جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

نه همین لباس زیباست ...


.


سالی جان  ، مدتیست که لاستیک های جلوش درد می کند .

هر روز به زبان بی زبانی با هزار قر و قمیش می گوید : یک جفت کفش نو برایم بخر

اما من هی پشت گوش می اندازم .

مشکل از جلو بندیش است البته

می گویم : سالی جان ! جلو بندیت خراب است .

کفش نو هم برایت بخرم با این اوضاع جلو بندی چند روزه به لاستیک سابی می افتی ...

فرمانش گیج شده . سر پیچ ها دو دو می زند

دزدگیر را هم که قبلا خدمتتان گفتم .

تسمه تایمش هم باید همین روزها عوض بشود .

چهار تا شمع نو هم خریده ام تا عوض کنم اما هی امروز و فردا می شود و نمی شود که بشود .

کولرش را آخرین بار ماه مبارک روشن کردم ،یکهو از کاپوت دود بلند شد و چراغ دینام روشن شد .




فکر کنم یکسالی بود ماشین را خوب نشسته بودم .

یعنی رغبت نمی کردی از کنارش رد بشوی چه برسد به اینکه بنشینی تویش ( شما را می گویم چون بنده خودم مشکلی با این موضوع نداشتم )

ماشین ها وقتی کنارشان می ایستادم همچین که یک هپلی بوگندو دیده باشند خودشان را کنار می کشیدند که یک وقت خاکی - گلی نشوند .

باران هم که قربانش بشوم مدام داشت این چند وقت می بارید .

توی پارکینگ شرکت که همیشه سر جای پارک دعوا و خونریزی هست یک جای پارک خوب هست آن ته ته ها زیر سایه درختها ...

علی القاعده توی سایه که باشی آفتاب کمتر می تابد و موقع نشستن توی ماشین هم مجبور به تحمل عذاب جهنم نیستی و با این اوصاف برایم عجیب بود که چرا کسی ماشینش را آنجا پارک نمی کند . کلا در فهم اینجور مسائل  کمی کند ذهن هستم .

بعد از چند هفته پارک مداوم و کیف وافر بردن از اینکه چه جای دنج و باحالی کشف کرده ام تازه متوجه شدم که مشکل از کجاست .

جای پارک مربوطه درست زیر یک درخت توت بود و شهد درخت پاشیده بود روی تمام شیشه و کاپوت و بدنه ماشین .

خودش همینطوری کلی خاکی و گلی بود و چسب درخت توت هم تمامش را نوچ و چسبناک کرده بود و دیگر باید با کاردک تمیزش می کردی یعنی کار از دستمال و لنگ و آب و صابون گذشته بود .

بعد از ظهر ها نور که می افتاد توی شیشه ماشین هیچ جا معلوم نبود . هرچقدر هم دستمال می کشیدم بدتر می شد . اصلا یک اوضاعی . با سلام و صلوات می رفتم و بر می گشتم .


الغرض ! سالی جان عزیزمان شده بود عینهو ماشین های مناطق جنگی که گل رویشان

می پاشند تا دیدبان های دشمن نبیندشان ...


از برکت چند بار پیک نیک رفتن با آقا رادین و کیامهر داخل ماشین هم شده بود بازار شام

همه جور جنسی تویش یافت می شد .

پفک و چیپس و آدامس و بن تن و توپ و عکس فوتبالی و لنگه دمپایی و خرده نان و چس فیل و جای پا و خاک سیگار و خرده آشغال .


پنجشنبه ظهر بعد از کلی کلنجار رفتن که خودم بشورمش یا ببرم به کارواش بالاخره سالی جان عازم کارواش شد .راستش نه حوصله داشتم خودم به جانش بیفتم و نه رویم می شد این جرثومه فساد را به کارواش نشان بدهم  .

مسئول کارواش همینکه ماشین را دید گفت : آقا ! این چرا اینجوریه ؟

من هم از روی شرمندگی خالی بستم که ماشین مال خودم نیست و بابایم حوصله تمیز کردنش را ندارد و توی باغمان زیر درخت توت پارکش کرده و نوه های شیطانش هم توی ماشین را به گند کشیده اند و قص علی هذا ...


دو ساعت تمام بنده خدا بیرون و داخلش را شست و سابید و جارو کشید . خیلی طول کشید اما می ارزید . سالی جان مثل عروس هایی که  از آرایشگاه بیرون می آیند انقدر خوشگل شده بود که خودم هم نمی شناختمش .

احساس می کردم همه دارند توی خیابان نگاهمان می کنند .

حیف که اهل خرافات نیستم وگرنه برایش اسفند دود می کردم و تخم مرغ زیر پایش می شکستم.


عرض شود که بلافاصله چند تا اسپری تمیز کننده برای سالی جان خریدم .

برای داشبورد و شیشه و خوشبو کننده برای داخلش

حالا دیگر کیف می کنم وقتی سوارش می شوم .

مثل این ماشین بازهای عشق اُتُل موقع سوار و پیاده شدن لنگم را در می آورم و شیشه و بدنه را تر و تمیز می کنم .


با اینکه سالی جان همان سالی جان قبل است اما انگار مشکل فرمانش هم حل شده است

سر پیچ ها بهتر می پیچد . لاستیک هایش هم اصلا معلوم نیست مشکل داشته باشند با آنکه مشکل دارند .

تسمه تایم و شمع ها را هم قصد ندارم فعلا عوض کنم .

به گمانم اگر کولر هم روشن کنم مشکلی پیش نمی آید .


دیده اید اولین کاری که موقع فروش ماشین می کنند چیست ؟ ماشین را خوب تمیز می کنند .

چیزی که در نگاه اول مشتری را جذب می کند ظاهر ماشین است .

درست است که خبره ها وضعیت موتور و گیربکس را بررسی می کنند و می بینند کجایش خورده و رنگ دارد اما عوام چشمشان فقط ظاهر ماشین را می بیند . نهایتا کیلومتر کارکردش و سال ساختش را می پرسند .

می دانید ؟ حکایت بعضی آدم ها هم خیلی شبیه ماشین هاست . ظاهرشان که خوب و مرتب باشد کسی از باطنشان خبر دار نمی شود و ایرادشان به چشم نمی آید .

خودشان هم اعتماد به نفسشان طوری بالا می رود که فکر می کنند راستی راستی عیب و ایرادی در کارشان نیست .



نظرات 51 + ارسال نظر
مریم راد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:36

سالی ماشین وفادار :)

مریم راد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:36

اون شماره حسابه چی بود

کدوم ؟

میلاد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:47

سلام دادا بابک

بابک یه ندا میدادی منم ماشینو میاوردم

با احتساب اینکه ماشین تابستون سال پیش خریداری شده و مدتیم که دست بابام بود، همیشه تمیز بود، حدود 9 ماهی میشه که نه داخل و نه خارجش تمیز شده

یعنی یه سور اساسی به سالی جنابعالی زده

اصلام حسش نیست که خودم بشورمش، نمیدونم چرا حوصله کارواش بردنم ندارمش

فکر کنم مثل خودم که تپل تر شدم، اونم می خواهد کثیف تر بشه هر روز

باید یه نیت کنم و ببرمش کارواش، یه دستی به کلش بکشم

جناب قلمبه
بعد عمری کامنت میذاری اونم می خوای یه چیزی عایدت بشه ؟
زهی خیال باطل

الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:47 http://khooneyedel.blogsky.com

این نتیجه گیری آخر پست رو باید با طلا نوشت...آب طلا هم نه ها...خود طلا...بله! جای حرف هم که دیگه نذاشتی دیگه...خودت همه چی رو گفتی...

سالی خوشگل شدهٔ تمیز هم مبارک...فقط حاج آقا این نادیده گرفتن ایرادایی که گفتی...میدونم میخواستی به نتیجهٔ آخر پست برسونیش ولی جداً یه فکری به حالش بکن و جماعتی رو از نگرانی بِرَهان!

چشم

مریم راد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:48

می دونید چی اومد تو نظرم
اصول فنگ شویی ... که می گه تراکم ایجاد مشکل میکنه...

منم اتفاقا به یادش بودم
واقعا تاثیر روحی داره نظافت محیط اطراف

الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:50 http://khooneyedel.blogsky.com

میلاد! داداشم!
برو اون ماشین رو بشور! اون ماشین اُتُل امید یه جماعتیه ها! میدونی که! دفعهٔ بعدی که دور هم جمع بشیم شاید خواستیم باز سوارش بشیم! کثیف نگهش داشتی که دلمون نکشه سوارش بشیم و از شرمون راحت باشی؟ نه داداش من!

میلاد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:57

الهه دقیقا می خواستم همینو بگم

یادم نبود شماها اینجارو میخونید

دفعه بعد فکر کنم همگی اول چکش می کنید بعد سوارش میشید

مریم دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 11:58 http://40yaghoot.blogfa.com/

سلام
مدتیه میخونمتون.
عالی مینویسی.
نتیجه کیری رو خوب اومدی. در حد شیر فهم شدن مطلب روشن بود.

ممنون

میلاد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:00

شایدم یه تور ماشین شوری گذاشتم از خواهران عزیزم خواهش کردم بیان کمک بشورنش

چه شود الهــــــــــــــــــــــــــــه

به هاله و تیراژه میگیم بیرونشو بشورن

ژولیت دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:01 http://migrenism.blogsky.com

چه نتیجه گیری جالبی. یاد کارتون ایکیوسان افتادم. همون قسمتش که وقتی لباس فاخر می پوشید همه بهش احترام می ذاشتن. داستان دنیای ما همینه. به عبارتی خیلی ها عقلشون به چشمشونه.
مثلا آقای ایکس می تونه از این موضوع سواستفاده کنه و با یک ظاهر ساده و کفش بندی خودشو تو دل مردم جا کنه و بشه پرزیدنت یا اصلا خود من با دو ظاهر متفاوت برم یک مغازه و دو تا برخورد متفاوت ببینم! همیچین موجودات سطحی نگری هستیم خلاصه!

همه همینیم
متاسفانه ظاهر خوب یا بد افراد تاثیر زیادی در ما داره

الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:01 http://khooneyedel.blogsky.com

میلاد آخه من تا حالا سوار ماشینت نشدم...میترسم حالا که به اوج کثیفیش رسیده قسمتم بشه سوار شدنش! قبل از دور همی بعدی بشورش لطفا!

محسن باقرلو دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:01

آره دقیقن همینه
منم وختایی که خدا میزنه پس کله م و سالی یه بار ماشینو تمیز می کنم همین حسو دارم ... مخصوصا اگه توشو دسمال کشیده باشم ... حس می کنم روون تر کار میکنه ... چقد عجیبه اینجور حسسا کیا ...

آره واقعن

محسن باقرلو دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:02

مخصوصن این اسپری ها که عین برف شادیه
خیلی عالی تمیز و خوشبو میکنه توی ماشینو لامصصب
کللن اسپری همه جوره ش خوبه لامصصب !!!

الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:03 http://khooneyedel.blogsky.com

تی تی نی نی شور حالا تی تی ماشین شور هم بشه؟ این بچه چه گناهی کرده آخه؟ هاله هم اصلاً جون داره ماشین بشوره؟ بچه م به اون ظرافت!!!
میلااااد؟!!
داداش به این گردن کلفتی داریم بعد ما ماشینش رو بشوریم؟!!!! این بود آرمانهای ما؟!!!!

میلاد به الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:04

دل ارام و فرزانه خانم و توام، داخلش بشورید

من و سمیرا خانم نگاتون میکنیم که کارتون خوب انجام بدید

میلاد به الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:07

اخه الهه، مهم شکم تپل نیست که مهم زرنگ بودن و فرز بودنه

که خوب الحمدالله همه ی خواهران بنده در این مورد خیلی بیستن

بعدششم من خسته میشم نمی تونم برمتون انوقت بیرون

من باید ناظر کار باشم که روند کار عالی پیش بره و بعد بتونم رانندگی کنم

میلاد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:08

الهه من در میرم، الان بابک میاد میگه پست معناگرا و عمیق منو ببین چه گندی کشیدی بهش با این کامنتات

بعد میگه خودتو و ماشینتو میندازم تو جوب اب

الهه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:11 http://khooneyedel.blogsky.com

این تقسیم کارت بین نیروهای کار قابل ستایشه!
در اولین فرصتی که ببینمت به گفـــــــتمان میذاریمش از اون گفــــــتمانها!
من میرم تمدد اعصاب کنم...زیاد خاکبازی کردیم اینجا

heti دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:34


خوبیش اینه که معلم نیستید والا دفتر یادگاری دانش اموزان می شد ماشینتون .مگه ما جرات داریم ماشین نشسته ببریم مدرسه !


یادگاری که اشکال نداره
خط نندازن

ordi دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:39 http://tanhaeeeii.blogfa.com

areeeeeeee
manam be zaheram miresam etemad be nafsam mire bala iradam kamrang mishe dar nazaram
:-D

rasti ba in tarifayi k az sali kardin enghad hal kardam ba tamiz shodanesh
asan engari booye tamizish umad
:-D


معلومه خیلی غرق داستان شدی اردی

وبلاگستان دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:41 http://weblogstan.ir

سلام

شما نمیخوای جزو اولین اعضای وبلاگستان باشی؟

http://weblogstan.ir

یه چیز دیگه
دوست داری تو انتخاب بهترین وبلاگ فصل (بهاره) شرکت کنی؟
اینجا نحوه شرکت تو مسابقه توضیح داده شده؟

http://weblogstan.ir/campaigns/690/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%AF-%D9%81%D8%B5%D9%84


دوستانی که میخوان بهت رای بدن باید قبلش تو وبلاگستان عضو بشن و خودت هم البته برای شرکت در مسابقه باید از همین طریق عضو وبلاگستان بشی.

http://weblogstan.ir/register


و از طریق این لینک هم میتونی نام وبلاگت رو برای شرکت تو مسابقه ثبت کنی و به دوستانت اطلاع بدی که بیان و بهت رای بدن. البته بعد از عضویت.

http://weblogstan.ir/campaign?number=26

باغبان دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:02 http://laleabbasi.blogfa.com

چقدر خوبه آدم بلد باشه اینجوری نتیجه گیری کنه
آفرین داره
در مورد ماشین شستن هم نظری ندارم

ممنون باغبان

نینا دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:09 http://taleghani.persianblog.ir/

یکی هم بیاد ماشین مارو ببر کارواش ثواب داره بخدا
مار از توت و خاک گذشته شده محل سرسره بازی گربه ها
و حای جیش کردن پرنده ها.

باریکلا
مگه شما ماشینم داری ؟
ماشینم داری و هنوز ازدواج نکردی ؟

بولوت دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:10

الان این عکسه مال کارواش بردن سالیه؟ الکی کارواش کارواش نکنید! به این نمیشه گقت کارواش. اون تونلی که هی برس میاد از رو ماشین رد میشه و اب میپاشه روش کارواشه. این جوری که کنار جوبم میشه ماشین شست.

اون کارواش خودکاره
والا توی دهات ما از اونا ندارن
داشتن هم بعید میدونم پولم بهش برسه

ف رزانه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:15

بسیار عالی بود و چقد خوب موضوعات رو به اون نتیجه ای که میخواین وصل میکنین...

اگه این ظاهر بینی و قضاوت کردن از روی ظاهر نبود چقدر همه چیز خوب میشد.

و اینکه چرخ سالی همیشه به سلامتی براتون بچرخه انشاا...

مرسی فرزانه جان

خانوم رنگین کمان دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:24 http://http:/sabze-asemooni.blogfa.com

مدتیه که وبلاگ ها رو میخوندم بدون به جا گذاشتن اثری از خودم می رفتم....
امروز گفتم یک ابراز وجودی بکنم در منزل دوستان که یکهو دلتنگمان نشوند !!!!
قشنگ و گیرا بود ... مثل همیشه ... چه قدر خوبه که میدونم وقتی میام سراغ وبلاگتون حتما یک حرفی برای خواندن هست... کاش من هم پشتکار شما رو داشتم
خوش باشین و پر از روزهای رنگارنگ

لطف داری
منم سعیم همینه که حرفی واسه گفتن باشه

جعفری نژاد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 13:32

میگما قدیما رسم بود همیشه یه شیر پاک خورده ای، یه جایی روی شیشه ی ماشین های کثیف با انگشت می نوشت:" لطفا مرا بشویید"

یادم رفت اینو واسه چی گفتم!!
امان از حافظه ی کم، امان از مشغله ی زیاد...

ای بابا واسه چی این قضیه رو گفتم؟!!
.
.
.
.
.

آهان می خواستم بگم احتمالا یه جایی روی شیشه ی عقب ماشین میلاد یه نفر با انگشت نوشته: "لطفن رژیم بگیرید، بابا کمر کمک فنرامون شکســــــــت"

هرررررررررررررر

آخر این میلاد نفرینم می کنه، دود می شم می رم هوا، سوسک می شم می رم تو چاه حموم

غصه نخور
به حرف گربه سیا بارون نمیاد

دایموند دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 15:04 http://daremtedaderoozha.blogsky.com/

واقعیتیه... همسر من هم معتقده هر وقت جلسه ای یا قراری داره که با کت و شلوار و کراوات میره بیرون همه بش احترام میذارن سرایدار ریموت در رو براش میزنه! فروشنده ها تخفیف میدن و ...

واقعا همینه

"من" دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 15:05 http://yekmanedigar.blogfa.com/

سلام.
اِااا....ماشین ما هم اسم دارد. لاکی صدایش می کنیم. جنسیتش معلوم نیست! شاید چون نتوانستیم زیرش را ببینیم! اگر خدای نکرده مریض شد و تعمیرگاه بردیمش از آقای تعمیرکار ته توی قضیه را در می آورم!


ببرید پیش یه مکانیک چشم و دل پاک

باران پاییزی دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 15:51 http://baranpaiezi.blogsky.com

پراگراف آخر معرکه بود. با اجازتون توی پست جدیدم این پست رو لینک کردم.

ممنون
نیازی به اجازه گرفتن نبود

میلاد ( به مخاطب خاصش محمد حسین) دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 16:21

بابک به این دوستت بگو داره شمشیر از رو میکشه ها

حیف که دلم برای روناک خانم میسوزه وگرنه یه فوتش میکردم این محمد حسینهااااا

اصلا بابک تو بگو چیکارش کنیم؟؟

هان فهمیدم

اینجانب مسولیت ذکر شده که قرار بود به خواهران گرامی بدم رو ازشون میگیرم و همه رو با عشق و علاقه فراوان به محمد حسین میبخشم

زودی ماشین میشوری وگرنه فوت میشی

آوا دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 17:00

1-وبعد که باطنشان بر ملا میشود چهره
زیبای قبلشان کریه و منفور و زشت
می شود به اشد وضع..............
2- اینکه انگار این قضیه تمیز نکردن
ماشین توی خیلی ازآقایون فراگیره
..آخ آخ آخ آخ آخ آخ..وچقدر بده...
کامنتم خیلی هول هولی شد...
شرمنده..........................
یاحق...

مرسی آوا

نیلوفر دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 18:28 http://gorkhejevalang.blogfa.com

سلام
آخ گفتی یاد ماشین کثیفم افتادم که هر کی میبیندش میگه بد نیس بدبختو بشوری,خیلی کثیفه ولی واقعا فعلا حداقل تا بعد امتحانا حجس شستنش نیس.
یه ایمیل در همین رابطه امروز دستم رسیده بود واست فرستادم

ممنون از لطفت

آرشمیرزا دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 18:47

حق آدمی شریف است به کان آدمیت
نه همین بابک درکی ست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
بنهم به چشم و گوش و به دهان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت بود اربع الفضائل
آخری شود مهیا به زبان آدمیت

به حق ات تو آدمی باش و نه همچو پیرزاده
که کند همیشه زر زر ؛ وَ بیان آدمیت

رسد این پیری به جایی که به روی حق نشیند
بنگر به آبشار و فوران!!! آدمیت

.


خدا لعنتت کنه
واقعا میشه یه روز یه شعر درست حسابی بگی واسه من ؟

آرشمیرزا دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 18:49

اصلاحیه :
بجای بینی باید بابک می نوشتم


.

سرزمین آفتاب دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 21:41 http://sarzamin-aftab.blogsky.com

اون نتیجه گیری آخرش رو ولش !

ماشین بیچاره من کلا مستجاب الدعوه س واسه دعای باران
یعنی ماهیانه :
یه بار کارواش (بیرون و داخلش)
دو سه بار توی حیاط خونه
سه الی چهار بار هم توی حیاط اداره ( یه شیر آب پر فشاری داره که نگو ) شسته می شه
ولی خداشاهده به فرداش نرسیده آسمون دو قطره جیش می کنه روش و گند می زنه به همه ش
کلا کسی توی شهرشون بارون نیومد دعوتم کنه بیام اونجا ماشین بشورم و شب هم بمونم
فرداش اگه بارون نیومد ( حتی در حد همون دو قطره ) هر چی خواستین بگین

والا ماشین ما هم همینه
دیروز و امروز بارید
فقط انقدری که ماشین کثیف بشه

جعفری نژاد دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 21:54

میلاد جان، اخوی
من کلن اهل گفتگو و مذاکره هستم
این ادبیات "تهدید" اصلن برازنده ی آدم بزرگی اون هم در ابعاد شما نیست

پیشنهاد می کنم یه روز دو تایی با هم (فقط خودم و خودت) بریم یه استخری، حموم نمره ای، قناتی جایی هم یه تن و بدنی به آب بزنیم هم مذاکراتمون من باب شستشوی جیمبو رو ادامه می دیم ( آیکن "دونه پاشیدن" )

اگه خواستی اسحاقی رو هم می بریم ( آیکن "وعده ی انتخاباتی وسوسه انگیز" )

ممد خداییش من و تو میلاد بریم حموم
انصافا مردم شکشون به کی میره اول ؟
بین ما سه تا تویی که خوشگلی
من و میلاد که نه قیافه داریم نه هیکل
ولی تو هم قیافه داری هم ماشالا هیکل

مریم دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 22:31 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

چقدر بده که ظاهر و باطن آدما با هم فرق داشته باشن

واللا ماشین شستن و کارواش مال مرفهین بی درده
ما همون توی حیاطمون یه آب میگیریم روش تمیز میشه
اونم عید به عید
البته به لطف بارون اون سالی یه بار میشه هفته ای یه بار

هرررررررررر
فکر کنم داشتن حیاطی که توش بشه ماشین شست بیشتر به مرفهین بی درد می خوره

مریم دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 22:32 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

میلاد جان تو خودت ماشینت رو بشور من به جای تو رانندگی میکنم اصلنم نترس

احمدفرجی دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 22:54

سلام بابک جان .خواندنی بود . چقدرسوزه ها دردست شما آرامند وروان .دست مریزادعزیز

لطف داری استاد

پیمان اسحاقی دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 23:34 http://ruzayeman.blogsky.com

از همه چی یه پست میسازی نه؟
آخرشم یه جوری به یه چیزی ربطش میدی
به ماهم یاد بده

یه جوری از ادم تعریف میکنی انگار می خوای فحش بدی

م . ح . م . د سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 00:10

" رسد این پیری به جایی که به روی حق نشیند
بنگر به آبشار و فوران!!! آدمیت "

=)))))))))))

مهرداد سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 00:16 http://foogh.blogfa.com/



بلعیدم
همین

مهرداد یادم نیست اونی که خصوصی نوشته بودی

رابینسونه سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 00:30

سلام مدتی می شه خاموش نوشته های شیرین شما رو می خونم .... مثل همیشه عالی بود ...
راستی ما یه همسایه داریم در حد بیش فعال .... ماشین بدبختو آخر هفته ها میاره جز به جز تشریحش می کنه دوباره سرهمش می کنه ... ینی دلم به حال ماشینه می سوزه خداوکیلی .... سابیدتش هاااااا

راستش یه جورایی حسودیم میشه به اونایی که ماشینشون تمیزه
ممنون

آناهیتا سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 01:52

وااااای چقدر خندیدم. درخت توته دیگه آخرش بوده
لذتش رو ببرید که احتمالا به زودی به شرایط قبل برمیگرده....

مرسی

سپیده سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 09:39 http://www.otagheaabi.blogsky.com

چه جالب

یک نظر کارشناسی !
اخیراً کتابی خریدم به نام "طراحی حسی" نشر حرفه هنرمند. بحثش را با تحقیق و مثال آوردن از موضوع جالبی شروع کرد؛ اینکه "اشیاء زیباتر، بهتر کار میکنند!"

بحث جدید و بسیار جدابیست!

چه جالب
منم شاید بتونم کتاب بنویسم

پرچانه سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 10:12 http://forold.blogsky.com/

این ۴ خط آخرو خیلی موافقم

زهـــرا سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 10:50

سلام بر جناب اسحاقی عزیز
خوبید ان شاء الله؟
..
گواهی موجه کردن غیبت:
غیبت مرا ببخشید..میخواندمتان ولی یا کامنتمان نمی آمد یا یک اتفاقی می افتاد که رشته ی کامنت دادن از دستمان خارج میشد و بیخیال میشدیم..
...
و اما پست:
سالی جان و سواران بر سالی به سلامت باشند. چرخش برایتان بچرخد به خوبی

نتیجه گیری تان در حلقوم همایونی..
یاد این جمله افتادم: "بزرگی وصیت کرد برای سلامتی عقلتان هویج بخورید، همه خندیدند و کسی ندانست که عقل همه در چشمشان است!"

اتفاقا منم هر وقت یاد رادیو می افتادم می پرسیدم این زهرا خانوم ما چرا پیداش نیست

ممنون از محبتت

مریم راد سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 15:00

از وقتی این پست رو گذاشتین من حس می کنم چقد این بهم ریختگی فایلهای کامپیوتری ام اوضاع رو خراب می کنه

فقط حیف که کامپیوترها کارواش ندارن :))

خب یه پارچ آب بردار بیار بوشورش

بولوت سه‌شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 23:23

اتفاقن آدرس یکی از این کارواشا رو توی دهاتتون بلدم! فقط فک کنم راهش دور باشه. ارزونم هست تازه پولتون میرسه. پارسال 5 تومن بود. الانم فک نکنم بالای 10 تومن باشه. بلاخره سالی ارزش یه کم پول اضافه پاش ریختن رو که داره.

همین کارواش زاقارت ده هزار تومن گرفت
تازه دو تومن هم شیتیل دادم
فکر کنم قیمت های شما مال قبل از سقوط ریال باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد