جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

بوی ماه مهر




اول مهر روز باز شدن مدرسه هاست .

فردا یه عالمه بچه های قد و نیم قد لباس های نو و تمیز به تن میکنن و با عشق و خوشحالی میرن مدرسه . دوستهای جدید پیدا میکنن کتابهای تازه میخرن و با معلمهای جدید آشنا میشن .

اما ما آدمبزرگها که عاشق کودکیمون هستیم از این شور و هیجان بی بهره ایم فقط و فقط به جرم اینکه دیگه بچه نیستیم و بزرگ شدیم . رادیو جوگیریات با عنوان بوی ماه مهر بهونه کوچیکیه برای اینکه ما هم مثل قدیما و درست مثل بچه ها یه بار دیگه این حس و حال خوب و دوست داشتنی رو تجربه کنیم .

رادیو در دو فایل مجزای زنگ اول و دوم تهیه شده تا هم دانلودش آسون تر بشه و هم اینکه خسته کننده نباشه . لطفا هر دو فایل رو دانلود بفرمایید :



دانلود زنگ اول رادیو جوگیریات

حجم فایل : 10.1 مگابایت

زمان :44 دقیقه




دانلود زنگ دوم رادیو جوگیریات

حجم فایل : 10.9 مگابایت

زمان :47 دقیقه و 30 ثانیه






شرکت کنندگان در این شماره از رادیو جوگیریات :


عارفه / ارغوان / عاطی / باغبان / بشرا / دل آرام و سمیرا خانم / الی سا / فرشته / آرش پیرزاده و هانا / ایران دخت / جعفری نژاد / محسن باقرلو / کرم دندون/ خورشید / کیانا / مهسا / مریم / مهربان محمد / خانم نیمه جدی و محمد رضا / پروین خانم / رعنا / صالح /  شیما / ته تغاری / ترنم / یسنا




+یک عذرخواهی بدهکارم به ته تغاری عزیز که در انتهای فایل اول فراموش کردم اسمش رو بگم

++ اگر کم و کاستی هست و اسم یا آدرس وبلاگ کسی جا افتاده عفو بفرمایید .


امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید ...




نظرات 169 + ارسال نظر
کرم دندون یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:19

خیلی شیرین و دلچسب بود ...تمام خاطرات و برامون زنده کرد ...
ممنون

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:21

الله اکبررررررررررررررر

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:22 http://ssmall.blogsky.com/

سوم

کیانا یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:22

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:23 http://ssmall.blogsky.com/

جناب اسحاقی حسابی فیض بردیم و کیفور شدیم . دست شما درد نکند . ایشالا با این خنده هایی که به لب ما میارید همیشه زندگیتون ارام و پر لبخند باشه .
جناب ما نمیدونستیم عین خارجکیا کلاسمون قاطی پاتیه وگرنه یه فکر دیگه میکردیم !!والا شما هم خوب معلمی بودید ها . هم نمره میدادید هم پارتی بازی در نیاوردید . فقط نه ما اسممون رو گفتیم نه شما و اخرش بچه ها باید پیدا کنن پرتغال فروش رو...
شوخی کردیم کلا لذت بردیم زیاد . حتی گاهی اشک هم گوشه چشممون حلقه زد .

ممنون

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:23 http://ssmall.blogsky.com/

ا الان دیدم اشاره کردیداسم بنده رو . واقعا به شما میگن یک معلم نمونه واقعا دستتون درد نکنه . دست بچه ها درد نکنه

کرم دندون یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:24

آقا از همین تریبون اعلام کنم :
شرمنده ام تو دماغی بود، بنده مریض بودم و تمام سعیمو این بود که بود!!!
اون صدای نوشتن رو تخته سیاه محشر بود ...کلی نوستالژی زنده کرد!
اون صدای کفشتون مثه صدای کش تق تقی خانوم معلم ما بود !
خاطرات دوستانم بامزه بود :آقا محمد رضا- مهربان جان - آقای باقرلو- باغبان عزیزو...

الی سا یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:24 http://www.negahemannegaheto.blogsky.com

ممنون

ایران دخت یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:26 http://dokhteiran.blogsky.com

سلام آقا معلم
ممنون از همه زحماتتون... سر این کلاس واقعا بهم خوش گذشت.
از همه دوستان که با خاطرات قشنگشون این دقایق رو دلچسب تر کرده بودند ممنونم.

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:27 http://ssmall.blogsky.com/

ایستاده با جیغ روی میز انصافا هممون این کار رو در مدرسه کردیم . رقص های یواشکی و اواز خوندن ها و کشیک یکی از بچه ها پشت در کلاس برای دید زدن خانوم ناظم ! ماهیت کار یکی هست کلا !
شیما جان شما روش نوین و جدیدی رو به نسل جدید اموزش دادید . چون من که همیشه مسول این کار بودم اما هیچ وقت این فکر به ذهنم نرسیده بود . حتی توی دانگاه که استاد میگفت برو لیست رو بگیر بیار . جنبه ی اموزش داشت خاطرتون !
جناب موسیو هم بد رکب خوردن ! اصلا ادم غصه اش میشود برایش ، یعنی این معلم از اون وَر پشت بودم افتاده . قطعا من یقین دارم که العان این پسر معلم هروقت این خاطره یادش میوفته توی خاطرش شرمنده شماست. نصیحت من اینه که اصلا دور همچین دوستی های بد بو رو خط بکشید !
کرم دندون جان شما که این همه اتیش میسوزی یکی از خاطرات و شیرین کاری ها و اتیش سوزوندیهات میگفتی خواهر! من رو یاد خاطره خودم انداختی که مامان اون زمون ها عروسک میدوخت و من ذوق داشتم . هی به معلم کلاس اولمون میگفتم خانوم عروسک میخواد مامن منم یک سگ براش دوخت و وقتی بردم خوشش اومد . وقتی گفتم پولشو بده بدش اومد و عروسک رو پرت کرد و گفت نمیخواد ! منم دیگه از اون موقع به بعد از کار مامانم بدم میومد و دیگه مامانم هم ندوخت ...

ایران دخت یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:27 http://dokhteiran.blogsky.com

اقا اجازه ببخشید که اینو میگماااا
میشه اسم منو جدا بنویسید.
ببخشیدااااا

فرشته یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:27

سلام آقا ...
باز هم تشکر و یک دنیا ممنون بابت این زحمت و یک تشکر هم از همه ی بچه ها بابت این دورهمی ...
برویم فایل را دانلود کنیم ..

مریم یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:28 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

من فعلا زنگ دومم
نمیشه سر کلاس کامنت بذارم
معلممون ببینه یه صفر میذاره کنار اسمم بذار زنگ بخوره میام

کرم دندون یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:29

آقای پیرزاده و هانا جون جونی- نیمه جدی جانم- ته تغاری-پروین خانوم و سمیرا خانوم و...
همه و همه...
دست همه بی بلا!!!
دست آقای جوگیریاتم جدی درد نکنه!!! آهنگا بسیار زیبا بود همشون... جای خیلی از بچه هام خالی ...
دوست داشتم خیلیا رو بشنوم که نشد !!!
ایشالا رادیو جوگیریات بعدی !

کیانا یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:31

من و هانا تو یه سن تلقی شدیم

نه هانا بزرگتره

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:33 http://ssmall.blogsky.com/

مهربان جان قربان خنده هایت ... من اون زمان ها خاموش بودم اما خنده ی شما از تبریک صوتی عید 91 و شب های یلدا هنوز توی گوشمه . مثل همین خاطره ...نبینم غم رو لبهاتون باشه ...اقای اسحاقی هم باید از خداش باشه که زنه خوش خنده و مهربای مثل شما دارد !
کیانا جان صدات هم جوری بود که انگار اصلا توی اتاق بهداشت قایمکی نشستی کشک میخوری و حرف میزنی هر لحظه هم میترسی که یکی در و باز کنه تا تو کشک ها رو جاسازی کنی توی کشو !
ای عاطی قهرمان همیشه پیش ما بمان ..واقعا راهکار های مفیدی بود الان قهرمان چی هستی در حال حاضر خانوم دوکتور
نیمه جدی بانو جان شما کنگ فو کار نیستید احیانا چقدر زدید دختر بیچارره رو . چیشد بد از اون غزیه دیگه بزن بزن تعطیل شد؟! با شنیدم خاطرت این تصویر اومد توی ذهنم که مثلا شما سر دسته گروهی جلو تر از همه راه میای یه چند تا نوچه هم پشت سرتتون که پشت درخت ها قایم شدین شما اشاره کنین بچه ها بریزنن بزنن!

مریم یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:33 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

اولین روز دبستان بازگرد

کودکی ها شاد و خندان باز گرد
باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی
خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند
درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس
روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر ز بوی نان گندم است
کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفتر ها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی، با پا ، روی برگ
همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید
همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار
بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لا اقل یک روز کودک می شدیم
یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش
ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر
ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن
بازگرد این مشقها را خط بزن . . . . .

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:36 http://ssmall.blogsky.com/

پروین بانو مطمن هستم که تا العان هر وقت جلوی کفش فروشی میروید یاده کفش های شما که رامش از روی شما تقلب کرده و خریده بوده می افتید ...به قول اقای اسحاقی ادم وقتی توی دوران کودکی چیزی رو گم میکنه تا ابد توی یادش میمونه و با کوچیکترین نشونه یاد اون میوفته ! هنوز هم دنبالش باشین شاید پیدا شد بانو.....
فرشته جان بیشتر از این ازت توقع میرفت . چوبکاریشون هم میکردید دیگه رسمن اب دیده میشدند . انصافا به شما افتخار میکنم با این جرعتتون دست پسرها رو از پشت بستید خواهر جان .
سمیرا بانوی عزیز خداروشکر که معلم فقط اخم کرد امکان خیلی چیزها بودا .حتما متوجه شده بودن که شما بچه چشم و گوش بسته ای هستید دلشون نیومده . خندیدیم با خنده حضار در پخش شدن زمینه خاطرتتون ...لذت بخش بود

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:37 http://ssmall.blogsky.com/

اقا محمد شما یحتمل قبلا رفوزه شده بودید که امسال هم سر کلاس اول نشستید...لطفا از بوی تخم مرغ و نون زنگ های تفریح نگید که یاد بغل دستیم می افتم که تا کیف رو باز میکرد کتابی بردارد بوی تخم مرغ اب پز ساندوچی پخش میشد توی کلاس وو خانوم معلم هی به ما شک میکرد و در رو باز میزاشت ! متر کردن قد برف رو برای تعطیلی رو خوب اومدید...
یسنا جان ما قبلا به اقای مدیر پول دادیم جامون زیر پنجره رزرف شدس . اما شما میتونید بغل دستی من بشینید اما گفته باشم من کنار پنجره اما . هفته ای هم جامون عوض میشه ...
خورشید خانوم فکر کنم شما از همون شاگرد زرنگ ها بودی ها اخه پارسال شعر هم شاگردی رو هم خوندی . نکنه از اونا بودی که خانوم تا میگفت کی مشق نوشته میپردی جلو میگفتی خانوم ما سه صفحه ام نوشتیم ....ای جانم با لهجه زیبات خیلی لذت بخش بود...

ترنم عزیز انصافا شما هم راه کار خوبی رو پیشنهاد دادی . مغزی در و این همه مصیبت برای یک امتحان عربی! انصافا که عربی درس بسیار مزخرفیست ...اما چرا اینیقدر دشواری؟؟ محروم شدن از اردو و امتحان سخت
برو خداروشکر کن از این بچه نخاله ها ی زر زرو نداشتید اتحاد داشتید وگرنه که همون اول کار گوشتون رو مدیر پیچیده بود ...

ایران دخت یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:41 http://dokhteiran.blogsky.com

اقا راستی اون شعر اول زنگ دوم عـــــالی بود
خعلی دوسش داشتم

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:46 http://ssmall.blogsky.com/

دل ارام جان چقدر خوب یاداوری کردی اون برچسب های نوستالژیک رو ... دیگه از این برچسب ها پیدا نمیشه باید دنبال انگری برد و بن تن باشن بچه های امروزی ...چقدر ذوق داشت دیکته نوشتن به بهانه برچسب گرفتن تازه هرکی ده تا افرین جمع میکرد خانوم یدونه صدافرین بهش میداد . ده تا صد افرین هم یدون هزار افرین که میشد بری از کمد جایزه جایزه برداری.
جناب باقرلو شما حتی خاطراتون هم خاص خودتان هم هستا . اصلا انگار خاطره های خاص برای ادم های خاص است ......

خورشید پورامینی یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:46

سلام آقا .
اجازه آقا؟ دستتون درد نکنه. فردا بعد مدرسه گوش میدم حتما. الان بابا اینا خوابن گناه دارن فردا میخوان برن دانشگاه.
آقا بازم دستتون درد نکنه.

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:47

دقت کردید اصن جای تیراژه خالی نبود ؟!

فرشته یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:50

جای خیلی از بچه ها خالی بود بین این اسامی ...مخصوصن بعضی ها و بعضی ها ...(معذوریم از بردن اسمشون..)

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:51

اگه دلارام هم نبود بهتر میشد

خورشید پورامینی یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:51

آقا ببخشید تو رو خدا ....
تخصیر من نبود آقا...
آقای جعفری نژاد و باعبان داشتن نامه بازی می کردن خواستم بگم حواسشون به شما باشه....
ببخشید آقا..
تو رو خدا تنبیه نکنین..
اصن آقا تنبیهم کردین اشکال نداره غفز به مامانمون زنگ نزنین ...
آقا تو رو خدا...




بعد آقا اجازه هست از سری دیگه ما هم شرکت کنیم؟ گفتیم شاید ما جدید اومدیم نتونیم.

قدیم و جدید نداره خورشید
تا سال دیگه خیلی مونده

کرم دندون یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:51

ته تغاری عزیز تر از جان:
آخه من از کدوم خاطره ام می گفتم؟:
فرارهای مکرر از مدرسه وخاطرات عجیب غریبش!
-رو معلم فیزیکم آقای حیدری آب ریختن !
-سر کلاس خانوم حریری معلم ادبیات پقی زدن زیر خنده و یه دست یه پای بالا و آدامس چسبوندن به صندلی خانوم معلم!
-چراغای کلاس و شل کردن تا کلاس عصر تعطیل شه!
-بزن برقص
- زدن پشت ناظم و حرفای بی ناموسی گفتن، و برگشتن خانوم ناظم و متوجه شدن من که ایشون ناظمن نه نرگس دوستم!
ووو
من امروز خاطره گفتن و از مدرسه شروع کنم ...شاید سال دیگه همین موقع یک دهم خاطراتمو گفته باشم!!!
اینی که گفتم خاطره کلاس اولم و روز اول مهرش بود عزیز!

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:52

صدای آقا محمد هم خیلی گیرا بود

البته چشای آقا محمد گیرا تر بود

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:54

بعد دقت کردین تو کلاس جز یکی دو تا همه خانوم بودن ؟!

چ کلاس جذاب و خوبی

همین چند تا پسرم امسال رد می کنم سال دیگه همه شاگردام دختر باشن .

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:55

اگه جای کیامهر هم یه معلم خانومه خوشگل بود خیلی بهتر میشد

ولی من از اینکه شاگرد خوشگلی مثل تو دارم به خودم می بالم محمد
زنگ تفریح وایسا کارت دارم

تـه تغاری یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:57 http://ssmall.blogsky.com/

کردم دندون جان بسه دیگه من ملتفط شدم میترسم پلیسی چیزی از اینجا رد بشه شما رو به جرم مدرسه ازاری و معلم ازاری بگیرن خواهر!

مریم یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:57 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

محمد خعلی داری شیطنت میکنی
من مبصر کلاسم
بشین سر جات بچه

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:58

مصبرمون هم خانومه

مریم یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:58 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

ته تغاری سر کلاس درسُ غلط املایی داشتن؟؟؟
وا مصیبتا
واویلا
واجلافتا
وا...
ملتفط نه عزیزم... ملتفت

م . ح . م . د یکشنبه 31 شهریور 1392 ساعت 23:59

من باز تاکید میکنم تیراژه نیست خیلی خوبه


آره موافقم

تـه تغاری دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:00 http://ssmall.blogsky.com/

مریم جان من از همون اول دیکتم ضعیف بود
خانوم مبصر جلوی اسم ما یه ستاره میزاری

مریم دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:00 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

محــــــــــــــــمد!
اشتباه کردی داداش
6تا پسر داشت کلاسمون

کرم دندون دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:00

عزیزم ته تغاری جان:
تازه خیلی از خاطرات در گوشیه اینجا خانواده زیاد رد میشن خواهر جان ...
بذار دهنم بسته بمونه!یه قاشق چایخوری آبروم حفظ شه!!!
خواستی شما یه رادیو خصوصی خانومانه بزن من برات اونجا خاطراتی رو کنم همه رو زمین بیفتید زمین گاز بزنید از خنده !!!
اینجا خواستم آبرو داری کنم ...

مریم دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:01 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

ساکت بشینی یه کارت هزار آفرین بهت میدم
بشه سه تا یه اردوی توی حیاطی میبرنت ته تغاری جان*

تـه تغاری دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:03 http://ssmall.blogsky.com/

اره کرم دندون جان یه رادیو بزنم خاله زنک بازی !
بشینیم دور هم غیبت کنیم ای حال میده ای حال میده ها
البته من پامو جلو بزرگتر ها دراز نمیکنم ها اشاره به رادیو جوگیریات

مریم دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:03 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

مردم با چنگال آبرو جمع کردن و میخوان یه قاشق چایخوریش بمونه ته تغاری جان
کوتاه بیا خواهری
کرم دندون من شنیدم کرم دندونا شیطونن، راسته؟

تـه تغاری دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:03 http://ssmall.blogsky.com/

مریم بکنش 5 تا برای تو هم توی اردو خوراکی میارم از همون تخم مرغ و نون های زنگ تفریح محمد که گفت

فرشته دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:05

زنگ اول رو گوش کردم...خیلی قشنگ بود خاطرات بچه ها...
فقط اقا اجازه شما چرا اینقدر خسته اس صداتون؟اقا اجازه مانی نمی ذاره استراحت کنید؟

م . ح . م . د دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:07

نمیدونم دلارام چرا خودشو معرفی میکنه همزمان انقد ذوق میکنه ؟!

تـه تغاری دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:08 http://ssmall.blogsky.com/

کاش که این کلاس با این بچه ها و با این انرژی ها و مهربانی ها ادامه داشت ....غم داشت اخرش ...مرسی از همه بچه ها ...مرسی از شما جناب اقا بابک ...
امیدوارم پاییزتون پر باشه از حس های خوب و عشق و محبت ...خنده رو لباتون باشه همیشه ...من با گوش دادن هر خاطره یه چیزی نوشتم با شماها خندیدم با شماها ناراحت شدم .....جای خیلی از بچه ها خالی بود منصوره عزیز تیراژه خوبم همه و همه که نبودن .....جاشون خالی نباشه .از بقیه دوستان که فرصت نشد چیزی بنویسم معذرت میخام.ببخشید که تند تند نوشتم الان من باید میرفتم مهمونی اما توی خونه نشستم و لذت هم نشینی با شما رو ترجیح میدم به مهمونی ! اما دیگه تا اینجاش زورم رسید ومقاومت کردم .
روزهای پاییزی خوبی داشته باشید شبتون بخیر بچه ها

ممنون ته تغاری جان
لطف کردی

م . ح . م . د دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:08

من اصن نفهمیدم عارفه مشهدی چی گفت

مریم دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:08 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

تخم مرغ برای مدرسه؟!

کرم دندون دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:08

مریم خوشگله!!!
تو چشام نیگا!!!
به کرمای دندون میاد شیطون باشن اص-لا و اب-دا
ما کرمای دندون همه حوری بهشتی هستیم !!!
مردامونم غلمانای بهشتی اند!!!

فرشته دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:09

امیدوارم این شروع مهر آغاز دنیا دنیا مهربانی و مهر و محبت برا همه ی بچه ها باشه.

م . ح . م . د دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 00:09

آبجی باغبان هم نفهمیدم چی گفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد