جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

اسکاتور



معدن چادرملو یکی از بزرگترین معادن سنگ آهن ایران است و شهر بافق به دلیل مجاورت با بزرگترین معادن سنگ آهن ایران از دیرباز مورد توجه و رفت و آمد معدن شناسان  و معدن داران و معدنکاران  بوده و هست . ( شما البته استادید . مراد از معدنکار کسی است که در معدن کار می کند نه کسی که معدن را می کارد که صد البته معدن کاشتنی نیست . توضیح واضحات دادم خودم می دانم )

خیلی از پیرمردهای بافقی علاوه بر اینکه زبان انگلیسی بلدند اکثرا به کار ماشین آلات معدنی مثل بیل و بولدوزر هم تسلط دارند . عکسی که می بینید یک بیل مکانیکی قدیمی است که در یکی از میادین شهر بافق قرار دارد . به عبارتی بابا بزرگ بیل های هیدرولیکی پیشرفته امروزیست . ماشینی با عمر چندین ده ساله
ماشینی که به جای سیستم های پیشرفته الکتریکی و هیدرولیکی بیل های نسل جدید تماما مکانیکی است .

در انگلیسی بیل مکانیکی را EXCAVATOR می نامند و بافقی ها با لهجه شیرینشان هنوز هم که هنوزه به بیل مکانیکی اشتباها می گویند : اسکاتور

عکس برای دی ماه (سال) گذشته است است  حین ماموریتم به معدن چاه گز ...

اگر می شد جای خالی چیزها را توی ماشین های قدیمی اسکن  و تماشایشان کرد
آن وقت شاید به جای یک بدنه پوسیده و زنگ زده فلزی می شد جای یک عالمه عکس را دید
عکس نامزدهای در حال لبخند در شهرستانی دور
عکس بچه ای که دلش برای دوری بابایش تنگ شده
عکس خواننده ها و هنرپیشه های مشهور برای سرگرمی و رفع خستگی
نامه های از سر نگرانی پدر و مادرها
فیش های حقوقی چند تومانی
روزنامه ها و مجله های قدیمی
آن وقت در همین فضای کوچک چند متر مکعبی می شد یک گنج از خاطرات مصور پیدا کرد .

اگر ماشین های راهسازی و معدنی هم مثل هواپیماها جعبه سیاه داشتند
آن وقت این پیرمرد آهنی زبان وا می کرد و چه خاطرات تلخ و شیرینی می توانست تعریف کند .
در حافظه آغشته به زنگار و گریس و روغنش چه قصه هایی نقش بسته و می شد چه داستان های شنیدنی با آن ساخت .
تصور کنید چه آدمهایی با چه آرزوهایی آمده اند پشت فرمانش نشسته اند
چه درد و دل هایی که کرده اند
چه خنده ها و گریه هایی که نکرده اند
چه سختی و گرسنگی و تشنگی هایی که نکشیده اند
چه سرما و گرمایی که نچشیده اند
چه آوازهایی که خوانده اند
و چه بغض هایی که از سر دلتنگی گلویشان را دودستی فشار نداده است .

راستش نمی دانم اسم این میدان چیست .
شاید نام یک شهید
شاید نام یکی از مفاخر بافق
شاید نام یکی از اصول دین
و شاید به نام صنایع و معادن
هرچه باشد مهم نیست اما اگر من جای شهردار بافق بودم اسم این میدان را می گذاشتم میدان اسکاتور
و اگر کسی می پرسید اسکاتور چیست می گفتم
اسکاتور حکایت خیلی از مردمان این کشور است
که روی خاکی زندگی می کنند آمیخته با گنج های پنهان و پیدا
گنج هایی که با زور و زحمت همین مردم کشف و استخراج می شوند
و جز حسرت و فقر سهمی از آن عایدشان نمی شود .


+ این پست را نهم اسفند پارسال نوشته بودم .
نمی دانم چه شد که فراموش کردم دکمه انتشارش را فشار دهم ؟

نظرات 8 + ارسال نظر
پروین چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 06:19

بابک جان
چقدر نگاهت به اطراف زیباست.
خوب شد که نوشته ات را دیدی و پستش کردی. حیف بود نخوانده بماند

ممنون پروین خانوم عزیز

مجید - چارو چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 07:31 http://charoo.blogfa.com

درود .
اسکاتئر حکایت بسیاری از آدمهای کار است و کارگاه . آدمهایی که نه فهمیدند کی بچه هایشان بزرگ شد ، کی شهرهایشان بزرگ شد ، کی حلقه ی آدمهای دور و برشان کوچک شد . کی بدایره ی خاطراتشان محدود شد و ....
ممنون رفیق که این متن را نوشتی .

ارادت مجید جان
درس پس میدیم قربان

مجید - چارو چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 07:32

اصلاح می کنم :... دایره ی خاطراتشان ...

رضوان سادات چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 08:33

صحبت خاصی ندارم
فقط کاش میشد یه جوری از همه آدمهای کار(آدمهایی که دستمزد کارشون به نسبت کاری که انجام میدن خیلی کمه) تشکر کرد!!!
منظورم به همه کارگران بود نه فقط کارگران پست شما

ای کاش مردم هر شهر و دیاری بیشتر از منابع و معادن سرزمینشون بهره ببرند
مثلا خوزستانی ها سهم بیشتری از فروش نفت
و یزدی ها و کرمانی ها از معادن بزرگ استانشون داشته باشند
متاسفانه این مناطق با وجود گنج های گرانقیمتی که زیر پاهاشون دارند از خیلی امکانات محروم هستن و اکثرا در فقر به سر می رند

آهو چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 09:33

سلام دوست عزیز .شما اقای مهندس مکانیک لطیفی هستید . دیدتون حتی به مساىل خشن رشتمون هم دگرگونه است . برای من دختر که تو این رشته خیلی خیلی در اقلیتم بودن آدم خوش فکری مثل شما تو صنعت یه جور قوت قلبه :) پایدار باشید

لطف داری آهو جان
شاید بزرگترین اشتباه زندگی من همین انتخاب رشته تحصیلیم بوده
به همین خاطر همیشه این کار زمخت و بی احساس آزارم داده
و به همین خاطر بود که از شغلم استعفا دادم و بیرون اومدم

رها چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 10:21

من امور مالی یه شرکت معدنی کار میکنم
از نظر من همیشه راننده بیل کسی ست که دلسوز ماشین آلات شرکت نیست، فقط منتظرست روز کاری ش تمام شود و آخر ماه پولی به دستش برسد
بیشترین هزینه ها را شرکت، در اثر بی مسولیتی همین رانندگان متحمل می شود

اما دید شما نسبت به این طیف کاری جالب بود و تامل برانگیز

سلام رهای عزیز
منم پنج سال سابقه کار در یکی از بزرگترین شرکت های تولید ماشین آلات دارم . حتما اسم کوماتسو و شرکت محور ماشین رو شنیدید . من در بخش خدمات پس از فروش مشغول به کار بودم و با این موضوعی که مطرح کردی هر روز مواجه بودم
عرضم اینه که هیچ وقت نمیشه یک چیز رو به همه کس تعمیم داد . مسلما آدم خوب و بد تو هر طیف و صنف و شغلی وجود داره . یک ماشین معدنی هم مثل یک خودرو سواری نیاز به مراقبت و سرویس داره و به خاطر اهمیت کارش و گران بودن خدمات و قطعات خیلی خیلی بیشتر از ماشین های معمولی باید مورد توجه باشه
راننده های بیل و بولدوزر به نسبت سایر راننده ها تخصص بیشتری نیاز دارند و به همین خاطر معمولا حقوق بیشتری هم دریافت می کنند . مسلما اولین کسی که باید مراقب ماشین باشه راننده یا درست ترش اپراتور دستگاهه .مراقبت توسط اپراتور لازمه اما کافی نیست .
اصولا تو کشور ما صاحبان ماشین آلات دیدگاه درستی به مقوله تعمیر و نگهداری ندارند . یه بیل باید سر ساعت سرویس بشه و سرویس یه دستگاه پیچیده مثل بیل فقط تعویض روغن نیست . ماشین باید بطور مداوم تحت بازدید قرار بگیره . همه روغن ها و فیلترها سر ساعت تعویض بشن و قطعات مصرفی بعد از یه دوره مشخص با قطعات جدید جایگزین بشن . این از عهده اپراتور یا راننده خارجه . صاحبان ماشین باید اینکار رو بکنن ولی چون کارکردن دستگاه و ساعت کارش اهمیت بیشتری داره معمولا اهمال میکنن . حرفت رو قبول دارم . یه راننده بد باعث میشه تا ماشین خیلی زود به مشکل بخوره اما صدها راننده دیدم که ماشینشون رو عین عروسک نگه داشتند و وقتی به مسئول میگن که فلان قسمت خرابه و مشکل داره مسئول میگه ول کن فعلا باهاش کار کن و این باعث بی انگیزگی میشه و ماشین با همون عیب های کوچیک انقدر کار میکنه تا وقتی که دیگه خرابی بزرگی پیش میاد و هزینه های نجومی باید صرف تعمیرش بشه .

رها چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 14:37

درود بر شما.ممنون که وقت گذاشتین و پاسخ دادین
همه فرمایشات شما صحیح ست
اما من باتوجه به شناختی که از کارفرما دارم٬ ایشون حساسیت خاصی نسبت به سرویس کاری ماشین الات دارن ولی متاسفانه سهل انگاری اپراتور خیلی به کار ضربه زده
هنوز دوماه نیست از شرکت شما قلم چکش کوماتسو خریداری شده اما قلم کاملا ساییده شد٬ جنس سنگ تغییر نکرده٬ دستگاه مشکل نداشته٬ اما وقتی عوامل بررسی میشن٬ اپراتور دقت کافی نداشته...
بگذریم بحث پیچیده شد
امیدوارم همیشه بتونیم مسولیت پذیر و دلسوز باشیم

از نظر محور ماشین همیشه مشتری مقصره
ارادت

م.سهروردی شنبه 24 آبان 1393 ساعت 23:48

سلام آقا بابک
دوست عزیز،همکار سابق، مهندس جان. با اینکه استعفا دادی هنوز دست از سر این محور ماشین و کوماتسو برنداشتی.
با پاسخی که به رها خانم دادی یاد یکی از همکارای سابقم افتادم که همیشه در پاسخ به اینگونه موارد به مشتری می گفت: آلیاژ خاکتون خرابه!!؟
در ضمن این پست هم مثل بقیه نوشته هات خیلی خوب بود ممنونم ازت


خیلی ارادتمندم مهدی جان
خیلی دلم براتون تنگ شده رفیق
چقدر خوشحالم که اینجا رو میخونی
الهی که درد و بلات بخوره تو سر همون رفیقی که گفتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد