جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

چگونه در ده دقیقه یک کیف زلزله درست کنیم ؟

 اگر کامنتهای پست زلزله رو خونده باشید حتما فرمایشات استاد آرش پیرزاده رو در این خصوص ملاحظه فرمودید . موضوع تکان دهنده ای که استاد پیرزاده طی بیاناتشون معروض داشتند این بود که کیف زلزله می تونه آمار تلفات بعد از زلزله رو به نصف کاهش بده  

ابتدا فرمایشات استاد پیرزاده رو مطالعه بفرمایید :

 

 

من یه دوره کوتاه مدت کمکهای اولیه بعد زلزله رفتم ... مهمترین چیزی که نیازت میشه بعد از زلزله ... کفش یا دمپایی یا یه تیکه پارچه که ببندی دور پات است چون همه از ترس پا برهنه بیرون میان و تفریبا 90 درصد از ناحیه پا مجروح میشن . چون وقتی زلزله شروع میشه اولین چیزی که از بین میره شیشه ها هستند یعنی فرض کن اگه یه زلزله 20 ثانیه طول بکشه و توی تخت خواب باشی .. در دو ثانیه اول شروع میشه شیشه ها شکستن و پرت شدن طرفت ظرف 10 ثانیه هم برق قطع میشه ... و همه جا تاریک میشه بعد شکستگی لوله ها ریختن گچ سقفها و  تکانهای شدید اینها همه تو 10 ثانیه اول .. خب تو از تخت میای پایین به تنها چیزی که فکر نمیکنی کفش .. و با اولین قدم ممکنه یه شیشه 10 سانتی بره تو پات باز متوجه نمیشی دست زن بچه رو می گیری و میری سمت در فقط فکر کن از تخت تا دم در چند تا شیشه تو راهت خورد شده ... حالا فرض کن با زن بچه میای تو راه پله سراغ تنها چیزی که نباید بری آسانسوره ... به اونجا که برسی زلزله تمام شده  ولی ترس و کار نکردن مخ همچنان ادامه داره مثل آدمهایی که سگ دنبالشونه میرید بیرون احتمالا تنها نوری که باعث میشه تو اطراف ببینی نور آتشیه که گله گله گوشه های خونه روشن شده بر اثر اتصال برق یا انفجار گاز ... باید عقلت کار کنه اگه خونه پا برجاست برگردی و کیفی که برای این کار گوشه خونه آماده کردی برداری که البته از هزار خوانواده ایرانی حتی یه خانواده هم این کار نکردن تو کیف باید کمک اولیه کنسرو باطری و رادیو و دمپایی باشه .. اگه کیف نداری اول سراغ رادیو بعد سراغ چراغ قوه و بعد هم مبایلت برو ... بیا بیرون از راه پله پایین برو تو راه صدای فغان همسایه ها و استمداد کمک می شنوی که به هیچ کدومشون نباید گوش بدی اولین وظیفه تو نجات خودت و زن و بچه ته ... بیا بیرون و به جای باز برو مثلا وسط یه خیابون عریض یا وسط یه پارک ... بعد دنبال یه تیکه پارچه بگرد و پا ها ی خودت و زن و بچه را با پارچه ببند حتی اگه کفش داری ...باز اینکار بکن رادیو روشن کن  معمولا 3 الی 4 دقیقه بعد از زلزله  پس زلزله میاد تا نیم ساعت سمت جایی نرو بعد یه فضای امن پیدا کن موبایل ها نباید قطع بشه با موبایل از خانواده با خبر شو و شروع به کمک کردن به دیگران بشو ...
به امید روزی که هیچ وقت مجبور نشیم این کار ها رو بکنیم .
ولی  خدا کنه هر کی این پست رو میخونه اقدام کنه و ساک مخصوص زلزله تهیه و یه گوشه ترجیحا دم در نگه داره ... ببین اگه تو آمار بعد زلزله هر خانواده که زنده موندن یه کیف داشته باشه آمار مرگ و میر نصف میشه
محتویات کیف رو از اینترنت سرچ کنید بهتون میگه ... من یکی که این کار رو میکنم ...  

 

 

اولین چیزی که بعد از خوندن این کامنت به ذهنم رسید این بود که یک کیف زلزله درست کنم ولی خب چون یک مقدار وسیله های من زیاد بود کیف مربوطه تبدیل شد به چمدون  

در ادامه مطلب موارد خیلی مهم وحیاتی کیف زلزله رو بصورت تصویری براتون آموزش دادم 

امیدوارم بدردتون بخوره  .... 

 

 

 

 

 

 

خب در این تصویر شما نمای کلی یک کیف زلزله رو مشاهده می کنید . 

البته یک مقدار نامرتبه و انگار زلزله توش اومده ولی اشکال نداره من جزء به جزء براتون توضیح میدم ...  

 

 

 

اولین و شاید حیاتی ترین قسمت کیف زلزله مواد خوراکیه 

ساقه طلایی و آب معدنی و تخم مرغ و نون سنگک  

من متاسفانه جا نداشتم ولی شما حتما نمک و ماهیتابه و گاز پیک نیک هم بردارید ... 

 

 

 

 

 

دومین قسمت مربوط میشه به اسباب و ابزار بازی و لهو و لعب 

(با عرض معذرت از ثنا خانوم )

احتمال داره چند سال طول بکشه تا دوباره برامون خونه بسازن 

انتظار ندارید تو این چند سال همینطوری دست خالی بشینیم تو چادر همدیگرو نیگا کنیم که 

حالا مسخره کنید ولی اگه خدای نکرده زلزله بیاد قول میدم میتونید همینا رو ساعتی خدات تومن کرایه بدین ( فکر اقتصادی رو حال کن ) 

 

  

 

 

 

  

 

وقتی زلزله بیاد کلی خبرنگار از اقصی نقاط دنیا میان فیلم و عکس میگیرن 

انتظار ندارید که مثل هپلی های بوگندو وایسیم آبروی کشورمون بره که 

حتما وسایل آرایش واسه خودتون بردارید 

من همینا رو داشتم فقط 

 

 

 

خب الان کیف زلزلتون آماده است . مرتب ببندینش و بگذارید دم دست باشه . 

موقع خواب هوشیار باشید  

کیف زلزله دم دستتون باشه 

حتما کفش پاتون بکنید چون همونطور که استاد پیرزاده فرمودند ممکنه شیشه بره تو پاتون  

کلاه ایمنی هم سرتون بذارید 

البته خوابیدن با کلاه ایمنی یک مقدار مشکله ولی زود عادت می کنید ... 

 

 

الان که این عکس رو دیدم یادم افتاد ریش تراش بر نداشتم 

شما فراموش نکنید لطفا ... 

  

 

 


 

فکر می کنم واضح و مبرهن باشه که قصد ما از این پست صرفا تعویض حال و هوای دوستان بود 

و معلوم است که وجود یک کیف زلزله که وسایل ضروری مثل کمک های اولیه و چراغ قوه و کنسرو و ... داخلش باشه واقعا برای شرایط بحرانی لازمه 

هرچند که انشاء الله هیچ وقت نیازی به استفاده ازش وجود نداشته باشه ...  

 

 

دوست داشتم برای تولد دوست عزیزم دکتر دیادیا بوریای عزیز پست بهتر و شایسته تری  

می نوشتم اما خب فاصله ها مانع از این شده که من و همنام عزیزم خاطره مشترکی با هم داشته باشیم که بشه اینجا بهش اشاره کرد و روش مانور داد .  

هرچند وقتی دو نفر همدل باشند فاصله ها نمیتونن تاثیری در جنس دوستیشون بگذارند .

امیدوارم خیلی زود دکتر به ایران برگرده و بتونیم همو ببینیم و خاطره مشترک بسازیم .  

 

 

 

 

تولدت مبارک پرسیسکی وراچ عزیز  

 

نظرات 147 + ارسال نظر
عارفه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:02

به نیت مریم همه دوستان خانواده رجبی اوللل

یاسمن سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:03

دیدی چی شد؟

م . ح . م . د سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:06

کیامهر تو عکس اخری یجا هم مینداختی میامدم پیشت میخوابیدم ... با فاصله البته

باید وایسی لاغر بشم
باه هم جا بشیم
اینطوری میفتی رو موکت

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:06 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

مرس عارفه جانم
چی شد یاسمن؟

جزیره سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:07

چقدر به عکس اخریت خندیدم.مرسی.خیلی خوب بود عکس اخری
اونوقت کلاه ایمنی کوروش تمدنو قرض گرفتی دیگه ؟چقد کرایه گرفت بابت اون مدتی که بت قرض داده بود

منم بهت می خندم
این به اون در

جزیره سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:08

تولد دکتر بابک عزیز هم مبارک....

عارفه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:09

وای چه باحال ه این پست او ن ساقه طلایی رو پایه ام
بعد شارژ موبایلتون یادتون نره انگری برد میخواین بازی کنید باطریش بکشه

مهرداد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:09 http://www.javanfun.ir

سلام این پست جالب بود.یه سر هم به وبسایت من بزن قول میدم حسابی بخندی.راستی هر روز هم آپ میکنم.موفق باشی.www.JavanFun.ir

مرسی حسابی خندیدم

فاطمه شمیم یار سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:09

سلاممم
و با تشکر از توصیه های کیف بندی شما
یعنی مو لا درزش نمی رفت فقط اجازه ما می تونیم چند تا رمان دبش 1000صفحه ای با خودم بیاریم جاشون میشه؟
برای اوقات فراغت پس از زلزله حرف نداره..
اجازه حالا نمیشه یه قفسه اش رو بیاریم؟
(آیکون خیلی خوب بابا رفتیم)

اینجا تفاوت یک کتابخوان واقعی با یک روشنفکر نما مشخص میشه
کاش دو تا کتابم من می اوردم

وایییییییییییی مردم از خنده یعنی!
ولی عارفه راست میگه شارژ موبایل واسه مجردا هم کارت شارژ!

چه ربطی به مجرد بودن داشت ؟
من نفهمیدم پری

فرشته سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:14 http://houdsa.blogfa.com

چقد شما پولدارین...تخم مرغ میخورین؟؟؟؟

تا چند وقت دیگه تخمشم نمیتونیم بخوریم
مرغ رو البته

میلاد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:15

بابک خدا نکشتت یعنی نصف شبی مردم از خنده

نزدیک بود همه رو بیدار کنم

اون فیلم ها را دیدم ترکیدم از خنده ها

و عکس اخریه که دیگه شاهکار بود

خیلی باحال بود خیلی

چاکریم قلمبه

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:16 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

من سئوال دارم
کنسرو که بذاریم تو ساکمون خراب نمیشه نمی گنده؟
آخه معلوم نیست کی زلزله بیاد
این عکس آخری چقدر بانمک بود بابک
چقدر خندیدم
پتوشو چقدر قشنگه
کفشات بهش می خوره کثیف میشه آخه

با اجازه از محضر استاد پیرزاده
فکر کنم قبل از اتمام تاریخ مصرفش میتونید بخوریدش و یه نو بذارید جاش

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:17 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

کدوم فیلم میلاد؟

دکولته بانو سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:18

هاه هاه ... یکی از بهترین پست هات بود این پست ...
خوب کاری کردی این پستو گذاشتی ... محسن کمبود خواب دار، فردا اینجا رو بخونه، اثرات منفی پست قبل از ذهنش بیرون میره !!!!!!!!

ارادت شدید داریم مریم جان

ارش پیرزاده سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:18

یعنی بابک اون عکس اخر محشر بود از کجا کلاه اهنی گیر اوردی ....
مردم از خنده نصفه شبی ... دمت گرم

از دامادمون گرفتم دکتر
یادگار دوران جنگه

میلاد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:18

البته متاسفانه معلومه از الان زدی تو کار فیلم های پرده ایا بابک جان

چون هنوز فیلم دیکتاتور کیفیت عالیش نیومده و این کیفیت پرده ایه

چند وقت پیش دم سید خندان از اون پسره خریدم
همون که بهش پول دادی
دلم سوخت وگرنه میدونی که من فیلم بی کیفیت نمیخرم

م . ح . م . د سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:18

میلاد ؟! نصف شب ؟! فیلم ؟! استغفرلله !

میلاد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:20

مریم جان خوب دقت کنی تو وسایل یه چند تا سی دی فیلم هم می بینیاااااااااااااا

دل آرام سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:20 http://delaramam.blogsky.com

بنده رسما منفجر شدم از خنده برای عکس آماده باش خوابیدنت
به هدفت رسیدی ، خوب حال و هوا رو عوض کردی
امیدوارم هیچ وقت هیچکس درگیر و اسیر بلایای طبیعی نشه ...

تولد دکتر بابک عزیز مبارک . ایشالا روزهای بسیار خوبی رو پیش رو داشته باشند .

ممنون جناب پیرزاده عزیز که کامنتتون باعث همچین پست طنزی شد .

خدا روشکر
خوشحالم که خندیدی دلی

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:21 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

یکی سئوال منو بجوابه عٌقده ای میشم گناهش می افته گردن شما ها
تازه سر شبه مث این پیرمردا که به هشت عصر میگن نصف شب

میلاد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:22

محمد جان همش فیلم های سانسور شده ایه پرده ایه

این بابک فیلم با کیفیت به ادم نمیده ببینیم

پرده ایه ولی با کیفیته
خود پسره گفت
تازه از اون فیلمای از اول تا اخر کیفیت هم داشت
من نخریدم

ava سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:22

vay khoda che bahaaaaaaaal
booooooooooooooooooood
dameton garm.khosheman
amad..uhuuuuuuuummm
in farsi nadare.majbor
shodam finglish type
konam...tavalode Mr
babak khan jan...Mr
dr mobaraka bashe
ishalaaaaaaaaaaa
poste bahaliiiiiiiiiiii
booooooooood
meghsiiiiiiiiiiiiiiiii
ya hagh...

مقسی ؟
از فرانسه آن شدی آوا ؟
ادای پوارو در میاری ؟
یخورده جنبه داشته باش

م . ح . م . د سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:23

کیا باستانی ، فیلم میلم داشتی واسه ما هم بیار

بذار ببینم ثنا خانوم اجازه میده ؟

م . ح . م . د سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:24

بعد به جا اون بازیه توپ فوتبال برداره بهتر نیست ؟!

یه گل کوچیک دسته جمی خیلی میچسبه ...

آره می چسبه
آجر هم زیاده میشه تیر دروازه بچینیم
تازه شاید همه فوتبالیستا مرده باشن میتونیم بریم خودمون رو به سردار بندازیم جای فوتبالیست
سقف قرارداد هم که یحتمل ریخته

میلاد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:26

محمد اون بازیه بعد از زلزله خیلی میچسبه، فوتبال بیخیال

عارفه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:28

مسواک خمیر دندونم هم یادتون رفته تازه برس مهربان بانو و ادکلنش رو یادتون نره که تو زلزله باید برید دنبال خریدش از زیر زمین
یا این که مهربان بانو هم یه چمدون جدا واسشون تدارک دیدین؟

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:31 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

حرفا میزنی عارفه
کی حوصله داره اون روزای زلزله بره اون سر پارک مسواک بزنه؟ توو خونه از خواب تا دستشویی یه قدم راهه آدم حوصله اش نمی کشه بره مسواک بزنه
حالا چرا زیر زمین؟

والا
انقدر بدم میاد از اینا که هر شب مسواک میزنن

میلاد سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:31

البته دومینو هم خیلی خیلی میچسبه

فکر کنم بابک یادش رفته

والا ما تا نون بیار کباب ببر بیشتر بلت نیستیم
دومینو مال شما بچه تهرونیاست
بخوای من خر پلیس یادت میدم
تو دومیو یادم بده

جزیره سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:33

بابک خجالت نکشیدی توپ رادینو گرفتی؟؟؟؟؟؟؟خجالت بکش دیگه.
بعدشم تخمه و چیپس و پفک هم فراموش نشه. خب ادم اون فیلمارو چه جوری ببینه پس؟!
یه دست کت و شلوار نمیخاستی برداری برا مصاحبه؟؟؟؟ میخای بگن ایران کشور عقب مونده ایه؟؟؟؟

قراره کت شلوار محمد رو بگیرم
وقتی لاغر شدم

عارفه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:34

مریم واسه آدمی که میخواد با خبرنگارا مصاحبه کنه باید یه مسواک بزنه که بیان سمتش دیگه
زیر زمین چون زلزله شده همه چی رفته زیر زمین دیگه

ava سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:35

ghaza mohem tare & goosht ke
bi goosht zendegi sakhte
ama jedi jedi 1 fekri be hale
kife bokonim bad nista!!!!
hooooooooooooooooor
herrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrr
chan vaght bood ke
inja shilang takhte
part nakardeeee
boodiiiiiiiiiiimaaa
uhuuuuuuum
...ya hagh

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:38 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

کراوات یادتون نره بابک
خیلی مهمه
تخمه و چیپس و تنقلات رو یه جوری یکی بهمون کمک می کنه،
اسپری خوشبوکننده دهان می زنیم عارفه جان
یا با دهان بسته حرف میزنیم
تیراژه کجاس؟جاش چقدر خالیه

مریم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:48 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

دومینو بازیه؟
من فکر کردم بستنیه
عجب دور افتادم از تکنولوژی و تمدن
من سالی یه بار مسواک میزنم اونم فقط شب عید
نگاه ن دندونام چقدر سفیدن

بستنی ؟
یکبارشم زیاده

Chap dast سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:54

نمیری بابک الهی... چقد سر اون عکس آخریه خندیدم:)))))))
انگاری مهربان با تابه زده تو ملاجت افتادی رو زمین:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

آبجی ما رو ببین
از اینکه تابه بخوره تو سر من خنده ات می گیره ؟

ava سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:54

bacheha shabe hamegi
khoshhhhhhhhhhhhh
mer30 babak khan
jan babate poste
very zibatoooon
...ya hagh

مرسی

Chap dast سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 00:57

تولد دکتر بابک هم مبارک ک ک .. خیلی زیاد !!!!
ولی یادت باشه بابک تولد منو تبریک نگفتی الان از 22 خرداد ب این ور تولد هرکی رو مینویسی عین ِ عقده ایا نگا می کنم صفه رو :)))))))))
(تلفنی حساب نیس.. واسم پست ننوشتی:)) )

تبریک نگفتم ؟
وبلاگم تعطیل بود احتمالا

yasna سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:12 http://delkok.blogfa.com

بابک مردم از خنده..ببین تو رو خدا نصفه شبی منو کاشتی تا الان که ببینم چی می خوای آپ کنیی.. صبح خواب موندم نرفتم سر کار تقصره توه...
ولی خدایی با لوازم ایمنی چطوری خوابت میبره ها؟


به سختی خوابم می بره

آذرنوش سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:14 http://azar-noosh.blogsky.com

دمتون گرم یعنی عکس با عکس آخریه ترکیدم از خنده...خسته نباشید

تولد دکتر هم مبارکه

مرسی آذرنوش

yasna سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:14 http://delkok.blogfa.com

بابکککککککک خدا کچلت کنه اون که سشوار منه ..پیش تو چیکار میکنه...دقیقا اون سرش هم افتاده بود آخرین بار که دیدم... فیلپسه ها؟

ما زودتر عکس سشوارمون رو انداختیم
پس سشوار شما شبیه ماست
نه برعکس

آذرنوش سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:17 http://azar-noosh.blogsky.com

جمله بندیمووووو
منظورم این بود با عکس آخریه ترکیدم از خنده

عاطی سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:28 http://www-blogfa.blogsky.com/



:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

عکس آخر معرکه بووووووووووود:))))))))))))))))))

مرسی ی ی ی ی !!!!!!!!!!!

تولدشون مبارک ک ک ک:گل ل ل ل

:دی

خوب جناب اسحاقی شما یارتان کنارتان است اگه زلزله بیاد منه بدبخت از ایو دنیا چطوری به آنور دنیا خبر بدم زیر آوارم!!!!!

ایشالا که کار به اونجاها نمیکشه خواهر

عاطی سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:33 http://www-blogfa.blogsky.com/


چن سال پیشا ک زلزله اوومده بوود تهران!تا چند ماه خانم همسایه مون!با شلوارو مانتو و روسری و جوراب می خوابید!!!شناسنامه شم!کنارش بوود!!!!!!!!!!

:دی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فک کنم توو این چن ماه حمام هم نرفت از ترس زلزله و لخت مووندن:))))))

بنده خدا خانوم همسایه
بیچاره آقای همسایه

حرفخونه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:39

یعنی واااااااااااااااااااقعن معرکه بود.
از خنده مررررررررررررررردم.
و با اجازه ت لینک ش رو میذارم تو وبلاگم.
مردم بخونن یاد بگیرن.
میدونی چقد مهمه واقعا؟؟؟
منم همین الان نصفه شبی میرم این چمدون رو میبندم.
به نظرم چند دست لباس شب هم برداریم بد نباشه.جلو دوربین خبرنگارا حفظ آبرو شه.
ضمنن دوستان مجرد حتما و حتما یادشون باشه شناسنامه هاشونم حتتتتتتتتتتما بردارن. شاید تو اون هاگیر واگیر یه خواستگار مناسب پیدا شد. حیفه به دلیل نداشتن مدارک کافی این قضیه بخوره به خنسی.
هرررررررررررررررررررر
دمت گرم آخر شبی کلی انرژی مثبت بود این پست بس که خندیدم.

ممنون رویا جان
مرسی بابت لینک
خوشحالم خوشت اومد

هاله سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:48 http://assman.blogsky.com

همین کارا رو می کنید خانواده به عقل آدم شک می کنه !
من از وقتی عکسو دیدم همین جوری بی وقفه دارم می خندم !

هاله سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 01:50 http://assman.blogsky.com

یا شناسنامه آوردن حرفخونه به شدت موافقم

ببین ملت چه ایده هایی میدن

پروین سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 02:01

:))))))))))))))
چنان سر کار خندیدم که همکارم با افسوس نگام کرد و سری از روی دلسوزی تکان داد!!!!
عکس آخرتون عالی بود. با کلاه ایمنی و کفش!!!
حیفه این پست زیباست اینجا بمونه. کاش مدیر بلاگ اسکای چاپش میکرد.

تولد دکتر عزیز هم مبارک و با آرزوی همهء خوبیها براشون.

ممنون پروین خانوم
قابل شما رو نداشت

پروین سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 02:06

گیرهاتون به ثنا خانوم هم عالیه!! چقدر خندیدم ای خداااااا

پروین سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 02:13

من از دیدین این عکس آخریه سیر نمیشم!!! باز گذاشتمش و هی میرم و میام و نگاه میکنم و عین خلا میخندم!!! خدا دلتون رو شاد کنه!

فکر نمی کردم یه روزی تو خارج هم انقدر معروف بشم پروین خانوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد