جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

صاحبان چشم ها

 

 

اول اینکه عکس بالا را دیشب میلاد عزیز با کلی زحمت درست کرده است .  

عکس را با کیفیت بهتر می توانید اینجا ببینید و اگر دوست داشتید ذخیره کنید .

دعا کنید که میلاد به راه راست هدایت شده و زن بگیرد یا حداقل یک وبلاگ راه بیندازد  

 

دوم اینکه میهمانی دیشب جوگیریات خیلی بزرگ  بود و برو بیا داشت .

تعداد کامنتها و حس و حال بچه ها خودش موید این موضوع است 

اما اوج ترافیک بازدید جوگیریات دیشب ساعت ۱۰:۱۰ بود 

۴۸ نفر همزمان داشتند عکس چشمها را تماشا می کردند : 

 

و سوم اینکه محسن فرانسوی ٬ امروز صبح تازه برای من چشمهایش را ایمیل کرده است  

آخه باقالی ! چشمات تو حلقم 

من الان این عکس هنریت رو کجای دلم بذارم آخه ؟ 

محسن فرانسوی ثابت کرد که ما حتی توی قلب اروپا و در کنار مردمانی که خوش قولی از سجایع بارز اخلاقی اونهاست هم میتونیم اصالت ایرانی بودنمون رو حفظ کنیم ... 

 

به هر حال این شما و این هم چشمای بلبلی یه باقالی از فقانسه : 

 - 

 

 

 

صاحبان چشم ها در ادامه مطلب معرفی شده اند  

تو رو به خدا مواظب باشید چشم کسی دیگرو اشتباهی برندارید  

قربون شما ... 

 

 

 


چشم شماره ۱ 

شیرزاد 

  

قربون چشمای مهربونت برم رفیق !


چشم شماره ۲

-  

مریم شیرزاد 

-

 

من در مورد این چشما هیچی نگم بهتره 

همونی که مهربان گفت  


چشم شماره ۳

-  

الف  

-

 

یه شوهرم نداریم این چشای خوشگل رو بزرگ کنه 

قابش کنه بزنه به دیفال 


چشم شماره ۴  

-

-  علی خواهر زاده رها 

-

 

چیه عمو جون ؟ 

منو نمیشناسی ؟ 

عیب نداره بیا الان با هم دوست بشیم 


چشم شماره ۵ 

-  

رها 

-

 

مرسی رها که تو بازی شرکت کردی 

من خواننده های خاموشم رو که روشن میشن خیلی دوس دارم 


چشم شماره ۶

-  

امیر خواهر زاده وانیا 

-

 

 

چیه وروجک ؟ 

به چی نیگا می کنی ؟ 

کجا رو زدی ترکوندی که اینجوری مظلوم شدی دوباره ؟ 


چشم شماره ۷

-  

آرش ناجی 

-

 

آرش جان ! پسرم  

این نوع نگاه تو به یقین از اثرات حق است

زین پس به گاه نشیمن نمودن بر اریکه 

خوب به هر آنچه آنجاست نظر بینداز تا پس از نشستن بر آن  

اینگونه چشمان نازنینت از حدقه به بیرون نزند 

این نوع نگاه نشان از درک عمیق تو دارد 

 


چشم شماره ۸

-  

آرش پیرزاده 

-

 

 

آرش ! 

این چشما شبیه چشمای کسیه که می خواد بلند شه بره یه نفر رو بکشه 

به جون خودم راست میگم 

کوتاه بیا تو رو به خدا 

زندگی ارزش نداره 

اقلکا چن تا فحش بده برگرد 

ولی نکشش 


چشم شماره ۹

-  

آذرنوش 

-

 

 چش بختیاری اینو میگنا


چشم شماره ۱۰

-  

داود پور امینی 

-

 

  

می خندم ... چرا که چاره ای جز این ندارم


چشم شماره ۱۱

-  

دل آرام 

-

 

دلت آروم ! مسافر کشور بارونی 


چشم شماره ۱۲

-  

دنیز 

-

 

ای دنیز وروجک ! 

حالا ما گفتیم به چش رنگیا حساسیت داریم 

نمی شد یه خورده رنگ چشاتو کم می کردی بچه ؟ 

 


چشم شماره ۱۳ 

الهه 

- 

 

 آهووووووووووووی وحشی از دیفاااااااااااااال 

بالا رودآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ 

چون شوداآآآآآآآآآآآآآآآآآ ؟


چشم شماره ۱۴

-  

الناز 

-

 

خانوم الناز خانوم 

امیدوارم همیشه چشات همینجوری بخنده 

عمر خوشی هات زیاد ایشالا 


چشم شماره ۱۵

-  

فسیل 

-

 

این چشم ها در حال تماشای یک فروند موسی کو تقی است 

که اشتباها روی میز کار مرتب و تمیز و خلوت این خانوم کارمند فسیل شده فرود اومده 

به گیرنده های خودتون دس نزنید 


چشم شماره ۱۶

-  

مهیاس 

-

 

این عکست منو یاد یکی از عکسای گو.گوش میندازه گل یاس 

غم چشمای تو از غم چشای بابات بیشتره به خدا 

مواظب خودت باش 


چشم شماره ۱۷

-  

گل گیسو 

-

  

اکسکیوز می مادام 

ایف آی هو ا هند سام سان این فیوچر 

وود یو مری ویت مای سان پلیز ؟ 

نو ؟ وای ؟ 


چشم شماره ۱۸

-  

هاله 

 

این عکس منو به یاد یه خاطره قشنگ انداخت مادر جان  

صبای جمعه 

شبکه دو 

زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا  

یادش به خیر  


چشم شماره ۱۹

-  

هیشکی 

-

 

بلا گرفته ! نیشتو ببند 

باز من بهت رو دادم  

میگن به دختر نباید رو بدیا 


چشم شماره ۲۰

-  

حسین 

 

 سلام آقای دکتر گلها

من اسمتون که میاد یاد گلای باغچه میفتم 

و البته یاد اون وروجک خوشگلتون هم همینطور


چشم شماره ۲۱

-  

جزیره 

-

 

موجودی که مشاهده می کنید در حال تفکر در مورد یک مساله خیلی شدیدا علمی است 

بعد داره فکر می کنه که عکسش رو بفرسته یا نه 

بعدش پشیمون میشه ولی می فرسته 

از این موجود فقط یه دونه مونده 

اونم تو یه جزیره دور افتاده زندگی می کنه 


چشم شماره ۲۲

-  

کاپو 

-

 

 عروس خانوم ! برای بار سوم می پرسم آیا بنده وکیلم ؟ 

نه خیر ؟ 

اوا چرا ؟ 

چون شما وبلاگنویسی 

به میمنت و مبارکی بکش اون جیغ بنفشه رو ...


چشم شماره ۲۳

-  

من بزرگ  

-

 

توی چشای مشکی این من عکس اون من افتاده  

نمیدونم کامنت محسن باقرلو رو خوندی یا نه من بزرگ ؟ 

چش شما به عنوان قشنگ ترین چشم از نظر شهریار بلاگستان انتخاب گردید  

شما احتمالا در آینده نزدیک توسط یه خانوم که دکولته پوشیده مورد ضرب و شتم قرار می گیرید

 


چشم شماره ۲۴

من کوچک 

- 

 

این چشمها اونورکی بود یعنی برعکس بود  

حالا من اومدم عکس برعکس خواهرتون رو درست کردم یه وقت رو دستتون نمونه کار بدی کردم ؟ 

والا با این عکساشون !

 


چشم شماره ۲۵

-  

مهرناز 

-

 

مهرناز ! 

من وقتی با مهربان دوست شدم چشماش دقیقا شبیه چشمای الان تو بود 

 


 چشم شماره ۲۶

-  

میلاد  

-

 

این ابروها منو یاده ابروهای بنیانگزار یه چیزی میندازه 

اسمشو نگم بهتره 

چیه حالا ؟ 

چرا خون جلوی چشماتو گرفته ؟ 

چار تا عکس چشم برامون چسبوندی با فتوشاپ انقد قیافه نیا دیگه 


چشم شماره ۲۷

-  

مژگان امینی 

-

 

سلام خانوم معلم 

انگاری اشک تو چشاتونه 

پیاز پوست کندید ؟ 

دستور پخت پیاز سرخ کرده رو میشه بفرمایید ؟ 


چشم شماره ۲۸

-  

نسرین 

-

 

یه چشش کابوسه 

یه چشش رویا 


چشم شماره ۲۹

-  

نضال 

-

 

 اهلا و سهلا یا اختی ! 

من تنظری عینک ؟


چشم شماره ۳۰

-  

پونه 

-

 

سوسن جون ! دیدی آرایشگره دم به دیقه داشت با موبایلش صحبت می کرد؟ 

ایییییش  

خیلی هم گرون گرفت لعنتی  

۷ تومن واسه یه ابرو ؟  

ببخشیدا ولی من دیگه پامو اینجا نمیذارم سوسن جون


چشم شماره ۳۱

-  

رعنا 

-

 

 سلام علیکم ! 

سلام عرض کردیم 

الوووو 

سلام خانوم 

ای بابا ! 

بنده اگر خدا بودم همین الان سوسکت می کردم 

چرا جواب نمیدی ؟


چشم شماره ۳۲

-  

علیرضا 

-

  

غبار افکارش حتی روی عکس چشماشم نشسته 

ولی خوشحاله چشاش 

فکر کنم برای وبلاگ دانه ها یه نویسنده جدید پیدا کرده


چشم شماره ۳۳

-  

ری را 

-

 

 این ری را بنده خدا خودش رو دیشب کشت ولی هیشکی نتونست حدسش بزنه 

من خودم حدست می زنم خواهر 

شما معتاد نشو یه وقت 

بزنم ؟ 


چشم شماره ۳۴

-  

صالی 

-

 

 این خانوم دکترای ماهیگیری دارند 

به جای قلاب هم از فلش پلیر استفاده می کنن


چشم شماره ۳۵

-  

سهیلا 

-

 

شویلا ؟ 

تفلدت موبارک 


چشم شماره ۳۶

-  

وکیل الرعایا 

-

 

طبقه تبصره واحده ۲۵ قانون مجازات های اسلامی  

خواهان حق دارد از خوانده به خاطر کیفیت پایین عکس شکوائیه ای مفصل تنظیم کرده و در مراجع قضایی اقامه دعوی نماید ولی از آنجا که دیه چشم بسیار گران است 

و خوانده خودش وکیل است خواهان ضمن انصراف از شکوائیه از شکات محترم و محترمه عذرخواهی کرده و صرفنظر می نماید ... 

خوانده به مدت ۴۸ ساعت پس از دریافت این احضاریه منفصله حق دارد برای اعاده حیثیت به مراجع قضایی مراجعه کرده و از بنده تشکر نماید ...


چشم شماره ۳۷

-  

وانیا 

-

 

دیری دیدین دین دین ( مثلا آهنگ ) 

داداش کایکو ! به نظرت این نینجاهه خانومه یا آقا ؟ 

تسوکه جان تو چیکار داری بزن بکشش  

آخه داداش کایکو اگه خانوم باشه حیفه بکشیمش . بریم باهاش حرف بزنیم

چشمم روشن اگه به میتی کومان نگفتم 

میتی کومان خر کیه؟ 

میتی کومان مامور حاکم بزرگه 

گور باباش ! من از مهربان می ترسم میتی کومان چیکاره است ؟

حالا اون دسمال قدرتت رو ببند بریم دستگیرش کنیم ...


چشم شماره ۳۸

-  

یه زن تنها 

-

  

این چشمها نزدیک گریه هستند و با خنده انگار بیگانه شده اند 

هم قصه دارند هم غصه 


 چشم شماره ۳۹

-  

پرهام فرگل اینا 

-

  

-

 

من آخه چی بگم به تو بچه  ؟

قربون اون چشمات برم 


چشم شماره ۴۰

-  

فرگل 

-

 

من آدرس وبلاگت رو نداشتم فرگل چش قشنگیان 

در ضمن ما اگه دختر دار بشیم حاضریم این پدرام و پرهام رو به دامادی قبول کنیم به خدا 


چشم شماره ۴۱

پدرام فرگل اینا 

- 

 

- 

 

همونایی که به داداشت گفتم به تو هم میگم پسر موطلایی چش دریایی


چشم شماره ۴۲

-  

کیانا 

-

 

تازه این نصفش سوخته 

ببین قبلنا چطوری بوده 


چشم شماره ۴۳

-  

افروز 

-

  

توی چشماش یه دریاست 

توی دلش یه اقیانوس 

اونایی که گفتن دریاش فتو شاپیه 

از اون اقیانوس خبر نداشتن  


چشم شماره ۴۴

-  

علیرضای افروز 

-

 

این عکس علیرضا شبیه عکس روی کاست خواننده هاست 

از اون عکسا که دخترا می بینن غش می کنن 

افروز جان ! فردا نیای بگی عکس علیرضا رو گذاشتم بدبخت شدم 

دخترا پاشنه درمون رو کندن 


چشم شماره ۴۵

-  

عبدالکورش 

-

 

دارم تصور می کنم این چشمها به کی بیشتر میاد ؟ 

یه مرد خوش تیپ کراواتی که رفته پاریس سر خاک صادق هدایت 

یا یه مهندس کامپیوتر توی یه شرکت کیلومتر ۸ جاده مخصوص 

یا یه مامور سرشماری که جلیقه تنش کرده 

یا شایدم یه مرد با کت چرمی که از ماشین پیاده میشه و یه شات گان تو دستش گرفته 


چشم شماره ۴۶

-  

عادل قربانی 

-

 

حق داری داداش 

حق داری عزیزم 

با این زنی که تو داری  

حق داری یه چشمت اشک باشه یه چشمت خون 

( آرش جان ! این حق از اون حقها نیست لطفا درتو ببند ) 


چشم شماره ۴۷

-  

میثا 

-

 

من واقعا تبریک میگم به شما زوج خوشبخت  

به واسطه این صمیمیت و عشقی که در چهره های شما جاری و ساریه 

( آیکن آدم مزور دو به هم زن ) 


چشم شماره ۴۸

-  

امیرحسین 

ژ-

 

بابا سیاه - سفید 

بابا هنرمند 

بابا اهل مطالعه 

 


چشم شماره ۴۹

-  

آوا 

-

 

بچم آوا انقدر کامنتای میلیمتری کجکی گذاشته چشاش قرمز شده 

هرررررررررررر هووووووووووور 


چشم شماره ۵۰

-  

مهربان 

-

 ا 

ای جان ! 

چیه ؟ چرا همچی نیگا می کنی ؟ 


چشم شماره ۵۱

-  

بابک اسحاقی 

-

 باقالی ترین چش !


چشم شماره ۵۲

 

فاطمه 

-- 

 

خانوم معلم ! به خدا ما نبودیم 

یوخده بخند  


چشم شماره ۵۳

-  

فرشته 

-

 

من تا حالا فکر می کردم فرشته ها بال دارن 

نگو چشمم دارن  

( میدونم بی مزه بود ولی من با این یه دونه چش معجزه که نمیتونم بکنم خواهر ) 


چشم شماره ۵۴

-  

گنجشک پر گوی باغ 

-

 

مواظب کلاغای کم گوی باغ باش گنجشک خانوم  

دلشون مث رنگشون سیاهه 

سقشون سیا تر از دلشون

 


چشم شماره ۵۵

حدیث 

- 

 

یعنی حدیث منو کشتی با این عکس فرستادنت 

من با یه چش ۳ کیلو بایتی چه خاکی تو سرم کنم آخه ؟ 


چشم شماره ۵۶

-  

خورشید 

-

 

ما با شما شوخی نداریم خورشید خانوم اینجوری نیگا نکن 


 چشم شماره ۵۷

-  

کودک فهیم 

-

 

یعنی منصوره جان ! ما که هچ 

شما فکر نمی کنی ملت جوون عزب تو خونشون باشه 

اونوقت عکس شما رو ببینه 

تو این سر سیاه زمستون پول داره پاشه بیاد شمال خواستگاری ؟  

تازه شانس آوردین من عکستو ادیت کردم 

وگرنه اگه کاملشو میذاشتم که هیچ ...


چشم شماره ۵۸

-  

نازی 

-

 

خیلی ارادت داریم خانوم ! 


چشم شماره ۵۹

-  

سمیرا 

-

 

جان من به چی می خندی سمیرا ؟ 

جان من ؟ 


چشم شماره ۶۰

-  

ستایش پونه 

-

 

قربونش برم 

دلم براش تنگ شد 

 


چشم شماره ۶۱

-  

تیام 

-

 

تیام جان ! حالا با خیال راحت دوباره این عکسو بذار تو پروفایلت 

ممنونم از این همه زحمتی که برای این بازی کشیدی


چشم شماره ۶۲

-  

تیراژه  

-

 

 

من چون اسم بچه ها رو موقع دانلود عکس می دیدم 

لذت حدس زدن صاحبان چشمها رو از دست دادم 

ولی فکر کنم چشم تو رو می شناختم تیراژه !


چشم شماره ۶۳

-  

ویدا 

-

 

 اینم که آبجی خودمونه 

بله ... البته من عکس کامل این چشما رو هم دیده بودم  

اگه اشتباه نکنم یه مدت تو پروفایلت بود ویدا


چشم شماره ۶۴

-  

محسن باقرلو 

-

 

محسن میدونی این عکس منو یاد چی میندازه ؟ 

تو مدرسه که دعوا می کردیم  

این بزن بهادرا که کله میزدن تو صورت آدم 

اینجا شبیه اونا شدی

 


چشم شماره ۶۵

-  

رها پویا 

-

 

رها اگه نگفته بودی این عکس مال چند سال پیشه 

فکر می کردم مال قدیماست 

مال زمان پوری بنایی و منوچهر وثوق 


چشم شماره ۶۶

-  

بهار 

-

 

 بهار من نمی دونستم تو انقد کوشولویی 

چشات آتیش میسوزونه ها


چشم شماره ۶۷

-  

بهنام 

-

 

خداییش این چشما اصلا بهت نمیاد بهنام 

اصلا شخصیت داره از سر و روشون می باره 

آدم ندونه فکر می کنه چشمای یه مهندس عمرانه چه میدونم مثلا تو رشت 


 چشم شماره ۶۸

-  

ف@طمه 

-

 

تصورم از چهره تو هم یه جور دیگه بود زرافه کوچولو 

مرسی که بازی کردی 


 چشم شماره ۶۹

-  

گلنار 

-

 

خب خانوم گلنار خانوم !

میتونید چشماتون رو ببندید 

معاینه تموم شد 

یه قطره براتون می نویسم هر ۱۲ ساعت بریزید تو چشمتون 

هفته دیگه دوشنبه تشریف بیارید مجددا معاینتون کنم 


 چشم شماره ۷۰

-  

کاتیا 

-

 

استغفرالله ربی و اتوب علیه 

من چیزی نگم بهتره 

 


 چشم شماره ۷۱

-  

هلیا 

-

 

 به کجا چنین نگاهان ؟ 

هلی از کوری پرسید 

( هلی : هلیا - کوری : کورش )


 چشم شماره ۷۲

-  

کورش تمدن  

-

 

آقای تمدن ! 

جناب باقالی 

حالا من یه روز عکس لختت رو دم دریا گذاشتم تو وبلاگ  

همه اومدن بهت خندیدن درست میشی 

در ضمن کورش این عینک رو از دستفروشای آستارا خرید ۳۵۰۰ 

۵۰۰ تومن هم تخفیف گرفت 


 چشم شماره ۷۳

-  

محمد 

-

 

این محمد با اون محمد فرق می کنه 

این چشما منو یاد چشمای محسن تنابنده میندازه 


 امیدوارم نوشته های زیر هر عکس کسی رو دلخور نکرده باشه . 

باز هم ممونم از اینکه دوباره همراه بودید و همنفس و این بازی رو خاطره کردید . 

همینجا از محسن باقرلو تشکر می کنم مبدع این بازی های وبلاگی بود و دوست دارم ازش قول بگیرم که امسال شب یلدا دوباره با یه بازی صوتی محشر همه ما رو به خونه اش راه بده ... 

 

یک دعا هم به جون خودم بکنید که دوباره بازی راه انداختم تا بهونه ای بشه که کورش تمدن دوباره پست بنویسه . این پست کورش در مورد چشمهاست ... 

 

برای روح رفتگان این جمع فاتحه بفرستید و ایشالا که شب جمعه شادی داشته باشید ...

 

 

 

 

 

 

نظرات 184 + ارسال نظر
نیما پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:00

به به !

وانیا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:00

به به

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:01

امشب تو صفحه اول بودنم غنیمته

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:02 http://gahemehrbani.blogsky.com/

آخی داداش کوچیکه با معرفت!!!!!!!!! منو

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:03

دستت درد نکنه زحمت کشیدی همه چشمها زیبا بودن

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:03 http://gahemehrbani.blogsky.com/

جونمی افروز جان هستی تو هم

silent پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:04 http://bikhialeeshgh.blogfa.com/

ششم

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:05

مریم چشمات حرف نداره دل آرام هم چشمهاش مثل اسمش آرومه

عاطی پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:05



:(
نمی شه من الان عکس چشمامو بفرستم؟:(

خواهش این بازیارو آخر ماه نذارید که اینترنتا تموم می شه!و راه اندازیش یه هفته طول بکشه!:(


با تشکر!:دی

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:06

سلام رها جون آره همسری را خواب کردم نشستم پای نت

حبیب پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:09 http://artooni.blogsky.com

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:10

فرگل جان بهت تبریک میگم عزیزم فکر کنم خیلی ها دلشون میخواست صاحب این چشمها را بشناسن

زن تنها پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:10 http://tamame-psarhaye-zendegie-man.blogsky.com/

وای چقدر جالب بود..
خیلی ها رو دلم می خواست ببینم.. چقدر دوسشون داشتم....

دستتون درد نکنه

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:12 http://gahemehrbani.blogsky.com/

وااای افروز چه تفاهمی
چه خر و پفی هم میکنه
طفلک برگشت گفت ابریزش بینی دارم من هم نامردی نکردم یه قرص بهش دادم در حد...

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:12

بابک جان لطف داری نسبت به همسر ما منم کشته مرده همین چشمهای مظلومش شدم

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:13 http://gahemehrbani.blogsky.com/

اره زن تنهای عزیز و عکس عروسی مامانتون و...

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:14 http://gahemehrbani.blogsky.com/

دست مریزاد بابک خان
ممنون یکی یکی عکسها رو با توضیحات قشنگی که نوشته بودی خوندم و دیدم و واقعا ممنونم از شما

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:15

آفرین رها ماساژم در عمیق شدن خواب موثره من امتحان کردم جواب داد

حبیب پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:16 http://artooni.blogsky.com



بابا ایول

الی پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:17 http://e-motamedi.persianblog.ir/

سلام بابک جان
ممنون از لطفت...و نوشته زیر عکس و بازی خوب
من دیشب نت نبودم ندیدم...
ممنون ازت

حبیب پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:19 http://artooni.blogsky.com



زیبا بود زیبا

زیباتر از هر زیبایی زیبایی چشمهای این عزیزان بود

چشمهاتون همیشه خندون باشه

ببخشید لبتون خندون باشه


افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:19

آخه عکس به این معمولی فوتوشاپش کجا بود،یعنی چشمهای من انقدر مصنوعیه؟

زن تنها پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:20 http://tamame-psarhaye-zendegie-man.blogsky.com/

به رها پویا:

عاشقتم دختر چه چشایی داری.. چشای مهربون

حبیب پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:21 http://artooni.blogsky.com



کوروش الحق که عینکت ۲۰۰ تومن هم نمیارزه

چون قشنگ چشات از پشتش معلومه

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:21 http://gahemehrbani.blogsky.com/

اصلا چرا عکس فرانسوی ها رو میذاری ؟
من هنوز سر حرفم هستم ها آقا بابک ...
قلی و...

کودک فهیم پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:21 http://www.the-nox.blogfa.com

واااااااااای مرسی بابک جاااااان.
خدا نکشدت روی متنی که زیر عکسم نوشتی خیلی خندیدم.چقدر خوب که ادیتش کردی.خودم روم نشد بگم یهو جو منو گرفت فرستادمش

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:22

بازی جالبی بود
من که زیاد به ها رو نمی شناختم
وای من وقتی چشمای بهنام رو دیدم کف کردم
اصلا بهش نمیاد!!
آقا بهنام من از همینجا بخاطر تمام شوخیام عذر می خوام

رها پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:23

مرسی آقا بابک دستت طلا...
مرسی که من رو به بازیت راه دادی...
منم شما رو دوس دارم...
فقط یه چی بگم خواهرزاده من "علی"

صالی پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:23 http://afsonkhanomi.blogfa.com

دستتون درد نکنه خیلی زحمت کشیدین

من شدم دکترای ماهیگیری؟

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:24 http://gahemehrbani.blogsky.com/

بله خوب افروز جان ممنون از راهنماییت
چشماشوووووو اتفاقا حس میکردم صاحب این عکس چشم بدجور اشنا باشه
خوشبخت باشیییید

silent پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:24 http://bikhialeeshgh.blogfa.com/

ای بابا من همش یادم می ره اسممو بذارم
راستی افروز جان یه اسپند دود کن

فرگل پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:26

سلام خسته نباشید
خیلی بازی خوبی بود به من خیلی خوش گذشت
مرسی افروز جان چشاتون قشنگ میبینه
بابک جان من به عنوان عمه شون افتخار میکنم داماد شما بشن

silent پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:28 http://bikhialeeshgh.blogfa.com/

راستی چشمای خودتونم اصلا بهتون نمیاد خیلی معصومن

الف پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:28 http://www.inspiration90.blogfa.com

آخه چرا منو یاد شوهر نداشته م می ندازین ؟!!!

خیلیییییییییی عالی بودددددددد .. چشمای ف@طمه رو خیلی دوست داشتم ... هی گفتم این چشما آشنان.. نگو همکارم بوده !!

مررررررسی آقا بابک .. خیلی بازی قشنگی بود .. خیلی .. مرسی مرسی مرسی

وانیا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:28

خسته نباشی بابک خان

فرگل بانو چشماتون واقعا زیبا بود
ممد دیدی شناختمت

تیراژه انصافا سخت بود چشمات حدسشون
کیانا من تورو میکشم با عکس فرستادنت ولی جدن رنگه چشمات زیباست

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:30 http://gahemehrbani.blogsky.com/

چشمهای تیراژه جون معمایی شده بودند برای خودشون

فرگل پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:31

مرسی وانیا جان چشمای شما هم قشنگه

الهه پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:31 http://khooneyedel.blogsky.com/

واااااااااااااااااای
خسته نباشی
نوشته های زیر عکسا خیییییییییلی خوب بود بابک..محشر بود......
خیلی وقت بود اینطوری از یه پست لذت نبرده بودم...
خسته نباشی....
مرسی یه عالمه

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:32 http://gahemehrbani.blogsky.com/

منظورم از چند سال پیش همون زمان پوری بنایی اینا بود دیگه بابک خان

مهیاس پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:33

بابا گیر به غم و غصه ی چشای ما و اجدادمون دادیا
یه سر بیا وب من ببین آخه کجام اونهمه غمگینه

تیراژه پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:34 http://tirajehnote.blogfa.com/

همه ی چشمها معماهایی هستند که باید خونده بشن!!!
کاش که درست خونده بشن
کاش که دیر نشه واسه قدر دونستنشون

ممنونم جناب اسحاقی و مهربان بانوی عزیز
خسته نباشید
نفستان گرم

و همچنین متشکرم از همه ی عزیزانی که چشم در چشم ما مهمانمان کردند به گنجینه ی رازهایشان..
بهترین قصه گو ها را برای خواب چشمانتان آرزو میکنم

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:34

فرگل جان وبلاگ بزن بیشتر باهم آشنا بشیم خواهر
مرسی silent عزیز

وانیا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:35

الهه بانو چشماتو اشتباه حدس زدمااااااااااااااااااااا

مهیاس پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:36

ممد کو ازش خبری نیست ؟
بالعجبه !!

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:36 http://gahemehrbani.blogsky.com/

راستی خطاب به زن تنهای عزیز
ممنون خانوم چشمهای زیباتون مهربون و... میبینند

افروز پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:36

دست همتون درد نکنه بچه ها خداروشکر میکنم که تونستم توی دنیای زشت ادمها چشمهایی به این مهربونی پیدا کنم شب خوش
بازم خسته نباشی برادر

کودک فهیم پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:37 http://www.the-nox.blogfa.com

خیلی خیلی خیلی بازی خوبی بود.
خیلی خیلی خیلی ممنونم داداشی بابک خوب و مهربونممممم.
خییلی زحمت داره و خسته کننده است و تا عشق به بچه ها و کارت نباشه نمی تونی انقدر خوب و محبوب باشی.ممنونم از این همه خوبی و مهربونی و صفا که همیشه و همه جا سعی کردی اطرافیانت رو در هر موقعیتی شاد کنی چه در تبریک تولد ها چه در پست های تقدیمی چه حتی در غم ها و خبر از دست دادن کسانی که چه می شناختیشون و چه نمی شناختیشون.تو نمی دونی گاهی همین مسائل برای دیگران یک دنیاست.من همه ی وبلاگ ها رو حتی شده خاموش می خونم و وبلاگ تو و یکی چند نفر دیگه جاییه که برام شده یک جای دنج که می دونم فقط خوبی و صمیمیت و صفا میشه توش پیدا کرد که بدون هیچ فکری بشینم و دنیا رو طور دیگه ای ببینم.اصلا همین که باشم توی جمعتون انگار دیگه تنها نیستم و همه کس رو دارم.توی این مدت فقط و فقط ازت خوبی دیدم.خدا تو رو برای مهربان و مهربان رو برای تو حفظ کنه و همیشه صد برابر از این عشقی که به اطرافیانت دادی رو بگیری.من به افرادی که این خصوصیات رو داشته باشند می گم فرشته های زمینی بدون بال.مراقب دل پاک و مهربونت باش.

من و من پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:40

هررررررررررررررررر بابا من کوچیکو بچرخون اون وقت چشاش طبیعی میشه. اگه این وری نیگا میکرد یه مدل دیگه بود. هررررررررررر
مخلص محسن خان باقرلو هم هستیم. هی اومدم زیر کامنتش بگم که نظرم بش نزدیکتره دیدم تابلوئه هررررررررر
تازه تیراژه خودم آخر سر درست حدیسیدمت! به به به این هوش. بین به دوم و سوم ویرگوله

رها پویا پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:40 http://gahemehrbani.blogsky.com/

فرگل جان اون دو تا برادرزاده گلت رو ببوس
حرف بابک رو گوش نکن اینها کلا دختر ندارند تو خونواده شون عزیزم بسپرش به خودم...
زنده باشند
خودت هم تندرست باشی عزیزم

زن تنها پنج‌شنبه 5 آبان 1390 ساعت 22:41 http://tamame-psarhaye-zendegie-man.blogsky.com/

از اونجایی که زیاد اهل کامنت گذاری نیستم و تا همینجا هم خیلی نا پرهیزی کردم.. همینجا از همه خدا حافظی می کنم. اونایی که چشاشون رو دوست داشتم با اجازه لینک می کنم. اونایی که از وبلاگاشون هم خوشم بیاد به گودر با اسم واقعیم اد می کنم.

شب همگی به خیر... لذت بردم از دیدن چشمای قشنگ همتون....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد