ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زنده باشی استاد محمود دولت آبادی
گریه اش را سر داد. شانه هایش لرزید و سرش روی دوش بابا سبحان افتاد. بابا سبحان نتوانست خودش را نگه دارد، بغضش ترکید، گردنش خم شد و بی اختیار مسیب را بغل کرد و میان خاموشی با هم گریه کردند.... صدایشان را امــا، هیچکس نمی شنید. شب بود و خاموشی، و مردم همه خواب. /
آوسنه بابا سبحان - صفحه 136
+ منبع
زنده باااااااااااشه
استااااااااااااااد
دوسش داارم
خیــــلی زیاد
اوهوووووم
یاحق...
انشالا عمری با سلامتی و سرزندگی ...
خدا حفظش کنه و بهش عمر باعزت بده.
دارم کلیدرشو می خونم. بی نظیره! به جرات می تون بگم یکی از بهترینهاییه که تا حالا خوندم. همه چیز به جا! دست مریزاد استاد عزیز
در آرزوی کلیدرش هستم...
قلمش پایدار انشاا...
یک روز یک کتابی خواندیم
هی هر روز گذشت دیدم دارم بیشتر وابسته ی کتاب میشوم
اسمش "سلوک" بود
به قلم بزرگوار، دولت آبادی
هنوز دلم نیامده صفحه ی آخرش را بخوانم
(( تب اگر چه تن را نزار می کند اما گویی گرمایی دیگر گونه می بخشد . ستیز اگر چه خون با خود دارد اما جان را بر می افروزد و شعله ور می کند به تب و تاب می افکندش باژگونه اش می کند . در چنین لحظه هایست که آدمی از خود فرا چنگ می آورد . خود را می قابد جذب می کند جانی تازه میگیرد و برای هستی خود بایدی می یابد . عشق اگرچه می سوزاند اما جلای جان نیز هست . لحظه ها را رنگین می کند سرخ . خون را داغ می کند آفتاب است . فراز است و فرود .کوهستانی افسانه ایست . هموار به ناهموار ناهموار به هموار . کشف تازه ای از خود در خود . در انبوه باطن موجی نو پدید می آید ... ))
راستی که زن هم جانور عجیبی است!همان دم که چشم به تو دارد، می تواند دل به دیگری چار چار بزند. دست در دست تو دارد، اما می تواند زبانش را به دلخوشی دیگری بجنباند. زبانش روح تو را قلقلک می دهد، اما می تواند با نوک انگشتش کف پای دیگر را قلقک بدهد. در وجود او یک پیچ نا گشودنی، یک دروغ خدایی، یک شعله ی نمیرنده، انگار نهفته است! شعله ای هماره، و دروغی که گاه بیزار کننده است، اما هیچگاه زشت نیست. و از آن رو که بسیار کهنه و قدیم است، خوبردار می نماید.به خالی می ماند بر کنج لب. زیبا، سمج و همیشگی است.
ترسیم شخصیتها از استاد
نویسندگی کار دشواری است...
نویسنده ها آدمهای معمولی نیستند.
آنها یک چیزی بیشتر از بقیه دارند، شاید هم کمتر...
بی نظیر ترین اثر شون مجموعه 10 جلدی کلیدر هست که با آنکه سالها از خوندنش میگذره اما بعضی عبارات هنوز واضح و روشن در ذهنم نقش بسته ...
در پناه حق سالم و سلامت باشند ..
سلام پسرعمو
اینجا اسم پرسونا رو آوردی می خواستم خواهش کنم که اونو تو لینک دونتون اضافه کنید
ممنون که از ایشون نوشتی
خدا حفظشون کنه الهی
سلام
همیشه دوست داشتم که توی این بخش از وبلاگتون، درباره ی محمود دولت آبادی بزرگ، که از ستون های ادبیات این مملکت هستند، بنویسید... و حالا خوشحالم که نوشتید...
آرزویم، طول عمر و سعادت و سلامت این استاد عزیز است...
قلمشان مانا. عمر با عزتشان طولانی.
بچه ها کسی خبر از مهربان بانو داره؟
استاد دولت آبادی فوق العادست، فوق العاده