کلا ما ملت حماسه آفرینی هستیم . در این که شکی نیست ...
حماسه ۵۷
حماسه دفاع مقدس
حماسه ملبورن
حماسه آزادی خرمشهر
حماسه های انتخاباتی
حماسه های راهپیمایی
حماسه های علمی و فرهنگی
سال ۸۸ و اون همه حماسه جورواجور ( دیروز سالگرد یکی از این حماسه ها بود )
و شکی نیست که حتی اگر از آسمون سنگ هم بباره سال ۹۲ هم دوباره حماسه خواهیم آفرید
سال ۸۸ و حوادثی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری پیش اومد بدون شک در سرنوشت ما ایرانی ها و در تاریخ سیاسی ما یک نقطه عطف به حساب میاد .
از هر طرف که بخوای نگاه کنی ... چه از اون طرف ... چه از این طرف ...
ما عادت داریم بعضی تعاریف را ایرانیزه کنیم . یعنی یک اسمی را از یک فرهنگی گرته برداری کنیم و استاندارد ایرانی برایش تعریف کنیم .
مثلا طبق استاندارد بین المللی شاید حتی یک آزادراه یا اتوبان در ایران وجود نداشته باشد اما طبق تعریف ایرانیزه شده که خودمان ساخته ایم الی ماشاء الله بزرگراه و اتوبان داریم .
یا آژانس مسافرتی به هر حال یک تعریف و مفهومی برای خودش دارد ولی خب هر تاکسی سرویسی با چهار تا پیکان و پراید لکنته هم روی در مغازه اش می نویسد آژانس مسافرتی و هیچکس هم نمی تواند حرفی به او بزند .
و از اینجور اسامی و مفاهیم ایرانیزه شده تا دلتان بخواهد دور و برمان داریم و گاهی انقدر به غلط تکرارش کرده ایم که خودمان هم باورمان شده است .
تمام هفته گذشته فقط دو روز آنهم تا ظهر سر کار رفتم .
آنفلوآنزای لعنتی امانم را بریده است .
چند بار دکتر رفتم و کلی آمپول و سرم زدم . روزهای اول فقط درد عضلانی بود و کم کم علائم سرماخوردگی و معده درد و سینه درد و گلودردی که تا به این سن تجربه اش نکرده بودم .
تحت تاثیر داروها و مسکن یک هفته تمام بیهوش بودم و توی عالم هپروت بیدارخوابی کردم .
نه تلفن جواب دادم نه اسمس نه حتی یک دقیقه پای نت آمدم .
بد مریضی از آب درآمد این لعنتی
بواقع توی این سی و سه سال هیچ وقت اینطور چپه نشده بودم
خدا رو شکر حالا بهترم . فقط سرفه که می کنم نفسم در نمی آید و کمی هم سرگیجه دارم .
این چند خط را هم صرفا برای تشکر از محبت دوستانی نوشتم که مثل همیشه شرمنده ام کردند
دعا کنید زودتر سرپا و روبراه بشوم تا به وقتش محبت شما را جبران کنم .
+ ممنونم ژولی عزیز و دوستان گلم