جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

همیشه در صحنه

جمعه گذشته با خبر تلخی شروع شد : مرتضی پاشایی رفت ...


و از همان روز سیلی از اخبار و مطالب در خصوص فوت کردن او شنیده می شد . وبلاگ ، فیس بوک ، اینستاگرام ، رادیو و تلوزیون ، شبکه های ماهواره ای و وایبر . غیر ممکن بود صفحه ای باز بشود و عکس و ویدیو و مطلبی در مورد پاشایی در آن نباشد . حتی غروب جمعه که بیرون رفتیم چند تا ماشین دیدم که با صدای بلند ترانه های پاشایی را پخش می کردند و چند تا مغازه هم پشت ویترینشان عکس او را زده بودند . و در اقدامی بی نظیر در اکثر شهرهای کشور جوان ها برای یادبود پاشایی دور هم جمع شدند و به نشانه سوگواری ترانه های او را همخوانی کردند .


اما یک چیزی این وسط برایم خیلی عجیب بود . قاعدتا وقتی یک هنرمند می میرد آن هم در کشوری که معمولا بهای چندانی برای هنرمندانش قائل نیست و این همگرایی جمعی اتفاق می افتد باید خوشحال بود . وقتی یک عالمه آدم می روند جلوی بیمارستان و همصدا با هم ترانه او را می خوانند . وقتی رسانه های نوشتاری و بصری خبر درگذشت یک خواننده پاپ را بصورت بی سابقه ای پوشش می دهند و وقتی هنرمندان و ستاره ها از رفتن یک خواننده اینطور عکس العمل نشان می دهند و خبر توی همه وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی بازتاب دارد باید خوشحال بود . اما قسمت عجیب ماجرا همین بود که من چرا با دیدن این پست ها و مطالب ناراحت بودم ؟ ناراحت نه به خاطر فوت پاشایی که صد البته فوت یک جوان هنرمند هر آدمی را غمگین می کند اما مساله این بود که  چرا دیدن این مطالب داشت آزارم می داد ؟


سعی کردم قضیه را کالبد شکافی کنم فقط برای اینکه خودم بفهمم علت ناراحتیم چه بوده است ؟


اولا من از ترانه هایی که تویش یکنفر با صدای بم و کلفت می گوید : میوزیک اند ارنجمنت بای .... متنفرم . این سلیقه شخصی من است و لزوما شما نباید اینطوری باشید . روی همین دلیل شاید احمقانه من خیلی از ترانه های پاشایی را تا به حال گوش نکرده بودم .  به نظرم خود ترانه باید معرف خواننده باشد . شما وقتی ترانه خوبی می شنوید یا صدای خواننده را می شناسید و یا اینکه انقدر ترانه زیباست که می روید تحقیق می کنید که خواننده اش چه کسی بوده است . وقتی خواننده خودش را در ترانه هایش معرفی می کند یک جای کار می لنگد . هرچند همان روز جمعه وقتی ترانه های مرتضی پاشایی را صرفنظر از آن آقای صدا کلفت شنیدم خیلی هم خوشم آمد و الحق که صدای مرحوم پاشایی صدای خاص و زیبایی هم بود .


دوم اینکه تعجب می کردم از خواندن این مطلب که من با صدای او زندگی کرده ام و اینها ... که البته این هم سلیقه ای است . به فرض که من توی سفر ترانه هایده  و مهستی بشنوم و با ترانه های قدیمی فرهاد و فروغی عاشقی و زندگی کرده باشم . قرار نیست که همه مثل من باشند و شاید! بعضی ها واقعا با ترانه های پاشایی زندگی کرده باشند . اما چیزی که سلیقه بردار نیست و واقعیت دارد اینست که مرتضی پاشایی یک خواننده درجه یک نبوده است . در مقایسه با ابی و داریوش و شادمهر عرض نمی کنم ها . در مقایسه با همین خواننده های اینور آبی خودمان منظورم است . همه مردم چه حالا طرفدار باشند یا نباشند چه خوششان بیاید یا نیاید دیگر اصفهانی و سالار عقیلی و همایون شجریان و خواجه امیری و رضا صادقی و چاوشی و محسن یگانه  را می شناسند . یعنی دو تا آهنگ  آنها را از بر هستند و لااقل قیافه آنها را می شناسند .احتمالا اگر همین حالا نام مرتضی پاشایی را در گوگل سرچ کنید میلیون ها صفحه و مطلب پیدا خواهید کرد اما قول می دهم تعداد عکس های منحصر به فرد او به پنجاه تا هم نمی رسد که آنها هم نه برای زمان خوانندگی او بلکه اکثرا بر می گردند به دوره بیماری ایشان .  اگر کاری هم به صدا و سبک موسیقی نداشته باشیم و فقط به فکر حجم اخبار و حواشی باشیم برای نسل جوان تر ، تتلو و آرمین تو آف ام و ساسی مانکن و سامی بیگی به مراتب خیلی ستاره تر و جذاب تر از مرتضی پاشایی بوده اند و هستند  .با کمال احترام به طرفداران مرتضی پاشایی عزیز دلیل اینکه چرا در مرگ پاشایی چنین سونامی بزرگی به پا شده است را نه می شود به محبوبیت و شهرت او مربوط دانست و نه به صدای زیبا و ترانه های قشنگ مرتضی پاشایی . بی شک جو همگانی به وجود آمده ، بیماری سخت او و مرگ او در جوانی سهم بیشتری در این خصوص داشته است .


قسمت عجیب ماجرا همینجاست . چرا مرگ مرتضی پاشایی انقدر مورد توجه قرار گرفت ؟


شاید بگویید به خاطر بیماری او . قبول دارم بخش زیادی از شهرت پاشایی به دلیل مبارزه او با بیماری سرطان بود . منظورم مظلوم نمایی و ترحم نیست اما خیلی از بزرگان و ستارگان عرصه هنر پیش از فوت پاشایی با انتشار اخبار مربوط به او و بیماریش تلاش کردند تا به او کمک کنند و تشویقش کردند برای مبارزه با این بیماری و الحق که کار زیبایی بود . همین موضوع باعث شد تا نام او بر سر زبان ها بیفتد .  اما نمی شود این اتفاق را صرفا به بیماری او مربوط دانست . کما اینکه روز شنبه مجید بهرامی از هنرمندان جوان و با سابقه تئاتر که او نیز مدتها با سرطان در جنگ بود به رحمت خدا رفت . خیلی ها هم در زمان زنده بودنش از او نوشتند و برایش نمایشگاه برگزار شد و در مجامع هنری بسیار مورد تشویق و احترام قرار گرفت اما مرگ او بازتابی عادی داشت . مثل خیلی از هنرمندان کوچکتر و بزرگتر از پاشایی که رفته اند . اما خبر فوتشان با خبر رفتن پاشایی از جهت عظمت پوشش خبری اصلا قابل مقایسه نبوده و نیست .


قصدم از نوشتن این پست پیدا کردن دلیل برای این سوال ها نبود . اگر هم بود باور کنید به جواب قانع کننده ای نرسیدم . خیلی ها در این باره اظهار نظر کرده اند که ملت جو زده و مرده پرستی هستیم و فلان و بهمان که بخش زیادی از آن را قبول دارم اما من فقط دنبال یک پاسخ ساده بودم . چرا من با دیدن این همه پست در فراق مرتضی پاشایی اعصابم به هم ریخت ؟

من که عددی نیستم بخواهم به او حسادت کنم و انقدر هم روان پریش نیستم که تقدیر از یک هنرمند آزارم بدهد . پس واقعا چه رازی در این ماجرا هست ؟


دو سه روز که گذشت کم کم به جواب سوالم رسیدم . من از دست مردم ناراحتم . از دست مردم خودمان . از دست مردمی که هر موضوعی را سوژه می کنند برای اینکه اظهار فضل کنند و خودشان را نشان بدهند . بگویند که ما هم هستیم . این البته یکجور مرض است . مرض جامعه ای که مردم طور دیگری نمی توانند خودشان را نشان بدهند . هیچ وقت هیچ جا و در هیچ مراسمی نمی توانند با خیال راحت و بدون ترس مشارکت جمعی داشته باشند و اینطوری به بهانه عزا و ماتم دور هم جمع می شوند و مشارکت معکوس می کنند . مردمی که به اسم عزاداری می آیند توی خیابان تا تفریح کنند . مردمی که یکروز با زلزله ، یکروز با سقوط هواپیما ، یکروز با آلودگی هوا ،یکروز با روغن پالم ، یکروز با لامپ ،یکروز با اسید ،یکروز با چالش آب یخ ، یکروز با هپی ، یکروز با داعش ، یکروز با ریحانه جباری و بالاخره هر روز با هر موضوع و سوژه ای اول پرچم سیاه و سفید بالا می برند و فریاد وا اسفا سر می دهند و سر دروبلاگ و فیس بوکشان را عکس در حمایت از آن می گذارند و فردا برای همان موضوع جوک می سازند و غش غش می خندند .

خندیدن صد البته عیب نیست و خیلی هم خوب است . اصلا خیلی خوب است که ما با مسائل جدی هم شوخی کنیم و بخندیم . بخش آزار دهنده داستان اینست که عکس العمل ما نسبت به موضوعات اجتماعی در حد همین اظهار نظر جدی و شوخی باقی می ماند . فقط اظهار نظر می کنیم و سر و صدا و بعد هم تمام می شود . بدون هیچ فایده و دستاورد و منفعتی ماجرا ختم و تمام می شود . یعنی واکنش ما به مسائل ریز و درشت در همین حد خلاصه می شود . اول ماجرا مطرح می شود . بعد هفتاد و پنج میلیون کارشناس در موردش نظر می دهند و  بحث می کنیم و توی فیس بوک و شبکه های اجتماعی به همدیگر فحش می دهیم . بعد دور هم به جوکها می خندیم و تمام . و بعد منتظر می مانیم برای سوژه بعدی ...


می دانید کجای ماجرا آزار دهنده است ؟ اینکه همان مردمی که با تابوت سیمین بهبهانی عکس سلفی می گیرند . همان هایی که فیلم جنازه چاقو خورده روح الله داداشی را در سردخانه برای هم بلوتوث می کردند . همان مردمی که سی دی های زهرا امیر ابراهیمی را دور همی تماشا می کردند . همان مردمی که وقتی یکنفر تصادف می کند یا چاقو می خورد به جای کمک کردن از او فیلم می گیرند . همان ها نفری یک گوشی موبایل دستشان گرفته اند و دارند از همخوانی ترانه "میدونی " پاشایی فیلم می گیرند که بروند توی فیس بوکشان شیر کنند و به رفقایشان نشان بدهند که ببین ! من هم هستم . من هم بودم .این وسط تعداد کسانی که واقعا برای ابراز همدردی و از سر ناراحتی آمده اند در اقلیت قرار می گیرد .

فیلم های جلوی بیمارستان را ببینید . دو هزار نفر دوربین به دست دارند فیلم می گیرند . بعضی هایشان دو دستی انگار . یعنی تعداد فیلمبردارها از تعداد تجمع کنندگان بیشتر است .

این وسط انگار هرکس بیشتر پاشایی را دوست داشته باشد مهم تر است . هر کس بیشتر با آهنگهایش خاطره داشته باشد بیشتر مورد توجه قرار می گیرد . هرکس بیشتر از مرگ او غصه خورده باشد با حال تر است . هرکس غمگین تر باشد در مسابقه برنده است .


من از دست این مردم ناراحتم . همان هایی که کاسه داغ تر از آش هستند .همان هایی که برای خنده چند بار شایعه مرگ پاشایی را سر زبان ها انداختند در حالیکه هنوز زنده بود و نفس می کشید . همان هایی که برای نمایش دادن خودشان اینبار جنازه مرتضی پاشایی را پرچم کرده اند . همین هایی که دایه عزیز تر از مادر شده اند و رفته اند توی صفحه اینستاگرام قاسمخانی فحش داده اند که چرا عکس از خندیدنت گذاشته ای ؟ بگذار اقلکا کفن مرتضی پاشایی خشک بشود . چرا رعایت نمی کنی ؟ چرا می خندی ؟ چرا سیاه نپوشیده ای ؟ نمی بینی ما عزاداریم ؟

جالب اینجاست که خود قاسمخانی اولین کسی بود که پیش از فوت او برای سلامتی پاشایی از مردم التماس دعا داشت . حالا همان هایی که تا دیروز اسم پاشایی را نشنیده بودند آمده اند فحش می دهند که شما حق ندارید بعد از مرگ پاشایی لبخند بزنید .


مطمئنا در این کشور انسان های محبوب تر و بزرگتری از پاشایی بوده اند و هستند . کافیست یکسر به صفحاتشان در شبکه های اجتماعی بزنید . فرقی هم نمی کند از چه قشر و صنفی باشند . ورزشکار و هنرپیشه و هنرمند و خواننده و مجری هم ندارد . کافیست فقط کامنتهای زیر هر پست را بخوانید که با حجم زیادی از فحش و فضیحت و تمسخر روبرو می شوید . آدم هایی که برای مطرح شدن می آیند و بی احترامی می کنند . همین آدم ها فردا روزی که این شخص مشهور می میرد برایش سینه چاک می کنند و " چرا رفتی ؟ چرا رفتی ؟ " می خوانند . این همان مصداق جو زدگی و مرده پرستی و تظاهر است که در روح و خون بسیاری ! از مردم ما رسوخ کرده است .


خیلی خوب است که به درگذشت یک هنرمند عکس العمل نشان بدهیم . همه جای دنیا مردم برای یک هنرمند در زمان زنده بودنش احترام قائلند و پس از مرگ او عکس العمل نشان می دهند اما منطقی و درست . می روند و با احترام شاخه گلی می گذارند جلوی خانه اش و شمعی روشن می کنند به نشانه احترام  . به عزیزانش تسلی می دهند و همدردی می کنند . نه اینکه بروند خیابان ها را ببندد و برای دیگران مزاحمت ایجاد کنند . نمی روند جلوی بیمارستانی که اصلا پیکر آن عزیز هم داخلش نیست تجمع کنند تا چند تا مریض دیگر اذیت بشوند . در مجلس ترحیمش از او یاد می کنند و از خاطرات خوبش یاد می کنند و لبخند می زنند نه اینکه از روی جو زدگی برای آدمی که شاید چند ماهیست با اسمش آشنا شده اند خودشان را به در و دیوار بکوبند و ماتم بگیرند و زار بزنند و متوقع بشوند که چون خواننده محبوب ما مرده است همه باید عزادار باشید و حق ندارید لبخند بزنید حتی . خیلی از ما کمبود دیده شدن داریم و برای جبران این کمبود دنبال بهانه هستیم . اما بهانه مرگ یک هنرمند اصلا بهانه قشنگی نیست برای مطرح شدن و دور همی خوش گذراندن .


خیلی هم خوب است که مردم ما با هر رسانه ای که دارند ابراز ناراحتی کنند و هر کاری از دستشان بر می آید برای نگه داشتن یاد مرتضی پاشایی انجام دهند اما ما عادت داریم که گند هر چیزی را در بیاوریم و همیشه از آن طرف پشت بام بیفتیم پایین .


روح مرتضی پاشایی عزیز شاد باشد . جوان با استعدادی بود و حیف که به این زودی رفت . اما این جوگیر شدن ها هم زیاد طول نمی کشد . تا یکی دو هفته دیگر سوژه های داغ تری برای اظهار فضل و خودنمایی و در صحنه بودن پیدا خواهیم کرد . خواهید دید . ما مرده شما زنده ...







+ منبع عکس ها : گزارش تصویری ایسنا از مراسم ترحیم مرتضی پاشایی




نظرات 81 + ارسال نظر
سعید هدایتی دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 09:33

سلام من طرفدار سر سخت پاشایی نبودم اما از بست شما هم دلخورم!نظرتون محترم اما کی به ما صلاحیت موشکافی و تحلیل رفتار مردم رو داده اینکه هر کدوم از ما با چند سال سابقه وبلاگ نویسی فکر کنیم مصلح جهانیم همون جوزدگی که اسم وبلاگ شما رو کاملن معنی میکنه!خیلی از مردمی که آمده بودن بی کار هم نبودند خود من والله هزار مشغله داشتم بعد مرحوم خسرو شکیبایی بار دومی بود که شرکت میکردم اونموقع وبلاگ داشتم و عکس گرفتم حالا بنظرم کارکرد وبلاگ مثل گذشته نیست عکس نگرفتم و اما نکوهش نمیکنم مردمی رو که هر کدوم با ادراک و استنباط خودشون از واقعه فوت یک هنرمند جوان و بشدت با استعداد توی مراسم تشییعش شرکت کردن!باز هم میگم نظرتون کاملا محترم اما اینکه یاد بگیریم تو هر زمینه ای از هسته ای تا تحلیل و رفتار شناسی به خصوص آسیب شناسی اجتماعی اظهار فضل نکنیم بنظر از نون شب واجبتره.مقصر دونستن مردم و استهزا فرهنگ و عکس العمل هاشون ساده ترین کار واسه مطرح شدنه-البته با خیلی از رفتارهای همین برخی ها با امثال قاسمخانی و توسلی ناراحت شدم-یادش بخیر اولین کسی که کامنت گذاشت برام توی مرثیه عمو خسرو وبابت نشر عکسها تشکر کرد مسیح بود خود خود معصومه علینژاد قمیکلایی

سعید عزیز
اگر من به عنوان کارشناس توی برنامه تلوزیون اظهار نظر کرده بودم حرف شما صحیح بود . من نه جامعه شناسم نه رفتار شناس و نه متخصص روانشناسی و ارتباطات و به زعم شما برای اظهار نظر در مورد این مطلب ناصالح . اما دقت کنید که این پست در یک وبلاگ شخصی نوشته شده و فکر می کنم انقدر حق داشته باشم که در مورد هر مساله ای که دوست داشته باشم اظهار نظر کنم . از اونجا که هیچ انسانی بی عیب نیست مطمئنا نوشته ها و نظرات و عقاید من هم ایراد داره و ممکنه اصلا اشتباه باشه . شما به عنوان یک مخاطب میتونید بگید که نظر من اشتباهه . من یا قبول میکنم یا نه
اما فکر نمی کنم همچین حقی داشته باشید که بگید من نباید چنین مطلبی می نوشتم .
اگر افتخار آشنایی با شما رو از قبل داشتم و شما حداقل چند تا پست قبلی من رو خونده بودید اینطوری استنباط نمی کردید که من مصلح جهانی هستم و اصلا این پست هم یک مساله اجتماعی کشور خودمان است و من ربطش را به صلح جهانی نمی فهمم .
برای چند تا از دوستانم هم نوشتم . من نه قصد اهانت به طرفداران واقعی پاشایی را داشتم و نه قصد استهزاء همه مردم حاضر در تجمع را . اگر چنین برداشتی از پست من داشتید دو احتمال هست .
اول اینکه پست را با دقت نخواندید
دوم اینکه من نتوانستم نیت و منظورم را خوب منتقل کنم

ترنج دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 10:36

منم مرتضی پاشایی را بعد از گوش دادن یکی از اهنگهاش اونم بعد از دوره مریضی اش شناختم از زصداش خوشم می یاد و از انرزی اش برای ادامه زندگی .....اما ی چیزی هم بگم وقتی مرتضی پاشایی اومد اینجا برای کنسرت با اینهمه علاقه من نتونستم برم نشد که برم یا شایدم نخواستم برم اما وقتی فوت کرد همه میگفتن بریم خواجو براش مراسم بگیریم منم پیش خودم گفتم چطوری برای کنسرتش وقتی زنده بود نرفتم پس درست نیست برای فوتش برم توی خونه نشستم و براش هم سوگواری کردم و با صداش حتی گریه هم کردم ......

دم شما گرم که انقدر مبادی آداب و اخلاق هستید و تظاهر و ریا در کارتون نیست

محسن باقرلو دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 10:48

از دیروز بیشتر از صد تا تحلیل در اینباره خوندم
هر کسی از ظن خودش یار این موضوع و پدیده شده
و مثل فیل در تاریکی ... هر کسی بخشی از حقیقتو میگه

خب دیدن بخشی از حقیقت بهتر از ندیدن کل حقیقته
نیست ؟

سکوت دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 10:51

سلام
من پاشایی رو دوست داشتم. کاری به اینکه بعضی ها به چه نیت رفتن مراسمش ندارم. فقط این رو میدونم که اگر برای من هم امکان داشت حتما میرفتم
نمیخوام بگم که شما اشتباه میگید و کاسه ی داغتر از آش توی اون جمعیت نبود که صد البته همچین آدمهایی هم زیاد بودن
اما میخوام بگم من وقتی حال خودم رو بعد از فوت پاشایی دیدم. گریه هایی که براش کردم و حس بد و تلخی که این روزها داشتم. فکر میکنم کم نبوده دخترها و پسرهایی که واقعا با همین حس اومدن و ناراحتی خودشون رو نشون دادن
آقای اسحاقی من متوجه شدم که حرف و منظور شما چیه
اما میخوام بگم این مردم انجام ندادن و بلد نیستن. ولی باید از یه جایی شروع بشه. درسته تا بخواد یه چیزی نهادینه بشه حتما گندکاری های زیادی از سمت آدمهایی که به سطح شعور بالا نرسیدن صورت میگیره. اما باید جا بیوفته.
خیلی چیزهای دیگه هم هست که اینجا جای بحثش نیست
در ضمن آقای اسحاقی عزیز اگر به جای پاشایی برای مراسم یکی از هنرمندان محبوب شما این سیل جمعیت جمع میشد باز هم همین نظر رو داشتین؟

ممنون سکوت عزیز
با کامنت شما موافقم و فکر میکنم باید از یک جایی شروع بشه و همین بحث هایی که ما توی کامنتهای این پست کردیم هم خیلی عالیه که ما وقتی با نظر هم موافق نیستیم مودبانه و به دور از تشنج با هم حرف بزنیم .

اما در مورد سوالت . محبوبیت و واقع بینی دو بحثه . یه هنرمند محبوب که هیچ اگه خدای نکرده یک دوست خیلی صمیمی من هم فوت کنه و احساس کنم کسانی با نیتی غیر از سوگواری به مراسمش اومدن حتما عکس العمل نشون می دادم . به همین خاطر دلیلی برای ناراحتی طرفدارهای واقعی پاشایی بعد از خوندن این پست نمی بینم .

سایه دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 11:39

مرسی بابک خان که نظرتون رو نوشتین. من با تمام این متن شما موافقم. با واکاوی شما، منم تونستم افکارم رو واکاوی کنم....البته،مثل شما، به تمام دوستداران ایشون هم کاملا احترام میذارم.

ممنون سایه عزیز

نیره دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 12:28

منم آشنایی باهاش نداشتم. به نظرم اینکه تیتراژ ماه عسل رو خونده بود باعث شهرتش شد. با حرفاتون موافقم. همه این کارها به خاطر نداشتن تفریحه.

خب شاید یکی از دلایل اینکه خیلی از ماها آشنایی زیادی با مرتضی پاشایی نداشتیم همین بود که برنامه های تلوزیون رو تماشا نمی کنیم . باهات موافقم صدای پاشایی در یک برنامه با حال و هوای معنوی افطار و بینندگان چند میلیونی خیلی در شهرتش موثر بوده

ثانیه های سفالی دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 12:56 http://4fasldeltangiii.blogfa.com/

سلام.
اتفاقا من هم امروز با همسرم درباره تشیع جنازه مرتضی پاشایی که صحبت میکریم من خیلی عصبانی بودم.حتی به همسرم گفتم که از رفتار مردم الخصوص این گوشی دست گرفتن و فیلم برداری کردن ناراحت و عصبانی هستم.واقعا حرف هایی رو زدید که از ذهنم میگذشت.

ممنون بابت این هم نظر بودن

سمیرا دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 13:29

نه حرفهای اونایی که میگن ما مرده پرستیم و جو گیر و جوزده رو کامل قبول دارم نه اینا که سال تا سال یکی رو نمیشناسن همینکه میمیره براش شمع روشن میکنن و اتوبان میبندن ورو تابوتش عکس یادگاری میگیرن...کلا افراط و تفریط هیچکدومش خوب نیست...اما این درجه از محبوبیت و شهرت و هوادار به خاطراین نصیب مرتضی پاشایی شد که با صداش با شعراش حرف دل خیلی از ماها رو زد...حرفهایی که سالها به هردلیلی اجازه ابرازشو نداشتیم و بغض شده بود تو سینه..حالا یکی پیدا شد بخونه..با یه صدای قشنگ...حرفهای دل مارو...و ما فرصت کردیم همپاش بشیم و باهاش بخونیم...و این دردهای مشترک ما رو به پاشایی رسوند...هر افطار ماه رمضون من با نگران منی اشک می باریدم و وقتی تموم میشد آروم میشدم..بقیه هم مثل من...صرف نظر از یه عده جوگیر که دنبال یه بهونه برای سرگرمین و با هفت قلم آرایش و لاک قرمز رفته بودن تو مراسم تشییع جوون سی ساله ای که دل پدر و مادرش خونه ولی خیلی از جوونا واقعا داغدار بودن برای کسی که با صداش آرامشون میکرد ....
روحش شاد و صداش ماندگار

ممنون سمیرا جان
نمیشه منکر این شد که طرفدار زیاد داشته مرتضی پاشایی

م.ح.م.د دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 13:51

من کاری به بقیه ی آدما ندارم
ولی از رفتن مرتضی پاشائی حالم گرفته شد
وسط کلاس زبان بودم که خبرشو استاد بهمون گفت و ناخودآگاه اشکم در اومد و آمدم بیرون
من مرتضی پاشائی رو بعد از فوت ناصر خان شناختم
با آهنگ " ترانه ای برای ناصر ... "
بعدش پی گیر کاراش شدم و تک تکشونو میشنیدم
دیشب ب سعید گفتم ک نصف کسایی که برای اون رفتن شاید از رفتنش ناراحت بودن اما برای دل غمگین خودشون گریه کردن
برای اینکه صدای مرتضی پاشائی واسه من و امثال من مثه یه همدم بود . تو روزای سخت . تو شبائی ک خوب نبودم پاشائی گوش میکردم . شادمهر گوش میکردم و ...
ایرادی هم نمیبینم که کسی اشک بریزه و همزمان فیلم بگیره
نمیدونم چرا عادت داریم همش ایراد بگیریم
همش سخت بگیریم
من از فیلمی که لحظات آخر زندگیش بود و پخش شد اصلن موافق نیستم
حتا میگم باید شناسائی شه و مجازات
ولی چه عیبی داره که یکی تو مراسم مرتضی پاشائی وقتی که محمد علیزاده یا بنیامین آهنگ میخونه فیلم بگیره و گریه کنه ؟
حالا این اسمش میخواد باشه جهل
اسمش میخواد باشه جهان سومی
جوگیر بودن
یا هرچی
شاید به قول تو تا یک ماه دیگه اسمی از پاشائی نباشه ولی بهتره بذارید جوون ها تو حال و هوای خودشون لااقل برای چند روزم که شده آهنگ گوش کنن ، گریه کنن و همزمان فیلم بگیرن ...

محمد جان
مثلا اگه من نخوام جوونها گریه نمیکنن ؟
اینکه یکنفر محبوب باشه و با اهنگهاش حال کنی هیچ اشکال نداره
اما اینکه یکنفر بت باشه و به خاطر دوست داشتنش هیچ نظر مخالفی رو قبول نکنی اشتباهه

فکر می کنم به تعداد کامنتهای این پست گفتم که منظور من از مردم همون عده ای بودن که شناختی از پاشایی نداشتن و فقط برای بودن در صحنه به هر نیتی غیر از عزادرای وارد معرکه شدند . اگر این حرف باعث ناراحتی تو میشه دلیلش اینه که تو وجود چنین آدم هایی رو قبول نداری و فکر می کنی همه شرکت کنندگان توی مراسم مثل خودت عاشق پاشایی بودند . اما من مطمئنم که اینطور نبوده و نیست .
محمد عزیز . این جمله ربطی به این پست نداره . فقط به خاطر دوستیمون بهت میگم . قهرمان بودن و قهرمان داشتن ایراد نداره اما بت ساختن و پرستیدن اشتباهه . چون وقتی تو از یه آدم جایز الخطا بت میسازی و به اشتباهات و نقطه ضعف هاش چشم می بندی ناچاری برای اثبات حقانیتش با دیگران چالش داشته باشی متاسفانه . منظورم پاشایی نیست منظورم به بت های دیگه ایه که توی زندگیت داری و در حد پرستش دوستشون داری . مثل تیم استقلال مثل ناصر خان حجازی و مثل فرهاد مجیدی .
تو میگی فیلمبرداری توی این مراسم هیچ ایرادی نداره . نظرته و محترم . اما من میگم همون کسی که از لحظه مرگ پاشایی فیلم گرفته و تو میگی باید مجازات بشه اون هم دقیقا مثل خیلی از این جمعیت قصدش مطرح کردن و نمایش دادن خودش بوده .
احساساتی بودن خیلی هم خوبه تا وقتی که مانع رفتارهای عقلانی ما نشه . از اینکه خواننده محبوبت رو از دست دادی متاسفم و تسلیت میگم .

ویرگول دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 15:44 http://comma.persianblog.ir

آخ، مرسی واسه این پست! این سوال منم بود!:|

ارادت

سمانه دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 16:41 http://samanegh.blogfa.com/

چقدر خوب شد که شما تقریبا تمام حرفهای دلم را زدید.سبگ شدم...
شما را لینک میکنم به جای اینکه چیزی بنویسم.

ممنون سمانه جان
صاحب اختیاری

خورشید دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 17:03

من با دل آرام موافقم.
ما جمع بودن رو بلد نیستیم.
چه عزاداری مرتضی پاشایی عزیز باشه..
چه شادی برای صعود به جام جهانی.
ما بلد نیستیم چه جوری باید احساساتمونو تخلیه کنیم.
البته قبول دارم که خیلیا فقط قصد اینو دارن که خودشونو با جمع همراه کنن. حتی اگه هدف اون جمع براشون اهمیت نداشته باشه.. فقط میخوان بگن ما هم آره.. ما هم بودیم..

روح مرتضی پاشایی عزیز، قرین رحمت و آرامش باشه ان شاالله.
دل مهربون و صدای گرمش جاویدان خواهد موند.
و اون مهر بی پایانش وقتی می گفت.. دوستون دارم، تاابد..

ممنون خورشید جان
روحش شاد و قرین رحمت خداوند

ساجده دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 17:24

ی لایک بزرگ ب کامنت آقای باقرلو...
فیل درتاریکی...

نظرات متفاوته!

یلدا نگار دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت 19:57 http://yaldanegar.persianblog.ir/

سلام
من که از خواننده های دایمی اینجا هستم هر چند خاموش
تا حد زیادی موافقم با شما
اما خودم تا ده روز پیش نه عکس مرتضی پاشایی را دیده بودم ونه میدونستم بیماره...و لی از همان موقع که اولین ترانه اش را شنیدم همان روزهایی که تازه ترانه هاش پخش شده بود ...از صدایش بسیار خوشم اومد
یکی از همکارانم که مرد جوون روستایی هستش سال گذشته زنگ موبایلش یکی از اهنگ های مرتضی پاشایی بود...تا همین الان.
وقتی فهمیدم مرتضی از دنیا رفته تو وایبر بود...بعد از اخبار شنیدم و همانجا خیلی اشک ریختم و از فردای انروز...هر روز که سر کار میروم چندین تا از اهنگ هایش را با هنذفری گوش میکنم...و به نظر و سلیقه خودم خیلی زیباست...,
تو میون این جمعیت بعضی احساسها نسبت به مرتضی واقعی و قابل احترامه.هر چند خودم از مراسم تشیع اش فرسنگها فاصله داشتم...به نظزم توی همین جمعیت و همین ابراز احساسها خیلی عشق به اون مرحوم دیده میشه...ملت برای هر کسی اینکارو نمیکنه.حتما تو دل هاشون راه پیدا کرده بود

ممنون یلدا جان
من هم به طرفداران واقعی پاشایی که تعداشون کم نیست تسلیت میگم

aytak سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 00:11 http://moonlike1.blogsky.com

این مردم جوگیر نیستن! این مردم یعنی من یعنی شما یعنی همه کسایی که اینجا کامنت گذاشتن!! من برداشت منفی از پست شما نداشتم و اتفاقا این متن برای من قابل درکه!ولی..ولی این مردم "یعنی ما "جوگیر نیستیم ! ما فقط سرکوب شدیم! ما فقط بی ارزش انگاشته شدیم! ما فقط تحقیر شدیم! ما احتیاج به دیده شدن داریم احتیاج داریم که قدرت با هم بودن قدرت کنار هم راه رفتن و خوندن قدرت با هم گریه کردن و با هم خندیدن قدرت از فردیت خارج شدن و به مردم تبدیل شدن به ملت تبدیل شدن رو به رخ تمام اونهایی بکشیم که ما را بی ارزش دیدن! و اگر شما این نیاز رو در خودت حس نمیکنی یه بحث دیگه است! مشکلی که این چند روز با برخی نظرات داشتم اصطلاح از این مردم! این مردم مرده پرست! این مردم جوزده بوده که انگار تمام کسانی که این نظرات را نوشتند خودشان از کره مریخ اومدن! اینکه حالا طرف گریه میکنه و در کنارش فیلمم میگیره شاید اشتباه باشه اینکه چرا هر روز یه موضوعی بولد میشه و مردم همراهش میشن شاید اشتباه باشه اما این یک مسیر تدریجی برای رسیدن به دنیای ایده آلی هست که مد نظر افرادی مثل شماست! این موارد در برابر اون حس جمعی که این دو روز مردم رو با خودش همراه کرد و همه را انگشت به دهان کرد هیچه !! چون گذر زمان و تمرین رفتار اجتماعی درست اون رو حل خواهد کرد و نیازی به ناراحتی نداره! رفته رفته همه چیز تعدیل خواهد شد اگر به خودمون به عنوان جزئی از مردم اجازه ی تجربه کردن بدیم اجازه ی در جمع بودن و اشتباه کردن و یادگرفتن بدیم! اجازه ی با هم بودن بدیم حتی به قیمت مشاهده ی خنده افرادی در مراسم عزاداری یک هنرمند! اگر با هم باشیم اگر این با هم بودن توام با اشتباه و تمرین درست رفتار کردن باشه بهتر از تنها بودنه!! اگر شما هم در کنار ما مردم راه بری میتونی رفتارهای درست رو نشون بدی!ارزش باهم بودن بیش از این حرفاست ....انقدری ارزش داره که امروز هر گروهی سعی داره این باهم بودن رو مال خودش کنه

با کلیت حرفت کاملا موافقم
اینکه ما نیاز داریم تا دیده بشیم و نیاز داریم تا دور هم جمع بشیم و اگر امکان این دور هم جمع شدن ها بصورت آزادانه و بدون ترس وجود داشت مطمئنا این جنجال بعد از فوت پاشایی پیش نمیومد
دقیقا همین حرف رو من هم زدم
و با اینکه همه مردم رو مثل هم بدونیم هم مخالفم
هیچ چیزی کلی نیست و استثناء وجود داره
مردمی که من در پست خطاب کردم اون دسته ای بودند که نه برای سوگواری و نه برای ابراز علاقه به هنرمندشون بلکه برای بودن در جو و سوار شدن بر موج حضور داشتند
اگر منظورم رو درست نرسوندم پوزش

خواننده خاموش سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 00:37

و باز هم این نگاه از بالا به پایین شما , شما رو دچار اشتباه کرد

زهـــرا سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 01:25

حرف دلمون رو زدین جناب اسحاقی
.
گوشی به دست بودنشون دیگه خیلی رو مخه..
من موندم این جماعت توو مراسم تشییع اطرافیان خودشونم گوشی به دست فیلم میگیرن؟

به نظر من هم کار قشنگی نیست

پروین سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 05:41

بابک جوابهات رو به کامنت ها خوندم و ارادتم بهت بیشتر شد. بی تعارف. بی ادا و اصول
خیلی آقایی

ممنون پروین خانوم
ارادت ما از همون اول به شما بیشتر بود

سعید هدایتی سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 10:19

بابک عزیز خواننده خاموشتم خیلی وقته جوابت بکامنتم بنظرم محترمانه ومنصفانه بود.خیلیا رو دیدم که با ماسک روشنفکری به ابراز احساسات صادقانه مردمم تاختند -حرصم گرفته بود که تویی که میشناسمت ونوشته هات رو صادقانه میدونم حالا همنوا با یک مشت آدم دست چندم خود بزرگ بین بمردم نجیبمون میتاختین.بهر حال خدا شاهده کامنت اولم رو بعنوان یه درد دل با برادر کمی کوچکترم نوشتم اگر احیانا دلخور شدی از ته قلب عذر خواهم حرف من این بود دوست ندارم بمردمی چنین صبور اینقدر با معرفت و گاهی و فقط گاهی هم احساساتی عجول انواع واقسام انگهای عجیب وغریب زده بشه کما اینکه شجاعت توسلی(هانیه)رو در ابراز عدم خوش آمدش از ترانه های مرتضی ستایش میکنم وحق میدم بهش که نظرش رو بیان کنه.بابک عزیز مخاطب داری خوبشم داری جان من جان من نگو که وبلاگمو هر چه بخواهم توش مینویسم(که حتما موجی راه میندازه نوشته هات هر چند با ارتفاع کم) مخلصیم برادر و پاینده باد مرام متعادلتان

مرسی سعید عزیز و مرسی که منو میخونی
شما به من لطف داری عزیزجان
و چه خوب که اگر بحثی هست بیایم و مسالمت امیز و بدون بی احترامی با هم مطرحش کنیم
دقیقا مثل کامنتهای همین پست
نه برادر چرا دلخور بشم ؟
آدم باید خیلی روان پریشانی داشته باشه که از حرف کسی که مثل خودش فکر نمیکنه ناراحت بشه
خیلی خیلی ارادت

sarasaye سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 11:29

گاهی بیان کردن حرف دل اونقد سخته که از اینکه کسی نمیتونه شمارو بفهمه عذاب میکشین . خواستم بحث رو تموم کنم ولی نتونستم .باشه قبول ما انسانهای جوگیر و مرده پرست و پاشایی خواننده ای درجه 3 که حتی ساسی مانکن و تتلو از او بهترند و همه خوانندگان دیگر از او محبوبتر و شما دانای کل . نگویید که ادعای روشنفکر بودن ندارید و خود را داناتر از همه کسانی که در مرگ او عزادار بودند نمیدانید چرا که حداقل من خواننده از تک تک جملات شما این احساس را داشتم .از اینکه عنوان مطلب شما همیشه در صخنه بود و این طعنه مرا ناراحت کرد. مطمئنا در همه مراسم ها افراد متفرقه ای وجود دارند و لزومی به بحث های کارشناسی جداگانه مختص این مراسم ندارد چرا که این افراد را حتی در عزای حسینی هم میبینیم ولی حتی اینها هم ته دلشان احساسی دارند. مثل کسانی که حتی برای زلزله بم جک ساختند کسانی هم خواهند بود که از ابن اتفاق جک بسازند مثل زن همسایه ای که در مراسم ترحیم خاله 35 ساله ام و دو بچه اش که در تصادف رانندگی سوخته بودند در گوش زن دیگری گفت خاک تو سرا یه عکس از جوونشون نزاشتن واقعا چه میشود به چنین انسانی گفت.
اینکه تعجب میکنید کسی با آهنگهای پاشایی زندگی کرده است و مطمئنید که چون جوگیر و مرده پرست است این حرف را میگوید وگرنه باید فقط شجریان و فریدون و ... گوش کرد و فکر نمی کنید اگر آنها در 30 سالگی آنهم در کشوری مثل ایران از دنیا میرفتند آیا مثل الان محبوب و معروف بودند ، دل مرا شکست . مثل همکاری که صبح شنبه که سرکار رفتم به همه مردمی که برای مرگ او ناراحت بودند خندید و کلمات تمسخر آمیز گفت ولی جوابی بهش ندادم چون حتما انسان ابلهی بود . من ابی ، شادمهر شجریان قمیشی فریدون فرهاد ستار داریوش هایده مهستی و بیشمار خواننده دیگر را دوست دارم من عاشق شعر هستم و گاهی شعر میگویم عاشق ادبیات هستم من سیمین بهبهانی را دوست دارم و قبل از مرگش کارهایش را دنبال کردم در مرگش نارحت شدم ولی اونموقع جوگیر نشدم !! چون مرگ حق است ولی مرگ حق جوان 30 ساله با هزاران امید و آرزو و استعداد نیست شاید پاشایی انسان معمولی بود با استعداد و دیدگاهی کمی متفاوت تر از ما ولی من دوستش داشتم نه بعد ازمرگش که قبل از آن و در زمان بیماری همیشه از ته دل برایش دعا کردم و وقتی رفت هر لحظه که به یادش افتادم برایش فاتحه خواندم دلم میخواست در مراسمش شرکت کنم برایش خیرات کنم ولی امکانش نبود . از چند سال پیش کارهایش را دنبال میکردم مثل بیشتر خواننده ها ، ولی مرگش دلم را خون کرد خیلی بیشتر از دیگران که ممیرند چرایش را خودم هم نمی دانم. اهل شبکه های اجتماعی هم نیستم که تحت تاثیر قرار بگیرم . می دانید معنای مرده پرست بودن کمی پیچیده است ولی واقعا لغت زجرآور و توهین آمیزیست . من اعتراف میکنم نمی دانم مرده پرست به چه کسی باید گفت .ولی جهت اطلاع میگویم پاشایی تنها خواننده ای است که به کنسرتش رفتم و بلیطش سخت ودرلحظه آخر به دستم رسید آهنگ یکی هست را کسی که دوستش داشتم چند سال پیش برایم فرستاد و گفت تقدیم به سارای عزیزم و بعد رفت . نمی دانم شاید آدم درپیتی هستم ولی از این درپیت بودن احساس شرم نمیکنم . وقتی میگویم نماد دهه شصتی هاست نه اینکه از او بت بسازم میگویم نماد دهه شصتی هاست چون با استعداد بود و امید و هدف داشت و برای رسیدن به چیزی که حقش بود جنگید و جنگید و هزاران سنگ جلوی پایش بود و آخرش سرطان گرفت باز هم با مریضی وقتی دکتر به او گفت فقط 3ماه زنده است 11 ماه فقط به عشق هنرش زیست و در زمان مریضی باز هم از گزند شایعات و مشکلات و سنگ اندازیها در امان نبود و در آخر ناکام از دنیا رفت . این احساسی است که من از زندگی دارم و فقط بخاطر این میگویم نماد است نه اینکه از او بت بسازم و بخواهم در تاریخ ثبتش کنم شاید کلمه نماد برای این منظور مناسب نبود . نمی دانم وقتی بود چکاری میتوانستم برایش بکنم که الان که نیست متهم به مرده پرستی نشوم ؟؟ فقط دوستش داشتم آهنگ هایش را گوش کردم و برایش دعا کردم . خرف زیاد است آقای اسحاقی و من چون سر کار هستم تمرکز ندارم و دلم هم نمبخوهد که وقت شما را بگیرم . باز هم به وبلاگ شما سر خواهم زد مث همیشه چون دیروز که عصبی بودم با خودم گفتم دیگر مطالب شما را نخواهم خواند چون مرا درک نکردید ولی واقعا لزومی ندارد و امکان هم نداردکه همه انسانها همدیگر را درک کنند بعد به خودم خندیدم و گفتم شاید معنای جوگیر بودن همین است . کسی از شما نخواست که پرچم سیاه به سردر این خانه بزنید حتی خود من هم این کار را نکردم اگر هم میحواست اشتباه بود و انسانها زیاد اشتباه میکنند .من هم از دیدن بسیاری صحنه ها در این مراسم دلم گرفت وقتی گفتن مراسم تدفین شاید به علت ازدحام جمعیت لغو شود میخواستم آنجا بودم و فریاد میزدم به همه کسانی که آنجا بودند میگفتم بگذارید این روز تلخ برای این مادر عزیز زودتر تمام شود من هم از اینکه بعد از مرگش همه پیشواز موبابلشان آهنگهای اوست احساس خوبی ندارم ولی چه می شود کرد از وقتی به خاطر دارم همیشه همینطور بوده و با شرایطی که وجود دارد حتما بدتر خواهد شد . متن شما مرا ناراحت کرد مثل همه متن هایی که خواستند القا کنند این مردم که ناراحتند همه شان بیکار و کج سلیقه و بی هنرند . اگر خواننده ای میمیرد و طرفدارانش آهنگهایش را به یادش با هم میخوانند شاید به نظر شما تمسخرآمیز باشدو فقط باید قرآن خواند . ولی این کار چه ایرادی دارد ؟؟ این که شاید خیلیا او را نمیشناختند بخاطر این است که تبلیغاتی انجام نمی شد و کارهایش از شبکه های ماهواره ای پخش نمی شد و سنش کم بود . حرفهای نگفته زیاد است .لزومی ندارد که حتما به من پاسخ دهید چرا که این بحث دیگر دارد بیات میشود . فقط خواستم درددل کنم .
روحش شاد امیدوارم

سارای عزیز
خداییش اگه به دور از احساسات پست رو میخوندی تصدیق می کردی که من نگفتم که ایشون خواننده درجه سه بودن بلکه گفتم درجه یک نبودند . نگفتم تتلو از اون بهتره گفتم از نظر اخبار و حواشی تتلو قبل از مرگ پاشایی خیلی شناخته تر و مشهور تر و ستاره تر بوده . بحث خوب تر بودن یا بدتر بود یه امر سلیقه ایه .
شما طرفدار واقعی مرتضی پاشایی هستید . اگر من بگم شما و طرفدارهای واقعیش دارید دروغ میگید جو زده شدید و مرده پرست هستید حق دارید از دست من ناراحت بشین اما اینکه شما هم اون خیل جمعیت بی سابقه رو همگی طرفدار بدونید منو ناراحت میکنه. اگر من گفتم همه اینها طرفدار واقعی نیستند و خیلی هاشون به خاطر مرده پرستی و از سر جو زدگی اومدن نباید ناراحت بشید چون اون وقت دارید یک بعدی و جانبگیرانه و احساسی عکس العمل نشون میدین .
به این وبلاگ نگاه کن سارای عزیز :
http://only-pashaei.blogfa.com/
وبلاگ عاشقان مرتضی پاشایی
این صفحه هم گزارش اماری بازدید کنندگان این وبلاگه
http://www.webgozar.com/stats/3266727/time
وبلاگ در خرداد امسال راه اندازی شده . مگه میشه کسی محبوب نباشه و عاشقان و هوادارنش براش وبلاگ بزنن ؟
اما اگر به تعداد بازدید ها نگاه کنی خیلی چیزها رو میشه ازش فهمید . متوسط امار بازدید پنج ماه گذشته وبلاگ رو ببین تقریبا روزی 2000 تا بازدید داشته . به نظرم اگر مرتضی پاشایی پیش از مرگش واقعا یک نماد و اسطوره برای نسل جوان ما بوده از وبلاگ طرفدارانش باید خیلی بیشتر از این بازدید میشد .
حالا به امار ماه اخر یعنی آبان و بعد از فوتش نگاه کن
تا امروز نزدیک به 600 هزار بازدید که مطمئنم تا اخر آبان به 800 هزار تا هم میرسه یعنی متوسط روزی بیش از دویست هزار نفر
البته نمیگم این مصداق مرده پرستی هست
اما مصداق کنجکاو بودن مردم برای شناختن مرتضی پاشایی که هست ؟ نشون میده که مردم چقدر تحت تاثیر اخبار و رسانه ها می خواستن در موردش اطلاعات به دست بیارن یا نه ؟
چه عاملی جز مرگ پاشایی و جنجال ها و جو روانی بعد از فوت ایشون باعث شده تا هوادران پاشایی یکهو صد برابر بشن ؟
من با شعرهای پاشایی زندگی نکردم و متاسفانه خیلی هم شناختی ازش نداشتم اما کور نیستم و می بینم که خیلی طرفدار داره و این واقعیت رو می پذیرم . چون میدونم وقتی من کسانی رو نمیشناسم قرار نیست هیچکس اونا رو نشناسه و چون من کسی رو دوست ندارم ممکنه خیلی ها دوستش داشته باشند . شما هم بپذیر که اگر مرتضی پاشایی محبوب شماست دلیلی نداره بت و نماد یک نسل باشه . نسلی که خیلی هاشون او رو نمی شناسند و اگر چنین ادعایی دارن مطمئن باش تحت تاثیر جنجال های بعد از مرگ پاشایی همچین ادعایی میکنن تا از قافله جا نمونن .
اگر این اسمش جوگیر شدن نیست شما چه اسمی براش میذارید ؟

sarasaye سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 11:42

امیدوارم آخری اضافه بود 1جمله ای بود حذفش کردم امیدوارش موند

شریعت سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 14:06

کاملا موافقم با تک تک جملههای متنتون..
منم خیلی ناراحت بودم.. شاید ته دلم یه عذاب وجدان بود از این که از ادمهایی که توی اون جمعیت بودن کلافه ام می کنن..

جوگیری و خودنمایی اعصابمو به هم میریزه.. آدمهایی که حتی زحمت خریدن آلبوهای اون بیچاره رو به خودشون ندادن و همیشه آهنگها رو دانلود کردن..

آدمهایی که لباس مهمونی ها شون رو پوشیدن تا برن اونجا خود نمایی.
آدمهایی که تا گلزار و امین حیایی رو دیدین چنان هجووم بردن طرفشون که بادیگاردهاشون مجبور شدن از در پشتی فراریشون بدن..

ممنون شریعت عزیز
ارادتمندم

sarasaye سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 17:14

باز هم تاکید میکنم هیچکس برای من بت یا نماد نبوده و نیست و نخواهد بود منظور من روند زندگیش بود که باعث میشه آدم بعضی از اتفاقات زندگیشو درش ببینه و احساس نزدیکی کنه حتی ادعا نمیکنم عاشقش بودم ولی هوادارش بودم قبولش داشتم و دوستش داشتم .کسی کتمان نمیکند که در زمان زنده بودن همه اینها طرفدارش نبودند و رفتارهای گاها ناشایستی هم در این مراسم انجام شده . مثل کسانیکه به استادیوم می روند برای تشویق تیمشان ولی با اولین اشتباه شروع به فحاشی میکنند و برای آنها هم نام جدید اختراع کرده ایم و به آنها میگوییم تماشاگرنما در حالیکه بنظر من بهتره بهشون بگیم تماشاگر بی تربیت . هر ستاره ای ارزش ناراحتی رو نداره آقای اسحاقی بعضیا بخاطر حواشی ستاره میشن بطور مثال شاید بشه به تتلو گفت ستاره چون همه میشناسنش اونقد که به اصطلاح خودمونی سریشه ولی به عبدالرسول کارگشا نمیشه گفت ستاره با اینکه اصلا قابل مقایسه نیستن و آقای کارگشا کجا و تتلو کجا گرچه من کارگشا هم زیاد گوش ندادم( با عذر خواهی از طرفداران تتلو) مردم همیشه اینطور بودن آقای اسحاقی افراط و تفریط در روح بسیاری از ایرانیهانفوذ کرده- و شاید کل انسانهاچون من نه خارج بودم و نه خارجی دیدم- و حالاحالاها حل شدنی نیست . من خودم اصلا این وبلاگو ندیده بودم ولی شما دیدی با اینکه اصلا نمیشناسیش و مراجعتون به این سایت از روی کنجکاوی بوده بقیه هم مثل شما. من با کلمات تتلو ، ساسی مانکن ، خواننده درجه چند که به عنوان کسی که از موسیفی سررشته نداریم نباید در موردش نظر محکم بدیم، و مخصوصا جماعت مرده پرست و جوگیر که کلا کلمات زشت و سخیفی هستند و میشد جور دیگری بیانش کرد و شما رویش تاکید دارین , و نگاه عالمانه شما (که شاید اشتباه از منه و نگاه شما اینطور نبوده) و جواب شما به یکی از کامنتهاکه الان هر چه گشتم پیداش نکردم مشکل دارم و جوابهای شما قانعم نکرد گرچه تا حدی منطقی بودند ولی بهتر بود نگارش متنتون کمی متفاوتتر و ملایمتر بود و اینقدر با اطمینان نتیجه گیری نمیکردید من به شخصه کامنت آقای باقرلو را بسیار پسندیدم بسیار خلاصه و مفید که نظرات همه ما بخشی از واقعیت است نه همه واقعیت. به هر حال مرتضی پاشایی از دنیا رفت و مرگش غم انگیز بود و بحث بیشتر در این مورد شاید خودخواهانه باشد . و در آخر اینکه ما همیشه بیخودی به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم در حالیکه هیچ چیز برای افتخار کردن نداریم و حتی بلد نیستیم چطوری با هم رفتار کنیم.
بسیار خوشحال شدم از بحث و گفتگو با شما تشکر بابت توجه و پاسختان

مهدیه سه‌شنبه 27 آبان 1393 ساعت 17:53

سلام .... منم آقای پاشایی رو نمیشناختم و موسیقی پاپ دوست ندارم .... روحشون در آرامش ابدی

بارون چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت 12:07

آقای اسحاقی عزیز، که البته اولین باره که مطلبتون رو خوندم.
به نظر من مطلب شما خیلی تند و بی منطق بود. اگر شما هم اجرای آقای قاسمخانی رو در برنامه "گلخانه" بدون هیچ پیش داوری می دیدید، متوجه می شدید که انتقاد مردم از ایشون بجا بود. تاکید میکنم انتقاد مردم، نه فحاشی.
در مورد زنده یاد مرتضی پاشایی، هم من، هم شما و هم بقیه دوستان میدانند که علت حضور بیش از انتظار مردم در درجه اول، خداحافظی با یک هنرمند نازنین و صدای زیبایی بود که جاودانه شد. در درجه دوم، به این دلیل بود که مردم نمیتوانند بدون هیچ دغدغه ای به چیزی که ناحق است، اعتراض کنند. تنها می توانند توی فرصتهایی که دارند به چیزایی که قبول ندارند اعتراض کنند.
حسی که من از نوشته شما گرفتم، تنها واکاوی یک جریان اجتماعی نبود، بنظر من بیشتر پر از بغض و کینه و حسادت بود، اگر شما واقعا دوست داشتید که مطلبی بنویسید که بر دل بنشیند باید از دل برمی اومد. باید خودتون در جمع حضور پیدا می کردید تا بتونید به درستی قضاوت کنید و قلم بزنید. نه بر اساس عکسها و فیلمهایی که مطمئنا یک کس دیگه ای با ذهنیتهای خودش گرفته. برادر من، اگر درست می دیدید درست هم می نوشتید ...

سلام بارون عزیز
قصد من از نوشتن این پست بی احترامی به کسی نبود و اگر همچین برداشتی کردید متاسفم . من برنامه گلخانه رو ندیدم و فکر هم نمیکنم که آقای قاسمخانی مجری برنامه بوده باشه . فکر کنم اشتباه می کنید . آقای قاسمخانی نویسنده طنز هستند برادر پیمان قاسمخانی . ایشون در زمانی که مرتضی پاشایی در قید حیات بود در اینستاگرامشون متن بسیار تاثیر گذاری نوشته بودند و از همه خواستند تا برای شفای ایشون دعا کنند وبعد از فوت پاشایی هم تسلیت گفتند . دو روز بعد ایشون عکسی از خودشون و همسر و همکارانشون بعد از یک تئاتر توی اینستاگرام گذاشتند در حالیکه داشتند مطابق معمول لبخند می زدند و یکسری به اصطلاح طرفدار با بدترین الفاظ بهشون حمله کردند که وقتی ما عزارداریم شما چرا دارید می خندید ؟ قبول دارید که چه منطق احمقانه ای پشت این کامنتها هست ؟ و متاسفانه تعدادشون اصلا کم نبود و خیلی ها همچین انتظار بیخودی از ایشون داشتند .
ضمن اینکگه برای طرفداران واقعی مرتضی پاشایی احترام قائلم هنوز هم معتقدم که این خیل جمعیت صرفا برای ادای دین و سوگواری نیومده بودند و دلایل خیلی زیادی در این موضوع دخیل بوده اگر شما دلیل نوشته منو حسادت و غرض ورزی میدونید حرفی نیست ولی به نظرم توجیه جالبی هم نیست . من چه حسادتی ممکنه به یه خواننده داشته باشم ؟ یعنی من به اینکه مردم زیادی در مراسم ترحیم او جمع شدند و احتمالا وقتی بمیرم کسی به مراسم من نمیاد حسودی می کنم ؟

درخت ابدی چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت 19:26 http://eternaltree.persianblog.ir

خوب دیدی و خوب نوشتی.
جالب اینه که بیش‌ترین چیزی که جلب توجه می‌کنه همین مردمن.

ممنون عزیز

رها چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت 23:55 http://gahemehrbani.blogsky.com/

آخیـــــــــــش! شما آدم رو راحت میکنی بابک خان اسحاقی داداش خودمی.
حرفی ندارم. همه چی رو خودت گفتی. این شبکه های اجتماعی تازگیها اشفتگی میاره. موج بدی ایجاد شده. یا فوکوس روی یک مسئله خاص هست یا راهی برای زیرابی رفتن ...

ممنون رها

نگاه جمعه 30 آبان 1393 ساعت 09:06

سلام ... خیلی عالی تحلیل کردین ... ضمن اینکه بخش زیادی از این جوگیری مربوط میشه به همگانی شدن استفاده از شبکه های اجتماعی مثل اینستوگرام و فیس بوک و واتزآپ و...
که اغلب افراد تقریبا مشهور هنری و ورزشی هم متاسفانه این روزها می خوان توجه عموم را به خودشون جلب کنند و با ژست های جدید به طرفداراشون اضافه کنند و از هر سوژه ای دارن برای این منظور بهره می برند و عوام را هم دنبال خودشون می کشند و حتی عکس های خانوادگی و
زندگی خصوصی خودشون را هم عمومی کردن !!.....این قسمتش تاسف برانگیزتره واقعا ....
من شخصا هرجایی که میرم حالم بد میشه از اینکه هر کی با هر سن و شخصیتی یه موبایل گرفته دستش و سرش رو صفحه ش هست حتی وسط اتوبوس یا خیابون یا مطب پزشک و ... و از کاربر ساده ی تلفن همراه بودن هم دارم منزجر میشم ...
دلخوشی های کوچیکمون را هم متاسفانه داریم از دست می دیم با نداشتن فرهنگ استفاده از هر تکنولوژی (یکی از دلخوشی های ساده ی من "به دلایلی قابل توضیح " زمانی بود که با اتوبوس جایی می رفتم! ....)
میگن خود ژاپنی ها و چینی ها هم اعتراف کردند که این همه موبایل و دوربین که ایرانی ها دست گرفتند تولید نکردند !!

راستی من هم از خوانندگان خاموش این خانه و خانه های دیگه شما هستم سال هاست و خوشحالم از این توفیق ....

یک سوال هم بعد از خوندن هفتگ داشتم و اون اینکه چرا شما و همسرتون طبقه های جداگانه هستید ؟؟! البته فقط برام جالب بود قصدم تجسس نیست...همین ها دیگه و ممنون از بودن شما و جوگیریات ظریف تون !!! :)))

سلام نگاه عزیز
متاسفانه خیلی از ماها داریم در استفاده از موبایل و اینترنت افراط می کنیم و این یک معضل شده . توی مهمونی ها به جای صحبت کردن سرمون توی موبایله و اول از همه به جای سلام و احوالپرسی رمز وای فای رو طلب می کنیم .
عصر ارتباطات قرار بود ما رو به هم نزدیک و وصل کنه ولی متاسفانه روز به روز داریم از هم فاصله می گیریم .
ایشالا که راه درست و منطقی استفاده از وسایل ارتباط جمعی رو یاد بگیریم .
ممنون از محبتت و سپاس که منو میخونی
در مورد هفتگ هم دلیل خاصی نداره که من و مهربان توی طبقات مجزا هستیم
اینطوری بهونه ای هست که هفته ای یکبار توی یک وبلاگ دیگه مطلب بنویسیم

بارون شنبه 1 آذر 1393 ساعت 09:58

آقای اسحاقی عزیز،

فکر کنم مطلب من به مذاقتون خوش نیامد که سانسور شد. بنابراین این مطلب رو برای خودتون می نویسم. وقعاً الان متوجه معنای اسم وبلاگتون می شم. شما کاملا جوگیر هستید و چه اسمی مناسبتر از این. فقط یک جوگیر میتونه یه همچین وبلاگی رو راه اندازی کنه و بدون توجه به نظر جمعی هر چی که دلش خواست بنویسه.
فقط یه مطلب: هیچوقت نظر یک ملت و درداشون رو به تمسخر نگیرید. چون شما هم یه ایرانی هستید و مسلما جزئی از این ملت. هیچکس نمیتونه چیزی رو به مردم تحمیل کنه، اون هم به مردم فهیمی مثل مردم ایران، اینکه نظر شما موافق نظر جمع نیست به خودتون مربوطه، ولی در نهایت این جمعه که تصمیم میگیره نه فرد.
واقعا متاسفم که شما یه وبلاگ نویس هستید و ستار بهشتی هم وبلاگ نویس بود.
موفق باشید

بارون عزیز
فقط کامنتهایی که توش از الفاظ ناپسند استفاده بشه پاک میکنم اونم به خاطر احترام به کسانی که کامنتها رو میخونن
من در سفر بودم و کامنتها تاییدی بودند
لطفا با عجله اظهار نظر نکنید و نظرتان خودتون رو به همه ملت تعمیم ندید
من هم جزء این ملت هستم و با نظر شما مخالفم

فروردین یکشنبه 2 آذر 1393 ساعت 00:38 http://ashteroh.mihanblog.com/

سلام
امیدوارم هم قدر ِآدم‌های ِزنده رو بدونیم و هم مرده‌ها رو
شاد باشین و برقرار

ممنون

یکی مثل خودم چهارشنبه 5 آذر 1393 ساعت 08:40 http://daghesard.blogfa.com/

احسنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد