خاصیت دنیای مجازی اینست که تو یک عالمه دوست پیدا می کنی
دوستانی که در دنیای واقعی پیدا کردنشان بعید بود
دوستانی که ندیده ای و شاید هیچ وقت هم نبینی
دوستانی که نه می دانی که هستند
نه می دانی کجا زندگی می کنند
نه می دانی اسم واقعی آنها چیست
نه حتی می دانی که تو را می خوانند
ولی با وجود اینهمه ندانستن ٬ می دانی که دوستشان داری
از روزی که نوشتن وبلاگ را شروع کرده ام یک عالمه از این دوستها داشته ام
دوستانی که خاموش بوده اند ولی نفس گرمشان را پشت هر پست حس کرده ام
رد پای مهربانیشان خیلی اوقات در خاطرم باقی مانده
دوستانی که آمده اند و چند صباحی دل به دل هم داده ایم و خوشی کرده ایم
خیلی هایشان دیگر مجازی نماندند
وبلاگ زدند و حتی حقیقی شدند
همیشه هستند و دلم به بودنشان گرم است .
مثل آقا مجید ٬ مثل مهدی عجمی ٬ مثل دل آرام مثل میلاد ٬ مثل پروین خانم ٬ مثل سیمین ٬ مثل محدثه مثل آوا ٬ مثل رهنا
و خیلی های دیگر که حافظه ضعیف من یاری ام نمی کند که نام ببرم
خیلی هایشان هم دیگر نیستند و تو هیچ راهی نداری برای دوباره پیدا کردنشان
و حتی گفتن یک ( ممنونم که مرا خواندید )
کاش واقعا می شد تک تک آنها را بشناسم و روبرویشان بایستم و بگویم که چقدر وجودشان برایم عزیز است . کاش می شد یکروز بتوانم تک تک کامنتهای بی پاسخشان را جواب بدهم که حداقل تشکری خشک و خالی باشد در ازای محبتشان
اصلا شاید یکروز رفتم و از همان اولین پست اولین وبلاگ
دانه دانه کامنتها را خواندم و اسم تک تک ناشناس هایی را که یکروز کلیک مبارکشان را بر این خانه نهاده اند یادداشت کردم و از آنها تشکر کردم .
اما بعید می دانم حوصله و فرصت چنین کاری را داشته باشم
در هر صورت این پست را برای همه مخاطبان خاموش این خانه نوشتم
دوستانی که شاید هیچ وقت برایم کامنت نگذارند اما یکبار آمدنشان باعث شده که دیگر غریبه نباشیم و دوست بشویم .
من قبلا هم برای مخاطبان خاموش جوگیریات پست نوشته بودم
اما این پست را خاص و ویژه تقدیم می کنم به یکی از عزیز ترین دوستان بی نام و نشان این خانه که مدتهاست تک تک پست های جوگیریات را می خواند و محبتش را کلمه می کند و یادگاری می گذارد توی کامنتها
این پست به نمایندگی از تمام خوانندگان خاموش گذری و دائم این خانه تقدیم می شود به گلنار عزیز ... امیدوارم یکی از همین روزها وبلاگی بسازد و نشانی اش را یواشکی برایم بگذارد و من اولین کسی باشم که برایش کامنت می گذارم .
گلنار مرا به یاد یکی از محبوب ترین فیلم های بچگی ام می اندازد .
یادتان هست ؟
این ترانه انتهای فیلم بود که با هم می خواندیم :
گلنار مثل گلی بود که گفتن پرپر گشته
ولی حالا دوباره به ده ما برگشته
حراستیه پس هاله
آره خیلی جالب بووود :دی
جزیره اوللل شدی تو صفخه ی هفتم :دی صمیمانه تبریک میگم دلاووور
اوهوم. اوهوم
بسم رب شهدا و الصدیقین
ما میتوانیم
با توکل به خدای منان و یاری ایشان و همت و پشتکار دوستان توانستیم بار دیگر قله ی رفیق کامنتدانی جوگیریات را فتح کرده و گامی در راستای آزار صاب وبلاگ برداشتیم، باشد که قبول درگاه خدا و همچنین دوستانی که در این راه قدمها برداشتند باشد و همچنین امیدواریم با این کار به بلک لیست بابک اسحاقی اضافه شده باشیم که این خود افتخاری ست بس رفیع که شامل حال هرکس نمیشود
از تمام دوستان خواستارم قطع کننده ی اینگونه فتوحات نباشند و راه ما را ادامه دهند
و من الله توفیق
وای چه متنی نوشتی جزیره :))
جزیره صحنه را دیدم
ما به بودن همچین پشتکار های فولادین افتخار می کنیم
بله بله،اول شدنمون رو به اهالی بلاگستان تبریک میگم. والا من این اول شدن رو مدیون مربیام هستم که خیلی برام زحمت کشیدن،خونواده م که سختی های راه رو به جون خریدم،دوستام که تو این زمینه پشتمو خالی نکردن، همسرم!!!!!!!!!!!......هان؟کیه؟کیهههههههههههههه؟ کیهههههههههههههههههههههههههههههههه؟ بله میگفتم مدیون اینام و این اول شدنو به اونا تقدیم میکنم
منم به همسرت تبریک میگم :))
تلاش خود شما هم ستودنی بود خواهرممم
هاله جان پیام های خود را به ما بسپارید
0912330.....
فدات شم هاله جان. اگه حمایت دوستانی مثه شما نبود ما اصن به اینجاها نمیرسیدیم. به خدا:)
قربون شما :دی
الان به 300 تا رضایت دادی یا نه ؟ نهضت ادامه دارد ؟؟
هاله بیا حدس بزنیم اون 4نفر آنلاین کیا هستن؟
من میگم یکیش بابک. تو چی میگی؟:دی
والا ما هنوز داداشمون نیومده که بیفته رو لپی، بس حالا هستیم در خدمت جوگیریات
خیلی قیافه ش دیدنی میشه:دی
یعنی ببین آآآآآآآآآآآآآآی حال میده بری وبلاگ یکی اتیش بسوزونیاااااااااااااااااا. یعنی طرف مدیریتو که باز میکنه و یهو میبینه جلوی کامنتاش زده 300 تااااااااااااااااا
وای میلاد
چقدر حرف میزنی
سرمون رفت
الان بجز مامان ناهید
هاله
جزیره
و این میلاد حراف
و من دوست داشتنی(خودشیفته فراهانی که میگن منم)
کسی دیگه اینجا نیست؟
من میگم اینا چهارتاشم خودمونیم !
بقیه که خودشونو بروز نمیدن :دی
خوب مریم و جزیره و من !
نفر چهارم موجود است ؟؟
مگه مامان ناهید هم هست؟
ای ووی ما خجالت کشیدیم(ما هم خجالتییییییییییییییییییییی)
چهار نفر تکمیل شد؟:دی
هدف این میلاد حرافه این بود اینجا هفت صفحه ای بشه هاله اما الان خودش نیست

کجااااااااااای میلاااااااد؟
مامان ناهید دیگه به خودتون نگین پیر... بخدا دلمون میگیره اینجوری میگین
ما مخلص دل جوون شماییم در بست
دوستان ببخشید ولی حالا که بزرگتر تو جمعمونه:

همینه دیگه،همینه. حالا میگن چرا مملکت پیشرفت نمیکنه. جووناش ببین تو جمعاشون چه بحثای میکنن. به جای اینکه 4تا کتاب بخونن،به جای اینکه 4تا بحث علمی راه بندازن. چقدر من به این میلاد میگم پسر جان اینقده نیا تو کامنتدونیه بابک جان اتیش بسوزون. گوش نمیده که ،گوش نمیده
"ایکون یه ادم فروش فوق حرفه اییییییییییییییییییییی"
توبه کنید و ایمان بیارید. باشد که رستگار شین. هاله توبه کن
حیف شد میلاد رفت ! الان انشا می نوشت کامنت دونی بزرگتر می شد .. با این کامنتای نیم خطیه ما که کامنت دونی خیلی ریزه
اوه اوه. بدتر هم شد هاله. شدیم 9نفر. حالا دوباره بشمر
یکیش تیراژه ست
مامان ناهید دوست داشتنی سلام از ماست و چقدر دلنوشتۀ زیباتون به دل نشست,سن علامتی ظاهریه و مهم اینه که شما سرزنده اید و پا به پای همه کامنت های زیبا میگذارید و خیلی هم انرژی خوبی داره بودنتون ,مرسی که هستید و روی ماهتون رو می بوسم از دور.
برقرار باشین همیشه.
****
مهربان گل عزیز,این چه صحبتیه ! شما صاحبخونه ای اینجا و من از لطف شما مهمون .
می خوام بگم منم از آشنائیت خوشحالم هرچند برام آشنائی چون همیشه وبلاگت و دل نوشته هاتو می خونم و عکس قشنگت رو می بینم .
و خوانندۀ خاموش به ظاهر خاموشه ولی احساس نزدیکی می کنه با کسی که می خوندش.
بمانی چو رویت زیبا و چو نامت مهربان.
به به صاحب پست هم اومد بچه ها
السلام علیک یا گلنار بانو
جزیره من از ته دلم توبه می کنم !
واللا ! به جای کسب علم و دانش میایم اینجا ملتو می ترکونیم تازه بعدشم خوشال و شاد و خندون میشیم !
راس میگیا هاله، اگه کامنتای طوماری میلاد میبود کار صاب خونه سختتر هم شد بعد کیفش بیشتر بود
میگم هاله میخای من پیام بنویسم باز؟!هرررررررر
سلام خانوم صاحب پست
میبینی هاله. ما چقدر گناهکاریم.نچ نچ نچ
از قدیم گفتن می بخور منبر بسوزان مردم ازاری نکن.
من هم متنبه شدم هاله. بابک بیا کامنتامونو پس بده ما توبه کردیم دیگه
جزیره می ترسم کم کم بیانیه بدی :))
اول سلام



خوب میبینم 10 نفر اتلاین هستن
بابک جان عجب مکانی دایر کردی برای ارتباط
مهربان جان چه فکر نابی را بیان کردی
منم خیلی وقتا از این افکار میاد تو ذهنم (که برم و بزنم تو دهن کسی) و لی متاسفانه یا خوشبختانه هنوز موقعیتش فراهم نشده
حالا ببین امشب چی بشششششششه
مامان ناهید عزیز ارادتمندیم
بابک واقعا شما رو دست کم گرفته
البته تقصیر نداره
شما هنوز جواهری هستید که درون صدف پنهانید
انشاله زودتر کمرتون هم خوب میشه
برای شام کمک خواستید رو من حساب کنید
نهههههههههههههههههههههههه هاله. من غلط کنم بیانیه بدم.
من کارت فعال دارم
مارو بودار نکن خاهر
جزیره توبه هات اصلا دووم نداره خواهرم ..این همه در خضور همه تکرارش نکن :))
به توبه های من توهین نکن.توبه های من این مدلی ان:
توبه کردم که دگر می نخورم
به جز امشبُ فردا شبُ شب های دگر
البته همه می دونن که خضور یه جور حضوره :))
جزیره در مورد می و اینا صحبت نکن میان می گیرنمونا
بگو آب پرتقــــــــال
هاله؟ من موندم الان این تیراژه نیست شما با کی حرف می زنی؟
هفت هشت نفر آنلاین بعد فقط یکی دو نفر روشنن
بقیه خاموش
بعد میگن مملکت چرا آباد نمیشه
مامان ناهید جونم شما چرا زحمت بکشین مهربان جان و بابک هستن برای شام قراره بریم خونه اونا
مریم من تواناییشو دارم با خودم هم حرف بزنم ولی صحنه خالی نبـــــاشه :))
جزیره هم که ماشالا همیشه هست
جزیره گشت ارشاد بیاد تو رو بگیره بعد ما چ خاکی بریزیم سرمون؟
یه امشبه رو میخوایم خوش باشیما
ببینم تو خرابش می کنی
هاله راست میگه مستقیم اشاره نکن
بگو آبجو
مریم خانوم دست شما درد نکنه باز شما مارو نادیده گرفتی؟هزار بار گفتم به بچه ی اینده م فکر کن. مامانش مهندس،باباش قربونش برم دکتر بعد بچه منگل!!!!!!!!!درسته؟ اون هم چرا؟چون شما در کامنتدونیا مامان بچه رو ندیدی.درست نیست دیگه خاهر من:دی
آبجو هم خطررناکه ! ممکنه بفهمن
بابا مگه ساندیسا چشووونه ؟:دی
من کلاً با ساندیس مشکل دارم
مگه بسیجه میگی ساندیس؟
جزیره جان من قربون اون بچۀ از نطفه تیزهوشت بشم
بیا خانمی بیا یه ماچت بکنم
ماشالله چقدر تو نازی
سلام به همگی مخصوصا جناب اسحاقی عزیز
) همه و همه همیشه پایدار باشن و سالم و شاد که سالها اینجا همینوط دوست داشتنی باقی بمونه
یعنی من موندم دل صاف و بی ریای بابک خان اسحاقی و دوستان عزیز این خانه چه قدرتی داشته که ۷صفحه کامنت دونی این وبلاگ رو نشستم خوندم ....واقعا نمی شه چیزی گفت
بابک اسحاقی یک استثناست در عالم وبلاگ
و دوستانی که حتی با یه بار خوندن اینجا دیگه غریبه نیستن بهترین هستند....
امیدوارم این خونه با همه فامیل بزرگش از صاحبخونه گرفته و مهربان بانو تا پسر بچه ۱۷ ساله(اقا میلاد شرمنده) و جماعت نسوانش (تیرازه گلنارمریم آوا) و مبهمش(جزیره. خاله زنک... بازم شرمنده
الان حس دکتر سریال کارتونی مهاجران رو دارم
اقا اصن مگه آب چشه؟چرا اینکارارو میکنین؟همش تشریفات همش تشریفات
من از سمت شاعر اون شعر هم از همه تون معذرت میخام
معدرتت مقبول واقع میشه جزیره :دی
دکترررررررررررررررررررررررررررررر اسم اون خاله زنک رو باز بعد اسم من اوردین؟
بعدشم من کجا مبهمم اخه؟منو تو جماعت نسوان حساب نکردی دکتر؟اشک تو چشام حدقه زد یعنی
ببخشید سلام یادم شد.سلاااااااااااااام دکتر جان. دکتر اخر هم اون فوت چایی توت فرنگیتونو نگفتینا؟
تیکه میندازی مریم؟(
)
نه دیگه مریم جان این ماچ و بوسا حتی اگه از نوع تف تفیش هم باشه هیچ فایده ای نداره. ندیدی دکتر چه جوری مارو با اسفالت یکی کرد؟ندیدی؟ دیدی؟واقعن؟
بچه ها دست خدا پشت جَمعه. شاید هم توی جمعه. خلاصه نمیدونم ولی با جمع رابطه ی خوبی داره پس همت کنین تا بریم صفحه ی هشتم. میلاد طفل معصوم هم خوشحال میشه بچه ها
امتحان میکنیم
دوباره امتجان میکنیم
آقا زین پس جزیره عزیز دل بلاگستان محسوب میشود
هر که او را بیازارد با من طرف است
نه جزیره جان تو مواظب بچه ات باش
آب توو دلش تکون نخوره
این دکتر دیادیا بوریا از کجا پیداش شد آخه؟
مگه نمی بینی بچه ام حساسه دکتر جان
350 همین کامنت هم از آن خودم شد
ای بابااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
حالا هی این بابک تبلیغ بلاگ اسکای رو میکنه.