نمی دانم وقتی اسم دختر داییم مریم بوده روی چه حسابی بابا و مامان هم اسم دخترشان را مریم گذاشته اند؟ به هر حال وقتی بچه بودیم و نمی شد که هر دو را مریم صدا کنیم مریم خواهرم را مریم کوچیکه صدا می زدیم و دختر داییم هم شد : مریم بزرگه
دایی صمد بیست و پنج سال پیش به رحمت خدا رفت . مریم بزرگه و مصطفی از همسر اولش بودند که جدا شده بود . بعد از فوت دایی ،مریم و مصطفی با مادربزرگم زندگی کردند و بزرگ شدند .
مریم بزرگه حالا دیگر تک و تنها بار زندگی افتاده بود روی دوشش . مصطفی که اهل کار نبود و مادربزرگ هم حقوق ناچیزی داشت . مریم بزرگه که دیگر انقدر بزرگ شده بود که خاله مریم صدایش می کردیم آن وقت ها که کامپیوتر هیولایی عجیب و غریب به نظر می رسید رفت و دوره دید و بعد هم در شرکتی استخدام شد . کار می کرد و زندگی را می چرخاند و با وجود اینکه وقتی ازدواج کرد سن و سال کمی داشت تمام هزینه ها را خودش تنهایی به عهده گرفت .
یادم هست وقتی بچه بودم آپاندیسش را عمل کرده بود . من واقعا خاله مریم را دوست داشتم . درست مثل خواهر بزرگترم بود . پول تو جیبی هایم را جمع کردم و برایش هدیه خریدم . یک ناخن گیر کوچک
خاله مریم طوری وانمود کرد که انگار هدیه گران قیمتی برایش خریده ام .
رفتارش آن روز چنان حس رضایتی به من داد که خودم را مرد بزرگی تصور کردم .
خاله مریم با معرفت ترین عضو فامیل ماست . هم خودش و هم همسرش آقا رحیم آدم های بدردبخوری هستند . بدربخور نه از این جهت که وقتی مشکلی داشته باشی کمکت می کنند از این جهت که وقتی به مشکل بخوری نیاز نداری حتی کمک طلب کنی .
خودشان خودکارند .
کاری به کار دیگران ندارند .
تنظیمات پیش فرضشان طوریست که همیشه هوای اطرافیانشان را دارند .
خاله مریم از آن آدمهایی است که محبت بی توقع و چشمداشت می ورزند .
از آن آدم هایی که هرچقدر هم بی کس باشی پشتت به بودنشان گرم می شود .
از آن آدمهایی که می شود هر وقت و هرکجا حساب رویشان باز کرد .
از آن آدمهایی که از مال و وقت و زندگیش برای فامیل دریغ ندارد .
از آن آدمهایی که می توانی سینه ات را ستبر کنی و با افتخار بگویی فلانی فامیل ماست .
دست و دلباز است
سفره باز است و میهمان نواز
در خانه اش در طالقان همیشه باز است
هر وقت سال و هر ساعت شبانه روز که فکرش را بکنی
حتی اگر خودشان هم نباشند با یک تماس کوچک در خانه را برایت باز می کنند
ما وقتی می رویم طالقان با اینکه سرزمین آبا و اجدادی ماست و خانه پدربزرگم هم اگر لازم باشد در اختیارمان هست اما به عشق خاله مریم می رویم . نه اینکه نمک گیرش باشیم و نه اینکه خانه پدربزرگ بد می گذرد . خانه خاله مریم یکطوری است که احساس غریبگی نمی کنی انگار که رفته ای خانه خودت . انگار که رفته ای خانه خواهر بزرگت .
خاله مریم عزیزم مثل من متولد مهر ماه است .
همیشه و هر سال روز بیست و سوم زنگ می زند و تبریک می گوید . هر مناسبتی که باشد اولین کسی است که تماس می گیرد و جویای احوال می شود . توی شادی ها و غم ها در صف اول است طوری که نمی شود او را از مریم و نرگس جدا کرد و نباید هم جدا کرد چون خاله مریم همیشه عضو ششم خانواده پنج نفری ما بوده
با این وجود من فراموشکار همیشه خدا بیست و هشتم مهرماه را فراموش می کنم که روز تولد خاله مریم است .
نمی دانم اما شاید این چند خط را به عنوان تبریک روز تولد از برادر کوچکش بپذیرد
چند خطی که شاید مثل همان ناخن گیر کادویی کودکی هایمان ارزشی نداشته باشد
اما با زبان بی زبانی به خاله مریم می گوید که چقدر دوستش دارم و چقدر وجود نازنینش برایم عزیز بوده و هست و تا وقتی زنده ام خواهد بود ....
تولدشون مبارک
Kheili ziba bud ... Happy birthday dear Khale Maryam !
اصلا همه مریم ها مهربان و دوست داشتنی اند


تولدتت مبارک مریم بانو..
مما آدمها گاهی فرشته هایی تو زندگیمون داریم که اگه دنیا زشتترین جای دنیا باشه بازم کنارشون حس خوشبختی رو داریم
تولد این فرشته مهربون بر شما هم مبارک
از اون بغض قشنگا داشت این پست
تولد همه آدم خوبا مبارک باشه خیلی
منم خوندمش بغض کردم اول فکر کردم اشکال از منه که این روزا زیادی دل نازک و زپرتی شدم. ولی نه انگار، اقتضای این پسته به گمونم
این پست چه حال و هوایی داشت... مثل خنکای نسیم صبحگاهی، مثل نم نم بارون، مثل صدای خوب دریا...
خدا حفظشون کنه، تولدشون هزاااااااااااار بار مبارک
تولدش مبارک ...
چه پست خوبی...حس قشنگی داشت
تولد خاله مریم عزیز مبارک... انشالله همیشه سلامت باشن...آدم خوب ها که باشن ، آدم به دنیا امیدوار میشه...
بعضی ادما زلالن خیلی زلال عین اب روون رودخونه طالقان
عین دشت بی حد جاده بالا
عین هوای خوب و پاک.
اینجور ادما الوده زندگی دو دوتا چهارتایی نشدن
اینجور ادما بزرگ و بزرگوارن
تولدشون مبارک و به مهر و پاکی زندگی کنن
با خوندن این پست حس خوبی به آدم دست میده
با وجود این آدما دنیا قابل تحمل تر میشه
تولدشون خیلی مبارک
به به چه مناسبتهای خوبی دارین توی مهر ماه.
تولدش مبارک باشه. مزیت اینکه این مطلب رو اینجا نوشتی اینه که تبریکت به توان n میشه
و اما وجود اسم مشترک توی یه خانواده. اینکه چیزی نیست من خانواده ای رو میشناسم که تعداد زهرا های شون 6 نفره
همگی زهرا با یک فامیل مشترک یکی عمه 2 تا برادر زاده و 3تای دیگه دختر عمو و ........ انگار راست راستی اسم قحطه
ببخشید یک اطلاع رسانی

--------------------------------------
دوستان وارد این سایت بشید و در رای گیری بهترین بازیکن والیبال جهان شرکت کنید.
سعید معروف بازیکن تیم ملی ایران در لیست بازیکنان برتر قرار داره-
http://www.worldwidejobs.org.uk/volleyball-player-of-the-year/
تولدپرخیروبرکت بابک عزیزم و مریم بزرگه هزاران بار مبارک
عجب پستی بود........نرم و مخملی همراه بایه بغض شیرین
این جور فامیلها رو خدا زیاد کنه و حفظ کنه.
چقدر خوبه داشتن یه همچین ادمایی کنارمون
یه بغض خاصی داشت این پست، بغض شادی و خوشحالی
تولدشون مبارک باشه
بابک عزیزم،امیدوارم لایق این همه محبت و مهربونیت باشم.همیشه محبت دو طرفه است،شما هم برای من عزیز و بهترین فامیل روی زمینید.تولد امسال هیچ وقت یادم نمیره،بهترین کادوی زندگیمو ازت گرفتم.از همه دوستای عزیزت که پست گذاشتن و تبریک گفتن سپاس گزارم.دوستت دارم عزیزم
قربون خاله خوبم
تولدشون مبارک خدا ایشون رو برای شما و تمام اونهایی که دلگرم محبتش هستن حفظ کنه چقدر خوبه داشتن همچین ادم هایی در کنارمون
درود بر خاله مریم و همه خاله مریم های فرشته سیرت

یادمه وقتی اسم دخترمو گذاشتم کتایون پیر های فامیل همه اعتراض کردند
که چرا اسم ائمه اطهار اینا نذاشتی برای بچت؟
گفتم عزیزان من اسم برای شناساییه
و باید خودش جامع باشه و فرد مورد نظر رو متبادر کنه!!
مثلا بذارم زهرا هم اسم خواهرمه هم خاله هم دختر دایی هم همسایه و اینا
باید بگم زهرا بزرگه زهراسیاهه زهرا تپله زهرا کوچیکه و الخ
اصلا چه کاریه؟ و حسابی توجیه شدند
وبلاگمو بخون
به پاراگراف آخر که رسیدم بغضم را قورت دادم ، خیلی خوب بود این تبریک .
تبریک به مریم خانم که از ایشون با صفتهای خوبی یاد میشه.
تولدتون هم مبارک مریم خانم. پاینده باشید و برقرار.
تولدشون مبارک

چقدر خوب و شیوا توصیف میکنین جناب اسحاقی
خدا حفظشون کنه
خدا خودش خاله مریم شما و همه ی خاله مریمای این مدلی رو حفظ کنه برا شما پسرعمه خوش حواس
تولدشون مبارک
مریم واقعن اسم قشنگیه
همیشه دلم میخاست اسمم مریم بود
خاله مریم و عمو رحیم را وقتی شناختم که استاد از مکه بر میگشت و اونها اندیشه زندگی میکردند. فکر کنم دوازده سیزده سالی باشه. شایدم بیشتر. واقعا انسان هستند... به معنی واقعی کلمه...
هرچی بیشتر گذشت از اخلاق و رفتارشون بیشتر خوشم اومد. تا اونجا که با دیدنشون انگار برادر و خواهر خودم را میبینم.
خدا حفظشون کنه.
و تولدت مبارک خاله مریم.