جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

یه حلقه طلایی

 

 

 

 

 

همکارم که به تازگی نامزد کرده است امروز صبح داشت از خرید های عروسی تعریف می کرد و با کلی ذوق و شوق می گفت که عیالش خیلی دختر خوب و قانعی است و قیمت طلاجات و سرویس طلایی که خریده نزدیک ۱۰ میلیون تومان شده است . از آنجا که بنده در مسائل اقتصادی کلا گاگول هستم با تعجب گفتم : ۱۰ میلیون تومن ؟ چقد گرون  

 

همکارم گفت : چی میگی آقا ؟ زیر ۱۰ میلیون اصلا سرویس طلا نمیشه گرفت . اینم که من پیدا کردم آبرو ریزیه . مث حلب می مونه انقدر نازکه . شبیه طلای دختر بچه هاست . 

 

و من یادم افتاد که همین شش سال پیش سرویس طلایم را یک میلیون خریده بودم و همین چند سال پیش بود که وقتی یکنفر بچه دار می شد یا ازدواج می کرد یا خانه می خرید وقتی دیگر فکرمان به جایی قد نمی داد برایش یک سکه می خریدیم یا برای بچه اش یک گوشواره و النگویی چیزی ...  

و بعد فکر کردم اگر قرار بود الان ازدواج کنم ۱۰ میلیون تومن از کدام گوری باید می آوردم برای خرید طلا و تازه این یک فقره از هزینه های عروسی است . همین ۱۰ برابر شدن قیمت طلا نشان می دهد که احتمالا باقی هزینه ها هم ۱۰ برابر شده اند و اگر من شش سال پیش با شش - هفت میلیون تومان یک عروسی آبرومند برگزار کرده ام یحتمل حالا باید بیست - سی میلیون تومان خرج بکنم . بعدش فکر کردم که از شش سال پیش تا حالا درآمد و حقوق من نهایتا دویست سیصد هزار تومان بیشتر شده است . و بعد یک سوال برایم پیش آمد که یک جوان بدبخت که بابای پولدار ندارد با ششصد هفتصد هزار تومان چند سال باید کار بکند تا بیست میلیون تومان پس انداز کند برای یک جشن ازدواج ... تازه خانه و ماشین را اصلا در نظر نگرفتیم ... 

 

بعدش یاد خرید حلقه ازدواج خودم افتادم که با مهربان رفتیم توی طلا فروشی و یک جفت حلقه دیدیم . حلقه مهربان برایش بزرگ بود و حلقه من اصلا توی دستم نمی رفت . قرار شد حلقه ازدواج او را کوچک کنند و از طلای آن برای بزرگ کردن حلقه طلای من استفاده شود . دقیقا همان اتفاقی که موقع کفش خریدن می افتد برایم تکرار شد و آقای طلافروش گفت : آقا انگشت شما ماشالا چقدر بزرگه . 

 

حلقه را انقدر بزرگ کرده بودند که سوراخ هایش گشاد شده بود و نگین هایش می افتاد بیرون . 

با چسب نگین ها را چسباند ولی چند روز بعد همه آنها افتادند و گم شدند . یکروز قبل از عروسی رفتم و حلقه را دادم به طلافروشی و عوضش یک رینگ ساده خریدم ۱۲۰ هزار تومان . 

و این رینگ ساده حالا شش سال است که هر روز و همیشه توی انگشتم است . 

 

صحبت همکارم که در مورد گرانی قیمت طلا تمام می شود در حالیکه چشمهایم از خوشحالی برق می زنند حلقه ام را بیرون می آورم و نشانش می دهم و می پرسم به نظرت این چند میارزه ؟ مثل حرفه ای ها نگاهی به آن می اندازد و با دست سبک و سنگینش می کند و می گوید : شیرین ٬ یک - یک و نیم میارزه  

 

یادم باشد از این به بعد بیشتر مواظب باشم.  

توی روزنامه نوشته بود انقدر توی گوش و گردن و دست و انگشت بچه هایتان طلا نیندازید .  

ممکن است دزد به بهانه دزدیدن طلاها بلایی سرشان بیاورد . آره خواهر ... 

  

 

نظرات 89 + ارسال نظر
میلاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:09

سلام و صبح بخیر بابک جان

پس حسابی من بدبخت میشم موقع این امر پربرکت

خدا به دادم برسه

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:14

هرکی زودتر دوران مدرسه اش تموم شده

هرکی زودتر وارد دانشگاه شده و تموم کرده

هرکی زود ماشین خریده

هرکی زود خونه خریده

هرکی زود ازدواج کرده

هرکی زود بچه دار شده

خلاصه هرکی زودتر واسه هر کاری دست جنبونده

برده اقا برده حسابی واسه خودش بشکن و بالا بندازه

ما که بدبخت شدیم رفت

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:17

واسه کامنت بالایی : ایکون کسی که هنوز تو مورد دوم مونده

سحر دی زاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:33 http://dayzad.blogsky.com

آره بابا منم الان کلی خدا رو شکر میکنم که عروسی رو گرفتیم . والله بخدا! آره خواهر!!!

سپیده دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:50 http://setaresepideashk.persianblog.ir/

جای تاسف داره اوضاع بد اقتصادی این کشور ...
و جای بسی خوشحالی که پسرخاله مون سر و سامون گرفته

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:51

چند روز پیش تو مترو رو به روی یه دختر و پسر جوانی هم سن و سال خودمان نشسته بودم و نا خواسته صحبت ها و برنامه ریزی هایشان برای عروسی را می شنیدم .

از ایستگاه که آمدم بیرون خیلی اتفاقی پشت سر این دو تا در آمدم و چند صد متری هم مسیرشان شدم و باز هم نا خواسته صحبت هایشان را می شنیدم . خدا شاهده تو همین چند صد متر لااقل دو سه قلم از هزینه های عروسی را قلم گرفتند به خاطر هزینه های بالا ...

باغبان دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:52 http://www.laleabbasi.blogfa.com


یعنی این چند وقته از بس شب خوابیدم صبح پاشدم دیدم قیمت یه چیزی گرون شده دیدم دو تا راه بیشتر ندارم یا شب نخوابم یا اینکه بخوابم و بیدار نشم!
من راه دوم را انتخاب کردم الان من خوابم!

کاسپر دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 11:12 http://kasperworld.ir

سلام بابی ...

دیگه جایی برای تاسف خوردن هم نمونده والا ..
فکر کنم یکی از اون بدبخت هاش هم من باشم دیگه جشجاعت میخواد الانه بری جلو واقعا ...

اوه اوه بابی اون طرفای خودتون یجوراییه حواست به انگشتانت باشه حسابیا

نینا دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 11:31 http://taleghani.persianblog.ir/

احیانا ایشون همشهری گرامی نیستند؟

بیوطن دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 11:43

هروقت آلبوم عکس قدیمی رو ورق میزنم و یه عالمه طلا و النگو تو دست خاله ها و عمه ها و زندایی ها و ... می بینم و البته مادرم ... همش فک میکنم اگه این طلایی که تو دست مادرمه الان بود چیکارا نمیشد کرد حیف همش خرج دوا درمون ما شد رفت ....حیف که الان نمیتونم حتی یه دونشو بخرم برا مامان ... حیف حیف حیف ...

محبوب دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 11:45 http://mahboobgharib.blogsky.com/

چند روز پیش، لنگه سرویس طلایی که پارسال وحید برام خرید رو پشت ویترین یه مغازه دیدم... قیمتش رو پرسیدم، 11800000 تومان... و من پارسال همین موقع خریده بودمش 3350000 و مرداد فروختمش 4200000 ... احمقانه اس، خنده داره، گریه داره، دیوانه کننده اس... آخه آدم چی بگه؟ با خودم گفتم، بیچاره اونایی که میخوان امسال ازدواج کنن.
همون بهتر که ما غیر همین حلقه که وصله جونمونه هیچی نداریم.

تلاش دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 12:28

جالبه پست امروز منم یک سری از این اعداد و ارقام توش هست!
واقعا وحشتناک شده قیمت ها بیچاره اونایی که می خوان ازدواج کنن..
راستی تا دیر نشده بچه دار بشید!!!
می دونید هزینه زایمان من چقدر شد؟
6 میلیون تومان!!!
اونم خرداد پارسال..

بهار دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 12:29

واقعا معلوم نیست با این سرعتی که داریم به قعر بدبختی میریم تکلیفمون چی میشه و تا کی میشه بگیم فعلا ماشین نمیخرم،عروسی نمیگیرم،دانشگاه نمیرم و....!!!

سایه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 12:53

وای آقا بابک یادتونه همین چند وقت پیش راجع به سالی نوشتید و قیمت احمقانه ی ماشین؟
یادتونه من براتون نوشتم ماشین خوب خودمون رو فروختیم و بعد خواستیم بهترش کنیم به گرانی خوردیم و حالا فقط می تونیم یک ارابه مرگ بگیریم؟
خب به سلامتی حالا دیگه همون ارابه مرگ رو هم نمیتونیم بگیریم. آخه 21، 22 تومن شد و کلا بدبخت شدیم رفت!
بعد ال ای دی کوفتیمون هم پکید و تعمیرکار گفت دیگه باید یکی بخرید و حالا دیگه تلوزیون هم نداریم! چون قیمت همون ال ای دی خودمون که تازه مدلش قدیمی هم شده، هزار برابر شده!!
بعد شما اینا رو بگیر برو تا آخر!
یعنی دیگه کم کم فقط باید یه گلیم پهن کنیم بشینیم روش، هوا بخوریم!! بلکه این عزرائیل دلش بسوزه بیاد ما رو برداره ببره راحتمون کنه!!

نگین دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:02

حالا مگه تو این هزینه های سرسام آور عروسی گرفتن واجبه؟!
سرویس داشتن مگه واجبه؟

یه ماه عسل خیلی ساده و معمولی که آدم بخواد بره یه میلیون هزینه ش میشه...

تو این دوره زمونه و این هزینه ها خیلی چیزارو باید فاکتور گرفت..

اگه فاکتور نگیریم که هیشکی صاحب زندگی نمیشه!
همه درجا میزنن اونوقت!
نه؟

نیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:11 http://salimi.blogfa.com/

والا با این اوضاع باید جوونهای بدبخت فکر تشکیل خانواده رو از سر بیرون کنند. امثال من که شوهرم خونه داشت و جهیزیه م هم تکمیل بود و نیاز به خرید وسیله نداشتم، هشتمون گرو نه مون هست وای به حال کسی که بخواد کرایه خونه هم بده و وسیله منزل بخره.

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:11

می دونی کیا منم کاملا موافقم با کامنت قبلی

مهم همون ماه عسله ، قبل و بعدش مقدمات و موخرات ِ دست و پا گیره ...

اصن باهاس یه فرهنگ سازی اصولی انجام بگیره تو سطح جامعه که به جای همه ی این مراسم شیرینی خوران و بله بران و مهر بران و نامزدی و عقد و عروسی بزرگترها شرایطی رو فراهم کنند که هی جوونا رو برفستن ماه عسل ، هی برن ماه عسل ... اینقدر برن ماه عسل که عروس و داماد مرض قند بگیرن عسل از سوراخ دماغشون بزنه بیرون

والا به غرعااان

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:22

خاهررررررررررررر چرا پول طلا رو میگی ولی پول جهازو نمیگییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.
هیچی دیگه تا دوروز پیش پسری که میومد ادم توقع داشت خونه و ماشین داشته باشه ولی الان دیگه میگن گرونیه نه خونه داره نه ماشین نه کار،طلا هم نمیخرهالبته بنده به مادرم گفتم اگه پسره خواست طلا اینا رو بپیچونه ماهم جهاز نمیدیمهیچی دیگه میریم کارتون خواب میشیم اول زندگی،تنوع هم هست تازه

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:24

همین دیشب بود که برادر من میگفت والا دخترا باید بیان یه قطعنامه ای فتوایی چیزی صادر کنن که جز حلقه هیچ طلای دیگه ای نمیخوان که پسرا جرات کنن پا پیش بزارن واسه بقیه هزینه هام یه خاکی میریزن تو سرشون

بعد من اصن هیچی نمیگفتم! برادرم گفت تو نظری نداری؟ با اینکه اصن طلا دوس ندارم گفتم نه نمیشه!!!برادرم گفت چرا؟ گفتم پسرا پررو میشن!(رجوع شود به کامنت بالایی اقای جعفری نژاد)

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:28

جزیره جان خوااااااهر

شما خیالت راحت باشه ، الان دوره زمونه کلن عوض شده ، فقط طلا و جهاز و این چیزا که تغییر نکرده که ...

جوونا هم عوض شدن خواااااهر
پسرای این دوره زمونا عاقل شدن ، اهل حساب کتاب شدن ، نسنجیده کاری رو انجام نمی دن
دقیقن به همین خاطر زیادی فکرت رو مشغول این جور مسائل نکن چون اصن بعید می دونم پسری پیدا بشه که حالا بخواد طلا رو بپیچونه یا نپیچونه

شوما هم بالا غیرتن خانواده رو واسه خرید جهاز تو فشار نذار یه وقت می خری می مونه رو دستت هم جلوی اونا شرمنده می شی هم تا چشمت می یوفته به گاز و مایکروفر و یخچال جهازت که گوشه ی اتاق خاک می خوره داغ دلت تازه می شه

بابک اسحاقی دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:31

نگین جون ! شما اگه واقعا از سرویس طلا و اینا میگذری من همین الان چهار تا خواستگار بالقوه برات سراغ دارم
باور کن

آذرنوش دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:31 http://azar-noosh.blogsky.com

خوشبحال خودم که از داره دنیا یه انگشتر فینگیل و یه گردنبند خیلی نازک دارم و نباید نگران مشکل دزدی که جدیدا خیلی باب شده باشم...
دختر یکی از اقواممون سر همین دستنبد و النگو هاش متاسفانه هم رو دستش حسابی چاقو کشیدن هم همه ی طلاهاشو بردن...مردم یکم بیشتر مراقب باشن لطفا...

درزمینه ی ازدواج هم تا حدودی بد نیس که یکم از ریخت و پاش های اضافی کم بشه...واقعا بعضی از دخترا توقعاتی از داماده بیچاره دارن که من اگه جای داماد باشم همون سر نامزدی بهمش میزنم...خداییش مردا خیلی گناه دارن...
البته فقط سر این قضیه

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:34

جعفری نژاد جان
چطور اون موقعی که دختر میخاد جهاز بیاره، تا ماشین ظرفشویی و ماکروویو و سرخ کن و هواپز و بخارشو و یخچال ساید و کوفت و .... و بگم باز؟! واجبه، بعد حالا یه طلا واجب نیست.
اصن 10 میلیون پول طلا دادن چیزی نیست وقتی یه یحچال ساید میاره دختر 5 ملیون!!!!!!چیزیه واقعن؟ اگه پسره نداره زن نگیره
دیگه نبینم بیای در راستای حمایت از اقایون کامنت بزاریا

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:34

لایک به جزیره
اتفاقا ما هم در ادامه بحث با برادران قضیه جهازو پیش کشیدیم که ما اگه بگیم طلا نمیخوایم اونوقت پسرام میگن باشه شما هم جهاز نیارین؟
که برادران فرمودن ما که اجباری واسه جهاز نداریم هر خونواده ای هرچی تونست جهاز بده به دخترش ما هم مجبوریم بقیشو خودمون بخریم گفت دخترا خودشون واسه فیس و افاده پیش این و اون به خونوادشون فشار میارن که باعث مسرت ما هم میشه البته

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:35

چه سرعت عملی دارین در کامنت گذاشتن

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:42

دیدی جزیره جان یکی از میون قشون خودتون جواب سنگی که با منجنیق سمت لشگریان ما پرت کردی رو داد

هرررررر

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:47

من منظورم این بود در هر صورت پسرا دوس دارن دخترا جهازو کامل بیارن ولی خودشون هیچی خرج نکنن و همچین رااااااااحت به فکر ماه عسل باشن فقط

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:49

البته من یه پیشنهادی هم به خانوما دارم در مورد اقلام جهازیه

به جای بخار پز و هوا پز و کوفت پز و این چیزا که جزیره بهتر سر در میاره از انواعش پولش رو به صورت نقد بذارید روی جهازیه باور کنید اینطوری خیلی بیشتر همسرتون رو خوشحال خواهید کرد . بیچاره حداقل با اون پول می تونه یه جزء کوچیکی از بدهکاری های بعد از مراسم عروسی رو تسویه کنه ...

آخه بخار پزی که سی سال یه بار هم توش هیچی درست نمی کنید به چه دررررررررد می خوره آخه ؟
خو یخچال نه فوت هم آب رو سرد نگه می داره و مانع فاسد شدن گوشت می شه حالا آیه نازل شده که یخچال ساید بای ساید هوشمند بخرین که وقتی لای درش باز می مونه براتون آهنگ " بی خانمان " بزنه
خو آخه تقصیر مرد بیچاره چیه ؟

الان " مریم انصاری " میاد با خااااااک یکسانم می کنه
مریم خانوم ، خانوم معلم ما اردات مندیم ، اصن حق با خانوماست

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 13:50

در مورد پول نقد مزاح کردیماااا
فک نکنید دامادای ایرانی مثه دامادای آمریکایی می مونن که چشمشون به جیب پدر زن باشه هاااا

عمرررررررررررررررررن

سمیرا دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:08 http://nahavand.persianblog.ir

جدی یعنی الان سرویس شده 10 میلیون؟! تازه اونم حلبیش؟! همین 4 سال پیش کل خرید عروسیمون با جشن و 500 نفر مهمون و بهترین پذیرایی و کلی کارهای دیگه شد 5-6 تومن!!! حالا بیچاره دامادها چیکارکنن؟ هفته پیش عروسی بودیم میگفت تالاره 12 تومن ورودی گرفته برا هر نفرم 45 تومن!! فکر کن یه عروسی که صد نفرم مهمون نداشت نزدیک 30.40 تومن برا داماد تموم شده بود البته خود داماد که نه باباش!! اما جناب جعفری نژاد باید بگم نمیشه انتظار داشت دخترم از همه چیز چشم پوشی کنه بلاخره هر دختری آرزوی عروسی و جشن و طلا و اینا رو همیشه داره....به نظر منم نمیشه با یه سفر سرو ته همه چیز رو هم آورد نگین بانو جان چون حسرتش همیشه ته دل آدم می مونه خب

مریم انصاری دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:08



اختیار دارید آقای جعفری نژاد.

من که با حرفهای شما کااااااملاً موافقم.

چرا باید با خاک، یکسانتون کنم؟

آخه چرا؟

من فقط و فقط اونایی که با من مخالفن رو با خاک یکسان می کنم.

مگه توی کامنت هام ندیدین تاحالا؟ تازه یه فحش های رکیکی هم می دم، آب نکشیده.


(من داشتم فکر می کردم برای این پُست آقای اسحاقی، چی کامنت بذارم، دیگه شما اسباب خیر شدین )

سمیرا دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:09 http://nahavand.persianblog.ir

اما خب به همون نسبت جهازم گرون شده به نظرم بهترین راه طبق معمول فرمایشات حضرات!! مدارا و اقتصاد مقاومتیه و صدالبته فحش دادن به خواهر و مادر بعضیا برای خنک شدن عمق وجود////

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:31

قبول دارم که زیاده خواهیه که از یه دختر بخوای اول زندگی از یه سری از آرزوهاش بگذره اما اگه واقع بین باشیم در اکثر موارد این وسط کلی خاصه خرجی ِ بی مورد هم هست که با چشم پوشی از اونها هم فشارهای اقتصادی رو گرده ی پسر کمتر میشه ، هم لطمه ای به بلور رویاهای دختر وارد نمیشه ...

حرفتون رم می فهمم سمیرا خانم
اما مساله اینه که تو این شرایط اگه قرار باشه دو طرف با هم کنار نیان و خواسته هاشون رو تعدیل نکنن وضع میشه همون چیزی که کم و زیاد تو تمام شهرها داریم می بینیم

رشد آمار جدایی ِ زود هنگام ، رشد آمار زندانیان مهریه ، افزایش فساد ... این وسط فقط " خانواده " قربانی میشه و اگه قبول داشته باشیم خانواده اساس جامعه رو تشکیل می ده چیزی نمی گذره که جامعه مون از اینی که هست هم مضحک تر و دم دستی تر میشه . فکر می کنم این جور بحث ها شاید واسه کل کل کردن و چند دقیقه خندیدن جالب باشه اما تو شرایط حاضر بحث " دختر و پسر " نیست ، چاره ای نداریم جز کنار آمدن و گذشت و دل به دل هم دادن ... همین

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:32

خدا رو شکر که خطر " مریم انصاری " هم از سرمون گذشت

ینی چنان زهر چشمی از ما گرفته که دیگه جرات نمی کنیم قدم از قدم برداریم تو کامنتدونیه اسحاقی

هرررررررر

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:39

من با پیشنهاد شما پیرامون جهاز مخالفم برادر جعفری نژاد، دلیل هم دارم ها.
ببین طرف میبینی یه دختر داره همه ش ، توی خونواده شون هم همه جهاز خوب میدن، پس اون نمیتونه و اصن دوست هم نداره خلاف جریان اب شنا کنه، خب حالا اقا پسری که قصد داره با همچین دختری ازدواج کنه نباید بگه:ندااااااااااااااااااارم، اگه نداره بره با یکی ازدواج کنه هم سطح خودش


بعدشم برادرم به خودت نگا نکن که هنوز اونقدر مردونگی دارین که نخواین چشتون پشت مال پدرزن باشه،بعضیا حیا رو خوردن آبرو رو قی کردن، پسر دیدم اونقدر پررو، پدرش چندتا واحد داشته بعد موقع خاستگاری به دختره گفته من که خونه ندارم اگه پدر شما واحد داره بریم اونجا زندگی کنیم!!!!!!
ادم وقتی این ادمای پست رو میبینه دلش میخاد سر هرچی پسره با گیوتین بزنه
اصن همین ادما باعث سلب اعتماد میشن دیگه.همینا باعث میشن ادم همه رو با یه چوب برونه و اگه کسی واقعن هم پول نداشت ادم باور نکنه و فک کنه داره این هم لِموشه بازی در میاره


من برام عجیبه وقتی پسرایی رو میبینم تو همین گرونی هم درس میخونن هم چند شیفته کار میکنن،بعد ماشین خریدن،سپرده هاشون هم چشمگیره،یعنی برای یه پسر مجرد که پشنوانه ی مالی هم نداره، قابل قبوله(نمونه ش نامزد دوستم،تو شهر بزرگ هم زندگی میکنه که خرجش 10 برابر پسرای شهرهای کوچیکه)
یعنی به اینجور پسرا میشه گفت :مررررررررررررررررد. یعنی اینجور پسرا مرد زندگی ان. اینجور پسرا مثه کوه میمونن، حالا این پسر اگه عروسی هم نگیره عیبی نداره،طلا هم نخره عیبی نداره. واسه این پسر می ارزه جهاز ببری تا خرخره اصن.
وگرنه این بچه سوسولا که میترسن جسم سنگین بلند کنن که تافت موهاشون خراب نشه که اصن هیچی،درمورشون صحبت نمیکنم به احترام جمع

فرگل دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:40

به نظر منم میشه یه جشن ساده وخودمونی برگزار کرد تا اینکه این همه خرجهای بیخودی کرد همون خرج شام وتالار میتونن برای خونه وماشین واینا خرج کنن سرویس هم که امروز بخری فردا بفروشی فایده نداره خب از همون اول ادم عاقل نمیخره

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:42

حالا این کامنت دومی برادر جعفری نژاد (از آخر) کمی قابل تامل بودیعنی حالا میشه به خاطر اون کامنت از کامنتای دیگه ش که داشت حمایت میکرد از اقایون چشم پوشی کرد
"ایکون عفو جزیره ای"

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:47

به نظرم هر دو طرف باید یه مقداری کوتاه بیان
درسته که دخترا رویاهایی واسه جشن ازدواجشون دارن ولی یه مقداری هم باید واقع بین باشن و شرایطو بسنجن به جشن عروسی و پوشیدن لباس عروس(که اینام خودش کلی هزینش میشه ولی خب باید باشه بنظر من) قانع باشن و دیگه دنبال سرویس طلا و هزارجور خرج الکی دیگه نباشن یعنی واقعا دختر بی طلا میمیره؟!

از اونطرفم واسه جهاز فقط وسایل ضروری رو بگیرن و این نمیدونم بخارشو و حتما یخچال ساید و اینارو بزارن کنار و شازده پسرام انتظار زیادی نداشته باشن از خونواده ی عروس وسلام

صلواتو بلند ختم کنید

مریم انصاری دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:49

آقای جعفری نژاد!

من؟ زهر چشم؟ اونم از شما؟ اونم در کامنتدونی آقای اسحاقی؟

زهر چشم ندیدن پس.

واجب شد یه بار جسارت کنمو چنان زهر چشمی ازتون بگیرم که... ... ...

یه بار که عب نداره.

فرگل دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:49

جزیره شما رسم ندارین چند تا تیکه از وساییل رو داماد بخره؟
اینجوری خانواده ورشکست میشه که عزیزم

مریم انصاری دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:51

خط سوم کامنتم: زهر چشم "گرفتن".

بابک اسحاقی دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:52

فرگل چش قشنگ
من با نگین شوخی کردم
بحث خواستگار و این حرفا شد می بنیم که ماشالا کم توقع شدی و از خیر سرویس طلا گذشتی
شوما چون چشات قشنگه شیش تا خواستگار برات سراغ دارم


جزیره جان کارشناسی ارشد که هیچ
از خیر عروسی بگذری که هیچ
بهترین جهیزیه رو هم بیاری بازم هیچ
خونه و ماشینم از خودت بیاری
شیش دانگ کارخونه یخچال سازی هم بدی به داماد
بعید میدونم هیچ خری پیدا بشه بیاد تو رو بگیره
برادرانه گفتم اینجا بیخود زور نزنی خودت سبک میشی خواهر
هرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

ف رزانه دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:52

ایول به جزیره
واقعا اگه طرف انسان باشه یعنی حقیقتا مرد باشه می ارزه که اصن هیچی ازش نخوای و کلی هم جهاز ببری

ولی چه کنیم که نیس منقرض شدن...

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:55

آآآآآآآآآآآآآآآآآآخ فرگل جان نگو دلم خینه. ما نمیدونم چرا رسمای خوب رو نداریم تو خانواده مون. من هی به خانواده میگم بیاین بگین رسم دارین چندتا تیکه بزرگ رو باید پسر بیاره میگن :نعععععععععععع،خدا مرگُم، حالا به ما که رسید رسم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
ما فقط شازده پسر یه تی وی بخره،یه فرش، حالا اگه لطف کرد که قاشق و بشقابش رو هم اورد ،اورد،نیاورد خب دختر چند دست داره دیگه باهم استفاده میکنن، همین دیگه، بعدشم بی چک و چونه داماد بیاد بره تو خونه ی همه چی دارکوفتش بشه

جعفری نژاد دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:56

هیوقت تا حالا اونقدر پول مفت نداشته ام که تافت به موهام بزنم ( خدا پدر مدیر کارخانه ی ژل موی آتوسا رو بیامرزه ) واسه همین کاری به کار اون کله تافتیا ندارم .

اما به عنوان مردی که ازدواج کرده ، شاغله ، صبح از خونه می زنه بیرون و حول و حوش 6 بعد از ظهر می رسه خونه و به عنوان یه دوست بهت یه نصیحت می کنم جزیره جان :

ریسک زندگی کردن با مردی که " چند " شیفت کار می کنه کم تر از ریسک زندگی کردن با یه " کله تافتی " نیست . مرد ماشین چاپ پول نیست جزیره جان که " مردانگی " اش با کار فشرده و در آمد بالا و سگ دو زدن سنجیده بشه . مرد هم دور از جان شما " آدم " است . وارد زندگی می شود که مزه ی زندگی کردن را بچشد . ازدواج می کند که با زن بودن را مزه مزه کند . که خوشبختی را بچشد ... نامزد دوست شما را من نمی شناسم ، اما معلوماتم این چنین حکم می کند که تمام آدم ها روزشان " 24 " ساعت است . مردی که در جوانی اش چند شیفت کار می کند که شاید روزی در میانسالی پا روی پایش بیاندازد و حااااال بکند شک نکنید که دو سره باخته ... البته حکم صادر نمی کنم و یقین دارم شرایط اقتصادی گاهی اوقات ایجاب می کند که برای گذران زندگی بیشتر و سخت تر کار کنیم اما باور کنید خر کار بودن و از وقت خانواده برای کار کردن گذاشتن برای هیچ مردی " فضیلت " به حساب نمی آید ، یک اجبار است که به محض توانا شدن باید از زیر بارش فرار کرد

فرگل دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 14:59

والا ما همش تواقعاتمون زیر خط فقره
دست شما درد نکنه یه امتیاز برای من در نظر گرفتین

هاله بانو دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 15:01 http://halehsaadeghi.blogsky.com

اوه اوه چه خبره اینجا
گفتم بوی کباب می یاد ها ...

فرگل دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 15:01

جزیره جان شما میخوایی بیا اینجا ازدواج کن رسم اینجا اینجوریه که چند تا تیکه رو داماد میگیره انوقت خانواده هم دیگه مخالفت نمیکنه چون رسمه

جزیره دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 15:02

بابک
تو چی فک کردی
من که از خدامه خونه بابام بمونم، همه چی دارم اینجا،نه مثلا فک کردی پسرای این دوره زمونه چی دارن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پسرای این دوره زمونه اگه بهشون دختر دادن باید در روز هزار بار سجده کنن به دخترخانومه، چون دختر مردم قراره فقط با نداری پسر بسازه و ارزو همه چی سر دلش بمونه
ایششششششششششششش


در ضمن تو وبلاگ تو اصن پسر پیدا میشه اخه؟ اینجا همه دخترن که.با این وبلاگش.داداش مجرد هم که ندارین هیچکدومتون. اخه اینا هم رفیقن ما داریم؟!
بیا ببین مردم واسه رفیقاشون چیکار میکنن، ترم پایینیامون یکیشون ازدواج کرد بعد واسه اکیپ 6 نفره شون از فامیلا شوهرش پسر پیدا کرد همه رفیقاشو فرستاد خونه بختیعنی دم اون دختر گرم واقعن
خب ادم به چه امیدی اینجا از سرویس و طلا و اینجور چیزا بگذره


خواننده چراغ خاموش دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 15:03

سلام وای وای گفتی طلا ......من تا عمر دارم با زن جماعت برای خرید طلا نمیرم بیرون رسما می نویسم امضا هم میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد