جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

اندکی صبر ، طلب نزدیک است

امسال عید به یک میهمانی دعوت بودیم که یکی از دوستانم پرسید چقدر پول همراهت هست ؟ من هم موجودی کیفم را به او قرض دادم که مبلغ خیلی زیادی هم نبود چیزی حول و حوش هفتاد هزارتومان .


گذشت و گذشت و راستش اصلا یادم رفت که همچین پولی از او طلب دارم . تا اینکه زنگ زد و پرسید که آیا آن پول را به من پس داده یا نه ؟ من هم گفتم : نه پس ندادی

گفت که شماره کارتت را بده تا پول را برایت واریز کنم .


آنروز خیلی سرم شلوغ بود و فراموش کردم که شماره کارت را اسمس کنم تا اینکه بعد از یک هفته دوباره تماس گرفت و گلایه کرد که چرا شماره کارت را ندادی ؟ من هم شماره کارت را برایش اسمس کردم ولی خبری از پول نشد یعنی اسمس از بانک نرسید که پول واریز شده یا نه .

یکی دو هفته دیگر هم گذشت تا اینکه به خاطر کاری با او تماس گرفتم . همین که گوشی را برداشت شروع کرد به عذرخواهی که شرمنده ام و ببخشید و فراموش کردم و چه و چه ....

حالا هی من قسم و آیه می آورم که به خاطر پول زنگ نزده ام و او مدام اصرار می کرد که دوباره شماره کارتت را برایم اسمس کن . صحبتمان که تمام شد دوباره شماره کارت را برایش فرستادم ولی باز هم مثل دفعه پیش خبری از واریز آن مبلغ نشد که نشد .


 

دو سه روز پیش که داشتم  طلب و بدهی هایم را حساب و کتاب می کردم یکهو یاد آن دوست و آن مبلغ افتادم . یعنی چشمم خورد به اسمس هایی که بینمان ردو بدل شده و بود و اینکه دوبار شماره کارت را برایش فرستاده ام و از او خبری نشده است . اینجور وقتها یک شیطانک رجیمی که نه رفاقت سرش می شود و نه ملاحظه گری بلد است می آید می نشیند روی شانه چپم و در نقش مدعی العموم ظاهر شده و هی درگوشم نجوا می کند . 

خداییش حرف حساب هم می زند این شیطانک .

می گفت این بنده خدا که لنگ هفتاد هزارتومن نیست هست ؟

می گفتم نه وضعش خوبه خدا رو شکر .

می گفت : چرا پس پولت رو نمیده ؟

می گفتم حتما یادش رفته

می گفت : مگه دو بار واسش اسمس نکردی ؟

می گفتم : خب لابد سرش شلوغ بوده

می گفت : یعنی این اسمس ها به چشمش نخورده ؟

گفتم : شاید نخورده

می گفت : زنگ بزن بهش بگو  .

می گفتم : روم نمیشه واسه هفتاد تومن زنگ بزنم

می گفت : لازمش نداری ؟

می گفتم : چرا ولی لنگ هفتاد تومن که نیستم . خب رفاقت ما بیشتر از این پول می ارزه ممکنه دلخور بشه .

می گفت : اگه خودت از کسی پول قرض بگیری و یادت بره دوست داری طرف بهت نگه ؟

گفتم : نه خداییش باید بهم بگه .


این را که گفت دیگر دهنم بسته شد . تصمیم گرفتم زنگ بزنم به دوستم و سر صحبت را باز کنم و یکجورهایی بحث را از شوخی بکشانم به اینکه چرا اسمس شماره کارتم را جواب نداده ؟ رفتم توی دفتر تلفن گوشی ولی انگشتم نمی رفت روی دکمه شماره گیری .


بابا زشته به خدا . به خاطر هفتاد تومن زنگ نزن . لابد گرفتار بوده وقت نکرده بریزه .

این را فرشته بی خیال روی شانه راستم می گفت که کلا همه کارها را حواله می دهد به بعد تا خودشان خود به خود درست بشوند . 

شیطانک رجیم روی کتف چپ یک پس گردنی زد به فرشته بی خیال روی کتف راستم و گفت : به حرف این گوش نده . روت نمیشه زنگ بزنی بهش اسمس بده .

شروع کردم به تایپ که فلانی جان بیزحمت اون مبلغ رو به کارتم بریز ولی دوباره پشیمان شدم و اسمس را پاک کردم . در آخر تصمیم گرفتم بدون هیچ صحبت خاصی شماره کارت را دوباره برایش اسمس کنم تا اینطوری خودش یادش بیفتد که بدهکار است و پول را بریزد . شیطانک رجیم روی شانه چپ  نیشش تا بناگوش باز بود و فرشته بی خیال روی کتف راست هم با تاسف داشت سر تکان می داد . بالاخره بعد از کلی بالا و پایین کردن  از خودم خجالت کشیدم و اسمس را پاک کردم و گفتم بی خیال . اگر یادش افتاد که پول را می ریزد و اگر که نه فدای سرش . این رفیق ما خیلی بیشتر از اینها به گردنم حق دارد .


ده دقیقه ای گذشت .  شیطانک رجیم روی شانه چپ پشتش را کرده بود به من که مثلا با تو قهرم و فرشته بی خیال  روی شانه راست با انگشت شستش داشت برای او علامت می داد و مسخره اش می کرد که یکهو دیدم اسمس آمد . اسمس از طرف بانک بود و هفتاد هزارتومان به حسابم واریز شده بود داشتم با تعجب اسمس را نگاه می کردم و صفرهایش را می شمردم که شاید اشتباه باشد که اسمس دوم آمد از طرف همان دوست عزیز .

نوشته بود : بابک جان ! پول را ریختم . شرمنده که دیر شد .


انگار یک پارچ آب سرد ریخته باشند روی سرم . برای اطمینان گوشی را چک کردم که نکند اشتباهی دستم خورده و تک زنگی به او زده یا اسمسی برایش فرستاده باشم . خبری نبود . بنده خدا دوستم درست در همان دقایقی که داشتم با فرشته و شیطانک روی اکتافم کلنجار می رفتم مشغول واریز کردن پول به حسابم بوده و من خدا را هزار مرتبه شکر کردم که حرف شیطانک روی شانه چپم را گوش نکردم و به رفیقم زنگ نزدم .


درست است که از قدیم گفته اند "حساب حساب است و کاکا برادر" ولی انصافا ضرر ندارد وقتی رفاقت و شراکت با هم قاطی می شوند و پای بحث مالی پیش می آید و مطمئنید که طرف قصد سوء استفاده از حسن نیت شما را ندارد کمی ملاحظه کنید و به فرمایشات فرشته بی خیال روی شانه راستتان گوش بدهید و اجازه دهید زمان مساله را حل کند .



نظرات 33 + ارسال نظر
sitka جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:17 http://tiktak01.bogfa.com

چه جالب!

ولی من پولی که پارسال داده بودم رو همین چند روز پیش گرفتم!!!

البته من دیگه کلا یادم رفته بود که 50 تومن پیش دوستم دارم!!! و هیچ خبری هم از اون شیطانک نبود!

خدا رو شکر که برگشت

وفیق جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:20 http://hayel.blogfa.com

ماشالا به این اکتاف !!!!!!

دل آرام جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:21 http://delaramam.blogsky.com

خدا رو هزار بار شکر که تو به هفتاد هزار تومان احتیاجی نداری اما خب به نظرم بعضی اوقات خدا وقتی میبینه بنده اش انقدر دست و دل بازه میاد وسط و یه حرکت مثبتی انجام میده که بدون هیچ سوءتفاهمی ماجرا ختم به خیر بشه.
شکر خدا که با حفظ دوستی، و بدون هیچ برداشت بدی پرونده مختومه شد.

صبا جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:27

منم برام پیش اومده!
و کلی تعجب کردم. انگار یجور تله پاتیه
راستی نظرسنجی ها رو نمیخوای برداری؟

ممنون صبا برش داشتم

محسن باقرلو جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:31

خداییش اون فرشتهه دربارهء طلبت از من تا حالا چیا در گوشت گفته ؟! مخصوصن بعد اینکه دو میلیون پول گوشی دادم !! و تازه همون گوشی رم کردم چماق بالا سر سامسونگ پلاستیکی زاقارتت !!! مرگ من بگو چیا گفته !

آقا محسن چوب کاری نکن تو رو خدا
این حرفا چیه ؟

تیراژه جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:34 http://tirajehnote.blogfa.com/

گاهی هم این شیطانکه هی میگوید و تو هی میخوای به حرفش گوش نکنی و آخر سر میبینی که شیطانکت مقابل شیطانک طرف مقابل فرشته ی کوچکی بوده که یک لقمه ی چپ شیطانک نه چندان کوچک طرف شده و چیزی که برایت میماند خودت هستی و یک حوض احساس حماقتت، مقابل رفاقتی که به خرج داده ای و وقاحتی که میبینی..
:)

منم گفتم تیراژه
اگه می بینی طرف از حسن نیت شما سوء استفاده نمیکنه

محسن باقرلو جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:44

عزیییییزمی
خداییش تو و آرش پیرزاده خوراک کلاهبرداری اید !
بس که نازنین و زلال و صافید ، بس که محبت دارید ...

تیراژه جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 23:56 http://tirajehnote.blogfa.com/

اوهوم..

ف رزانه شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 00:12

منم در این جور مواقع حرف فرشته رو گوش میدم و به هیچ وجه روم نمیشه یه اشاره هم کنم به طرف مقابل...
و فکر میکنم اینجوری هم خیلی خوب نیست...

فرزین شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 00:23

من اگه بودم بیام می دادم اگه بول رو واریز کردی تو حسابم نیومده و اینقدر با این فرشته ها کلنجار نمی رفتم و اندازه 70 هزار بار فرشته ها رو گریون و خندون نمی کردم.
البته تعارف هم یه جورایی ریا هست و اگه ته دلمون راضی نیست بهتره رک بگیم. من چنین تجربه ی مشابهی داشتم و دوستم بالای 5 بار در طول یه سال می گفت فردا به حسابت می ریزم. بعد یه سال روز تولدش زنگ زدم و گفتم اون بول کادوی تولدت. البته فکر می کنم بهتر باشه حساب و کتابو از رفاقت جدا کنیم و روراست باشیم. چون اینها توقع ایجاد می کنه و شاید اگه فردا من به رفیقم 10 میلیون هم بدم انتظار داشته باشه به روش نیارم و برگرده بگه تو که اینقدر گدا نبودی
به خاطر همین اعتقاد زیادی به حساب حسابه کاکا برادر دارم
راستی تو بست قبل هم منظورم فقط ورزشکارا نبود. گفتم همه ی زحمت کشان. چهره های فرهنگی. هنری. ورزشی. اجتماعی و ... حتی تو درنگذشته ها میتونی از چهره های جوانتر هم نام ببری

آذرنوش شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 00:32 http://azar-noosh.blogsky.com

والا بابای ما که یه دو میلیونی از یه آقای میخواست یه یه سالی مثه شما به حرف فرشته هه گوش کرد یه یه سالی هم افتاد دنباله پولشو به شیطونه گوش کرد اما بعد ازد وسال یه قرون هم گیرش نیومد یارو هم نفهمید کجا گم و گور شد...ما شانس داریم شما هم شانس دارید! واللا!

سارا شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 00:49

چقدر خوب مى شد اگه مى تونستیم رک باشیم تو این جور مواقع ولى متاسفانه یا خوشبختانه که من اینجورى نیستم
راستى سلام
آقاى اسحااقى بى اندازه زیبا مى نویسید :))

پرگل شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 01:00

منم اصلا رک نمی تونم باشم و در هر صورتی نمی تونم طلبمو از طرفم بگیرم مگه اینکه خود طرفخوش حساب باشه و بم پس بده وگرنه فاتحه طلبو باید بخونم و این خیلی اخلاق بدیه البته
بعضی وقتها بعضیا از این خجالتی بودن تو این مسایل سواستفاده می کنن و این خوب نیست

khatere hastam شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 01:07 http://mahkoomin.blogsky.com

این رودربایستی ها کارا رو خراب میکنه و اینکه از هم متوقع هستیم

سهیلا شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 01:51 http://fany-rooz-2001.blogsky.com/

منم بودم همین کار تو رو انجام میدادم بابک
اهل دل که باشی همون دل نجاتت میده و بهت آرامشو میرسونه....دلت همیشه آرووووووووووم عزیز بلاگستان

مشق سکوت- رها شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 01:51 http://mashghesokoot.blogfa.com

من که اگه پول به کسی قرض بدم، روم نمیشه اصلا بهش بگم، و فقط باید امیدوارم باشم خودش تصمیم بگیره پولو برگردونه

پروین شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 03:20

من ۳ سال پیش هزار دلار از پسرم قرض گرفتم و قول دادم که زود بهش پس بدم. ۴۰۰ دلارش رو دادم. برای ۶۰۰ دلار بقیه اش در فرصت های مختلف: وقتی خیلی وضعش خوب بود؛ وقتی یهویی دید که یک خرج قلمبه کرده ام براشون؛ وقتی که روابط مادرفرزندی خیلی حسنه بود؛ و ..... هی بهش گفتم مامان ببخشید. من حواسم هست ها. یادم نرفته. بلکه یک کلمه بگه بابا فدای سرتون قابل نداره. که دریغ و افسوس. فقط هی میگه نه مامان جان. عجله نیست اصلا. هر وقت داشتید.
دور و زمونهء بدی شده. واقعاً میگم.

افروز شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 07:45

واقعا ادم باید به نظر من این مواقع ادمها رو تفکیک کنه اگر بدحسابی از یه دوست که برات عزیز هم هست ندیدی یا به قول خودت میدونی که قصد سواستفاده از محبت تورو نداره به نظر من درست ترین کار ممکن همون مسیج ندادنه خوب کاری کردی به حرف اون فرشته گوش دادی

ارش پیرزاده شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 08:26

داداش محسن من خودم اخر کلاه بردای این فنتیم فقط تا حالا صابونم به تنت نخورده انشاله می خوره به زودی ...همین بابک یه بار تمام محتویات جیبشو به من قرض داد سال بعد بهش دادم ... بدبخت فرشته خروسک گرفته بود انقدر زیر گوش بابک حرف زده بود ....

بوسه ی زندگی شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 09:55 http://kisslife.blogsky.com

میشه گفت تله پاتی هم بوده ، در عین واحد ایشون تو فکر واریز پول برای شما بوده و شما هم تو فکر واریز شدن پوله !!

خدا رو شکر ...

گلدونه شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 10:09

یکی دو بار هم برای من پیش اومده و نمیدونی چقدر خدا رو شکر کرد هام که حرف نزده ام!
درست که گفتنش گفتن حق هست اما احساس خفت میکنم برای بیانش!

negar1 شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 10:16

الهی بمیرم واسه دلتون پروین جون . از آینده بچه هامون خیلی میترسم.بدبختی اینجاست در مقابل آدم کسی قرار بگیره که لنگ دو سه تومن نیست و سیریش بشه.

سکوت شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 12:01

خیلی مزه میده که آدم از کسی طلبکار باشه و یادش رفته باشه و بعد توی یه زمانی که بهش احتیاج داره طلبش وصول بشه.
ای کاش من الان یه دو سه میلیونی پیش کسی امانت داشتم و الان که نیاز دارم یهویی این پول میومد به حسابم.

آتش شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 13:17 http://dideno.blogsky.com

چه جالب . منهم شبیه همین ماجرا ی فرشته وشیطانک شمارا
چند سال پیش داشتم البته مبلغ 50 هزارتا بود خلاصه دو سالی طول کشید و ما همینطور با این جنابان روی اکتفمون دست به یقه می شدیم . و یک بار چپیه مارا وادار به زنگ زدن و اسمس فرستادن می کرد و ده بیست بارش هم راستیه مارا منع می کرد خلاصه یک روز نشستیم با خودمان گفتیم تو این مبلغ را قرض نداری بخشیده ای . بیشتر از اینها راهم به ایشون ببخشی جای دوری نمیره . و اینطوری بود که پدر پدرجد شیطانک دست چپی را و ایضا کمی تاقسمتی ار کتف چپ خودمان را به فنا دادیم رفت و این ماجرا ختم بخیر شد حالا
بگذرم که ایشون هم هنچنان حرفی دیگه نمیزنن از اون ماجرا
به گمانم همان شیطونک از لجش رفته تصمیم مارا به گوش ایشون رسونده .

شادی شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 15:57 http://joujemoalem.blogfa.com

به معنای واقعی از خوندنتون لذت میبرم
شرمندم که مدتیه خاموشم....امسال کامپیوتر درس دادم و کامپیوترای دولت با اون مانیتورای crt دمار از روزگار چشام در آوردن....مدتی تو استراحت بودم...بعدشم خییییلی کم باید بیام پای لپتاپ و اینا...
خلاصه که شرمنده رفیق شفیق
با چند روز تاخیر هم تولد مهربان بانو رو تبریک میگم...از صمیم قلبم آرزو میکنم عشق و آرامشتون ابدی و جاودان باشه
نمی دونستم چطور باید خصوصی بفرستم...خودتون لطفا تاییدش نکنید

ممنون شادی جان
بابت محبتت
ایشالا که سلامتی حاصل بشه
کامنت خصوصی بالا سمت راست وبلاگ هست
این کامنت هم من مورد نمی بینم ضمن اینکه اینجا کامنتاش تاییدی نیست
اگر نیاز هست بفرمایید تا کامنت رو پاک کنم

کومو شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 18:26

جناب بابک من خواننده همیشگی وبلاگ وزین شما هستم، تبریک میگم بابت رسایی قلمتون و امیدورام همیشه خرم و برقرار باشید.
راستشو بخواهید شیطان روی شونه من مدتهاست که خبری ازش نیست فکر میکنم بنده خدا چند سال پیش یه جایی افتاده زمین و ضربه مغزی شده و تو اینجور موارد که زیاد برای من پیش اومده خودتون که فرشته رو میشناسید خوبیش میشه به حساب اون حماقتش به حساب من.


خدا نکنه
اگه رفیق رفیق باشه آدم احساس حماقت نمیکنه
ارادت

زویا شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 21:10 http://zehnemanedige.persianblog.ir

جالب بود :) البته من یه بار در نقش دوست مقابل شما بودم و حسابی فراموشکاربازی درآوردم :) خداوند پدر فیسبوک رو بیامرزه که با دیدن اسم دوستم و مطالبی که گذاشته بود یادم افتاد! وگرنه مواجه شدن با چنین پیامی از سوی دوست طلبکار خیلییییییییییییییییییییییییی آدم رو شرمنده میکنه! :)

رضوان شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت 23:39 http://zs5664.blogsky.com/

خوب شد نگفتی وگرنه ضایع میشدی وطرفو هم ضایع میکردی
گرچه تو عالم رفاقت شما مردا این حرفا وجود نداره

سرزمین آفتاب یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 14:15

راستش من مدتهاست که به کل هر چی فرشته شیرازی هست رو از روی کتف هام ریختم پایین

آخه هر دوست قدیمی و یار غاری که سه روزه قرض خواست و دادم
رفت و تا سه سال هم نه پول رو پس داد نه به زنگ و مسیج هام جواب داد

الان مدتهاست دوتا فرشته ی رجیم روی کتف هام نشستن و دارن با شصتشون به خودم علامت می دن !!!
یه سری از دوست ها بعد از 15- 20 سال رفاقت بلایی سر اعتماد من آوردن که حتی داداشم هم پول بخواد من یکی که شرمنده ش می شم
قشنگ معنای این ضرب المثل :
"عنان مال خود به دست غیر مده
که مال خود طلبیدن کم از گدایی نیست " رو حالیم کردن

مریم یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 15:20 http://marinez.persianblog.ir

یه اتفاقی هم مهر امسال برا من افتاد و یکی از دوستام به من سفارش داد برا بچه اش لباس بخرم خریدم و شد ٥٦ تومن ، لباس رو گرفت و پول رو نداد ، تا اسفند ماه من و فرشته و شیطان درگیر بودیم شوهرم میگفت از خیر اون پول بگذر و فک کن صدقه دادی ، تو اون دوران احساس میکردم وضع مالیشون خیلی خوب نیس و بیشتر به حرف فرشته گوش میکردم تا اینکه دیدم نه بابا این خانوم هر دو هفته کلی پول ترمیم ناخن میده ، همه برنامه هاش سر جاشه فقط منم که گاگول به حساب میام ، شب عید اس ام اس زدم ببخشید شب عیده و پول لازم هستم لطف کن برام بفرستش ، البته بعد فرستادن اس ام اس خیلی عذاب وجدان داشتم ولی خب گذشت تا بالاخره بعد از گمونم یه تذکر دیگه من ١٧-١٨ فروردین نائل به زیارت ٥٠ تومنم شدم

فروغ(ردپاهایم) دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت 11:29 http://raddepahayam.blogfa.com

منم اینجور وقتا خیلی خجالت میکشم که به روی طرف بیارم
منتها به اندازه ی شما خوش شانس نبودم بابک خان!
به خاطر گوش ندادن به شیطان رجیم روی کتفم الان حدود 500 تومن از چندنفر طلبکارم!

ساجده پنج‌شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 01:47 http://www.ayatenoor.blogfa.com

حالا من به موضوع متن کاری ندارم اما آخه "اکتاف" واقعا؟؟؟!!!

جمع کتفه دیگه

اسی چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 04:26

برای منم همچین اتفاقی افتاد منتهی همینطور که داشتم با خودم کلنجار میرفتم زنگ زد گفت سر برج میفرستم و فلان و الان یه سال از اون ماجرا گذشت و بعضی وقتا زنگ میزد و موکول میکرد به سر برج بعدی و خلاصه ما رو میزاشت سر کار تا که شنیدم پشت سرم نشسته بود گفته بود آره فلانیو یه ساله سر کار گذاشتم و ...الانم منتظر تماس بعدیشم تا ایندفه از خجالتش در بیام

حالش بگیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد