جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

کاراگاهان

ک اراگاه در لغت یعنی کسی که به کار خود آگاهی دارد 

اما بطور عام یعنی سربازرس پلیس که سرنخ های یک جنایت یا حادثه را دنبال می کند و پرده از راز سر به مهر یک اتفاق بر می دارد ...  

البته نوع دیگری از کاراگاه هم وجود دارد به نام کاراگاه خصوصی .

در سینما و ادبیات کاراگاهان نام آوری به عرصه رسیده اند و داستانهای به یاد ماندنی ای را رقم زده اند . وقتی اسم کاراگاه میاد شما یاد چی یا کی می افتید ؟ 

امشب یک مقدار گنجه خاطراتم را تکان دادم و هرچه کاراگاه تویش بود بیرون کشیدم . 

شما هم اگر دوست دارید تا خاطره های کاراگاهیتان زنده بشود سری به ادامه مطلب بزنید ... 

 

 

 

کاراگاه کاستر   

*****************

 

یک مجموعه پلیسی ساخته آلمان غربی بود . یک کاراگاه تپل و خیکی که از قسمت اول تا آخر سریال یکبار هم دست به هفت تیر نشد و فقط و فقط از روی هوش و شم پلیسی خوبش  

می توانست معماهای پیچیده قتل را حل کند . 

 

 

کاراگاه درک DERECK  

*****************

 

این هم یک مجموعه آلمانی بود و انصافا جذاب تر از کاراگاه کاستر ... 

پیچیدگی معماها بیشتر بود و داستان پردازی قوی تر و صحنه های تعقیب و گریز و تیراندازی مهیج هم چاشنی سریال بود .

اما چیزی که باعث شد درک به خاطره ها بپیوندد  

بخش طنزی بود که مهران مدیری در ساعت خوش بر اساس این سریال ساخت و  

رضا شفیعی جم در نقش درک و  مرحوم داود اسدی در نقش هنری دستیار درک یک طنز فوق العاده زیبا و به یاد ماندنی ساختند . 

 

 سوئینی 

 *****************

  -

احتمالا چیزی از این سریال پلیسی یادتان نباشد . خودمم زیاد یادم نیست . مادرم می گفت زمان شاه هم نشانش می داده اند . دوبله اش هم قدیمی بود و کیفیت سریال در حد نگاتیوهای دوران تیرکمون شاه و دوره قلاب سنگ ... 

یادمه که انگلیسی بود . همین ... 

 

 خانوم مارپل 

*****************

 

این مجموعه معمایی انگلیسی برگرفته از داستانهای خانوم مارپل آگاتا کریستی بود . 

حضور یک پیرزن نحیف و لاغر مردنی در نقش کاشف معماهای پیچیده قتل خودش یک طنز بسیار خوب بود ضمن اینکه در کل سریال زیبا و خوش ساختی بود . 

از دوبله های خوب و به یاد ماندنی این سریال هم نباید بگذریم .  

 

 

پوآرو  

*****************  

 

یکی از زیبا ترین و به یاد ماندنی ترین مجموعه های پلیسی که تا به حال دیده ایم بدون شک همین سریال کاراگاه پوارو است . هرکول پوارو یک کاراگاه نابغه بلژیکی الاصل است که خالق این شخصیت نیز آگاتا کریستی فقید بود . بار طنز مجموعه بسیار زیاد بود . پوارو یک انسان به شدت منظم و مرتب بود و این نظم و انضباط در کلیه کارهایش از جمله لباس پوشیدن و حتی آرایش سیبیل چخماقیش مشهود بود .دستیار او هستینگز یک افسر خوش تیپ انگلیسی بود که به شدت عشق ماشین داشت و خیلی زود به خانم ها دل می بست و معمولا تا انتهای داستان سر از حقیقت ماجرا در نمی آورد و تمام پیش بینی هایش غلط از آب در می آمد .  

نکته جالب در روش کار پوارو این بود که تنها پرونده هایی رو دنبال می کرد که دوست داشت و پولی که مشتریان به او می دادند یا رتبه و درجه مشتریان ٬اهمیتی در انتخاب پرونده نداشت . 

در مجموع آدم بامزه ای بود این حاج آقا هرکول خان پوارو ... 

 

  

شرلوک هولمز  

 *****************  

 

 

غیر ممکن است اسمی از کاراگاه برده شود و کسی به یاد شرلوک هولمز نیفتد . 

فیلم ها و سریالهای زیادی بر اساس این مجموعه داستانهای سر آرتور کانن دویل نویسنده مشهور انگلیسی ساخته شده است اما هیچ کدام به قدرت و زیبایی این مجموعه که از شبکه دوم تلوزیون خودمان نمایش داده شد نبوده و نخواهند بود . بازی خیره کننده جرمی برت فقید در نقش هولمز آنچنان پخته و بی نظیر است که  

یادآوری شخصیت هولمز بدون تصور چهره جرمی برت کمی مشکل به نظر می رسد . 

هولمز یک نابغه روانی است . دیوانه حل کردن معماهای جنایی  

تیزهوشانه جزئیات یک معما را مثل تکه های پازل کنار هم می چیند و معما را حل می کند .

دکتر واتسون نیز به عنوان دستیار ٬همیشه در کنار هولمز قرار دارد و او نیز مثل مخاطبین فقط پوسته بیرونی ماجرا را می بیند و مثل تماشاگر از دیوانه بازی های هولمز سر در نمی آورد ولی در انتها که هولمز معما را حل می کند مات و مبهوت می شود دقیقا مثل مخاطبین ... 

نکته منفی در این سریال بر می گردد به دوبله آن در ایران ... 

سری اول مجموعه ایرج مقامی در نقش هولمز صحبت می کرد و در سری دوم بهرام زند  

هرچند هر دو استادانه نقش آفریدند ولی کاش این نا هماهنگی پیش نمی آمد و هر دو سری را یکی از این عزیزان صحبت می کرد .  

 

 

کاراگاه و رکس  

*****************   

 

 

این مجموعه هم یک سریال پلیسی آلمانی بود که یک پلیس و سگش به نام رکس درگیر ماجراهای جنایی می شدند و با ژانگولر بازی رکس معما حل میشد و آدم بدهای داستان دستگیر می شدند . چیز خاصی نداشت کلا... ولی برای وقت گذرانی در آن روزهای ابتدایی افتتاح شبکه 3سیما و توی آن قحطی فیلم و دی وی دی غنیمت بود . 

 

 

ناوارو 

*****************   

 

 

انصافا محشر بود این سریال پلیسی فرانسوی  

بازی خیره کننده روژه هانن و دوبله بی نظیر بهرام زند خود به اندازه کافی برای به اوج بردن یک اثر کافیست علاوه بر اینکه بازی ها عالی و داستان پردازی محشر و سوژه ها هم خوب بودند . 

یادش به خیر ... پنجشنبه شبها چه لذتی داشت دیدن مجموعه ناوارو  

بین خودمان باشد من عاشق دختر ناوارو بودم اسمش توی سریال یولاند بود  

خیلی خوشگل بود پدر سوخته ... 

یادم باشد اینبار که محسن فرانسوی را دیدم بگویم سلام مرا به یولاند بانو برساند . 

 

این هم عکس بزرگی های یولاند :   

-

 

 

 

 

کاراگاه علوی

*****************  

 

 

این مجموعه پلیسی ایرانی ساخته حسن هدایت بود و احمد نجفی در نقش کاراگاه علوی نقش یک کاراگاه دوره پهلوی را بازی می کرد . گویا همچین کاراگاهی در واقعیت هم بوده است و ماجراهای داستان بر اساس پرونده های پلیسی همان سالها ساخته شده بود . 

سریال چیز خاصی نداشت و از کیفیت خوبی هم برخوردار نبود متاسفانه

آسپیرال دودکار هم سوژه بامزه ای بود توی این سریال ...

 

  

 

سرنخ

*****************   

 

یک اثر فوق العاده از کیومرث پوراحمد وبدون شک بهترین مجموعه پلیسی ایرانی که تا به امروز در تلوزیون به نمایش درآمده است . متن داستانها عالی بود و کاملا معمایی و غیر قابل پیش بینی و کاملا ایرانی بدون ادا و اطوار و جنگولک بازی ... 

جهانبخش سلطانی یک بازرس اصفهانی است به نام امیر حسین اوصیا که به خاطر ماجرایی که پس از مرگ پدر زنش اتفاق می افتد به ناچار راهی تهران شده و ماجراهای جنایی را با کمک دستیارش مصطفی که نقش او را بهزاد خدا ویسی بازی می کرد حل می کردند . 

بازی ها خیلی خوب بودند بخصوص پروین دخت یزدانیان در نقش بی بی ... 

اگر یادتان باشد محمد رضا فروتن اولین نقش جدی خود را در همین مجموعه بازی کرد ...  

 

 

از مجموعه های پلیسی ایرانی به کاراگاه شمسی و مادام  اثر مرضیه برومند و مجموعه کاراگاه با بازی ایرج نوذری خود شیفته نیز می توان نام برد که بنده چون ندیدمشون حرفی هم ندارم درباره این دو مجموعه ... 

 

 

 

 

 

 

کاراگاه گجت

*****************   

  

 

حیف بود از شخصیت محبوب و دوست داشتنی گجت حرفی نزنیم . کاراگاه گجت یک ابله به تمام معنا بود و تنها عنصر موفقیتش یکی شانس و دیگری هوش برادرزاده اش و جانفشانی های سگ بینوا برین بود . دشمن اصلی گجت یک موجود خبیث بود به نام کلاه که هیچ وقت چهره اش نشان داده نمی شد و داشت گربه خپلش را نوازش می کرد و همیشه از گجت خر شانس شکست  

می خورد . ابزارهایی هم که در بارانی گجت تعبیه شده بودند در اکثر مواقع خراب می شدند و درست عمل نمی کردند و همین درست عمل نکردن اغلب اوقات جانش را نجات می داد ... 

 

 این اواخر مجموعه کبرا 11 رو هم میشه از جمله مجموعه های قابل توجه و مورد قبول  

دونست ...هرچند که بیشتر از اینکه بخواد یه مجموعه پلیسی باشه یه مجموعه ماشین بازی و تبلیغی برای بنز و بی ام و و پورشه بود . 

 

شما هم اگه کاراگاه دیگه ای به یاد دارید که از قلم افتاده توی کامنتها بنویسید ... 

 

 

پی نوشت :  

زن ذلیل عزیز توی این پستش عکسهای بازی کودکی را مجددا تحلیل کرده است . 

آنهم تحلیل طنز ... بخوانید و مفرح شوید از لحاظ روحی ...

    

نظرات 147 + ارسال نظر
بهنام شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:30 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

و ایران هم حذف شد... کم کم داشتم به جمع فوتبال دوستان برمیگشتم حیف!!!!
اووووووووووووووووووووووووول

من که اعصابم رو به خاطر فوتبال خورد نمی کنم
خیلی وقته

بهنام شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:31 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

نیم ساعت تآخیر داشتیاااااااااااااااااااااااا...

ببشخید

بهنام شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:42 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

خب از بین این فیلمها فقط کارآگاه و رکس رو دیدم و کاراگاه گجت!!! البته شرلوک هومز و پوآرو رو هم میشه گفت دیدم خیلی کم...
میگم یعنی پیش خودت نمیگی مهربان بانو این پست رو میخونه بعد کارت به بیمارستان کشیده میشه؟! یعنی واقعآ نمیترسی از عاقبت این حرفی که تو فیلم هشتم زدی؟!

راستی یه چیزی! حالا که چی مثلآ؟؟؟!!!!! (البته ببخشیدا!)

نه بابا اون بنده خدا فرانسه است

وبلاگت را خواندم جالبه
وبلاگم را بخوان و نظربده مرسی .

عاطفه شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:45 http://hayatedustan.blogfa.com/

شوما که نمیخواستی امشب آپ کنی!!
برم بخونم و بیام:))

کی گفتم نمی خوام آپ کنم
اون پست مال دیشب بود آبجی

عاطفه شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:50 http://hayatedustan.blogfa.com/

از کاراگاه کاستر فقط اسمش یادم میاد!!
باور کن قبل از اینکه توضیحتو راجع به درک بخونم داشتم مینوشتم که درک منو یاد این برنامهه میندازه..


فکرتو خوندم

وانیا شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:56 http://vaniya1859.persianblog.ir

سلام
دست شما درد نکنه منکه عاشق کاراگاه گجت بودم خیلی بامزه بود

آره
انصافا خوب بود

پونه شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:56 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

قرص تهوع نمی خوای ؟

وانیا شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:58 http://vaniya1859.persianblog.ir

چرا امشب اینجا تبلیغات زیاده؟
ستاد تبلیغاتی زدی
یا شرکت تبلیغاتی وا کردی؟
اینا هم دیدن اینجا بازدیدش بالاست دست بکار شدند
مورس هم کاراگاه بود؟

آره
مورس
ولی یادم نیست چه شکلی بود

عاطفه شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 23:59 http://hayatedustan.blogfa.com/

از سوئینی که اصلن چیزی یادم نمیاد!
مارپل وپوآرو همیشه برام سوال بود که چه جوری از هیچی میتونست معما رو کشف کنن..
اما دورهم جمع شدن های شبانه شو دوس داشتم..

پوارو فوق العاده بود
اگه اشتباه نکنم دوشنبه شبها پخش می شد
منم دور همی هاش رو خیلی دوست داشتم

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:02 http://hayatedustan.blogfa.com/

هلمز واقعن جذاب بود.. من هنوز توکف قسمت آخرشم..
به چه نکته های ریزی توجه میکنی شوما دادا کیا..
.
.
.
واقعن مال دیشب بود؟ پس چرا من از صبح رفرش میکردم فقط این صفحه میمومد؟

صبح پاکش کردم آخه

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:06 http://hayatedustan.blogfa.com/

این رکس رو دوست داشتم! به خاطر صدای کیکاوس یاکیده البته..
چه خوب یادته هر کدوم از چه شبکه ای ژخش میشدن..
اما ناوارو:
موافقم باهات.. محشر بود..
با اینکه ناوارو زیاد فعالیت بدنی نداشت و احساس میکردم سنگین وزنه! البته بیشتر به خاطر صدای بهرام زند برام دوست داشتنی بود..
این یولاند چه دختر خوبیه.. هنوز دماغشو عمل نکرده؟


می خواستم یاکیده رو بنویسم
یادم رفت
خب سنگین بود دیگه ناوارو
یولاند رو هم باید بپرسم ازش

الهه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:09 http://khooneyedel.blogsky.com/

الان به شیوه ی کارآگاها از عنصر غافلگیری استفاده کردی؟!نه ۱۱ که گفتی نوشتی نه طبق معمول هر شب راس ۰۰:۰۰!درست وسط این دو تا ساعت....اینم کار باحالیه
من کارآگاه کاستر رو یادم نیست...سویینی هم اصلا به گوشم نخورده!ولی بقه شون رو دیدم....
من عااااااااشق پوآرو و ناوارو و بعد از اینا شرلوک هلمز بودم....اما ناوارو کلی خاطره ی خوش برام به جا گذاشت...یه جورایی امید آخر هفته م بود...صدای بهرام زند هم که مححححشره با اون لحن شل و شوخ و نرمش....
هووووم...یه عاااااالمه خاطره ی کمرنگ و پررنگ الان دارن تو ذهنم رژزه میرن....خییییلی خوب بود...مررررررسی

خواهش می کنم
والا همینایی رو هم که گفتی در تعجبم با این سنتون
چه برسه به کاستر و سوئینی
شما صغر سنی نداری احیانا اله بانو ؟

امیرحسین... یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:10 http://afrand.blogfa.com

من هم با پوارو و ناوارو و شرلوک هلمز بیشتر از بقیه حال می کردم. مخصوصا پوارو با زبان اصلی که شبکه چهار پخش می کرد.
با آهنگ های تیتراژ این سه تا هم کلی خاطره دارم. همین الان هم آهنگ هر سه تاشون را رو کامپیوترم دارم. آهنگ ناوارو فوق العاده بود
دکک را یادته. یه سریال پلیسی بود مربوط به کشور هلند بود فکر کنم. حدود هفت هشت سال پیش شبکه سه می گذاشت.

آره موسیقی هاشون هم خیلی خوب بود
دکک رو متاسفانه یادم نیست امیر حسین

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:10 http://hayatedustan.blogfa.com/

از کاراگاه علوی خیلی کم یادم میاد..
اما سرنخ رو واقعن دوست داشتم.. به جرئت میشه جزء کارهای موفق پلیسی بود..
گارگاه شمسی که مسخره بازی بود.. همشو که ندیدم.. و چیز زیادی ازش یادم نمیاد.. همینقدر یادم که موقع دیدنش حالم بد میشد!

بزن قدش

امیرحسین... یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:12 http://afrand.blogfa.com

و دلت میاد یادی از سریال به شدت کاراگاهی و پلیسی ایران که ساخته استاد سیروس مقدم بود یادی نکنی
پلیس جوان را میگم که شهاب حسینی و میترا حجار توش بودند...

الان اینو جدی گفتی یا داری مسخره می کنی امیر حسین ؟
زود مواضت رو روشن کن

الهه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:14 http://khooneyedel.blogsky.com/

والا از وقتی نزدیکی خاطراتم با تو اینقدر زیاد شده و اینهمه مشترکات توشون میبینم شک کردم به خودم!نمیدونم واقعا چند سالمه!فعلا که به عنوان یه دختر ۲۱ ساله قالبمون کردن به جامعه!حالا خدا میدونه!


والا مارو هم قالب کردن
کبر سن داریم
شناسناممون رو یه ده سالی زود گرفتن
منم ۲۱ سالمه

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:14 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

من عاشق هلمز بودم.تیپش، قیافش،فیلمشم خیلی دوست میداشتم.


ساعت 12:13 اینجا فعلا بارون بند اومده اما یک حاله بزرگ دور ماه رو گرفته نمیدونید چقدر خوشگل شده لامصب. تو این سرما رفتم بیرون تا نیگاه کنم .کیف میکنم با این هوای خوب. شمالو عشقه.

هی بیا جیگر ما رو آتیش بزنا
خدا ایشالا ...
هیچی
رفتگانت رو بیامرزه

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:15 http://hayatedustan.blogfa.com/

اما کارگاه با بازی ایرج نوذری:
ببین یعنی یکی از مفرح ترین لحظات ما وقتی بود که این فیلم قرار بود پخش بشه.. این خواهر کوچیکم خیلی تخسه! خواهش میکرد بشینیم با هم کاراگاه رو ببینیم و بخندیم.. بعد فک کن توطول هفته هی نقش های مختلف این فیلمو دوتایی یا سه تایی بازی میکردیم و میپکیدیم از خنده.. وقتهایی هم که نبودم حتمن برام تعریف میکرد تا روحم شاد بشه.. پاورچین انگشت کوچیکه ی این فیلم بود توطنزی..
یعنی مزخرف تر و مذبوحانه تر از این نمیتونستن فیلم بسازن!

وقتی یه کاری نه فیلمنامه داشته باشه نه بازیگر
و همه چیش حول محور یه آدم خود شیفته خود متشکر بگرده
چه انتظاری داری ازش ؟

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:17 http://hayatedustan.blogfa.com/

یعنی من عاشق کجت بودم.. الانم بذاره حاضرم بشینم ببینم..
یه جعبه ابزار به تمام معنا بود برا خودش..

یادته نامه ماموریتهاش بعد از چند ثانیه منفجر می شد ؟
بوووووووووووووم

یا اون کتابه که دختره با برین باهاش حرف می زدند ؟
ابر رایانه ای بود واسه خودش

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:19 http://hayatedustan.blogfa.com/

کبرا ۱۱ مو یاد پیمان ابدی انداخت که یکی از بدلکاراش بود!
چقدرم حذفی داشت.. آروز به دل میمونه آدم موقع دیدن فیلم خاریجیگینی از تلفیزیون!

خدا رحمتش کنه
ولی تا وقتی که درست و اصولی کار می کرد کارش درست بود
همین که ایرانی بازی در آورد فنا شد
تخصصش گویا پرش از ارتفاع بوده
ولی پروژه انفجار رو هم قبول کرد و فنا شد بنده خدا
ایرانی بازی درآورد دیگه

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:23 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

آخ جون جیگر. آقا سیخی چند میفروشی اونم از نوع جزغالش؟؟؟؟؟

استغفرالله
دوره آخر زمون شده
شوما به ما متلک پرت میکنی ؟
من جای بابا بزرگتم
خوبه یکی به بابا بزرگت بگه جیگر ؟
خدا رو خوش میاد ؟

امیرحسین... یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:25 http://afrand.blogfa.com

من از طرفداران پر و پا قرص استاد سیروس مقدم و استاد فرج سلحشور هستم
با این کارگردانان بود که من با واژه های آبیاری و آبکی آشنا شدم
مواضع روشن تر هم میخوای بگو تا رو کنم...

آب که روشناییه
حیف آبکی و آبیاری که برای خزعبلات این دو استاد استفاده شه
روشن بود

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:25 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

برا قافلگیری اموات فاتح ه

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:28 http://hayatedustan.blogfa.com/

همین ایرج نوذری یه بار توبرنامه ی صداو سیما اومد گفت همه ی کشورها برا خودش یه کاراکتر پلیس دارن و توایران همچین چیزی نیست.. و خودش میخواست همین کاراگاهه باشه.. اینو برا کاراگاه اولی که ساختن گفت..
راستی اسم فیلمش کلانتر بود! الان یادم اومد..

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:30 http://hayatedustan.blogfa.com/

راستی یه فیلم میذاشت که اون آقاهه که صداش کلفته توش بازی میکرد.. فرامرز صدیقی.. اسمش چی بود؟ اونم پلسی بود.. همین چند وقت پیش تکرارشو میذاشت.. که علیرضا اسیوند و یکی دیگه دستیاراش بودن!
.
.
یه فیلم پلیسی هم بود قدیما میذاشت.. که داریوش فرهنگ پلیس بود رفت قاطی قاچاقچی ها.. که دوستش رضا کیانیان بود.. اسم اون چی بود؟
الان اگه مامانم اینجا بود میگفت!

اسمش شلیک نهایی بود
آفرین عاطفه می بینم که نشستی و یه واو جا ننداختی از این پست
او یکی که فرامرز صدیقی هم بازی می کرد دیدم گذری
اسمش یادم نیست
شما فعلا اولی تو مسابقه

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:31 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

خدا بگم چی کارت کنه کیامهر ترکیدم از خنده اشک تو چشام جمع شد بس که خندیدم.





ساعت 00:29 بامداد و پاکن برین سر جلسه امتحان .

امیرحسین... یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:33 http://afrand.blogfa.com

یکی دیگه هم بود احتمالا کسی یادش نمیاد. یکبار فقط پخش شد. اسمش بازرس کوالسکی بود.
راستی سریال ۱ - ۹۹ را یادت میاد . سریال محشری بود. راجب مامور مخفی و مواد مخدر و اینا بود
اسم اون سریالی که داریوش فرهنگ ساخته بود و عاطفه تو کامنت بالایی میخواد هم شلیک نهایی بود

۹۹-۱ خوب بود
آلمانی بود
ولی یادم نیست کاراگاه داشت یا نه

کوالکسی یادم نیست
تو هم بدتر از من خوره تلوزیون بودیا امیر حسین

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:33 http://hayatedustan.blogfa.com/

یه فیلم هم شبکه دو میذاشت : مزد ترس
عبدالرضا اکبری پلیس بود.. بچه شو دزدیدن.. دو سری هم داشت..

ایول عاطفه
۳-۰
تو گهرمان منی

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:34 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

راستی چه بابا بزرگ جوونی دارما.؟؟ سه چهار سال باهام تفاوت سنی داره !!!
بابا بزرگ تو چند سالگی زن گرفتی؟؟چند سالگی بچه دار شدی؟؟ مگه مایکرو ویوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نه تنور سنتی هستم

امیرحسین... یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:41 http://afrand.blogfa.com

و جا دادر از استاد فخیم زاده هم یادی کنیم به خاطر خواب و بیدار و بقیه سریال های پلیسی که ساخت. آخریشم که همین ساختمان ۸۵ که داره پخش میشه. هر کی ندیده بره ببینه به فیض برسه

نه خوشم اومد
دستت تو کاره پسر
باید یه مشاوره ای داشته باشم باهات از این به بعد

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:41 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

تنور هم تنور های قدیم.....

آره ؟

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:43 http://hayatedustan.blogfa.com/

تا دبیرستان روزهای هفته رو با فیلماش میشناختم!!!
دانشجو که شدم همپای خواهران بعضی فیلمهارو میدیدم..
اما از87 که خوابگاهی شدم در حد یکی دوقسمتی که خونه هستم بلکم هیچی تلویزیون نمیبینم!
اسم اون فیلمه هم یادم اومد: دایره تردید

آفرین
من هم تا دوران خدوت خوره تلوزیون بودم
غیر ممکن بود چیزی رو از دست بدم
خوشحالم که تو این دوره کودک نیستم
جز خزعبلات چیزی پخش نمیشه
قبول داری ؟

بهارمامان امیر یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:47 http://oribad.blogfa.com

من عاشق سریال شرلوک هلمز و پوارو بودم همیشه هم با خواهر برادرم مشکل داشتم اونها دوست نداشتند و من نمیذاشتم کانال و عوض کنند. هی عجب روزگاری بود

یادش به خیر بهار خانوم
من عاشق تلوزیون بودم
پدرم هم همیشه دعوام می کرد که بشین درس بخون
با چه ترس و لرزی تلوزیون می دیدم
آخ که داغ دلم رو تازه کردی خواهر

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:49 http://hayatedustan.blogfa.com/

خواب وبیدار
هم در ژانر پلیسی در زمان خودش پر مخاطب بود..
خواهر من اون موقع 5-6سالش بود.. عاشق مانتوی ناتاشا شده بود!

من کامل ندیدمش
ولی زمان خودش خیلی سر و صدا کرد
متاسفانه بعد از اون فخیم زاده هرچی ساخت
تکرار مکررات بود
نمی کنه بازیگراشو عوض کنه

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:53 http://hayatedustan.blogfa.com/

موافقم باهات.. واقعن خوشحالم که تلویزیون نداریم! وقت تلف کردنه!

گاهی فقط خالی بندی های اخبار رو نگاه می کنم
برای بی خبر نماندن از دنیا

مینا یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:55 http://www.harfebihesaab.blogfa.com

کاراگاه گجت... الان که عکسشو اینجا دیدم فهمیدم چقد دلم براش تنگ شده... البته شاید واسه کودکیم. خاطرات خوشش که نمیتونم بگم. شاید واسه بیخیالی ها و الکی خوشیای بچگیم...

یه چیزی تو گجت خوب بود
اونم این که دلش پاک بود و نیتش خیر
واسه همین همیشه برنده میشد
منم دلم واسه بچگی تنگ میشه

امیرحسین... یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:57 http://afrand.blogfa.com

قبل از خواب هم باید بگم که بازرس گروسو از قلم افتاد!

بله اسمش یادم نبود
ولی قیافش چرا
آلمانی و عینکی
خوب بخوابی امیر حسین جان

عاطفه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 00:58 http://hayatedustan.blogfa.com/

دادا کیا با اجازه ت برم که الانه اس هم اتاقیام شاکی بشن از تق تق کوبیدن روکیبورد! خوابن خب..
به مهربان سلام برسون..
شب بخیر..
راستی حساب امتیازامو داری که

شما برنده ای بدون شک
شبت به خیر عاطفه جان

پونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:00 http:// www.jojo-bijor.mihanblog.com

خوش به حال خودم که اصلا tv ایران رو نمیبینم.جز خزعبلات و بچه بازی و دروغ چیزی نیست.

حق داری

عاطی یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:01 http://parvaze67.blogfa.com

عالی بود کیامهر . من عاشق شخصیت ناوارو بودم کل هفته منتظر ۵شنبه بودم تا آخرشب ناوارو ببینم .
از پوآرو عاشق اون مدل سیبیلش بودم و خنده های نخودیش و اون جمع کردن همه آخر فیلم برملا کردن ماجرا . بی نظیر بود .
شرلوک هلمز عاشق باعجله کار کردنش بودم انگار همش میدویید ، معمولا هم همیشه یه گره کور مسئله بدست خانم منشیش باز میشد .
کارگاه گجت که بینهایت بامزه بود و اون سگه که بدبخت همه کارا رو دوشش بود و اون رئیس بزرگ که فقط دستاش معلوم بود و آخرشم قیافه اشو ندیدیم و اون گربه لوسش .
کارگاه علوی دوستش نداشتم ولی میدیدم ، اون گروهبان تپله که کمکش میکرد اسمش چی بود ؟
کارگاه دریک چیز زیادی ازش یادم نیست .
بازی سلطانی رو هم تو سرنخ دوست داشتم هنوزم ما به اسم اوصیا بیشتر میشناسیمش تا جهانبخش سلطانی .
رکسو میدیدم و برا گذروندن زمان بد نبود ، ولی بازی بازیگر اولیه نقش کارگاهه رو بیشتر دوس داشتم .
یه فیلم پلیسی بود که من راهنمایی بودم میداد محصول مشترک ایران و ترکیه بود نقش پلیس اصلیه رو عبدالرضا اکبری بازی میکرد فکر میکرد دخترشو کشتن ولی دخترش زنده بود قشنگ بود برا اون دوران .

ایول عاطی خانوم
شما هم واردی ها
اسم دستیار علوی آسپیرال دودکار بود
اسم اون سریاله هم مزد ترس

الهه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:06 http://khooneyedel.blogsky.com/

من یه سریالی رو یادم اومد...به سوی جنوب...یادته؟کانادایی بود...مامور پلیسه روح باباش رو میدید اکثرا اونم تو موقعیتهای حساس و وسط تیراندازی!...لباس قرمز تنش بود...من عاشق لباسش بودم!

آره خیلی خوب بود
کانادایی و اتو کشیده
بنده خدا نه تفنگ داشت نه مجوز درگیری
اینجاهاش حرص درار بود

الهه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:11 http://khooneyedel.blogsky.com/

یادمه اسم ماموره فریزر بود!یا فریز!نه همون فریزر بود به گمونم....

ساید بای ساید بود پدر سوخته
جای برادری خوش تیپ بود ...

الهه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:14 http://khooneyedel.blogsky.com/

شما اول برادریتو ثابت کن بعد از خوشتیپی جوون مردم صحبت کن!جل الخالق!دوره آخرالزمون همینه ها!
ولی واقعا خوشتیپ بود...من نیازی ندارم به برادری

میگم دوره آخر زمونه
اون از اون پونه که به پیرمرد طفل معصوم متلک پرت می کنه
اینم از تو که به جوون طفل معصوم اون سر دنیا نظر داری
خدایا ما را زنده بمیران

عاطی یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:24

وااای آره الهه بسوی جنوب رو دوست داشتم خیلی ، این ادب و نزاکت کاناداییه غوغا بود و حال میکردم از حرص خوردن همکارش .
راستی یکی جدیدتر یادم اومد . جنایت های غیر حرفه ای . آخ اون تجهیزاتشون منو میکشت و مرد بمب گذارشون .

عاطی یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:34

آخ راستی یادم رفت بگم من کشته مرده چراغ راهنمای دم در اتاق ناوارو بودم .

آره سوژه ای بود واسه خودش

فلوت زن یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:50 http://flutezan.blogfa.com/

خب من اووووووووووووووووووووووووووومدم !
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
همه این کارآگاها یادم میاد به جز سوئینی ! البته یه چیز مبهمی از چهره هاشون یادمه !!!!!
ولی یه کارآگاهی بود که هیچ کس ازش اسم نبرد ! کارآگاه وولف ! همیشه هم کت ِ قرمز می پوشید ! خیلی خوش تیپ بود وبرای همینه که انقد خوب توو یادم مونده !
یادته کیامهر ؟!!!!! چشماشم رنگی بود !

فکر می کنم یادمه
اما مطمئن نیستم

مغولستان خارجی یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:56 http://www.lenyjan.blogfa.com

کاراگاهای ادبیاتی نداشتی؟؛مگره؛ ژرژ سیمنون!عالیه.
منم عاشق شرلوک بودم اما بدون و اگاه باش که هم خود شرلوک هرویینی بوده!هم بازیگرش ...آخرشم مرد رفت.

نمی دونستم عمل داره بنده خدا

فلوت زن یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 01:57 http://flutezan.blogfa.com/

توو کارآگاهای کارتونی هم ( بلیک و مورتیمر ) بودن که مال ِ همین چند سال پیش بود ! یادمه داداشم عاشق ِ این کارتون بود !
مجموعه ( بازرس ) هم خیلی خوب بود !
خدا وکیلی بیشتر جذابیت این سریال های پلیسی برای ما به خاطر دوبله خوب و زیباشون بود ! صداهای ماندگاری که هنوزم که هنوزه در ذهن ها باقی موندن !
راست می گی کیامهر ، من که دختر بودم عاشق دختر ناوارو بودم تو که دیگه واقعاً حق داشتی !!!
بی خودی ترین سریال کارآگاهی همین کارآگاه شمسی و دستیارش مادام بود !
منم الان مدتهاست تلویزیون نگاه نمی کنم و دیگه در جریان سریال های جدید نیستم ! مگر اینکه جایی باشم که دیگران مشغول تماشای تلویزیون باشن و مجبور شم منم به تماشا بشینم !
ولی خیلی پست خاطره انگیزی بود ! خودت که خاطره باز ، ما هم که خاطره باز و مبتلا به مرض نوستالژی ، دیگه هیچی دیگه !!!

بلیک و مورتیمر هم خیلی خوب بود
راست میگی
منم خیلی وقته که درست و درمون تلوزیون نمی بینم
البته فکر نمی کنم چیزی هم از دست داده باشم

رویا-حرفخونه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 02:16

من از بین اینهمه کاآگاه اول از همه عاشق پوآرو ام. و شییییفته ی گجت.

به به رویا خانوم
رسیدن به خیر قربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد