ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
روی آخرین صندلی پارک
همانجا که همیشه سایه داشت
وقتی که باد می آمد
برگ های بید
مثل طره های تیره ی موی مانده بیرون از روسری سبز تو
البته هزار بار کمتر قشنگ تر
می رقصیدند ...
گفتی : آدم ها مثل قصه ها می مانند
گفتم : تو قصه شیرین منی
گفتی : تمام قصه ها روزی تمام می شوند
گفتم : قصه شیرین حیف می شود اگر پایانش غصه و تلخ باشد
گفتی : پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است
گفتم : مثل فیلم ها حرف می زنی
گفتی : این فیلم نیست پسر ... خواب است
گفتم : پس بگذار بیدار نشوم
گفتی : همینجا سرت را بگذار روی دامنم و بخواب
گفتم : حیف است خوابم ببرد بگذار سیر ببینمت
گفتی : تا نخوابی بیدار نمی شوی ها
گفتم : آخر من همیشه خوابهایم یادم می رود
گفتی : یادت بیندازم یادت نمی رود
گفتم : بینداز
انداختی ... افتادم ... شکست ...
یادم ... یادت ... دلم ...
واااااااااااااااااااااوو چقدر قشنگ گ گ
جاااااااااان؟! اول ل ل ل ل؟!؟!؟!؟
:دی
گاهی باید شکسته شود
حتی اگر یاد باشد یاکه
دل...دل شکستنش
سهل است امابند
زن از پس ِ بــــند
زدنش بی شک
برنخواهدآمد.
خیـــلی زیبا
بود........
یاحق...
چه آرامش لذت بخشی ...
چرا هروقت من دلم گرفته هرجا میرم پست های بچه ها هم دپ تره
این عکسو من کشیدم م م م م م !!!! حتا براش پستم دارم م م م م
http://chapdastam.blogsky.com/1390/10/23/post-76/
البته نمی دونم این عکس چی داره که نوشته های مربوط بهش ی جوری ان!!!!
غمگینانه ان :))) کلمه رو حال کردین ؟!:))
اون 3 کلمه ی آخر پست ..اوهو اوهو اوهوووووووو :((((
وقتی اومدم اینجا فقط عاطی نظرر داشت تا برم دنبال پستم بیام ماشالله شدذم هفتم هشتم:))
چپدست جوون جوگیریاته ها!!!
وبلاگ من که نیس!هرکی هروقت بیاد هرجا دووس داشت نظر بده:))))
والا با این وبلاگاشوون:)))
سلام
فقط سکوت به احترام زیبایی این پست
این پست این موقع شب !
عکسش دوست داشتم خیلی
هیچ یک سخنی نگفتند,نه میزبان و نه میهمان و نه گلهای داوودی .
از اون پست هایی ه که خیلی دوست دارم
از اون پست هایی که حال منو بد میکنه اما این حال بد رو دوست دارم.
مرسی بابک
زیبا بود
خیلی خیلی دوست داشتم این پست رو و نوشتارش رو .
انداختی .. افتادم .. شکست
یادم ... یادت ... دلم ...
سلام . روزتون خوش . بابت لینک ممنون آقا بابک عزیز.
ببخشید که دیر شد سهبا جان
تنبلی کردم
به یاد جیگر کلاه قرمزی
گفتییییی یا نگفتی - گفتی یا نگفتی. گفتییییییییی یا نگگگفففتییییییی
سلام و تشکر برای پست زیبایتان
تلفیقی از آرامش غصه شادی تلخی شیرینی و خییییییییییییییلی زیبا این همه رو به تصویر کشیدی بابک خانننننن
اختیار دارید عزیز . بازم ممنون .
خیلی خوب بود. تا بحال اینجوری نخونده بودمت !
انتظار چنین پستی را نداشتم مرسی بابک خیلی چسبید
به بید آشنایی هی قسم خورد که آخر داد مجنون هم درآمد ...
همانگونه که قهوه تلخ با اصالت تر است بی شک عشق هم تلختر که باشد غنایش بیشتر است ...
بسیار عالی...
...
بی نظیر بود...مثله همیشه...
شکست ...
یادم ... یادت ... دلم ...
سلاممم
حسابی دلی بود ها...
عاطی جوگیریاته ک هس!!! والا ما سوم ابتدایی ی درس داشتیم می گفتن همه جا ب نوبت... والااااااا
نوبت من بود دیه:)))))))))
من وب خودمو بیشتر تر دوست دارم:)))))))))))))))))
حداقل آدم تریپ روشنفکری میاد میگه :
نظر کمتر نشونه ی باکلاسی یه... والاااااااااا:)))))
بسیار بسیار زیبا.
میدونی که اهل تعریف و تمجید الکی و بیخودی نیستم ولی دو خط آخر به قول آقای باقرلو خدااااا بود.
از دیشب هر کاری میکنم اون شعری که با این پست به ذهنم میرسه رو نمیتونم کامل به یاد بیارم
نتیجه اینکه فقط عرض ادب و ..عالی بود بابک خان..
مبهم بود ولی تمام زیباییش به همین ابهام و البته چینش هنرمندانه ی کلمات بود...دقیقا چیزی شبیه رویا..
خوابم یا بیدارم؟ لمس تنت خواب نیس
این روشنی از توس، بگو از آفتاب نیس
فقط سکوت...
چقدر لجم میگیره وقتی اینجور پستای غمگینانه بیشتر میمونن رو وب و ولی پستایی ک آدم حتا عکساشو کش میره میذاره رو دسک تاپش فوری جایگزین ی پست دیگه میشه(همون پست رادین رو میگم)
چقد عذاب وجدان می گیرم وقتی نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم و این کامنت رو می نویسم و از طرف سمت چپم دارن بهم فشار وارد می کنن که به من هیچ ربطی نداره ی پست چقدر بمونه و من اینطوری دارم به حقوق نویسنده ی جوگیریات تجاوز!!!! می کنم....
و حالا دارم فک می کنم چقدر دوست دارم دلتون همیشه خندون باشه و عمر دل گرفتگی هاتون خیلی خیلی خیلی کمتر باشه!
مرسی...خیلی خوب بود...بابک عزیز
..راستی شما نمیدونید چرا سپهر خداحافظی کرده؟؟
عالی بود بابک جان.عالی.انتخاب عکس هم به نظرم خیلی خوب بود برای این پست.
من خوابهام رو گاهی خیلی خیلی دوست دارم.
در حدی که دوست دارم در خوابهام زندگی کنم.
شکست...
دلم تنگه بابک
دلم بهاری شده امروز
خواهش میکنم یک پست جدید بنویس
سلام!
بزرگان بلاگستان به اتفاق یکدیگر تشریف برده اند سفر آیا؟!
والا! به لا! تعطیلات عید تموم شده ها!!!
شرمنده! ولی دلمان دارد میپوسد ها!نگید نگفتید!
راستش انقد این پست قشنگه



که آدم دلش نمـــــیاد بگه آپ
نمی کنین جناب اسحاقی؟
حیفه این پسته بره پایین
ایشاله هـر جا هستین
تنتون سلامت ودلتون
شاد باشه بابک خان
جان...ولی یه چیز
دیگه:آپ نمیکنین
جناب بابک خان ؟
یاحق...
انداختی
افتادم
شکست
دلم
ای وای دلم
همه چیز رو به راهه ؟
چقدر که ما منتظر آپیم :دی
کاش اون پست رادین چند روز میموند یکم انرژی میگرفتیم نه این که انرژیمون تحلیل میره...

والا با این پستاشون
حال شما خوبه؟
کجایی کیامهر باستانی ؟!
بابک آپ نمیکنی
دلم پوسید
خیلی بدِ آدم اولین وبلاگی که هر روز باز میکنه رو، همینجوری ببینه ها
خوب تقصیر خودته دیگه، هممونو بد عادت کردی، وقتی هر روز مینویسی، ادم همش دلش لک میزنه برای پست جدید دیگه
اشتباه میگم ؟! بگو اشتباه میگی
توی تعطیلات یک روز بدون نت هستین؟! یه روز م گذشته ها!!!
پنجاهمین کامنت..
به سلامتی پنجه های کسی که تایپ میکنه برای دل ما
برای دل خودش
به نام وب..اما به حرمت تمام بودنی که میشه باشه..
به احترام بلاگری که بودن مجازی رو به اندازه ی یک حضور صمیمی همدم واقعی خیلیهایمان کرده
سرتان سلامت جناب اسحاقی..