ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عصری مهربان که از سمینار آمد ٬ هلیا و کورش هم همراهش بودند
جایتان خالی پیتزا خوردیم به سبک باستانی و با طبخ کیامهر
خوش گذشت و خوشی وقتی تکمیل شد که کورش اینا شب ماندند اینجا
این دومین بار بود که من و رفیق قدیمی توی این سه سالی که از ازدواج هایمان می گذرد
شب پیش هم هستیم
مهربان و هلیا که صبح کله سحر دوباره باید بروند سمینار رفتند و خوابیدند
و من و کوروش به یاد بچگی هایمان افتادیم
به یاد آن همه شبهایی که تا صبح می گفتیم و می خندیدیم
توپ کیامهر واقعی هم که جا مانده بود خانه ما برداشتیم
و کلی پنالتی بازی کردیم نصفه شبی طوری که عرقمان در آمد
همچین بی خیال از غم دنیا شده بودیم دو تایی انگار نه انگار که هیچ وقت بزرگ شده ایم
الان هم که دارم این ها را می نویسم کورش نشسته و از من گیج و چپول غلط املایی می گیرد
داغیم حسابی و خوشیم بدجور
جایتان خالی
کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
کاش همیشه بچچه می ماندیم ...
-
اول
:)
واقعاهیچ جای بازی های کودکی رو نمیگیره
یادش بخیر چند تا توپ خراب میکردیم تابتونیم یه توپ ۲لایه درست کنیم
دوستان اصلا فکرهای بد به ذهنتون راه ندید ما امشب کاملا بچچه ایم
بر میگردم.
آخیییییییییییییی چه توپ با حالی.یادش بخیر با پسر خاله ها فوتبال بازی میکردم.
به به شمع و گل و پروانه دور هم جمعند.خوش باشید ما هم به خوشی شما خوشیم .فقط نرید بیرون که با این تن عرق کرده سرما میخورید.
خداییش این توپ هایی که لایی داشتن وقتی میخوردن به تنمون خیلی درد داشتن
کورش تمدن کبیر لطفا خجالت بکشید و یه پست برای کیامهر عزیز بزارید
راستی نکنه همین پیتزا رو میخان در عوض اون شامی که خونتون خوردن حساب کنن ها؟؟؟؟؟
چه شیرین نوشتید
اولین بار به بلا گت میام تو بلاگ کردن باهاتون اشنا شدم
بهتون تو میگم چون میدونم خیلی از شما از نظز سنی بزرگترم.موفق باشید
ببخشید با عجله نوشتم
منظورم بلاگ کرگدن بود
چه خوب خوش به حالتون
ماماااااااااااااااااااااااااان منم می خواااااااااااااااام
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
بزرگ بودین اون بودین ببین بچه بشین چی میشین وااااااااااای
منم از این توپ ها داشتم اما فوتبال بازی نمی کردیم وسطی بازی می کردیم یادش بخیر...
اومدم یه ساعتی اعلام کنم و وضع هوای اینجا رو بگم.
ساعت1:45 بامداد و خودکار بیک .!!!
هوا بارانی و فوق العاده از اون هواهایی که من عاشقشم.اوووووووووووف
چقدر مزه میده این دوباره بچه شدن ها.
همیشه دوستیهات موندگار و شفاف باشه.
سلااااااااااااااااااااام کیامهر جان ...
چقدر زنده کردن خاطرات شیرین و دوباره غرق شدن توو اون ها لذت بخشه ...
منم دلم صمیمی ترین دوستامو خواست الان با خوندن این پستت ... من از کجا پیداشون کنم نصفه شبی آخه ...
به کوروش جان هم سلام بنده رو برسون ...
همیشه شاد باشید و در بزرگی ها هم بچگی کنید ...
سبز باشی و عاشق کیامهر ...
پس حسابی خوش باشید با هم !!!!!
فقط فکر همسایه های بدبخت هم باشید ، بی سر و صدا بازی کنید ! آفرین بچه های خوب !
النگ النگ دولنگ دولنگ
کوروش و کیا بازی می کنن خیلی قشنگ
همیشه به خوشی بگذرونی اخوی.
هم تو ؛ هم کوروش و هم همه.
باز تنها تنها رفتید مهمونی گرفتید و عشق و صفا دیگه!
صبر کن کورش ... تو رو درستت می کنم من... یادته نقاشیه خونه ی کرگدن اینا رو کشیده بودم (پست نقاشیها) و توش در مورد آغاز بخشی از وقایع شوم اونشب حسابی پته ی کیا رو ریختم رو آب..؟ حالا نوبت خودته کورش ... صبر کن یه نقاشی از خونه ی کیا اینا و تو و اون کیا بکشم که دیگه به جای هفته ای یه پست، سالی یه پستم روت نشه بیای بنویسی!!!
مخلص و ارادتمندیم کیا جان و کورش عزیز
میبینم که کوروش همونجا بسسسسسسسسست نشسته بود که زود بنویسه : اووووول!
بججگی خوش بگذره.... من هم عاشق روزها و شبهاییم که با رفیقای خیلی قدیمی تنهاییم و هی حرف می زنیم و آی میخندیم....آی میخندیم.... به تمام روزایی که رفتن و گاهی چقدر خر بازی در آوردیم.... واقعا خوش بگذره
سلام...........خب خدا رو شکر زهرا ( دوستم ) اینجا رو پیدا کرد.برای بی غمی یکشبه تان کلی دلم عنج زد.الهی همیشه شاد و سلامت باشین مادر جان
سلاااام آلن عزیز..
...یعععنی من غبطه میخورم به این جناب آلن..که در این ساعت از شب (توجه به ساعت کامنت)..بااون سکوت و حال و هوای عالی و عرفانی اش...رفته نت و نشسته کلی وبلاگ و پست های عقب مونده رو خونده و کامنت گذاشته !!...مررررسی..
..دروووووود به این همت سحر خیزی ..
...اااااوااا اینکه پست کیامهره !...من برا آلن کامنت گذاشتم..
لذتش به همینه که الان بزرگ شدین و حالا تو همین بزرگسالی بچگی کردن قشنگه....لذتی که شماها دیشب از پنالتی بازی بردین بچه ها شاید حسش نکنن...چون آدم هرچی بزرگتر میشه قدر روزای رفته ی بچگیش رو بیشتر میدونه...
..گفتیم احوالی از چشم مبارک بپرسیم..
...بهترید که انشالله ؟؟!..
...وقتی بااین چشم تان...پیتزا می پزید !.. فوتبال بازی می کنید..شب زنده داری با دوستان و پای نت نشستن تاپاسی از شب را هم از دست نمیدهید..پس واااای به روزهای دیگه !...
..و آخر سر اینکه ..:
...چشم تان روز بد نبینه !..
..چشم نخورید ایشالله !..
..چشم مان به جمال تان روشن !...
..چشم و چراغ بلاگستانید !..
...چشم تان بی بلا !..
چشم تان بی چشم بند !...
..چشم چشم دیگه حرف نمیزنم !!!
..خب دیگه !..بروی چشم.. رفتم..رفتم..
سلام صبح بخیر بهترین انشالا؟اون پیتزا تو این شرایطی که شما درست کردین خوردن داشته حتما...
چه قدر خوب که یاد بچه گی هاتون افتادین خوشحالم که بهتون خوش گذشته
سلام صب بخیر..
ایشالا همیشه دلتون خوش و تنتون سالم باشه..
سلام
به به چه عالی
من اصلا نمیدونم همبازیهای بچگیام کجان!!!
همیشه شاد باشید
وااااااااااااااااااااااای منم هوس کردم بچچه شم
خوش بحالتون .خــــــــــــــــــــــــــــــوش بگذره
همیشه داغ و هات و خوش باشید جیگر ( ها ) !
یادش بخیر نبرد تن به تن با توپ پلاستیکی دو لایه ...
عشقبازی بود لامصصب ...
شب پیش هم خوابیدید خوش گذشت ؟!
راستشو بگید به کی بیشتر خوش گذشت ؟!!
یه روزی بچه هاتون این جوری دور هم جمع می شن و شما سرتونو به یاد ایام قدیم تکون میدین و می گین: یادش به خیر! چه زود پیر شدیم.
بدبختی اینه که الان بچه بودی داشتی تو حسر بزرگ شدن میسوختی
پی عکس و دوران کودکی نوشت :
این توپ رو کی جلد کرده ؟ به همون جلد کردنش ... !
اما خداییش خوش به حالت ، فوتبال با توپ پلاستیکی یه حال دیگه ای میده ! ترم پیش تربیت بدنی 1 داشتم و استادش بر عکس بقیه ی استادا بهمون میگفت فقط فوتبال بازی کنید . با اینکه فوتبال بازی تویه چمن حال میده اما مثل توپ پلاستیکی و آسفالت و آجر نمیشه ! هییییی یادش بخیر !
اخیییییییی دعا میکنم ایشالا همیشه دور هم خوشحال و خندون جمع شین
سلام شامبازکامبلی های گنده
بازی های بچگی تو بزرگی با دوستان بچگی خیلی حال می ده....حالتون مستدام
ما نیس بچه مایه دار بودیم از بچگی با این توپ آدیداس ها فوتبال می کردیم !!!! (( آیکون قپی اومدن ))
مهندس دلمون تنگ شده واستون ها
راستی مارک عینکتون چی بود ؟
سلام جناب منور الدوله
آنتن الدوله
توپ الدوله
اون خانومای با شخصیت رو میفرستین دنبال نخود سیاه و بعدش حالی به هولی؟
اصلا کل تقصیرا گردن خوده خوده جنس خرابته کیامهر
اون از خونه ی محسن اینا خوابیدنتون اینم از اینکه کوروشو گروگان گرفتی
چه خوب
و چقدر هم میچسبه به یاد کودکی ها با همبازیهای دوران کودکی بازیهای کودکانه
مرا بخوان در این انتهای غریب...
واقعا کاش هیچوقت بزرگ نشده بودیم
سلام خوشحالم که بالاخره افتخار دادید و پیش من اومدید..
من نوشته هاتون و واقعا دوست دارم..
نوشته هاتون بود کودکی می ده.. صاف و زلال
چه قشنگ که به یاد دوران بچگی باهم پنالتی بازی کردید . همیشه شاد باشید .راستی حال چشمتون چطوره ؟
کاش همیشه بچه می ماندیم.
این شب نشینی ها با همبازی های دوران کودکی چقدر آدم رو سر حال میاره.
بقول دکتر شریعتی:کاش بزمانی بر می گشتم
که تنها غصه ام شکستن
نوک مدادم بود.
یاحق
کاااااااااش.....!!!همیشه ی همیشه ........
بهترین دوران زندگی آدم ....
------
البته بچه که بودیم همیشه آرزوی بزرگ شدن داشتیم ......!!!!!!!!اصلا کلا مشکل داریم ما!!!
یادمه بچه که بودم پسر خاله هام با این توپها خیلی بازی میکردند . چون ازشون کوچیکتر بودم میشدم توپ جمع کنشون . یکبار هم این توپه زارت اومد تو دماغم که سر این قضیه خیلی گریه کردم
خوب الحمدالله پس حال و احوال چشمتون بهترشده
سلامممممممممممممممم
خوشا به حالتون و دوستیتون مستدام و بچگیتون پایدار و بزرگیتون با شکوه...(به به چه شاعرانه گفتیم
وای که چقدر این شبها به دل آدم مینشیند انگار همه عمرت یه طرف این شبها هم یه طرف...من که خیلی حال میکنم با این دوستهای قدیمی...راستی چپول همون چپ دسته؟