جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

فیلم های عروسی غمگین ترین فیلم های جهانند

قبل تر ها که همه چیز به سمت دیجیتال نرفته بود اکثر دوربین های فیلم برداری ویدیویی بودند . اصطلاح فنی دقیقش را نمی دانم ولی فیلم های کوچکی بودند شبیه فیلم های وی اچ اس قدیم . مراسم عروسی من و مهربان هم به همین شیوه فیلمبرداری شده بود و چون دستگاهی برای تماشای فیلم مادر عروسی نداشتیم همان یک عدد دی وی دی که فیلمبردار تحویلمان داده بود تماشا می کردیم .

خب وقتی دو تا دوربین سیر تا پیاز مراسم را از آب و شانه زدن موی داماد و گل زدن به ماشین عروس و آرایشگاه و باغ و مردانه و زنانه و بدرقه خانه والدین را فیلمبرداری کرده باشند می شود شش هفت ساعت . ولی دی وی دی تحویل شده نهایتا یک ساعت و خرده ای بود و اکثر تصاویر موزیک داشت و گلچین شده بود . این بود که بعد از شش سال تصمیم گرفتیم فیلم مادر را تبدیل به دی وی دی کنیم تا هم فیلم عروسی را بطور کامل و دیجیتال حفظ کرده باشیم و هم صدای تمام اتفاقات را داشته باشیم .

نتیجه کار شد چهار عدد دی وی دی

و احتمالا حدس می زنید که با دیدنش چقدر گریه کردیم ؟


شش سال به ظاهر زمان زیادی نیست اما اتفاقاتی که طی این مدت نسبتا کوتاه افتاده بود انقدر زیاد و عجیب بودند که باور کردنش سخت بود . باور اینکه تنها شش سال از آن روز تابستانی گذشته باشد .

بچه کوچولوهایی که حالا برای خودشان خانم و آقا شده اند و تو وقتی الانشان را می بینی باورت نمی شود یکروزی انقدر کوچک و کم سن بوده اند . تغییرات ظاهری زیادی هم رخ داده بود . لاغر و ترکه ای هایی که حالا چاق و چله شده اند و توپ تکانشان نمی دهد . و تپل مپل هایی که حالا مانکنی شده اند برای خودشان .

موهای سیاهی که سفید شده اند و قامت های راستی که امروز خمیده و خسته اند

لباس ها و تریپ ها و مدل موهای خنده داری که اگر امروز پول دستی هم بدهی صاحبانشان حاضر نیستند دقیقه ای انتخابش کنند و به قول معروف از رده خارج و آلامد شده اند .

زندگی هایی که از هم پاشیده اند . زوج های خوشبختی که لبخند روی لبشان است و باور نمی کنی شادی چهره هایشان در آینده نزدیک جای خودش را به غم جدایی و طلاق خواهد سپرد .

وصلت هایی که خنده بر لب آدم می آورند و حتی کمی در مخیله ات نمی گنجد که این خانم کوچولوی توی مجلس زنانه یکروزی می شود همسر این آقا پسری که دارد توی مجلس مردانه لبخند می زند .

اما تلخ ترین بخش فیلم عزیزانی بودند که دیگر نیستند .

با مهربان شمردیم . 14 نفر از حاضران فیلم عروسی طی همین 6 سال فوت کرده بودند . بابای من و بابای مهربان . بابا بزرگ و مامان بزرگ . خاله و دایی بابای مهربان . وحید و آقا یعقوب و حسن آقا و آقا ایوب و خانم نوروزی و خانم ایوانی و آقای نجات و توران خانم .

چهره هایشان را برانداز می کنیم و صحنه هایی که در آن حضور دارند دوباره به تماشا می نشینیم .

تصور مرگ تک تکشان عجیب و بعید است . بس که لبخند توی صورتشان دارند .

بس که حالشان خوب است و سرحال هستند . بس که هیچ چیزشان به مرده ها نمی ماند .


به چهره تک تکشان نگاه می کنم

هستند

یکطوری که انگار قرار نیست هیچ وقت بروند

ولی رفته اند

یکطوری هم رفته اند که  انگار هیچ وقت نبوده اند .



نظرات 36 + ارسال نظر
بابک اسحاقی پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 04:38

قبلا هم پستی با همین مضمون نوشته بودم

Friends پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 05:08 http://friends.blogsky.com

بدترین چیز واسه ی من، دیدن پیر شدن پدر مادرم هست، واسه همین هیچوقت سراغشان نمیرم.

سراغ پدر و مادر ؟ یا فیلم ؟

باغبان پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 07:48 http://www.laleabbasi.blogfa.com

جمله های آخر خیلی...
یهو دلم برا همه چی تتنگ شد...

هورام بانو پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 08:46

سلام
رفتن گریز ناپذیر
اما موندن تصویرهای زیبا بهترین یادگاریه
اینکه هروقت دلت تنگ میشه میتونی این فیلما رو بذاری و لبخند اونایی که دلتنگشونی دوباره و هزارباره ببینی ...

روح رفتگانتون شاد یادشون گرامی

مرسی هورام عزیز
رفتن گریز ناپذیره

آفو پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 09:09 http://asimesar.blogfa.com/

دیدن فیلم های قدیمی ... 6 سال که خوبه ... شاید تو 6 سال اون همه تغییر حس نشه ولی فکر کن وقتی پسرت یه نوجوان 13 ساله و یا یه جوان 20 ساله است این فیلم رو تماشا کنی ... اون وقته که تغییر رو حس میکنی ...
نمیدونم واقعا دیدن آدمایی که یه وقتی بودن و حالا با رفتنشون یه داغی رو ثبت کردند روی سینه ات واقعا خوبه یا بد ... من نفهمیدم هیچوقت ! وقتی ببینی شون ، حالاتشون و صداشون حرکاتشونو تو فیلم ببیینی نبودشون واست راحت تر میشه یا نه دیدنشون بیشتر و بیشتر و بیشتر چنگ میزنه به دل ات ...
اصلا یه حسیه ... انگار هیچ اتفاقی نیفتاده ... انگار هنوز هستند ... یا نه اگه واقع بین تر به این فکر کنی که اینیو رو که داری تو ی فیلم میبینی و یه روز همه چیزت بوده نیست دیگه اصلا باورش سخت میشه ... انگار اصن تو مخیله ات نمیگنجه ...
ایشالا این فیلم رو با نوه هات به تماشا بشینی ... تو باشی ... مهربان بانو ... فرزند و نوه و ...

درست میگی
شاید بیست سال دیگه این فیلم حس و حال عجبیب تری داشته باشه
ممنون از لطفت رفیق

باران پاییزی پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 09:48 http://baranpaiezi.blogsky.com

درود بر قلم نویسنده
دایی من 39 سال داشت فوت کرد. وقتی فیلم عروسی خاهرم رو می بینیم اصلن باورمون نمیشه دایی نیست. جوان، سرحال و خوشحال اما 13 ساله که نیست. گاهی اوقات بدجور جای خالیش احساس میشه خصوصن اینکه بچه هم نداشت و بشدت به ما علاقه داشت.
خدا همه ی رفتگان رو رحمت کنه. خدا عزیزانتون رو براتون حفظ کنه

بعضی رفتن ها هیچ وقت فراموش نمیشن
مثل زخم هایی که مثل روز اول درد نمیکنن ولی جاشون همیشه هست و با دیدنش به یاد درد اولین روز میفتی

نیره پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 10:12

همه فیلمها همین طورند
فیلم کربلا و مکه مامانم و بابام هم اشک ما رو درآورد.

خدا رحمتشون کنه

مریم نگار پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 10:19

خوبی فیلم عروسی اینه که بدحالترین آدمها هم در اون شب درحال شادی و خنده و حداقل لبخند به لب هستند...و این باعث میشه تا آخرین تصورمون از اونا سرحالی و خوشحالی شون باشه...
یاد رفتگان گرامی...

درسته مامانگار عزیز
همشون خوشحال بودند و لبخند به لب

نیمه جدی پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 10:45

امسال دو تا از دوستای من و محمدرضا فوت کردن. یکی خیلی نزدیک و دیگری تا حدودی نزدیک. دیشب به محمدرضا می گفتم میتونی تصور کنی که دیگه محمود نیست؟ یعنی یک جوری نیست که انگار از اول هم قرار نبوده باشد... هر دو زدیم زیر گریه...
برای شما و خانواده ی نازنینتان آرزوی عمری طولانی و باعزت دارم آقای اسحاقی عزیز.

خدا رحمتشون کنه
تلخه فاطمه جان ولی واقعیته و باید بپذیریم که دیر یا زود برای همه ما هم اتفاق خواهد افتاد

دل آرام پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 11:12 http://delaramam.blogsky.com

وای... میتونم تصور کنم که چه حس و حالی دیدن اونهایی که توی فیلم سر حال هستن، میخندن، میرقصن، "هستن"... اما امروز جای خالیشون پر نشدنیه... روح رفتگان شاد...

ممنون و همچنین

رها - مشق سکوت پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 12:23 http://www.mashghesokoot.blogfa.com

فیلم های عروسی غمگین ترین فیلم های جهانند...

فرشته پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 12:55 http://houdsa.blogfa.com

دلم نمیخواد فیلم عروسیمو ببینم...تصور اینکه تمام چیزهایی که تو این 15 سال از دست دادم رو یکی رو تصویر بهم نشون بده , به حد کافی دردناک هست که حاضر نباشم انجامش بدم...

خدا رحمتشون کنه...راست میگی...فیلم عروسی جند سال بعدش غمگین ترین فیلم دنیاست...

مرسی فرشته خدا همه رفتگان شما مخصوصا پدر همسرت رو رحمت کنه

هانیه(متولد ماه تیر) پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 13:07 http://unique-1370.ir

خوبی فیلم و عکس همینه که بعد از چن سال تازه آدم میفهمه حداقل یادگاری از چهره رفتگان برای آدم مونده
خدا تمام اون چهارده نفر رو بیامرزه به خصوص پدر شما و مهربان رو

دقیقا همینطوره
ممنون هانیه عزیز

بهار همیشگی پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 13:12

مثلا قراره دیدن فیلم ها و عکس های قدیمی حال آدمو خوب کنه و گرنه اینهمه مخارج هزینه میشه که چی! من که هیچ وقت از دیدن آلبوم های گذشته و فیلم های قدیمی حس خوبی نداشتم!جز دلتنگی و ...
شاید برای همین هم این طرز فکر برام درست شد که اگه آدم مراسم عروسی رو هم نگیره و فیلمی و عکسی از اون شب نداشته باشه چیزه مهمی رو از دست نداده...

راستش با اینکه اصلا نباشه موافق نیستم
چون همین بودن و موندن خاطره ها هرچند تلخ ولی ارزشمنده
اما با زیاده روی تو اینکار موافق نیستم
اینکه چند میلیون بدی و فیلمبردار از تلوزیون بیاری و با هلیکوپتر فیلم بگیرن و ... خرج بیخوده
راستی خوبی بهار جان ؟

کرم دندون پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 13:44

عنوان مطلب و که خوندم یاد گذشته و نوشته های قبلی تون افتادم !
جالبه من امروز قبل اومدن به وبلاگتون فایل صوتی اول مهر ‍‍۹۲ رو دانلود کردم و برای چندمین یا چند دهمین بار شنیدم...
با اینکه بسیار سخت مشغول کارم در راستای هدفم و وقت نفس کشیدن کم میارم اما یهو دلم هوای شنیدن اول مهر کرد ...
همیشه خوب باشد و خوبی نصیبتون باشه
دوست داشتم کلی حرف بزنم که:
انسان اگر بفهمه و بعد درک*شعور *کنه که خدا گونه است مرگ و زندگی ش دست خودشه و دنیا کوچیک تر از اینه که حتی تن آدمی رو زیر خاک خودش مدفون کنه چه برسه به روح آدمیُِ!
آدمی هر چی بخواد ،میشه به شرط اینکه بفهمه و شعور کنه که خداگونه است
و اگر نفهمه و یا بفهمه و بگذره یا بترسه ، ۷۰ سال دنیا هم براش زیاد میشه و دنیا مدفونش میکنه تا از رحم دنیا بیرون بیاد و در دنیایی محیط به این دنیا ، بتونه ببینه چقدر بزرگتر از این دنیای خاکی بوده و بعد تصفیه شه و کامل شه...
اما آدمی که فهمش شده خداگونه و نامیرا ست و هرچه بخواد میشه نه مرگی بهش میرسه نه دنیا بهش مسطولیه!
تمام دنیا و عناصرش دارن داد میزنن آی آدمها همه ما یکی هستیم و دارن به سمت یکی شدن میرن ، الان بطور مثال نیگا کنین :تمام علوم دارن به سمت یکی شدن و وحدت میرن :بیو+شیمی،متافیزیک، شیمی فیزیک ، ووو
حالا ما هم ـ یاـ باید بفهمیم و *حرکت * کنیم به سمت یکی شدن و خدا گونه شدن یا لاجرم باید منتظر مرگ و ...بمونیم !
و حالا آدمی است و تلاشش آدمی است و حرکتش ...

ممنون کرم دندون
چه عجب از اینورا

کرم دندون پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 13:49

سلام...

علیک سلام

کرم دندون پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 13:58

در ضمن *مستولی* ! عذر خواهم ...این غلط املایی ها بخاطر مشق ننوشتنا و یه خط در میون نوشتنای اول مهره

هما پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 14:43

روح تمام رفتگان شاد...

سپاس

وانیا پنج‌شنبه 27 شهریور 1393 ساعت 23:53

آتیش میزنی آدمو این وقت شب

شرمنده

روناک جمعه 28 شهریور 1393 ساعت 01:57

تلخیش علاوه بر همه ی اینچیزها که فرمودید برای من دلیل دیگه ای هم داره و اون معصومیت از دست رفته ی خودمه.اینکه دختری در سن بیست و یک سالگی چقدر عاشق بود و چقدر حرفهای عاشقانه براش باورپذیر بود.چقدر فکر میکرد اون لحظات مقدس هستند.چقدر عشق براش حرمت داشت و گنجی در دلش بود.تلخیش اینه که اون شب برای خودش یک دنیای زیبا تصور میکرد .ورای اونهمه سروصدا و هیجان و شادیهای جوگیرانه سکوتی حکمفرما بود که فقط میشد صدای یک نفر روشنید.
ولی...همه ی اونه فقط ی دروغ بزرگ به بزرگی قلب همون دختر معصوم بود.
برای من این حقیقت تلختره و با دیدن خنده های احمقانه ی خودم حتما حتما اشکم درمیاد.

خب داستان برای شما فرق داره روناک عزیز
مطمئنا اون خاطره با این تعاریف خیلی تلخ در ذهنت ثبت شده و دیدن اون فیلم هم ناراحت کننده است
امیدوارم روزهای خوب در انتظارت باشه و خاطره های زیبا بسازی
خاطره هایی که حسرت تموم شدنش رو بخوری نه حسرت وجود داشتنش رو

نسیم جمعه 28 شهریور 1393 ساعت 04:50

با این که 17 سال از زندگیم گذشته ،دو تا گل پسر دارم ،تمام دنیام تو وجود همسرم خلاصه شده،تا به حال به فیلم عروسیمون نگام نکردم

دست بزرگترامون درد نکنه انقد خاطره خوب گذاشتن واسمون که با یاد آوری اونا چشم و دلم از هر چی فیلمه سیر میشه

دیگه به بود و نبود ادمانمی رسم!!

ایشالا که همیشه این حس خوشبختی همراهت باشه نسیم خانم

پیرامید جمعه 28 شهریور 1393 ساعت 11:01 http://lifeformyself.blogsky.com

جملات آخرتون منو یاد این حرف حضرت علی انداخت:
هر آمدنی را رفتنی است، و رفتنی چنان است که گویی از آغاز وجود نداشته است... اینا جملاتی بود که موقع ترک دبیرستان و فارغ التحصیلی دائم تو سرم می چرخید... و کاملا درک می کنم چقدر سخته دیدن فیلم یا شنیدن صدای عزیزانی که دیگه نیستند... پدربزرگ من آواز می خوند... و همیشه ازش نوار ضبط می کردیم... البته اکثر نوارها دیگه تو خونه ما نیستند... چند وقت پیش که پدرم عمل آب مروارید کرده بود یکی از این نوارها رو پیدا کرد و گذاشت که گوش کنه... بس که چشماش تر شد، من ضبط و بند و بساطش رو جمع کردم و دیگه نذاشتم گوش کنه... حس تلخیه...

خدا رحمتشون کنه
یاد داییم افتادم
اونم می خوند یه روز یه نوار از صداش ضبط کرد و ما هم که خیلی کوچیک بودیم آواز دئست می زدیم و همراهیش می کردیم
کاش اون نوار هنوز بود

خدا رحمتشان کند....

ممنون پری

عارفه جمعه 28 شهریور 1393 ساعت 22:42 http://inrozha.blogsky.com/

اینجور فیلم ها یا عکسها حس عجیبی داره تلفیقی از حس شیرین تلخ..
روحشون شاد ..

درسته

داش بهی شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 00:10 http://behii.persianblog.ir

منم از اون ادمام که اصلا دوس ندارم به گذشته م نگاه کنم

اووووم
من دوست دارم اتفاقا
ولی خب سخته و کمی هم تلخ

سمیرا شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 07:39 http://nahavand.persianblog.ir

اگه از اون قسمت از دست داده هاش صرف نظر کنیم من عاشق دیدن فیلم عروسیم...حتی اگه مال یه غریبه باشه...کلا حس خوبی میده به آدم...دیدن شادترین روز زندگی آدمها...ما تا سه سال اول عروسی تقریبا یک روز در میون فیلم عروسیمون رو میدیدیم! الانم هر وقت فرصت پیدا کنم حتما نگاش میکنم و با هر صحنه ش کلی خاطره زنده میشه....چقدرررررررررر زود میگذره

وای نه سمیرا
من اصلا حوصله اینکار رو ندارم
فیلم عروسی خودمون رو هم نمیتونم ببینم
البته فیلم عروسی دیگران رو هنوز امتحان نکردم

سکوت شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 10:34

زمان خیلی چیزها رو تغییر میده شاید در طی زندگی خیلی متوجه تغییرات نشی اما لحظاتی که ثبت شدن حتی اگه مال چند ماه پیش باشه آدم رو متوجه تغییرات میکنه.
اتفاقا" دیروز داشتیم با بچه ها یه عکسی که ما همه‌ی نوه ها با مادر بزرگ و پدر بزرگم تو سال 91 گرفته بودیم رو میدیدیم. با اینکه 2 سال از این عکس گذشته ولی تغییرات خیلی محسوس بود. خنده هایی که همه از سر خوشی و بیخیالی روی لب داشتیم
آخی یادش بخیر

درسته
عکس ها انگار تاریخ رو در یک لحظه خاص متوقف می کنند
در کنار تلخی هایی که دیدن یه عکس قدیمی میتونه داشته باشه تماشای همین تغییرات هم لذت بخشه

شیطون بلا شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 11:04 http://http://zendegiemojaradi.blogfa.com/

ما هنوز جرات نکردیم فیلم عروسی داییم رو ببینیم
سال 90 بدترین سال برای من و خانوادم بود، به فاصله ی 6 ماه 2 تا داداشمو از دست دادیم،همین الان بغض خیلی بدی دارم
فقط میتونم بگم روحشون شاد، روح عزیزانتون شاد.....

ممنون دوستم
خدا رحمت کنه داییت رو
تنها دلخوشی ما زمینی ها اینه که رفتگان عزیزمون جاشون تو آسمون خوبه
ممنون

ف رزانه شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 13:49

هفته ی آینده عروسی داداشمه و با دیدن این پست و این عنوان یه جوری شدم...ما هم هفته ی پیش که داشتیم فیلم نامزدی برادرمو میدیدیم وقتی دوربین اومد رو صحنه ای که پسرعموی بابا بود و الان دیگه بینمون نیست بابا و مامان زدن زیر گریه... واقعا خیلی تلخه دیدن این صحنه ها

روح همه ی درگذشتگان قرین رحمت باشه بخصوص پدر شما و مهربان جان

ممنون فرزانه جان
عروسی داداشت پیشاپیش مبارک

بهار همیشگی شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 16:52

ممنون آقای اسحاقی خوب هستم.خواننده همیشگیتون هستم ولی اینروزها یکم درگیر درس و دانشگاهو و آشنایی و مراسم قبل از ازدواج هستم زیاد وقت نمیکنم کامنت بذارم.البته از این به بعد سعی میکنم فعال تر باشم
مانی چشم قشنگمو ببوسین و به مهربان جان سلام برسونین

ایشالا موفق باشی بهار جان
خیلی ممنون از لطفت

اردی بهشتی شنبه 29 شهریور 1393 ساعت 17:52 http://tanhaeeeii.blogfa.com

پستتون رو خیلی دوس داشتم..یه قطره اشک گوشه چشممه ..زندگی همینه .. همین بودن های پررنگ و نبودن های ...نبودن های؟ نمیدونم ..باورم نمیشه انقد نبودن ها عادی میشه که آدم بودن ها رو یادش بره!
اما این اتفاق می افته!
اما گاهی اوقات یک نشانه لازمه برای ویرانی آدم
برای لرزیدن قلبش ..برای مرور خاطرات ...برای اشکی شدن چشمش!
یکهو انگار تمام زندگی آدم برای لحظه ای میشه همون آدمی که دیگه نیست!

خدا رحمت کنه آقای اسحاقی و آقا ولی رو ...روحشون شاد

دل شما و خانواده محترمتون هم شاد آقا بابک!

آوا یکشنبه 30 شهریور 1393 ساعت 00:11

یکی ازتلخترین فیلمهای عروسی،فیلم عروسی
عمومه...چون بعدازگذشت 16سال ازاین فیلم
دیگه دامادی وجودنداره...شایدواسه همین
بود که سه سال بعدعروســــیشون فیلمِ
شون رودزدبرد و تنهانسخه کُپیش که
دست مابودبجاموند...که دیگه هیچ
جــــوری دست هیچ کدوممون به
پلی کردنش نمیره.....وخیلیای
دیگه که رفتن و تنهاخاطرات ِ
شون بجاموند..خدارحمت
کنه همه رفتگان رو......
دل بازماندگان آروم....
یاحق...

مجید - چارو یکشنبه 30 شهریور 1393 ساعت 12:24 http://charoo.blogfa.com

...و هم صدای تمام اتفاقات را داشته باشیم ....
آدم یاد خیلی شعرها می افتد : از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند ... و یا : تنها صداست که می ماند و ... و ...
اما حضرت بابک نادیده گرامی !
راستش از وقتی قضیه ی بی صدا شدن نادر را تجسم می کنم ، فکر می کنم مهمتر از صدا هم هست ، نگاه . برگرد و یکبار دیگر فیلم را ببین . اینبار نگاه ها را دنبال کن . مطمئنم نوشته ای که در مورد آن نگاه ها بنویسی یکی از پر خواننده ترین پست هایت خواهد شد . گمان می کنم تنها نگاه است که می ماند .
شاد بشسید و ماندگار

سپاس مجید عزیز

شیطون بلا چهارشنبه 2 مهر 1393 ساعت 09:08 http://http://zendegiemojaradi.blogfa.com/

داییم؟!!!!!!
داییم در قید حیاته ، گفتم که 2 تا داداشمو از دست دادیم

ببخشید درست متوجه نشدم
خدا رحمتشون کنه

ابله خاتون جمعه 4 مهر 1393 ساعت 16:55

دردناکه.من هم هربار فیلم عروسی های چند سال پیش رو میبینم کلی دلم میگیره.خدا رحمت کنه!چقدر مرگ بده.چقدر غیرقابل هضمه.به دنیا میای.یکی هست که قبل از تو سالها بوده.در کنار تو سالها هست و بعد یه روز بهو دیگه نیست!خیلی سنگینه.باورش خیلی سخته.

افروز دوشنبه 7 مهر 1393 ساعت 15:27

هیچوقت دلم نخواسته فیلم عروسیمونو نگاه کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد