ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دیشب در منزل ما یک دوره مسابقه تخته نرد برگزار شد .
مسابقه ای نفسگیر و سخت که نزدیک به پنج ساعت به طول انجامید تا قهرمان مسابقات مشخص شود .
از آنجا که زندگی ما روی آنتن است و چیزی مخفی از دوستان نداریم ٬ گزارش لحظه به لحظه برگزاری این مسابقات را تهیه کردیم و قرار است طی چند پست آینده به سمع و نظرتان برسانیم . از بازی ها در حد امکان عکس تهیه شده و با بازیکنان قبل و بعد از بازی مصاحبه کردم .
کری های قبل از بازی و احساسات برندگان و بازندگان بعد از بازی بسیار جذاب و شنیدنی است .
طی این پست ضمن معرفی شرکت کنندگان در این رقابت از نحوه برگزاری مسابقات نیز توضیحاتی ارائه خواهد شد .
امیدوارم طی شبهای آینده این رقابت جذاب را پیگیری بفرمایید و مطمئنم که لذت خواهید برد .
در ضمن دوستانی که علاقه مند هستند در پیش بینی قهرمان و نایب قهرمان بازی ها شرکت کنند می توانند نظراتشان را توی کامنتهای این پست اعلام کنند .
به برنده یک عدد پیتزا تقدیم خواهد شد .
معرفی شرکت کنندگان در ادامه مطلب ...
هشت نفر شرکت کننده این مسابقات عبارت بودند از :
آقایان :
-
آرش ناجی محسن باقرلو آرش پیرزاده عباس موسوی ابی
و خانم ها :
-
بازی ها بصورت دوره ای و بین دو گروه چهارنفره برگزار شد .
بدین ترتیب که ابتدا همه نفرات یک گروه با هم بازی کردند و از هر گروه دو نفر به نیمه نهایی صعود کرد . نفر اول هر گروه با نفر دوم گروه دیگر بازی کرد و برندگان به فینال راه پیدا کردند .
گروه یک | گروه دو |
محسن | ناجی |
مریم | مهربان |
پیرزاده | عباس |
افشانه | ابی |
خب فکر می کنید چه کسی قهرمان این بازی ها می شود ؟
بله مهربان جان
یقینا شما درست میگید!
محسن خان
PDF رو میل کنم یا با پیک بفرستم جلو سایبرتک ؟
ظاهرا خواب بر جماعت غالب شد
بندگان خدا تازه از فشار مسابقات رهایی یافتن
آنالیز ها نشون میده اینا فعلن بدناشون به یه چند روز ریکاوری احتیاج داره ، خواب واسشون لازمه فاطمه جان
ای جانم
چه باحال
پس بگو چرا مهمونی تا ساعن 4 طول کشده
متاسفانه آقایون موسوی و ابی رو نمیشناسم و هم چنین خانوم افشانه حدس زدن غیر ممکن
چرا خودتون شرکت نکردید؟
مهربان راست میگن 4 نفر آخر شروع میشد برای حدس زدن...
از همین تریبون از همه خواهش میکنم وقتی میرید عروسی شب ساعت 1 بوق نزنید
آخه لااقل از جاهی مسکونی که رد میشید
من که دیوانه شدم از بس از خواب پریدم مثل امشب...
حدس من :آرش پرزاده
موافقم جناب جعفری نژاد
الان یه جورایی تو همون حال و هوای قهرمانی و نائب قهرمانی و اوت شدن و این حرفا سیر می کنن..ممکنه تا چن شب هم خواب ببینن و حتی کابوس(آیکون تلقین غیر محسوس )
تازشم اینا از عوارض اولیه تعطیل شهریوری تهرانه..حالا ببینیم آخرش چی میشه؟(والا با این تعطیلیاشون)
و اما
جریان دست ابی .....................
اونایی که میخوان بدونن دستاشونو ببرن بالا
.
16 نفر آنلاین!!؟؟
این وقت شب؟!!
سپیده که آرش پیرزاده رو پر داد و رفت
اااااآرش میرزا بیدار شدین؟
ما اعلام رضایت کردیم جهت مبادله یک فروند پیتزا آویشن با جوابا..نبودین
ااااااااااااا؟!!
بیدارید جناب ارشمیرزا؟
بفرمایید بگید..سراپا چشم! هستیم برای خواندن!!
باید تقاضاهای پیتزا به حد معقولی برسد همشهری جان
.
دست ابی...................
نبووووووووووووووووووود؟
.
بله لطف فرمودین
حالا این حد معقول مثلا چند تاست؟
بقیه فکر کنم از ترس اینکه مبادا جریان خوفناکی باشه جرات ندارن اعلام حضور کنن!!
حداقل 20 نفر برای پیتزای نتیجه ی مسابقات
و 10 نفر برای دست ابی باید همینجا اعلام آمادگی کنند
.
دست من با ترس و لرز بالاست!!!
شما خسته نباشین
20 تا ؟..خیلی قانعین خداوکیلی
تیراژه نه نفر دیگه هم باید جور کنی
.
منم مثل تیراژه...
والا ما اگه عرضه جور کردن! و این کارا رو داشتیم که الان زندگیم این نبود قربان!!
من داشتم دنبال این PDF می گشتم تو لپ تاپ و هارد اکسترنال ...
بگین ببینیم قضیه چیه ، دستامونو واسه چی باس ببریم بالا
والا با شناختی که من از آرشمیرزا دارم ترجیح می دم اول کاملا توجیه بشم بعد دستم رو ببرم بالا چون اصلا دوست ندارم وقتی دستم بالاست دهنم باز بمونه
8 نفر دیگه
دست ابی نبووووووووووووووووود ؟؟؟؟؟؟؟
.
slmmmmmm:D
این توضیح جناب جعفری نژاد بدجوری شیوا و به حق بود..
هــســــتـــــم
به حق ؟!!!

واقعا " به حق "
میشه از توضیحات من حمیات نکنید فاطمه بانو ؟
مزاح کردیم
جعفری نژاد ممکنه مرحله ی توجیهیش خطرناکتر باشه ها
دستت رو نبر بالا اصلن
تکیه بده به دیوار وو توکل کن به خدا
.
خب
شدیم چهار نفر...من و جناب جعفری و فاطمه بانو و فریبا
جناب جعفری و فاطمه بانو..نترسید..من پشتتونم!!
من به شخصه زحمت سه تا دست رو تقبل می کنم ( آیکن این دست کیه نصفه شبی تو بغل من )
منم بهت حق میدم جعفری جان
بیا توجیهت کنم
.
فرناز هم هست..شد 5 نفر....بقیه فکر کنم جرات کامنت گذاشتن هم ندارن..صد رحمت به شهامت ما 5 نفر!!
قربونت برم تیراژه جان
این جور جاها " فردین " بازی برنمی داره خواهر
کسر لاتیه اصلا ، شما برو اونور من خودم هستم ... فقط برام دعا کن ، آرشمیرزا مثله این که تصمیمش رو گرفته
توکل به خدا خوبه..قبول
بعد جناب جعفری نژاد مگه من حرف بدی زدم ؟
تیراژه جان تو الان خوبی جان خواهر..باشه قبول هر چی تو بگی (ما اهل کوفه نیستیم آیکون دور از جون تیراژه تنها بماند)
با تمام هوش پایین و عقل نارسم
اما درکت می کنم آرش خان
چشم جناب جعفری
مواظب خودتون باشید برادر
براتون دعا میکنیم
خیلی مردید
خیلی پهلوونید
خیلی با مرامید
ایکون حلقه زدن اشک در چشم!
کی به کیه؟
کی قرار شد با ارش میرزا تنها بمونه؟!
خداوندا خودت به دادمون برسسسسسس!
نه فاطمه جان
اما پای آرشمیرزا که میاد وسط ما کلا چشممون از حق و حقوق می ترسه ، وهم و خیال میاد سراغمون خو
آیکون همدردی و اینا با رفقا
اوه راست میگی جناب حعفری نژاد من الان یادم اومد اصلا حواسم نبود
(آیکون به آسمون نگاه کردن و اینا)
فاطمه بانو
مثل اینکه زیاد در جریان مراودات حقوقی نیستید!!
بعدا براتون خصوصی شرح میدم!!
خدا وکیلی می بینی
یکی دیگه بازی کرده ، یکی دیگه قهرمان شده ، حالا موقع شفاف سازی و روشنگری که شده ما باید از آبروی سی ساله مون مایه بذاریم ... خدایا بنازم حکمتتو تازه فهمیدم معنی کابوس هایی که از بعد شب قدر به اینور می بینم رو
الان دوزاری افتاد تیراژه جانم
و اما در کتب دستنویس در مورد دست ابی چنین نگاشته اند :
هذا الید الیمین الابی مختفی فی الخشتک ؛
و یدالیسار مع الآستین التهی الید؛ یتشکل الدایرة النسبتا عظیم.
و اما تفسیر تبری - کلنگی :
همانا دست راست ابی که به لطائف الحیلی درون خشتکش مستور گردیدندی و از آنسو دست چپ ؛ آستین ِ بدونِ دست ِ راست را در خود گرفتندی و حلقه ای بساختندی .
آنگاه که این حلقه ؛ فراز و فرود کردندی ؛ دست ِ مستور چونان حق واره ای !!! از میان این خشتک به برون جستندی آنگونه که اصوات نسوان به هوا رفتندی و با دیده ی تحقیر بر شوهرانشان نظاره کردندی که :
اندازه ی این پسرک ِ چلپاسه هم نشدندی ؟؟؟که معادل هیکل ملخی خویش حق داشتندندی؟؟؟؟؟
زین روی همه ی نسوان فریاد برآوردندی:
دست ابی بر سر ما
خاک توو سر شوهر ما
.
14 نفر آنلاین؟!
ای بمیرین که صداتون در نمیاد و ما رو تو این برزخ تنها گذاشتین!
صد رحمت به کوفیان!!!
اوه!
فقط از حضار خواهش می کنم هر چی تو این اتاق ، عذر می خوام تو این کامنتدونی می خونید همین جا چال کنید ، آخه می دونید آقای ما دلش خوشه پسر بزرگش که ما باشیم واسه خودش یه پا "حقوق " دانه خبر نداره که از بد روزگار افتاده به واگذاری حقوق وا مانده ... می ترسم پیرمرد قصر آرزوهاش ویرون بشه
(آیکون سکوت و دیگر هیچ)
حالا همه دستاتونو پایین بیارین
همین که دست ابی بالاست کافیه
.