ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ایستاده بود جلوی پیشخوان هتلی سه ستاره در پاتایا و داشت با انگلیسی نیم بندی که یاد گرفته بود داد می کشید : وای آی کنت اینتر ؟ آی کن . خیلی خوبم آی کن . مسئول پذیرش که حسابی مستاصل شده بود زنگ زد به مدیر هتل . مدیر که یک تایلندی مسن اتو کشیده بود با لبخندی بیزنسمنی از مسئول پذیرش خواست که کنار برود . نگاهی به پاسپورت مرد جوان انداخت و او هم مثل مسئول پذیرش با احترام گفت : no iranian .
پسرک گفت : وای ؟
مدیر هتل با همان لبخند مصنوعی پسر جوان را به انتهای لابی هدایت کرد و دکمه آسانسور را زد . در که باز شد با دست طوری که پسرک ببیند به دیوار نوشته اتاقک آسانسور اشاره کرد . با چاقو روی دیوار نوشته بودند : یادگاری از بچه های نازی آباد و برای اینکه کار از محکم کاری عیب نکند زحمت ترجمه انگلیسی هم کشیده بودند : nazi abad kids.
چقدر ناراحت کننده. همه جا آبروی ایرانی ها بر باد فناست
آیکون چشم گرد .....
خندیدم و...
خجالت کشیدم
از هنرهای خواهر و برادران هموطن رمانها میتوان نوشت یکبار میزبان گروهی در یکی از کشورهای اطراف بودم از هتل بام تماس گرفتن که بیایید با مسافرانتون به مشکل رسیدیم سریع به هتل رفتم جویا شدم یعنی دنبال یه جایی برای قایم شدن بودم باور کنید یک هموطن 80 ساله به یک خانم انگلیسی تقریبا 30 ساله متاهل پیشنهاداتی فرموده بودن حالا با چه زبانی نمیدونم چون انگلیسی هموطنانمون اغلب در حد دیس ایز ا بلک برده.خلاصه هنر نمایی ایشان اما منجر به دیپرتشان شد خلاصه راستش دلم برا خانمه بیشتر سوخت وتصمیم گرفتم اصلا به روی خودم نیارم این هموطنی را ...خلاصه برادر افتخارانه به وطن برگشت داده شدن.نمیدونم آخه فکر میکرده هر کی مسلمان نیست هر کاری میکنه؟؟؟؟؟