جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

حل جدول

اول از همه جواب جدول عبارت است از :




همه دوستانی که فایل رو فرستاده بودند موفق شده بودن جدول رو حل کنند و فقط دو تا از دوستان یک اشتباه داشتند که قابل ارفاق بود . این دوستان عبارت بودند از :

 1- باغبان  2- امیر حسام  3- آزاده   4- مجید چارو  5- تیراژه  6- لیلا  7- عاطی

که از زحمتی که کشیدند ممنونم .

نحوه قرعه کشی هم در ادامه توضیح میدم ...

 
ادامه مطلب ...

جدول




موافقید یک جدول وبلاگی حل کنیم ؟

این جدول نسبت به جدول های قبل کمی سخت تر طراحی شده .

اما با کمی دقت می تونید به راحتی حلش کنید .


اول این فایل رو دانلود کنید .

توضیحات جدول داخل فایل هست و می تونید توی همون فایل حلش کنید .

فایل تکمیل شده رو به آدرس ایمیل kiamehr.bastani@gmail.com بفرستید .


امشب از بین کسانی که جواب درست دادن قرعه کشی می کنم و به رسم یادبود یک هدیه ناقابل برای برنده خواهم فرستاد .


وعده ما ساعت 10:30 امشب ...




صحنه پیوسته به جاست ...

برعکس مهربان که دقیقه به دقیقه و پلان به پلان فیلم عروسیمان را بارها دیده و از بر است من به غیر از یکبار که از روی کنجکاوی همان پنج سال پیش فیلم را با دور تند نگاه کردم تا همین امشب دیگر این فیلم را ندیده بودم .

امشب که مهربان فیلم عروسیمان را گذاشت و  دوباره تماشایش کردیم حال عجیب و غریبی داشتم . جزئیاتی که اصلا و ابدا یادم نبود و فراموش کرده بودم ، دوباره جلوی چشمم جان گرفتند.

جزئیاتی گاه خنده دار و گاه بغض آور و غمبار ...



 

ادامه مطلب ...

و برهر نعمت شکری واجب ...

وارد داروخانه می شوم تا برای مانی دستمال مرطوب و گریپ میکسچر و قطره ویتامینه بگیرم . این داروخانه به تازگی باز شده و آقای دکترش برخلاف سایر داروسازها با سعه صدر به حرف مشتریها گوش می کند . چند وقت پیش هم یادم هست مردی داشت برایش درد دل می کرد که مادرش فلان مریضی را دارد و قرصش نایاب است و قرار است برای اینکه در مواقع اضطراری بتواند بیمار را به مرکز درمان برساند منزلشان را عوض کرده و به تهران رفته اند و معلوم بود آقای دکتر چون قرص کمیاب مربوطه را نداشته حالا ناچار است درددل های مرد را گوش کند و البته این خیلی خوب است و غنیمت .

ما مردم هر وقت در جایگاه ارباب رجوع قرار گرفته ایم جز اهانت و بدرفتاری و بی محلی چیزی ندیده ایم و حق هم داریم رفتار اصولی و استاندارد برایمان تعجب برانگیز باشد .

امیدوارم آقای دکتر فقط برای بازار گرمی ادای مهربان ها را در نیاورد و همیشه همینطور سنگ صبور مریض هایش بماند .


 

ادامه مطلب ...

الاستنتاجات من الدابلیو 30






پیشاپیش باید عرض کنم که ممکن است محتویات این پست برای برخی افراد خوشایند نباشد . هیچ اجباری برای خواندن ادامه مطلب وجود ندارد ....


 

ادامه مطلب ...

شهرآورد

شماره یک

-----------

- سلام

- سلام

- از کجا اومدین ؟

- تبریز

- آبی یا قرمز ؟

- قرمزته 

- پس تراکتور چی ؟

- اول تیراختور بعد پرسپولیس

- این همه راه از تبریز تا اینجا اومدی واسه پرسپولیس ؟

- به عشق پرسپولیس تا اون سر دنیا هم میریم .

- شغلت چیه ؟

- کارگریم



 

ادامه مطلب ...

خانم جان

نمی دانم اسمش چیست

اهمیتی هم ندارد چون نمی شناسمش

و حتی اگر فردا با هم روبرو هم بشویم نمی شود مطمئن شد که خودش بوده یا نه

اصلا مهم نیست اسمش چیست

چون تا به همین چند دقیقه پیش از حضورش بی خبر بودم

همانطور که او از بودن من آگاه نیست

ولی با اینکه نمی دانم و نخواهم فهمید اسمش چیست

برایش اسم گذاشتم :


خانم جان


چون چادرش شبیه چادرنماز خانم جان خدا بیامرز است

و همین چند لحظه پیش که توی بالکن نشسته بودم روی سنگ سرد تا درآمدن خورشید را ببینم با هم آشنا شدیم

البته خانم جان مرا ندید

چون من توی بالکن طبقه چهارم بودم و او توی حیاط ساختمان بغلی

من صدای آب شنیدم و تعجب کردم که ساعت شش و نیم صبح روز جمعه این صدا از کجاست ؟چه می دانستم یک خانم جانی توی ساختمان بغلی ما زندگی می کند که چادرش شبیه چادر نماز مادربزرگ من است ؟

خانم جان داشت به گلها و سبزی های توی باغچه آب می داد

احتمالا نماز صبحش را که خوانده بی خواب شده و آمده به سبزی ها آب بدهد

احتمالا دیشب که من تا ساعت 3 مهمانی بودم خانم جان در خواب ناز بوده است

و حالا که من می خواهم بروم بخوابم خانم جان دارد صبحانه حاج آقایش را مهیا می کند

و فردا که من دربی را می بینم خانم جان احتمالا دارد چرت بعد از نماز مغربش را می زند

و فردا شب وقتی می خواهم بخوابم دوباره برای نماز بیدار خواهد شد .


انگار من شب تاریکم و خانم جان روز روشن است و همین حالا یعنی موقع طلوع خورشید با هم تلاقی کرده ایم.



خانم جانم خدا بیامرز همیشه می گفت قبل از خواب قل هوالله بخوان و دعا کن

می گفت دعای قبل از خواب زود برآورده می شود .

پس دعا می کنم خانم جان ساختمان بغلی سر نماز صبح برای عاقبت به خیری نوه هایش دعا کرده باشد

چون اگر خانم جانم زنده بود بعد از نماز صبح حتما برای عاقبت به خیری من دعا می کرد

و چادر نمازش هم درست همین شکلی بود .





راستی صبح به خیر ...





چارچشی

گفت : میدونم فکر می کنی عجیبه اما باور کن عینکی بودن خیلی هم بد نیست .آدمایی که چشماشون ضعیفه موهبتی دارن که ازش بی اطلاعن


خنده ام گرفت و پرسیدم : شوخیت گرفته ؟ چه موهبتی ؟

گفت : وقتی عینکت را در میاری  قیافه بعضی ها را نمی بینی . این عالیه

وقتی عینکت رو در میاری ماشینا برات فرقی ندارن می خواد پورشه باشه یا پراید 

وقتی عینکت رو در میاری قشنگی و زشتی آدما معنی نداره

فرقی نمیکنه چه لباسی تنشون باشه



پرسیدم : این کجاش خوبه ؟

گفت : خوب و بد بودن مردم رو از رفتارشون می فهمی نه از قیافشون

اون دختره رو می بینی دم پنجره ؟

وقتی عینکم رو در میارم به من لبخند میزنه


گفتم : من لب پنجره فقط یه گلدون می بینم . کدوم دخترو میگی ؟

گفت : همین دیگه ... بده فکر کنی یکی دوستت داره ؟ یکی که اصلا وجود نداره ؟ خوبی عینکی بودن همینه که میتونی عینکت رو در بیاری و فکر کنی همه دارن بهت لبخند میزنن .


از ماشین که پیاده شدم ، شیشه رو داد پایین . عینکش رو از روی آینه برداشت و انداخت توی داشبورد و درش رو بست و گفت : یکی دیگه از خوبی های عینکی بودن اینه که میتونی عینکت رو در بیاری و نبینی چقدر تا مرگ فاصله داری ....

بعد پاش رو گذاشت روی گاز و گفت : خداحافظ

و دور شد

انقدر دور که

به امید دیدار منو نشنید .




سه ماهگی مانی








مانی جانم امروز سه ماهه شد ...