جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

کاشکی آدمها ...

 

 

- 

گاهی دلم برای محبت های خالص قدیمی تنگ می شود 

آن زمانهایی که مردم برای دردهای هم مرهم بودند 

آن زمانهایی که یک جهان پهلوان راه می افتاد توی بازار و انقدر حرفش برو داشت که پول جمع کند برای آدمهای بی چیز و بی بضاعت 

آن زمانی که یک ریش سفید توی یک محله ٬ کار کمیته امداد را می کرد ... 

چند وقت پیش پستی خواندم با این مضمون :  

توی یکی از شهرهای شمال کشورمان خانواده ای زندگی می کنند   

مرد بازنشسه آموزش و پرورش است و زن بهیار بازنشسته

مرد ۶ سال است که سرطان دارد  

دختر بزرگ ازدواج کرده و باقی بچه ها دارند درس می خوانند 

چند وقتیست که داروهای قدیمی دیگر جواب نمی دهند  

هر چند وقت یک آمپول دو میلیون تومانی تزریق می کند  

به امید چند وقتی بیشتر نفس کشیدن 

خانه قدیمشان را فروخته اند و حالا هفت - هشت نفری دارند توی یک آپارتمان ۴۰ متری اجاره ای زندگی می کنند .  

تمام حقوق خود و زنش خرج این بیماری می شود و همین آخری ها 

دختر بزرگ خانواده که متاهل است ٬ماشینش را فروخت و با پولش ۴ تا آمپول برای پدر خرید  

به همین سادگی 

۸ میلیون تومان = ۴ عدد آمپول  

 

پست که تمام شد یک لحظه موندم که الان چی باید بگم ؟ 

چی بنویسم ؟ اصلا از من چه کمکی بر میاد ؟ 

دوستی که پست رو نوشته بود هیچ درخواست کمکی نکرده بود  

فقط خواسته بود شما را به فکر بیندازد   

دوست دیگری که قلبا به او اطمینان دارم گفت که نویسنده پست دست به کار شده و مقداری پول برای کمک به این خانواده جمع کرده است . 

و انقدر این مرد غرور و بزرگواری ازخودش نشان داده که شک دارد اصلا این پول را از آنها قبول  

می کند یا نه . 

خواهش کردم اگر  شماره حسابی از نویسنده پست دارد  

بدهد تا من هم اگر توانستم کمک کنم . 

 

پس انداز این ماهم که تمامش خرج بیمه ماشین شد  

دیروز هم دندان عقلم حسابی خرج گذاشت روی دستم .  

هر جور حساب کردم دیدم بیشتر از بیست - سی هزار تومان نمیتوانم کمک کنم  

آنهم با  حقوق هنوز واریز نشده این ماه ... 

خواستم یک چیزی بنویسم که اگر شما هم از دستتان برمی آید کمک بکنید ولی پشیمان شدم 

به فرض که اینجا یک وبلاگ خوب باشد و من هم آدمی خوش برخورد و بازار گرم

از کجا معلوم که این پول را خرج مسافرت عیدم نکنم ؟ 

ازکجا معلوم که این هم یکی از بازی های این کیامهر باستانی آب زیر کاه نباشد  

و به فرض هم که می نوشتم  

و به فرض هم که از بین پانصد - ششصد نفری که هر روز اینجا را می خوانند 

۵۰ نفر اعتماد کنند و نفری ۱۰ هزار تومان بریزند به شماره حساب فوق الذکر 

با ۵۰۰ هزار تومان چه دردی ازآن بنده خدا درمان می شود ؟ 

در نهایت این پست از آب درآمد  

سوزناک هم ننوشتم که شائبه ای پیش نیاید به سه دلیل : 

اول اینکه یادم باشد وقتی حقوق این ماه را ریختند همان بیست هزار تومان را بگذارم کنار 

شاید خرج کرایه تاکسی تا بیمارستان این بنده خدا بشود .

دوم اینکه قدرسلامتی را بدانیم  و به یاد داشته باشید که این بدنی که خداوند به رایگان به ما هدیه داده است اگر قرار باشد با معیار های پزشکی بسنجیم میلیارد میلیارد  تومان می ارزد .

و سوم اینکه کاشکی آدمها دانه های دلشان پیدا بود   

و می شد بیشتر به همدیگر اعتماد کنیم .

همین ... 

 

 

پی نوشت : 

قسمت دوم وختی خیاط توی کوزه می افتد  فردا شب ساعت ۱۰:۱۰ 

 

نظرات 78 + ارسال نظر
بهار جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:34

گویا اول

بله

الهه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:38 http://khooneyedel.blogsky.com/

ای بی نظم!

چرا ؟

بهار جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:40

نمیدونم چی باید بگم...

مهم نیست بهار جان

شیخ جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:44 http://koh-boy.blogfa.com

بار اولته اول میشی؟؟؟
خوب جیغ بزن

با من بودی ؟

الهه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:46 http://khooneyedel.blogsky.com/

راست میگی کیامهر...تو که حسابت جداست چون میشناسمت و بهت اعتماد کامل دارم...ولی واقعا به جایی رسیدیم که اگر تو یه وبلاگ یا حتی رو در رو کسی ازمون کمکی بخواد یه دنیا شک میاد تو دلمون!مثل همینایی که خودت راجع به خودت نوشتی...شاید چون خیلی صدمات از این قضایا متحمل شدن خیلیها...شاید چون خیلیها از اعتماد مردم سواستفاده کردن....

گند زدند به اعتماد و اطمینان
به همین سادگی

الهه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:48 http://khooneyedel.blogsky.com/

گفتم بی نظم چون امشب دیر کردی
اعتراف میکنم اون کامنت فقط به قصد بدجنسی کردن نوشته شد و هیچ ارزش دیگری ندارد

بد جنس

کورش تمدن جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:49 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
منم این پست رو خوندم و حسابی ناراحتم کرد
کار خوبی کردی نوشتی چون بچه ها دوست دارن و مهمتر اینکه قبولت دارن
پس اصلا به کارت شک نکن

اینو اصلا برای کمک گرفتن ننوشتم کورش
حالا اگه خودت می خوای کمک کنی یه بحث دیگه است

بازیگوش جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:50 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

چن وخ پیش یه پست این جوری نوشته بودم...
اینکه دیگه واقعا کمک خواستن هم وطنمون رو باور نداریم
سخت باور میکنیم
سخت کمک میکنیم
چی بگم...
اینا همه خود ماییم!

من خودمم باشم باور نمی کنم
نباید هم اعتماد کرد

شیخ جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:52 http://koh-boy.blogfa.com

سلام کیاجان
رفتم خوندمو اومدم .
حالا این که زیاد دل ادمو نمیسوزونه.بعضی وقتها ادمایی پیدا میشن که ادمو واسه کمک کردن سرزنش میکنن و ساده لوح میخوننت .
واقعا زمونه پستی شده

شاید اگه اون پست رو می خوندی دلت می سوخت
شاید چون پدر خودم معلمه تحت تاثیر قرار گرفتم

الهه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:53 http://khooneyedel.blogsky.com/

من خیلی راجع به این کمک کردن و اعتماد با خودم کلنجار رفتم...آخرش هم به این نتیجه رسیدم که هر کمکی از دستم بربیاد انجام بدم بدون قضاوت در مورد راستگویی یا دروغگویی اون فرد....من فرض رو میذارم بر راستگوییش...ایجوری هم حس خوبی پیدا میکنم هم مطمئنم بی جواب نمیمونه این کارم...یه روز هم یکی دست منو میگیره و کمکم میکنه....اون فرد هم صاحب سرنوشت و اعمال خودشه دیگه...حالا چه خوب چه بد!

ولی من تا مطمئن نباشم نمیتونم الهه

شیخ جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:54 http://koh-boy.blogfa.com

نه کیاجون با بهار بودم

آها

الهه جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:57 http://khooneyedel.blogsky.com/

به شدددددددت و با کلی ذوق منتظرم تا برای بار دوم در کوزه بیفتی

این یکی جالب تر شده الهه

کورش تمدن جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 23:57 http://www.kelkele.blogsky.com

واقعا مهمه آدم درخواست کمک رو از کی بشنوه
اگه به کسی اعتماد نداشته باشی یخته بپذیری
نمیدونم ما را چه شده

دروغ
انقدر دروغ گفتیم که نمیشه به کسی اعتماد کرد

الهه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:02 http://khooneyedel.blogsky.com/

آخه نمیشه کیامهر!من خیلی از این موارد برام پیش اومده!خب تو هیچ موردی هم امکان اینو نداشتم که از صحت و صدق گفتار اون آدم مطمئن شم!اگر بخوام اینجوری فکر کنم کلا باید کمک کردن رو فراموش کنم!
تو حق داری...تو بیشتر از من تو جامعه ای...بیشتر از من تجربه داری...و خیلی هم عاقلتر از من هستی...همه ی اینا باعث میشه محتاط تر باشی...و خب من کمک مالی بزرگی تا حالا نکردم به کسی...چون دستم تو جیب خودم نیست...ولی نمیتونم برای همون کمکهای کوچیک هی دو دوتا چهارتا بکنم...

بعضی وقتها یه چیزایی می بینی که تو هم باشی نمیتونی اعتماد کنی
البته این مورد رو من کاملا مطمئنم

فلوت زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:03 http://flutezan.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
من اینطور موقع ها به ندای درونم گوش می کنم ، گاهی واقعاً آدمو راهنمائی می کنه ولی گاهی هم شده که بعداً فهمیدم نه ! اشتباه کردم و احتمالاً صدای یکی دیگه بوده !!!

ندای درون که از طرف خدا نیست حنانه
برگرفته از احساسات آدمه
و احساس آدم معمولا اولین نقطه ضعفشه

دلارام شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:03

۸ میلیون=4تا آمپول . چقدر وحشتناک.چجوری میشه کمک کرد به ایشون؟البته من زیاد کاری از دستم برنمیاد ،در حد همون 10 ، 20 تومن
کاش الان هم مثل قدیم بود ،اونوقت آدمها راحت با دلهاشون به هم اعتماد میکردند

دلارام عزیز
دور و بر همه ما همچین آدمهایی هستند
اگر واقعا از تون بر میاد به اونا کمک کنید
گفتم این پست فقط برای فکر کردن بود نه کمک خواستن
ممنون از اعتمادت

فلوت زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:04 http://flutezan.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااام به الهه ، کوروش خان تمدن و بقیه دوستان آن لاین !!!!

الهه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:06 http://khooneyedel.blogsky.com/

خب مطمئنا این قسمت دوم بهتر شده...هم وقت بیشتری داشتی...هم نظر بچه ها رو راجع به مصاحبه ی اولی و جوابهات فهمیدی....حتما بیشتر تو جواب دادن دقت کردی و طولانی ترن جوابات

طولانی تر و خنده دار تر

بهنام شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:06 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

سلام...
میدونی چقدر زیادن این افراد اووووووووووووووووووووه...
چیکار میشه کرد؟ چرا این حس اعتماد تو ما ها از بین رفته واقعآ؟! چرا اینجوری شدیم؟! دلم میخواد بخندم خسته شدم از این همه غم به خدا... یعنی هیچ چیز مفرحی تو این زمونه باقی نمونده؟؟؟

چرا مونده
ولی چیزای ناراحت کننده اش بیشتر هستن متاسفانه

فلوت زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:06 http://flutezan.blogfa.com/

من گاهی دلم میخ واد همینطوری اعتماد کنم برای دل خوشی خودم ، حالا بزار دیگرون منو ساده لوح فرض کنن !
من که بودم حتماً کمک می کردم !
بخصوص دوستی مثل تو اگه واقعاً می خواست برای یه همچین شخص نیازمندی آستین بالا بزنه و کمک جمع کنه ، من که چشم بسته قبول می کردم !

مرسی حنانه
تو از اون آدمهایی هستی که وجودشون آدم رو به آدمها امیدوار می کنه
مرسی از لطفت

الهه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:07 http://khooneyedel.blogsky.com/

سلاااااااام حنانه ی گلم

نازنین مریم شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:08 http://morgheasir.persianblog.ir

کاش منم میدوستم کمکی کنم..نمیدونم درست یا نه ولی من همیشه اعتماد میکنم پیش خودم فکر میکنم حتی اگه دروغ هم باشه وجدانم راحته البته به قول شما با ۲۰ ۳۰ هزار تومان ما دردی که دوا نمیشه..اینا چیزا رو که میخونم واقعا به فکر فرو میرم که مردم چه غصه ای دارن مثلا من غصه ام چقدر بیخود و بی ارزش هست..کاش همه آدما مثل هم بودن ..منم خیلی وقته رسیدم بزرگترین نعمت اول سلامتی عزیزانم بعد سلامتی خودم

مرسی و ایشالا همیشه سالم باشی و سرحال

بهار شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:08

به شیخ: نه سابقه ی اندکی دارم!!

راجع به بحث: من با الهه موافقم. من بدون کلنجار با خودم خیلی خوشبین و زود باورم. برام مهم نیست به ساده لوحیم بخندن؛ ولی فکر اینکه اگه راست بود چی خیلی آزاردهنده تر از این احساس احمق بودنه!! حالا درسته بقیه تو رو احمق میبینن ولی خودت خودتو خیر میدونی و خوشحالی چون فکر میکنی دل یکی دیگه رو شاد کردی.

چی شد!!

خب من زیاد برام مهمه که منو ساده لوح و ابله فرض نکنن
و مهمتر اینکه دوست ندارم کسی از احساسم سوء استفاده کنه

فلوت زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:08 http://flutezan.blogfa.com/

راااااااااااااااااااااااااستی من یه سو استفاده ازینجا بکنم دوباره !
دوووووووووووووووووووستان من آپــــــــــــــــم !!!!

قول می دم یه کوچولو شادتون کنه !!!!

پول همه این تبلیغات رو ازت می گیرم

بهار شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:11

اولا پیشنهاد می‌کنم یه شماره حساب اعلام کنین؛ آقا ما دوس داریم گول بخوریم اصلاْ!!!!!

دوما ببینین اصلاْ بر فرض شما ما رو گول زدین با اون پول رفتین سفر. مگه بده؟ شما شاد میشین خب!!! البته درسته بدجنسیه ولی منظورم اینه به نظرم اعتماد نداشتن به صداقت بهونه ی درستی نیست؛ هنوزم آدمای خوب پیدا میشن؛ قرار باشه اعتماد نکنیم نسل همینا هم منقرض میشه ها!!

میخوای دو تا شماره حساب اعلام کنم ؟
یکی شماره حساب نویسنده اون پست برای کمک به اون معلم بازنشسته
و یکی شماره حساب نویسنده این پست برای سفر نوروز
خوبه ها

فلوت زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:12 http://flutezan.blogfa.com/

چقدر قشنگ گفتی :
کاشکی آدمها دانه های دلشان پیدا بود !!!!!


منتظریم ببینیم این بار چه جوری می افتی توو کوزه !!!!

بدجور میفتم

دلارام شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:16

درست میگی،دوروبر همه از این آدمها هست.چشم اگه قابل باشم به اونها میرسم.
در مورد اعتمادم:حرفی که از دل بیاد به دل میشینه

بازم ممنون آبجی گلم

هاله شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:17

اعتماد شیرینه !
حتی اگه بهت دروغ گفته باشن ..
بی اعتمادی نابود می کنه آدمو !
ترجیح میدم اعتماد کنم به هر کسی !
بی اعتمادی از قضاوت میاد .. از تهمت به یه آدم ..

می دونم چرت گفتم

نه عزیز
خیلی هم خوب گفتی
خیلی هم موافقم

بهار شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:24

به شرطی که صادقانه اعتراف کنین کدوم کدومه!!!

به شدت با این جمله ی هاله حال کردم:

«بی اعتمادی از قضاوت میاد .. از تهمت به یه آدم ..»

چقدر متنفرم از قضاوت...

خیلی سخته
دوست ندارم تو موقعیت قضاوت قرار بگیرم
اصلا دوست ندارم

فلوت زن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:29 http://flutezan.blogfa.com/

ممنون از لطفت کیامهر !
به قول هاله گاهی آدم مجبوره اعتماد کنه چون بی اعتمادی آدمو نابود می کنه ! مجبور می شیم مثل گرگ ها زندگی کنیم که هیچ کدوم جرئت نمی کنه پشتش رو به بقیه بکنه از ترس اینکه توسط بقیه گرگ ها خورده بشه !!
می دونم زمونه بدی شده و اعتماد کردن سخته ولی شاید تک تکمون با اعتماد کردنمون یواش یواش بتونیم دیگران رو هم تغییر بدیم و در واقع رووی دیگران هم تاثیر مثبت بزاریم !

واقعاً پول تبلیغاتت رو می گیری ؟!! حالا چقدر می شه ؟!!! من ساده رو باش !!!
خب ببین تو که نمی تونی پولشو از من بگیری پس بهت اجازه می دم بیای توو وبم تبلیغات کنی !!( آخه چقدرم به تبلیغات نیاز داری تو !! الان هر کی توو خیابون ببیندت می شناستت !! )

حنانه جان
موافقم که تک تک ما آدمها هستیم که یک کل به نام جامعه رو درست می کنیم
در هر صورت من بوی امید ز اصلاح جهان نمی شنوم
در حال حاضر فعلا

بازیگوش شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:38 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

کیامهر من کلی گفتم ها منورم به شما نبود!
شماره حساب بدی ما هم خوشحال میشیم در حد خودمون کمک کنیم!
شما قابل اعتماد تر از این حرفایی

مرسی
قول میدم عکس های سفرم رو براتون بذارم ببینید که پولهاتون حیف و میل نشده

سیمین شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:39

الان دیگه فکر کنم با این وضعیت تحریم شدن دارو٬دیگه اون آمپول هم گیرش نیاد...
متاسفانه تامین اجتماعی و سایر بیمه ها هیچ امتیاز ویژه ای برای این افراد قائل نیستند و ما بیمه ی مخصوص بیماریهای خاص نداریم.این موضوع مدتهاست مطرح میشه و رسیدگی نمیشه
میدونی در سال چقدر از مردم پول بیمه ای رو میدن که هیچ استفاده ای ازش نمیشه؟اگه دولت فقط بخشی از این ذخیره رو بزاره واسه این بیمارها٬همه ی هزینه ی درمانشون پرداخت میشه٬اما...اینم میره پیش بقیه ی اماها...
مگه ما چند نفرشونو میتونیم بشناسیم و حمایت کنیم؟
حل این مشکل دستهای قدرتمندتری رو احتیاج داره و اون دستها سالهاست که فقط داره میخوره و میخوره...

خوبه که شما تو این کار هستید و می دونید و نظر کارشناسی دادید
نویسنده پست هم دقیقا همین حرف رو زده بود
چرا سرطان با این داروهای گران قیمت تحت پوشش بیماری های خاص قرار نمی گیره

سیمین شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:42

آخیییییییییییییش
خیلی خوشحالم که امشب زود نخوابیدم و اومدم اینجا حرف زدم... دستت درد نکنه

لات شدی سیمین
این وقت شب بیداری ؟
یهو بیا سیگارم بکش

سحر شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:44 http://dayzad.blogsky.com/


این دفعه قبل از جوابهات باید کلی فکر کنی حواست باشه مثل اون دفعه جلوی مهربان سوتی ندی!

تجربه ثابت کرده من هر وقت فکر می کنم و حرف می زنم بیشتر سوتی میدم
در ضمن ما هنوز با دیدن وبلاگ شما مشکل داریم سحر جان
چرا کامل باز نمیشه ؟

سیمین شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 00:47

میدونی توی اسفند انگار غصه ها پر رنگ تر میشه و دردهای مردم بیشتر خودشو نشون میده...همینه که به آدم اجازه نمیده از ته دل شاد باشه

حال و هوای عید
حال و هوای خوب و بدیه توامان

جوجه کلاغ شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 02:23 http://jujekalaagh.blogfa.com

سلاااااااااااااااااام کیامهر عزیز ...
اصلا نمیدونم باید چی بگم ... واقعا ناراحتم برای این جور مسائل ....
خدا جون به دادمون برس ... به داد دلامون ... به داد کمک کردنامون ... اصلا نمیدونم چی میتونم بگم حتی ...
فقط اینکه واقعا قلبم درد میگیره کیامهر ... برای دنیای این روزهامون ....
خدا به دادمون برسه ...
کاش بیشتر از اینها میتونستیم از حال و احوال هم خبر داشته باشیم و بهم کمک کنیم ... اعتماد کنیم ...
غم انگیزه ...
سبز باشی و عاشق ...

ممنون جوجه کلاغ عزیز
به خاطر همدردیت

خدیجه زائر شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 04:12 http://480209.persianblog.ir

سلام........دکتر شریعتی می گفتن : بگذار بزرگواری گول خور باشم تا کوچکواری گول زن............
ممنون از حسن نظرت کیاجان.........

جمله با مغز و پر معنایی بود
ممنون مادر جان

امیرحسین.... شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 07:37 http://afrand.blogfa.com

یک نگاهی که به اطرافمان بیندازیم از این دست افراد زیاد می بینیم. زیاد که نه. اما حتما تعدادی هستند. حتی در فامیل و اقوام
اینکه کمک مادی بکنیم و گره ای از مشکلاتشان باز کنیم مهم است
اما از اون مهمتر همون فکر کردن و دونستن قدر سلامتیه که گفتی

کاملا درسته
و کاملا موافقم
مرسی امیر حسین

فرزانه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 08:20 http://www.boloure-roya.blogfa.com

صبح بخیر
هم تو وبلاگ کرگدن خبر بدی خوندم هم اینجا. ولی چه میشه کرد متاسفانه جامعه ما پر شده از این آدمهای نیازمند. به نظرم اگه خودتون هم نمیخواین کمک مستقیمی جمع کنین آدرس وبلاگی که این مطلب رو نوشته رو بگید شاید بشه کمکی کرد. حتی اگه همون 600-500 تومن در ماه بشه. به هر حال فعلا که خود مردم باید دست همدیگه رو بگیرن اقایون سرشون جای دیگه گرمه

هاله بانو شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 08:59 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

صبح بخیر
کم کم داشتم از قسمت دوم وختی خیاط ...ناامید می شدم
یعنی راستش فکر کردم خوردیش

نه خیر
امشب انشاء الله

سمیرا شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 09:18 http://nahavand.persianblog.ir

به نظر من که نباید فکر کنی بقیه راجع بهت چی فکر میکنن وقتی تو به طرفت اعتماد داری و میدونی اون آدم واقعا نیازمندیه با توجه به اینکه تو یه فرد پرطرفدار هستی و خیلی هم بهت اعتماد دارن میتونی از این مسئله برای کمک و انجام کارهای خیر استفاده کنی اصلا هم نباید به کمیتش فکر کنی حتی اگه مثلا پانصد هزارتومن بشه خودش یه قدم خیره...سیاه فکر نکن

ممنون از لطفت سمیرا
چشم
سیاه فکر نمیکنیم

ان شاالله خدا شفاش بده که هم از دست مریضی راحت شه هم از دست خرج و مخارجش ... باید از خدا خواست ... همین

مرسی خانوم
خدا بهشون کمک کنه

آلن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 09:22

اخوی برو واسه خصوصی .

رویت شد

sevda شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 09:24 http://bachehayekhordad.blogfa.com

ما هم دلمان تنگ شده ...

امید به خدا

فری شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:12 http://fernevis.blogfa.com

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم/ مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

آفرین

کرگدن شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:14

اینجور وختا خیلیامون کاری نمی کنیم
نه واسه اینکه بی عاطفه ایم و سنگدل
واسه اینکه خودمون انقد گیر و داغونیم که
میگیم بابا کمک فزرتی یکی مثل من چیکار میکنه آخه ؟
نمی دونم ... نمی دونم ... جددن نمی دونم ...

کامنتا بچه ها رو که خوندم دیدم که همین کمک فزرتی ما هم شاید گرهی از مشکلات اون بنده خدا باز کنه
یه حرکتی هم داریم می زنیم
توکل بر خدا

گل گیسو شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:20 http://gol-gisoo.blogsky.com

سلام...
چی بگم...

واقعا گوشه و کنارمون کسانی زندگی میکنن که با هزار سختی زندگی شون رو میچرخونن و ما بی خبریم
چون اونقدر آبرومند و بزرگوارن که شرمشون میاد از کسی کمک بخوان...
و میدونین شاید ما بتونیم به ۱ یا ۲ خانواده کمک ناچیزی بکنیم
اما به خدا بیشتر از یکی دو خانوادن
درد اینجاس که باید یه فکر اساسی بشه برای این افراد توسط بزرگان جامعه اما نمیشه
برای من که واقعا اینجور مسائل دغدغه هستن
دردناکه وقتی میبینی رنج انسانهارو

اگر خواستین کمک کنید من برای کمک آمادم

ممنون از تو خواهر گلم
راست میگی
مشکل بزرگ تر از این خانواده است
چه میشه کرد ؟
بیشتر از این از دست ما بر نمیاد

م . ح . م . د شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:42 http://baghema.blogsky.com/

نمیدونم باید چی بگم ! فقط برام سواله که خرج پزشکی و این اوضاع فقط تو کشور ما اینطوریه یا تو همه ی کشورها ؟!

همین چند وقت پیش از سایت تابناک که توسط خودشون اداره میشه خوندم یک بیمارستان تو قطر درست کردن که وقتی عکساشو گذاشته بود والا مثه بهترین هتل ایران بود ! البته اگر مقایسه بشه ...

یکم تحقیق کردم و دیدم بعله اون بیمارستان رایگان در اختیار مردمش قرار میگیره ... !

آخه من نمیدونم ... بی خیال ! 2 تا حرف میزنیم میگن فتنه گرای بی همه چیز به جوگیریات هم سرایت کردن بریم پدرشونو در بیاریم ! فعلا که باید لال شد ....

چراغی که به خانه رواست
به مسجد حرامه

هیشکی! شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:50 http://hishkii.blogsky.com

سلام . خوبی عزیز؟ مهربانم چطوره؟

آره همیشه یادمون میره که سلامتی ارزشش از همه چی بیشتره..فکر همه چی رو میکنیم الا سلامتیمونو.

من این روزا اینو بیشتر درک میکنم!!

خوبی هیشکی جان ؟
کم پیدایی

منیژه شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 10:52 http://nasimayeman.persianblog.ir

کاشکی آدمها دانه های دلشان پیدا بود...

کاشکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد