اول اینکه عکس بالا را دیشب میلاد عزیز با کلی زحمت درست کرده است .
عکس را با کیفیت بهتر می توانید اینجا ببینید و اگر دوست داشتید ذخیره کنید .
دعا کنید که میلاد به راه راست هدایت شده و زن بگیرد یا حداقل یک وبلاگ راه بیندازد
دوم اینکه میهمانی دیشب جوگیریات خیلی بزرگ بود و برو بیا داشت .
تعداد کامنتها و حس و حال بچه ها خودش موید این موضوع است
اما اوج ترافیک بازدید جوگیریات دیشب ساعت ۱۰:۱۰ بود
۴۸ نفر همزمان داشتند عکس چشمها را تماشا می کردند :
-
-
و سوم اینکه محسن فرانسوی ٬ امروز صبح تازه برای من چشمهایش را ایمیل کرده است
آخه باقالی ! چشمات تو حلقم
من الان این عکس هنریت رو کجای دلم بذارم آخه ؟
محسن فرانسوی ثابت کرد که ما حتی توی قلب اروپا و در کنار مردمانی که خوش قولی از سجایع بارز اخلاقی اونهاست هم میتونیم اصالت ایرانی بودنمون رو حفظ کنیم ...
به هر حال این شما و این هم چشمای بلبلی یه باقالی از فقانسه :
-
صاحبان چشم ها در ادامه مطلب معرفی شده اند
تو رو به خدا مواظب باشید چشم کسی دیگرو اشتباهی برندارید
قربون شما ...
چشم شماره ۱
-
-
قربون چشمای مهربونت برم رفیق !
چشم شماره ۲
-
-
من در مورد این چشما هیچی نگم بهتره
همونی که مهربان گفت
چشم شماره ۳
-
-
یه شوهرم نداریم این چشای خوشگل رو بزرگ کنه
قابش کنه بزنه به دیفال
چشم شماره ۴
-
- علی خواهر زاده رها
-
چیه عمو جون ؟
منو نمیشناسی ؟
عیب نداره بیا الان با هم دوست بشیم
چشم شماره ۵
-
رها
-
مرسی رها که تو بازی شرکت کردی
من خواننده های خاموشم رو که روشن میشن خیلی دوس دارم
چشم شماره ۶
-
امیر خواهر زاده وانیا
-
-
چیه وروجک ؟
به چی نیگا می کنی ؟
کجا رو زدی ترکوندی که اینجوری مظلوم شدی دوباره ؟
چشم شماره ۷
-
-
آرش جان ! پسرم
این نوع نگاه تو به یقین از اثرات حق است
زین پس به گاه نشیمن نمودن بر اریکه
خوب به هر آنچه آنجاست نظر بینداز تا پس از نشستن بر آن
اینگونه چشمان نازنینت از حدقه به بیرون نزند
این نوع نگاه نشان از درک عمیق تو دارد
چشم شماره ۸
-
-
آرش !
این چشما شبیه چشمای کسیه که می خواد بلند شه بره یه نفر رو بکشه
به جون خودم راست میگم
کوتاه بیا تو رو به خدا
زندگی ارزش نداره
اقلکا چن تا فحش بده برگرد
ولی نکشش
چشم شماره ۹
-
-
چش بختیاری اینو میگنا
چشم شماره ۱۰
-
-
می خندم ... چرا که چاره ای جز این ندارم
چشم شماره ۱۱
-
-
دلت آروم ! مسافر کشور بارونی
چشم شماره ۱۲
-
-
ای دنیز وروجک !
حالا ما گفتیم به چش رنگیا حساسیت داریم
نمی شد یه خورده رنگ چشاتو کم می کردی بچه ؟
چشم شماره ۱۳
-
-
آهووووووووووووی وحشی از دیفاااااااااااااال
بالا رودآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
چون شوداآآآآآآآآآآآآآآآآآ ؟
چشم شماره ۱۴
-
-
خانوم الناز خانوم
امیدوارم همیشه چشات همینجوری بخنده
عمر خوشی هات زیاد ایشالا
چشم شماره ۱۵
-
-
این چشم ها در حال تماشای یک فروند موسی کو تقی است
که اشتباها روی میز کار مرتب و تمیز و خلوت این خانوم کارمند فسیل شده فرود اومده
به گیرنده های خودتون دس نزنید
چشم شماره ۱۶
-
-
این عکست منو یاد یکی از عکسای گو.گوش میندازه گل یاس
غم چشمای تو از غم چشای بابات بیشتره به خدا
مواظب خودت باش
چشم شماره ۱۷
-
-
اکسکیوز می مادام
ایف آی هو ا هند سام سان این فیوچر
وود یو مری ویت مای سان پلیز ؟
نو ؟ وای ؟
چشم شماره ۱۸
-
این عکس منو به یاد یه خاطره قشنگ انداخت مادر جان
صبای جمعه
شبکه دو
زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا
یادش به خیر
چشم شماره ۱۹
-
-
بلا گرفته ! نیشتو ببند
باز من بهت رو دادم
میگن به دختر نباید رو بدیا
چشم شماره ۲۰
-
سلام آقای دکتر گلها
من اسمتون که میاد یاد گلای باغچه میفتم
و البته یاد اون وروجک خوشگلتون هم همینطور
چشم شماره ۲۱
-
-
موجودی که مشاهده می کنید در حال تفکر در مورد یک مساله خیلی شدیدا علمی است
بعد داره فکر می کنه که عکسش رو بفرسته یا نه
بعدش پشیمون میشه ولی می فرسته
از این موجود فقط یه دونه مونده
اونم تو یه جزیره دور افتاده زندگی می کنه
چشم شماره ۲۲
-
-
عروس خانوم ! برای بار سوم می پرسم آیا بنده وکیلم ؟
نه خیر ؟
اوا چرا ؟
چون شما وبلاگنویسی
به میمنت و مبارکی بکش اون جیغ بنفشه رو ...
چشم شماره ۲۳
-
-
توی چشای مشکی این من عکس اون من افتاده
نمیدونم کامنت محسن باقرلو رو خوندی یا نه من بزرگ ؟
چش شما به عنوان قشنگ ترین چشم از نظر شهریار بلاگستان انتخاب گردید
شما احتمالا در آینده نزدیک توسط یه خانوم که دکولته پوشیده مورد ضرب و شتم قرار می گیرید
چشم شماره ۲۴
-
-
این چشمها اونورکی بود یعنی برعکس بود
حالا من اومدم عکس برعکس خواهرتون رو درست کردم یه وقت رو دستتون نمونه کار بدی کردم ؟
والا با این عکساشون !
چشم شماره ۲۵
-
-
مهرناز !
من وقتی با مهربان دوست شدم چشماش دقیقا شبیه چشمای الان تو بود
چشم شماره ۲۶
-
میلاد
-
این ابروها منو یاده ابروهای بنیانگزار یه چیزی میندازه
اسمشو نگم بهتره
چیه حالا ؟
چرا خون جلوی چشماتو گرفته ؟
چار تا عکس چشم برامون چسبوندی با فتوشاپ انقد قیافه نیا دیگه
چشم شماره ۲۷
-
-
سلام خانوم معلم
انگاری اشک تو چشاتونه
پیاز پوست کندید ؟
دستور پخت پیاز سرخ کرده رو میشه بفرمایید ؟
چشم شماره ۲۸
-
نسرین
-
یه چشش کابوسه
یه چشش رویا
چشم شماره ۲۹
-
-
اهلا و سهلا یا اختی !
من تنظری عینک ؟
چشم شماره ۳۰
-
-
سوسن جون ! دیدی آرایشگره دم به دیقه داشت با موبایلش صحبت می کرد؟
ایییییش
خیلی هم گرون گرفت لعنتی
۷ تومن واسه یه ابرو ؟
ببخشیدا ولی من دیگه پامو اینجا نمیذارم سوسن جون
چشم شماره ۳۱
-
-
سلام علیکم !
سلام عرض کردیم
الوووو
سلام خانوم
ای بابا !
بنده اگر خدا بودم همین الان سوسکت می کردم
چرا جواب نمیدی ؟
چشم شماره ۳۲
-
-
غبار افکارش حتی روی عکس چشماشم نشسته
ولی خوشحاله چشاش
فکر کنم برای وبلاگ دانه ها یه نویسنده جدید پیدا کرده
چشم شماره ۳۳
-
-
این ری را بنده خدا خودش رو دیشب کشت ولی هیشکی نتونست حدسش بزنه
من خودم حدست می زنم خواهر
شما معتاد نشو یه وقت
بزنم ؟
چشم شماره ۳۴
-
-
این خانوم دکترای ماهیگیری دارند
به جای قلاب هم از فلش پلیر استفاده می کنن
چشم شماره ۳۵
-
-
شویلا ؟
تفلدت موبارک
چشم شماره ۳۶
-
-
طبقه تبصره واحده ۲۵ قانون مجازات های اسلامی
خواهان حق دارد از خوانده به خاطر کیفیت پایین عکس شکوائیه ای مفصل تنظیم کرده و در مراجع قضایی اقامه دعوی نماید ولی از آنجا که دیه چشم بسیار گران است
و خوانده خودش وکیل است خواهان ضمن انصراف از شکوائیه از شکات محترم و محترمه عذرخواهی کرده و صرفنظر می نماید ...
خوانده به مدت ۴۸ ساعت پس از دریافت این احضاریه منفصله حق دارد برای اعاده حیثیت به مراجع قضایی مراجعه کرده و از بنده تشکر نماید ...
چشم شماره ۳۷
-
-
دیری دیدین دین دین ( مثلا آهنگ )
داداش کایکو ! به نظرت این نینجاهه خانومه یا آقا ؟
تسوکه جان تو چیکار داری بزن بکشش
آخه داداش کایکو اگه خانوم باشه حیفه بکشیمش . بریم باهاش حرف بزنیم
چشمم روشن اگه به میتی کومان نگفتم
میتی کومان خر کیه؟
میتی کومان مامور حاکم بزرگه
گور باباش ! من از مهربان می ترسم میتی کومان چیکاره است ؟
حالا اون دسمال قدرتت رو ببند بریم دستگیرش کنیم ...
چشم شماره ۳۸
-
-
این چشمها نزدیک گریه هستند و با خنده انگار بیگانه شده اند
هم قصه دارند هم غصه
چشم شماره ۳۹
-
پرهام فرگل اینا
-
-
من آخه چی بگم به تو بچه ؟
قربون اون چشمات برم
چشم شماره ۴۰
-
فرگل
-
من آدرس وبلاگت رو نداشتم فرگل چش قشنگیان
در ضمن ما اگه دختر دار بشیم حاضریم این پدرام و پرهام رو به دامادی قبول کنیم به خدا
چشم شماره ۴۱
-
پدرام فرگل اینا
-
-
همونایی که به داداشت گفتم به تو هم میگم پسر موطلایی چش دریایی
چشم شماره ۴۲
-
-
تازه این نصفش سوخته
ببین قبلنا چطوری بوده
چشم شماره ۴۳
-
-
توی چشماش یه دریاست
توی دلش یه اقیانوس
اونایی که گفتن دریاش فتو شاپیه
از اون اقیانوس خبر نداشتن
چشم شماره ۴۴
-
علیرضای افروز
-
این عکس علیرضا شبیه عکس روی کاست خواننده هاست
از اون عکسا که دخترا می بینن غش می کنن
افروز جان ! فردا نیای بگی عکس علیرضا رو گذاشتم بدبخت شدم
دخترا پاشنه درمون رو کندن
چشم شماره ۴۵
-
-
دارم تصور می کنم این چشمها به کی بیشتر میاد ؟
یه مرد خوش تیپ کراواتی که رفته پاریس سر خاک صادق هدایت
یا یه مهندس کامپیوتر توی یه شرکت کیلومتر ۸ جاده مخصوص
یا یه مامور سرشماری که جلیقه تنش کرده
یا شایدم یه مرد با کت چرمی که از ماشین پیاده میشه و یه شات گان تو دستش گرفته
چشم شماره ۴۶
-
-
حق داری داداش
حق داری عزیزم
با این زنی که تو داری
حق داری یه چشمت اشک باشه یه چشمت خون
( آرش جان ! این حق از اون حقها نیست لطفا درتو ببند )
چشم شماره ۴۷
-
-
من واقعا تبریک میگم به شما زوج خوشبخت
به واسطه این صمیمیت و عشقی که در چهره های شما جاری و ساریه
( آیکن آدم مزور دو به هم زن )
چشم شماره ۴۸
-
ژ-
بابا سیاه - سفید
بابا هنرمند
بابا اهل مطالعه
چشم شماره ۴۹
-
آوا
-
بچم آوا انقدر کامنتای میلیمتری کجکی گذاشته چشاش قرمز شده
هرررررررررررر هووووووووووور
چشم شماره ۵۰
-
-
ا
ای جان !
چیه ؟ چرا همچی نیگا می کنی ؟
چشم شماره ۵۱
-
بابک اسحاقی
-
باقالی ترین چش !
چشم شماره ۵۲
--
خانوم معلم ! به خدا ما نبودیم
یوخده بخند
چشم شماره ۵۳
-
-
من تا حالا فکر می کردم فرشته ها بال دارن
نگو چشمم دارن
( میدونم بی مزه بود ولی من با این یه دونه چش معجزه که نمیتونم بکنم خواهر )
چشم شماره ۵۴
-
-
مواظب کلاغای کم گوی باغ باش گنجشک خانوم
دلشون مث رنگشون سیاهه
سقشون سیا تر از دلشون
چشم شماره ۵۵
-
-
یعنی حدیث منو کشتی با این عکس فرستادنت
من با یه چش ۳ کیلو بایتی چه خاکی تو سرم کنم آخه ؟
چشم شماره ۵۶
-
-
ما با شما شوخی نداریم خورشید خانوم اینجوری نیگا نکن
چشم شماره ۵۷
-
-
یعنی منصوره جان ! ما که هچ
شما فکر نمی کنی ملت جوون عزب تو خونشون باشه
اونوقت عکس شما رو ببینه
تو این سر سیاه زمستون پول داره پاشه بیاد شمال خواستگاری ؟
تازه شانس آوردین من عکستو ادیت کردم
وگرنه اگه کاملشو میذاشتم که هیچ ...
چشم شماره ۵۸
-
-
خیلی ارادت داریم خانوم !
چشم شماره ۵۹
-
-
جان من به چی می خندی سمیرا ؟
جان من ؟
چشم شماره ۶۰
-
ستایش پونه
-
قربونش برم
دلم براش تنگ شد
چشم شماره ۶۱
-
-
تیام جان ! حالا با خیال راحت دوباره این عکسو بذار تو پروفایلت
ممنونم از این همه زحمتی که برای این بازی کشیدی
چشم شماره ۶۲
-
-
من چون اسم بچه ها رو موقع دانلود عکس می دیدم
لذت حدس زدن صاحبان چشمها رو از دست دادم
ولی فکر کنم چشم تو رو می شناختم تیراژه !
چشم شماره ۶۳
-
-
اینم که آبجی خودمونه
بله ... البته من عکس کامل این چشما رو هم دیده بودم
اگه اشتباه نکنم یه مدت تو پروفایلت بود ویدا
چشم شماره ۶۴
-
-
محسن میدونی این عکس منو یاد چی میندازه ؟
تو مدرسه که دعوا می کردیم
این بزن بهادرا که کله میزدن تو صورت آدم
اینجا شبیه اونا شدی
چشم شماره ۶۵
-
-
رها اگه نگفته بودی این عکس مال چند سال پیشه
فکر می کردم مال قدیماست
مال زمان پوری بنایی و منوچهر وثوق
چشم شماره ۶۶
-
بهار
-
بهار من نمی دونستم تو انقد کوشولویی
چشات آتیش میسوزونه ها
چشم شماره ۶۷
-
-
خداییش این چشما اصلا بهت نمیاد بهنام
اصلا شخصیت داره از سر و روشون می باره
آدم ندونه فکر می کنه چشمای یه مهندس عمرانه چه میدونم مثلا تو رشت
چشم شماره ۶۸
-
-
تصورم از چهره تو هم یه جور دیگه بود زرافه کوچولو
مرسی که بازی کردی
چشم شماره ۶۹
-
گلنار
-
خب خانوم گلنار خانوم !
میتونید چشماتون رو ببندید
معاینه تموم شد
یه قطره براتون می نویسم هر ۱۲ ساعت بریزید تو چشمتون
هفته دیگه دوشنبه تشریف بیارید مجددا معاینتون کنم
چشم شماره ۷۰
-
-
استغفرالله ربی و اتوب علیه
من چیزی نگم بهتره
چشم شماره ۷۱
-
-
به کجا چنین نگاهان ؟
هلی از کوری پرسید
( هلی : هلیا - کوری : کورش )
چشم شماره ۷۲
-
-
آقای تمدن !
جناب باقالی
حالا من یه روز عکس لختت رو دم دریا گذاشتم تو وبلاگ
همه اومدن بهت خندیدن درست میشی
در ضمن کورش این عینک رو از دستفروشای آستارا خرید ۳۵۰۰
۵۰۰ تومن هم تخفیف گرفت
چشم شماره ۷۳
-
-
این محمد با اون محمد فرق می کنه
این چشما منو یاد چشمای محسن تنابنده میندازه
امیدوارم نوشته های زیر هر عکس کسی رو دلخور نکرده باشه .
باز هم ممونم از اینکه دوباره همراه بودید و همنفس و این بازی رو خاطره کردید .
همینجا از محسن باقرلو تشکر می کنم مبدع این بازی های وبلاگی بود و دوست دارم ازش قول بگیرم که امسال شب یلدا دوباره با یه بازی صوتی محشر همه ما رو به خونه اش راه بده ...
یک دعا هم به جون خودم بکنید که دوباره بازی راه انداختم تا بهونه ای بشه که کورش تمدن دوباره پست بنویسه . این پست کورش در مورد چشمهاست ...
برای روح رفتگان این جمع فاتحه بفرستید و ایشالا که شب جمعه شادی داشته باشید ...
آره من و من جان!!!آخرش درست حدس زدی! با اینکه منو ندیدی.
موندم اونایی که منو دیده بودن چطوری نتونستن تشخیص بدن!
وای عالی بود
دستتون درد نکنه
راجع به فیوچر و هند سام سان عزیزتون هم باید بگم: آی شود ثینک اِ باوت ایت!!!
جاااااانم افروز خوشگلم
شب تو هم بخیر
خوب بخوابی عزیز
جدا سخت بود تشخیصش تیراژه جان!
بابک کارت خیلی قشنگ بود. الان کلن بچچه ها یه جور دیگه شدن تو ذهنم. تصویر ذهنیم عوض شد. بعضیا یه اسم بودن فقط الان دیگه یه شخصیتن. نگاه...اووووف ... اون وقت میخواستم بگم حواسمون هست که چه قدر زحمت میکشیا. این همه ایمیل. این همه دانلود این همه آپلود کلن دمن خیلی گرمه... اینکه این همه بگردم تو 12 صفه کامنت ببینم نظر بچچه ها در مورد عکس 23 و 24 چی بود... خلاصه خیلی مخلصیم آقا...
آره وانیا جونم...میدونم نشناختی....فدای سرت عزیزم
همه همین رو میگن گل گیسو جان
ولی نمیدونم چرا!
تیراژه من کلی تحقیقات محلی کردم حدست زدم دخدرم! فک کردی الکیه؟
اتفاقا امروز داشتم فکر میکردم کاش محسن هم عکس میفرستاد و میومد که خودش اومد...
خدا نگهداش باشه هر جا که هست و هر کار که میکنه
مراقب خودت باش داداش کوچیکه
چه حس خوبیه
دیگه موقع خوندن وبلاگا میشه بچه ها رو تجسم کرد
بازم ممنون بابک عزیز و مهربان مهربان
خسته نباشی من و من جان!! میشه بگی منبع این تحقیقاتتون چی بوده؟!
خییییییلییییییی عالی بود.
مرسی....
ممنون که دعا کردید.مشکلم تقریبا حل شد....
مرسی
رها پویا پرهام برای شما چون شیطون تر هست
پدرامو میدم به دختر اقا بابک پدرام خیلی ارومه
خدا رو شکر کاپو جانم..برات بهترین ها رو آرزو میکنم عزیزم
دیگه آدم اسرار اطلاعاتیشو که لو نمیده! به هر حال از چشات راضی ام . خدا هم ازشون راضی باشه :-))
منتظر بودم ببینم صاحب چشم شماره ۶۸ کیه
تو دانشگاه یه هم کلاسی دارم چشم و ابروهاش و رنگ پوستش مو نمی زنه با این عکس
گفتم نکنه هم کلاسیم وبلاگ داره بی خبرم
یه دستور عالی برای پیاز داغ دارم یه روز توی وبلاگم می نویسم.
همیشه من اشک دارم برای خنده یا برای گریه
اخه ما تو فامیل سابقه دو قلو زایی اون هم از نوع جفتشون دختر باشند رو داریم فرگل جان ... متوجهی که...
بعدشم چرا ارومه مال بابک اینا شیطونه مال ما؟ به وجنات ما شیطنت دیدی؟
بعدشم این دو تا دسته گل چند سالشونه؟
میگم اینا کلا دختر زیاد ندارند تو فامیلشون همه بچه هاشون پسرند بابک اینها هم پسر میارن به طبع ... حالا خود دانی عزیزم
سلاااااااااااااااااااام واااااااااااااای من دورگه ام بابک جان الان رگ ترکی ام داره میجنبه
جان خانم معلم جان
شبتون بخیر عزیزم
به... آذرنوش عزیزم
خووی؟ درست گفتم؟
تونی چطوره؟
آقا بابک خسته نباشی. خیلی زحمت افتادی
انشا... همیشه شاد باشی. مرسی
تیراژه جون...
چشات محشرن.خندت..
نگات...
وایییییی....
اخه بابک ومهربان خودشون اروم هستن گفتم یه داماد اروم داشته باشن
پرهام الان 4سالشه پدرام هم 2سالشه
لطف داری کاپوی عزیزم
شادم به شادی شما عزیزان
دیشب بهترین شب تولدی بود که داشتم../ همراه با قشنگترین بازی وبلاگی../
مرسی بخاطر این حس قشنگ../"آیکون بوس" ((:
به جز یکی از حدس هام بقیه حدسهام درست بود
من جایززززززززززه می خواااااااااااااااااااااااام
الهی که همیشه ارامش تو خونه بابک و مهربان عزیزمون جاری باشه و همیشه لبهاشون بخنده و دنیا به کامشون بچرخه
باور کن من و همسرم هم خیلی ارومیم فرگل جان اما همونطور که گفتم حاضریم هردوشون رو ...
زنده باشند الهی خدانگهدارشون باشه کاش عکسهای کاملشون رو میدیدم دل من شخصا موند پی شون پی زلالی چشماشون و صافی دلهای کوچیکشون
به این جهت دوربین رفت اندر چشم بنده و یک چشم و ابروی تیرۀ جذاب (آیکون خودشیفتگی مزمن) تبدیل شد به یک چشم روشن بی ابروی باباقوری ماست ..بابا کجای چشم بینوای من انقدر گشاده آخه !هاها
استغفرالله.
خارج از این صحبتها ,بامزه بود کل جریان و مرسی از شما و همۀ دوستان .
گلنار جان
با دکتر شوخی نکن
قطره اشتباهکی میدم چشات مثل کورش تمدن باقالی میشه ها
چشای تیراژه رو دووس دارم!
اگه منم چشامو میفرستادم!می شدم مثه اذرنووش جوون!:دی . ی جفت چشم بختیاری!!!!
مرسی رها جان
حالا اگر بابک قبول نکرد هردوتاشونو میدن به شما
اگه دوست دارین عکس کاملشونو بزارم ببینین شاید پشندید
به خدا من بختیاری بلد نیستم رعنا ودوستان شاهدن
فرگل اصلا تو این رها اینا رو میشناسی؟
اینا تروریستن
مافیا هستن
عملیات خارج از کشور دارن
شوهرش کاپیتانه
یه وقت برادر زاده هات رو ندی به اینا
در ضمن عکس کامل پدرام و پرهام رو ایمیل کن میذارم تو همین پست
به خدا من بختیاری بلد نیستم رعنا ودوستان شاهدن
رعنااااااااااااااا کجایی تو دختر؟
میگم اسمه یارو چیچی بود که چسبوندی به من
؟
بگو حداقل تلفظه اسمه سوممو بلد باشم
وانیا نینجا به مبارزین رزمی کاری میگن که قیافشون شبیه عکس توئه
اینم عکس یکیشون :
http://www.khaneyetejarat.com/images/advertisement/900304737/pic1.jpg
بازم ممنونم آقا بابک . خیلی عالی بود این بازی .
چشای کیانا خیلی خوشرنگ ان
بابک خان دست شما درد نکنه ما تروریستیم دیگه
این شایعات زیاده دختر
من فقط میخواستم یکم این پسره رو گوشمالی فقط گوشمالی بدم بد کردم؟
حالا شما دخترت کجا بود آقا بابک؟
نه فرگل عزیزم ما خونواده بسیار متشخصی هستیم
اتفاقا باهات موافقم که عکس بچه ها رو بذاری اینجا به هر حال دخترهای احتمالی من حق دارند عکس شوهر ایندشون رو ببخشید شوهران ایندشون رو ببینند بلکه به شوق اونها از دیار ایندگان هول داده بشن به این دنیا
عجبا
اینا رو خدایی از کجا گیر میاری؟
جانه من بگو
در ضمن جناب اسحاقی شما و مهربان بانو هم با ما تو اون ماموریت همراه بودید
یادتون که نرفته نشون به نشون الویه و نون باگت...
جایه آرشمیرزا و حمید باقرلو خالی بود خیلی
اقا باباک فرستادم به ایمیلتون
رها جان حالا شما بپسند تحققیاتمون بعدا انجام میدیم
درووود


شب همگی به خیر
ممنون از بابک عزیز به خاطر زحمت هاش و از مهربان به خاطر صبر و همراهیش....
ا
والا چشم ها همه حرف داشتند و بعضیشاون حرف بیشتری داشتند...
من از چشم های کیانا ، فرگل و ظاهرا برادر زاد هاش...چشم وانیا ، چشم ستایش پونه و بهار خوشم اومد.
چشم آخری هم منو یاد شهرام حقیقت دوست انداخت...با این تفاوت که چشماش سبز نیست.مدل نگاه و ابروها همونه
خدمت آقای تمدن هم عارضم که رنگ چشمام دستکاری نشده(دورنگه) ولی پوستم احتمالا روتوش شده که زیاد ربطی به این بازی نداره...چون این بازی چشم ها بوده نه مسابقه ی انتخاب بهترین پوست
اینم هنر آماتوری دختر خالمه که عکسای منو برمیداره روتوش میکنه
من بی تقصیرم
گفتیم شفاف سازی کنیم..
بازی خیلی زیبا و مهیجی بود دست شما درد نکنه و خسته نباشید. من از بین اینهمه آدم فقط دل آرام و تیراژه و البته خودتون رو می شناختم و خیلی برام جالب بود که چشم هاشون رو دیدم، همینجا سلام می کنم به هر دوشون و ممنونم از همه کسانی که عکس هاشون رو فرستادن و این بازی رو جذاب تر کردن.
مرسی فرگل عزیز
مشتاقم این دو تا عزیز خواستنی رو ببینم
من در خدمتم مشکلی نیست
وانیا جانم شماره ی 7 جناب ناجی هستند.
جای حمید خان واقعا خالی بود..گرچه مثل جناب باقرلو احتمالا همه میتونستن چشم هاشون رو حدس بزنن!
سلام به روی ماهت امی عزیزم