیقتا دست نیافتنی
زمان موجود عجیبیه

مموی عطربرنج یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 11:44 http://atri.blogsky.com/

آخه اگه الان من بگم تکراری می شه...
ایده جدید ندارم...

نیمه جدی یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 12:10

به گمونم همین بازی صوتی باشه ولی با محوریت این که هر کسی مثلن 5 تا از آرزوهاشو بگه . این که یلدای سال بعد دلش میخواد چه اتفاق خوبی تو زندگیش بیفته و ...
شاید به نظرتون بچگانه بیاد ولی خب باعث میشه هممون به صورت هدفمند به بزرگترین خواسته هامون فکر کنیم و ترجیحای ذهنیمونو بفهمیم . تا اونجایی هم که امکان داشته باشه و بشه علنیش کرد تو فایلامون میگیم.
مغز فندقی من فعلن تا همین جا یاری می کنه. یعنی اصلن به غیر از بازی صوتی نمیتونم فکر کنم!

ایده خیلی خوبیه نیمه جدی جان
فقط دو تا ایراد داره

اولا زیاد به شب یلدا مربوط نیست
یعنی هر وقت دیگه ای میشه این بازی رو انجام داد
دوم هم اینکه بعید می دونم خیلی ها راستش رو بگن

خودم چند تا رو می شناسم که بزرگترین آرزوهاشون اینه که شوهر کنن یا پراید بخرن
ولی توی بازی صوتی میگن آرزشون ظهور آقا امام زمان و سلامتی مسلمینه

نیمه جدی یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 12:16

اسمشم میتونه این باشه : "طلوع آرزوها" که مثلن با اسم شب یلدا هم یه تضاد ملویی داشته باشه !
میدونم الان تو دلتون میگین کللن خسته نباشی نیمه جدی جان! با این ایده و فکرت! ولی جدن چیز خوبی میشه : بازی صوتی طلوع آرزوها...
یه کم به نظر سنتی منتال میاد ولی در کل بد نیست

مریم انصاری یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 12:22

حُکم، آن ِ توست و شاهی... فرمای هر چه خواهی، آقای اسحاقی عزیز!

مرسی

مامانگار یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 12:31

..منم ایده نیمه جدی بانو رو تایید میکنم...
به زبان آوردن آرزوها و خواسته ها...اونم در چنین شبی..و چنین جمعی که پراز انرژی های خاص و مثبته...راه رسیدن بهشون رو هموارتر میکنه..

سمیرا یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 13:39

وااااایییی خاطره بازی .چه حسهایی که زنده نمیشه در این وادی!با بعضیهاشون بغض میکنیم، با بعضی هاشون ذوق،بعضیهاشون بهمون میگن چه لحظاتی راکه پشت سر نذاشتی و آآآاه و افسوسایی که از نهادت بیرون میاد.
به قول یه بنده خدایی این خاطره بازیتو میخرم.
در مورد شب یلدا ههههووووم فکر کنم اگر صحبت آزاد باشه بد نباشه،هر کسی یه دقیقه نهایت 2دقیقه حرف دلشو بگه
یکی آرزوشو بگه یکی دلتنگیشو بگه یکی ازموفقیتاش ،یکی خاطره بگه خلاصه هر کس هر چیزی که براش جالب میاد و مهمه بگه دیگه،

ممنون سمیرا خلنوم

فرزانه یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 13:50 http://www.boloure-roya.blogfa.com

با سمیرا جون موافقم. اگرم کسی دوست نداره از خودش بگه یه شعر بخونه یا چند خط از یه کتاب. ولی اگه شاعرها و نویسنده یا مترجم هایی که کمتر معروف هستن آثارشون انتخاب بشه فک کنم مفید تر باشه.

محسن باقرلو یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 13:52

کیا ... نمی دونم چرا با خوندن این پست بغض کردم
یعنی می دونما ... کللن اون شب خیلی خوب بود دیگه ... یادش بخیر
و مرسی که انقدر بامعرفتی و همه چی یادته همیشه
اون بازی و اون شب جزئی از حافظهء تاریخی این جمع بلاگستانه
خدا شاهده نه واسه اینکه من برگزار کننده ش بودم
واسه اینکه خیلی اون یه هفته دلا دریایی شد
و اون شب همه دریاها یکی شدن و شد اون خاطرهء عجیب و باشکوه ... مثلن هیچوخت یادم نمیره که مهدی پژوم چون اینترنت نداشت یکی دو ساعت قبل از آپدیت شدن اون پست ، پا شد از ستارخان کوبید اومد خونه ما که فایل صداش رو برسونه به بازی ...
راستش من ایده ای ندارم
ولی هر بازی ای باشه من هستم ایشالا
بازم فدات رفیق نازنینم

قربون بغضت رفیق
دم شما گرم
این دور همی ها رو مدیون شماییم

هاج یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 13:56

جناب بابک خان من یه ایده ناب دارم همه بر و بچ جه روشن چه خاموششب یلدایی شام دعوت کن منزلتون بخدا هم فال هم تماشا(ایکون کسی که شب یلدا جایی و کسی رو نداره که بره اونجا)

آوا یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 14:01

خوب یادمه...چــــــقدر دلم تنگ
شده واسه اونروزها.چــــــقدر
بیخبریم از خیلیا..چــــــــــقدر
خاطره های ناب مونده از اون
روزهاو چــــــقدر حسرت...
و چــــــــــــــــقدر خوبه که
یلدایی هست تا به این
بهونه دورهمی ای باشه
.فعلاایده ای به ذهنم
نمی رسه . اگه ایده
خوبی به نظرم رسید
حتما می گم........
پیشاپیش یـــــلدای
همتون مبارک......
یاحق...

سمیرا یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 17:43

یه چیز دیگه به ذهنم رسید ،فکر کنم بد نباشه هر کسی یه نیت بکنه و یه تفالی به حافظ بزنه و اون غزلی که از حافظ براش اومده را بخونه.
حالا دیگه این ذهن من ول کن نیست که !ایده ست که وارد این ذهن میشه!
یه ایده دیگه هم دارم ،بذار ببینم چه جوری میشه ساخته پرداختش کرد اگر موفق شدم برمیگردم ،میام مینویسم.

باران یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 18:48

سلام
یه سوال
آهنگ زیر صدای "این فایل" اسمش چیه؟

فکر می کنم موسیقی متن فیلم میلیونر زاغه نشین باشه

پروین یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 20:56

یک تشکر گرم و عمیق از محسن عزیز و از تو بابک خوب
میدانم این دورهمی های شب یلدا برای همهء دوستان خیلی قشنگ و خاطره انگیز بوده، اما میخواستم اشاره کنم که برای امثال من که از وطن و خانوادهء بزرگمان دوریم این قشنگی و خاطره سازی صدبرابر است. نمیدانم آیا بجز من کس دیگری هم از راه دور به اینجا میاید یا نه. محسن عزیز پائیز بلندمان که دیگر کمتر فرصت میکند بیاید. دلم میخواست اگر دوستان دیگری هم مثل من هستند از حسشان مینوشتند. (امسال مثلا حتما جناب دیادیا پوریا هم این شیرینی را تجربه خواهند کرد)

جوجه کلاغ یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 22:22 http://6277799926.persianblog.ir

سلااااااااااااااااااااااااام کیامهر عزیز ...
چه نوستالوژی شیرینی با این صداها اومد سراغم ....

آذرنوش یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت 22:59 http://azar-noosh.blogsky.com

چقد ناراحتم که شب یلدای 89 این جمع رو نمیشناختم و یادم نیست چکار میکردم اما مطمینن شب یلدایی نداشتم...و خوشحالم از اینکه 90 رو با شما بودم واین جمع وشناختم...حقیقتش من شب یلدا رو با این بچه ها شناختم چون توی خانواده ما هیچ وقت شب یلدا نداریم...مرسی از وقتی که میزارید جناب اسحاقی...امسال هم هستیم در خدمتتون...

ملودی سه‌شنبه 21 آذر 1391 ساعت 16:59 http://melody-man.mihanblog.com/

من که تازه باهاتون آشنا شدم برم گوش کنم بعد میام

حنانه چهارشنبه 22 آذر 1391 ساعت 20:11 http://flutezan.blogsky.com

یادش بخیر !!!
یلدای ۸۹

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد