جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

no iranian

ایستاده بود جلوی پیشخوان هتلی سه ستاره در پاتایا و داشت با انگلیسی نیم بندی که یاد گرفته بود داد می کشید : وای آی کنت اینتر ؟ آی کن . خیلی خوبم آی کن . مسئول پذیرش که حسابی مستاصل شده بود زنگ زد به مدیر هتل . مدیر که یک تایلندی مسن اتو کشیده بود با لبخندی بیزنسمنی از مسئول پذیرش خواست که کنار برود . نگاهی به پاسپورت مرد جوان انداخت و او هم مثل مسئول پذیرش با احترام گفت : no iranian .

پسرک گفت : وای ؟ 

مدیر هتل با همان لبخند مصنوعی پسر جوان را به انتهای لابی هدایت کرد و دکمه آسانسور را زد . در که باز شد با دست طوری که پسرک ببیند به دیوار نوشته اتاقک آسانسور اشاره کرد . با چاقو روی دیوار نوشته بودند : یادگاری از بچه های نازی آباد و برای اینکه کار از محکم کاری عیب نکند زحمت ترجمه انگلیسی هم کشیده بودند : nazi abad kids.

نظرات 5 + ارسال نظر
آذرمیدخت شنبه 28 آذر 1394 ساعت 02:56 http://azarmedokht.blogsky.com

چقدر ناراحت کننده. همه جا آبروی ایرانی ها بر باد فناست

غزاله شنبه 28 آذر 1394 ساعت 09:31

آیکون چشم گرد .....

بشرا دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 00:25

پریسا دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت 07:57 http://parisabz.blogsky.com

خندیدم و...
خجالت کشیدم

آری سه‌شنبه 8 دی 1394 ساعت 02:59 http://ary-f.blogsky.com/

از هنرهای خواهر و برادران هموطن رمانها میتوان نوشت یکبار میزبان گروهی در یکی از کشورهای اطراف بودم از هتل بام تماس گرفتن که بیایید با مسافرانتون به مشکل رسیدیم سریع به هتل رفتم جویا شدم یعنی دنبال یه جایی برای قایم شدن بودم باور کنید یک هموطن 80 ساله به یک خانم انگلیسی تقریبا 30 ساله متاهل پیشنهاداتی فرموده بودن حالا با چه زبانی نمیدونم چون انگلیسی هموطنانمون اغلب در حد دیس ایز ا بلک برده.خلاصه هنر نمایی ایشان اما منجر به دیپرتشان شد خلاصه راستش دلم برا خانمه بیشتر سوخت وتصمیم گرفتم اصلا به روی خودم نیارم این هموطنی را ...خلاصه برادر افتخارانه به وطن برگشت داده شدن.نمیدونم آخه فکر میکرده هر کی مسلمان نیست هر کاری میکنه؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد