جوگیریات

بابک اسحاقی

جوگیریات

بابک اسحاقی

total relaxation

دیروز عصر نزدیکای خونه بودم که مهربان زنگ زد و گفت برق نداریم 

حدود ساعت ۷ رسیدم خونه 

عجیب بود 

راهرو برق داشت ولی توی خونه خبری نبود 

چند تا از همسایه ها هم برق نداشتند . 

زنگ زدیم اداره برق که کسی جواب نداد 

فیوزها را هم جهت اطمینان چک کردم که مشکلی نداشتند 

این شد که با مهربان چند تا چیپس و ماست موسیر خوردیم و خوابیدیم تا ساعت ۷ صبح 

یعنی ۱۲ ساعت 

البته مهربان که امتحان داشت و شب هم گرسنه اش شده بود خیلی شاکی بود 

و می گفت اگر امشب هم برق نداشته باشیم پایش را توی خانه نمی گذارد . 

اما دروغ چرا ؟ 

مدت ها بود انقدر با آرامش و بی دغدغه نخوابیده بودم 

دغدغه اینکه امشب چی بنویسم 

دغدغه اینکه تولدانه جا نماند  

دغدغه اینکه کی بخوابم و کی بیدار شوم   

براستی اگر مرگ هم همینقدر آرامش و سبکباری برای آدم به ارمغان بیاورد 

من از تمام گریه هایی که برای عزیزان از دست رفته ام کرده ام پشیمانم .

 

صبح که یک مشما گوشت و مرغ و وسایل فاسد شدنی را بردم و سپردم به فریزر خانه خواهرم 

داشتم به این فکر می کردم که در تمام سالهای عمرم  

چه در آن سالهای سخت و نفسگیر جنگ که برق سهمیه بندی شده بود و خاموشی نوبتی بود 

و چه در تمام مسافرتها و ماموریتها و دوران سربازی 

هیچ وقت نشده بود که ۱۲ ساعت پشت سر هم برق نداشته باشیم 

خدا بیامرزد ابو ادیسون را ... 

نظرات 20 + ارسال نظر
بیوطن دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 08:40

اول جهت حال گیری همه

ری را دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 08:45 http://narenjestaan.persianblog.ir

منم هر وقت برق می ره به این فکر می کنم که قبل از اختراع برق مردم چه آرامشی داشتن حتی قبل از اختراع تلویزیون و بقیه وسایل سرگرمی آدما مجبور بودن کنار هم بشینن و با همدیگه وقت بگذرونن
این پیشرفت تکنولوژی آسایش و آورد و آرامش و برد .

بیوطن دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 08:47

حالا پای حرفا یه موتور دیزلی بود زمان جنگ کل برق منطقه ما رو ساپورت میکرده و اون بنده خدا هم این اسم روش مونده


...... دیزل برقی

با مسماس دیگه مال ما ابو ادیسون نبوده

......دیزل برقی بوده

سحر دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 09:10 http://dayzad.blogsky.com/

,واقعا هم خدا ادیسون رو بیامرزه!
اما خوب شد شما هم ی خستگی در کردین

سارا دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 09:28 http://www.takelarzan.blogsky.com

کاری که من میگم شوما انجام بده مشکلت حل میشه باور کن...یه توربین بادی بگیر البته نه به اون بزرگی یکم کوچیکتر بعد برق که رفت برو هییییی پوفش کن مشکل برقتون حل خواهد شد
ماروهم یه دعایی بکن انقد راه حل باحال پیشنهاد میدیم

مجید دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 09:55 http://asme1982.blogfa,com

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ...

هیشـــکی ! دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 10:28 http://www.hishkii.blogsky.com

برق لامصصب مام رفته بود

حسین دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 10:30 http://hosseinb.blogfa,com

سلام
داشتن تکنولوژی آرامش نیاورده آسایش آورده .

افروز دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 10:35

سلام یعنی شما هر شب انقدر دغدغه دارین؟ پس دعا میکنم هر شب برقتون بره شما که خوابیدین بیاد تا مهربان بانو هم اذیت نشن

هلیا دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 10:36 http://mainlink2.blogsky.com

امشب تشریف میاورید خونه ما برق هم هست .
اگه برق هم نبو د یه چیپس و ماست موسیری دور هم میخوریم.

آذرنوش دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 10:49 http://azar-noosh.blogsky.com

وای من که انقد از رفتن برق بدم میاد که حد نداره...ولی واسه شما که هر شب باید به فکر پست باشید چیز خوبیه

سیندرلا دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 11:20 http://zozooooo.blogfa.com

یکی از تکه کلامایه همیشگی من تو خونه اینه که میگم ادیسون خدا بیامرزتت.چون همیشه نصفه شبی پا میشم مثلا" میرم سر وقت یخچال یا مثلا خوابه سوسک اینا میبینم یه هویی از خواب میپرم تا برم چراغ و روشن کنم سیصد بار کله پا میشم اینور اون ور میخورم.
یعنی زندگی بی برق فاجعست.
دیروز هم مدام برق ما میرفت عاصیم کرده بود این شکلی بودم تاشب

سمیرا دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 11:26 http://nahavand.persianblog.ir

منم شبهای بی برقی رو خیلی دوست دارم..راستی واسه عاشق شدن ممد اراکی نمیخوای ویژه بنویسی؟

پونه دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 11:58 http://jojobijor.blogsky.com/

این برق رفتن هم حکایتی داره برای خودش .
یه بار بعد ماهها که pmc داشت یه آهنگی رو که من دوست داشتم پخش میکرد رفتم پرش کنم دیدم فلش تو دستگاه نیست .بعد کلی تلاش پیداش کردم تا اومدم آهنگ رو پر کنم برق رفت .یعنی کارد میزدی بهم خونم در نمیومد
اما منم باعث و بانیشو بی ثمر نذاشتم

na30b دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 12:11 http://www.fosil.blogsky.com/

جاش بود که به جای ادیسون یکی دیگه رو خدا بیامرزی میدادی

na30b دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 12:12 http://www.fosil.blogsky.com/

نمیدونم چرا قسمت نمیشه صدامو ضبط کنم همش استرس دارم وقت بگذره

نیما دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 12:35

بایک، این سایت رو نگاه کن باحاله.http://35photo.ru/

صبــــــــا دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 13:12

باز بی برقی بهتر از بی آبیه

تیراژه دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 13:53 http://tirajehnote.blogfa.com/

یه زمانی که تقریبا مجردی زندگی می کردم بعضی شبا چراغا رو خاموش میکردم...تلفن رو از پریز می کشیدم و دوتا شمع روشن میکردم...اون نور لرزان و کم جان و سکوت نیمه مطلق چنان آرامشی داشت که نگو
حالا اگه به سرم هم بزنه دیگه این کارها ناشدنیه
مگر اینکه همون قطع شدن برق مددی کند و ..
که اونم اینقدر درگیر فریزری ها و لپ تاپی که شات دان نشده و موبایلی که داره شارژش تموم میشه میشم که هیچی نمیفهمم...
نه..دیگه نمیشه انگار...اون روزای بی دغدغه گذشت و تموم شد

کودک فهیم دوشنبه 28 آذر 1390 ساعت 17:06 http://www.the-nox.blogfa.com

حالا من بدون برق و آب و گاز خونه واقعا این آرامشی که شما گفتید رو ندارم.
اما مثلا تکنولوژی ای همچون موبایل در مواقعی چرا.وقتی موبایل رو خاموش می کنم کلا یک آرامش وصف نا شدنی دارم.
راستی گفتید برق.شما نمی دونید وقتی که برق قطع میشه و بعد میاد، ملت چرا صلوات می فرستند؟!همیشه برام جای سوال بوده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد