روزانهها
همه- هفتگ وبلاگ گروهی
- نامه هایی به ( باران ) وبلاگ پسرم مانی
- صفحه من در فیس بوق
- آقای مدیر بلاگ اسکای
- توکا نیستانی
- جوگیریات قدیمی
- پازل بی پاسخ
آرشیو موضوعی
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
تقویم
دی 1395| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
شماره نه : برای ناردونه
گوشی را برداشتم و شماره را گرفتم و شروع کردیم به حرف زدن .
پرسید : خوبی ؟ مهربان خوبه ؟ مانی خوبه ؟
و من مثلا خواستم شیرین زبانی کنم و گفتم : هر چهار تایمان خوبیم .
بنده خدا نگرفت چه می گویم . می خواستم غافلگیرش کنم .
دوباره گفتم : هر چهارتایمان خوبیم . آن موقع هنوز هیچ کس خبر نداشت یک کوچولوی دیگر تو راهی دارم .
پرسید : چهار تا ؟
گفتم : بله . با اجازتون دوباره دارم بابا میشم
به جای اینکه تعجب کند خندید و گفت : منم همینطور
و اینطوری بود که خیاط در کوزه افتاد
قرار بود من محمد جعفری نژاد را غافلگیر کنم ولی او مرا شوکه کرد .
و این یکی از شیرین ترین اخبار امسالم بود .
رفاقت من و محمد را همه خبر دارند
نازنین بودنش را نمی شود با یک پست نوشت
خودتان می شناسیدش و نیازی به گفتن من ندارد
این پست را برای ناردونه می نویسم
انار بانو
دخترک محمد و روناک
که شک ندارم مثل پدر و مادر نازنینش فرشته صفت خواهد بود
دانه اناری که شاید در یک روز
و در یک بیمارستان
همزمان با پسرک من به دنیا بیایند
دکترها که اینطور گفته اند ...
نهمین پست بهمن ماه باشد برای ناردونه جعفری نژاد
که بعدها که مثل بابایش دست به قلم برد
اینجا را بخواند و بداند هنوز نیامده چقدر عزیز است
ناردونه ای که مرا صدا می کند : عمو !؟
و من هم می گویم : جان عمو ؟!
+ فردا عازم سفر هستم . اگر عمری باقی باشد . پست بعدی را شنبه شب می نویسم .
ای جااااااانــــــــــم
فک کنم این پست دوست داشتنی تریـــــن و قرمز ترین پست این ماه باشه
چقدر خوشحالم که هی صبر کردم اول پست اینجا رو بخونم بعد بخوابم
واقعا هرباااار که یاد این دونه ی انار میفتم ذوق میکنم واسش
امیدوارم سلامت و شاد باشه با مامان و بابای دوست داشتنی اش
و چقــــدر جالب و هیجان انگیز میشه اگه با پسرک شما باهم دنیا بیان
مبارکشون باشه:گل
روناک جان رو حرفی نزدم باهاش و در حد عکس میشناسم.
ولی آقای جعفری نژاد را عجیب دوست دارم.اصلا حس میکنم فامیلمان است:دی.
وبلاگش را بی نهااایت دوست دارم و دوست دارم بازهم بیشتر بنویسد.
انارخانومم ک فرشته ست :-*
ای جااانمممم به این کوچولوهای توو راهی... خدا حفظشون کنه.
انشالله که به سلامتی به دنیا بیان هر دو و چه جالب که ممکنه توو یک روز به دنیا بیان...
+ سفربه سلامت
گل نار منه...
عشق منه این دخترک..
الهی قربونش بشم..
چه ماهی بشه دختر آقای جعفری نژاد.
چه دسته گلی بشه آقا پسر شما.
ماچ برای دونه ی انار خودم.
و آرزوی خوشبختی و شادی برای همه ی کوچولو های بلاگستان.
من عاشق خانواده ی جعفری نژادم ... خانم و آقا و دوخمری شون
این «انار بانو» چه خوشگل بود..
الهی..
جدا جدا پسرای شما رو عین سپهر خودم و دونه انارمو عین خواهر نداشته م دوست دارم.
ان شاالله رحمن که همگی عاقبت به خیر بشن.
سلاام
تو پست قبلی خیلی وراچی کردم
اینجا فقط اومدم یه تبریییییییییییییییک ویژه اول به ناردونه بگم بخاطر آدمهای نازنینی که کنارشن ...
بعد به مامان و بابا و عمو و دیگر بستگانش
من تازه فهمیدم... مبارک باشه آقای جعفری نژاد...
یه کامنت یه جایی از مهربان خوندم هیچوقت یادم نمیره. خطاب به محسن نوشته بود: "تو عموی همه ی بی عموهایی"
شک ندارم تو و محسن و خیلی از بچه های اینجا واسه دختر من کلی عمو و خاله ی دوست داشتنی می شین. یه خانواده ی بزرگ و مهربون و دوست داشتنی. و شک ندارم بسیار دوستتان خواهد داشت، همونطوری که من دارم
عزیزی اخوی
بله ،دونه ی انار شیرینی خواهد بود.
تبریک به جناب پدر و مادر تک دونه.
سلام کیامهر سابق و بابایی بابک
خیلی وقت بود که دلم برای خوندن بچه ها تنگ شده بود البته محسن رو توی ف.ی.س ب.ووک میشه خوند اما تو هنوز داری اینجا مینویسی و دلم برا نوشته های تو و برای همه ی اونایی که ازشون نوشتی تنگ شده بود عصر پنج شنبه ایی که کم نداره از جمعه های لعنتی اونم توی شهر غریب و دل گرفته بغضم گرفت از سید عباس خوندم تا ناردونه و فرزانه که کلی فکر کردم تا یادم اومد کی بود و کی و کجا مرسی که هنوز مینویسی و هستی
چه تماس تلفنی شیرینی بوده!!
دو طرف برا همدیگه خبر خوش داشتن
تبریک به هر دو بابای دوست داشتنی بلاگستان
منم روزی که شنیدم خیلی خوشحال شدم هم برای ناردونه بخاطر همچین پدر و مادر نازنینی هم برای محمد حسین و روناک بخاطر حس خوب پدر و مادر شدن ایشالا کوچولوهاتون سالم و سلامت به دنیا بیان
نمی دونم چرا ناخودآگاه یاد این مصراع از شهریار افتادم:
تو شدی مادر و من با همه پیری، پسرم!
البته شما که داری بابیا میشی نه مادر، ولی خب ناخودآگاهه دیگه، گاهی دلش میخواد شعر نامربوط یادش بیاد!
ای جااااااااااااااااااان دلم
خیلی دلم میخواد زودتر این فرشته کوچولو رو ببینم
مطمئنم مثل مامان و باباش یه انسان محشر و دوستداشتنی میشه
به به چه خبر خوبی
ایشالا به سلامتی
آقا محمد تبریکات ویژه من رو پذیرا باشید
تبریک...چه همه دختر دار شدن...
عزیززز دل من
چرا من این پست را ندیده بودم
من هم مثل اون دوست بالایی امون عاشق خانوادهء جعفری نژاد هستم. هر سه تاشون
قربون ناردونهء عزیز
سلام
محمد حسین واقعا پسر نازنینی _
ایشا.. دخترشون به سلامتی به دنیا بیاد و زیر سایه پدر و مادر خوبش بزرگ بشه
دوستات هم مثل خودت فوق العاده اند ! محمد حسین رو هم از وبلاگ شما پیداش کردم و با خوندنش ارادت بسیاری بهش پیدا کردم ، این یه دونه انار کام خیلیا رو شیرین کرد امسال ، شاد و سالم باشین و جمع و دوستیاتون پایدار
به به چه خبر مطبوعی.
تبریک می گم به پدر و مادر و عموی گرامی این کوچولوی در راه.
این فرشته های کوچولو که مسبب نو شدن و تجربۀ مکرر شدن زندگی اند هدیۀ بزرگیند.