مبارکا باشه دختر بارون و آینه !!!
بلاگستان عینهو خود زندگی می ماند
غم و خوشی دارد
مرگ و زندگی دارد
رفتن و آمدن دارد
میهمان بازی دارد
بازی دارد ...
چقدر با غم هایش غمگین و با رفتن هایش ناراحت شده ایم
با مرگ هایش عزا گرفته ایم
از آدم بد هایش ظلم دیده ایم و حرص خورده ایم
از بدی هایش دلزده و سرد و نا امید شده ایم
اما اینجا خوبی هم دارد
و من امروز خوشحالم
دوستی که رفته بود برگشته
تنها رفته بود و جفت برگشته
عروس خانوم شده برای خودش ماشاء الله
آناهیتای عزیز !
از صمیم قلب برای تو و آقای همسرتان آرزوی خوشبختی دارم
و امیدوارم سال های سال در کنار هم شاد باشید و بنویسید
و برای استاد سعادت نوه های خوشگل و تپلو بیاورید
در ضمن قولی که دادید یادتان نرود
از همین الان داریم قر کمر تمرین می کنیم برای عروسی
-
کاش قدر همدیگرو (بیشتر) میدونستیم
الان میخونم
سوممممممممممممم
به به . مبارک باشه ایشالا.
خیلی خوشحال شدم بابت این خبر.
ایشالا که آناهیتای عزیز خوشبخت و سفید بخت بشه.
یه تبریک اساسی هم به بابا محمود عزیز میگم.
ایشالا که دور و بر ایشون ، پر از نوه های شیطون و خوشجل موشجل بشه.
امروز رو باید جشن گرفت.
منم وقتی شنیدم آبجی خانوم ازدواج کرده خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد خوشحال شدم ...
تبریک میگم اول از همه به خودش ، بعد به آقای همسر و به بابا محمود دوس داشتنی ...
امیدوارم خوشبخت بشن و سالهای سال در کنار هم زندگی خوشجل موشجلیو داشته باشن ...
ایشالله خدا قسمت همه کنه ...
ما هم داریم خودمونو آماده میکنیم برای رقصیدن تو عروسی ... البته ما که گفتن منظور من و نیماییم ...
ممد پشت سر من حرف درست نکن !
کیامهر جان یه سوال :
این ممد و آلن عزیز ( منظور از عزیز فقط آلن خان بودا ، اصلا منظورم ممد نبود ) چرا هی خوشجل مشجل میکنند !؟؟؟ من از طرف ممد خاطرم جمعه که بچه ی قزوین نیست ولی این آلن خان چی ؟؟؟ میشه بهش اطمینان کرد بابام جان ؟؟؟
کیامهر خان یه توصیه داشتم :
قربان به این خانومه که تویه ماشین نشسته گوش زد کنید که یکم اون طرف تر بشینه ، آخه جناب دوماد میخواد دنده عوض کنه و این خانوم یه کاری کرد که نمیشه . استغفرالله با این عکسایی که میذاری کلا ذهن ما رو به راه خلاف راهنمایی میکنی !
آخ جونمی مبارک باشه الهی
کیامهرجان یه اعتراض داشتم :
چرا هیشکی اینجا پاسخگو نیست . دو روز دیگه که من رفتم و دلتون تنگ شد بعد قدر این لحظات رو میدونید . همیشه فرصت ها رو آسون از دست میدین !
.منکه خیلی شوکه شدم وقتی فهمیدم....بی خبر و یهویی آنا قرمزی عروس شد...
ایشالا خوشبخت باشه و همیشه عاشقانه در کنار هم باشن...
نه نیما جان ،
من قزوینی نیستم. ولی قزوینی ها رو دوست دارم.
علت گفتن اون کلمه ، بخاطر علاقه ای است که من به بچه ها دارم.
نیما جان کیامهر سر کاره....یا داره یه لقمه نون حلال درمیاره یا اینکه یه لقمه نون حلال میخوره
چیه پسرم؟چی شده؟چی میخوای؟به خودم بگو ننه
خیلی خیلی ممنونیم کیامهر خان
واقعا لطف کردین.شرمندمون کردین.
ممنون از آرزوهای زیباتون
مررررسی از تمام دوستانی که برای ما آرزوی خوشبختی کردن.
آلن جان این علاقه ی وافر به بچچه ها خودش میتونه به عنوان سندی بر علیه شما استفاده بشه ها !
خدارو شکر که فقط بچچه ها رو دوست داری و من یکمی از سنین طفولیت فاصبه گرفتم ! خدایا شکرت !
به به ، به سلامتی .با اینکه آناهیتای عزیز رو نمیشناسم ولی خیلی خوشحال شدم وامیدوارم که خوشبختی توی لحظه های زندگیش جاری باشه .کیامهر بازم به خوش قلبیت و مهربونیت غبطه خوردم.خدا این حس قشنگ رو نگیره ازت .آرزوی بهترینها برای این زوج عزیز
والا من آلن رو از نزدیک دیدم
فقط نسبت به بچه یک مقدار حساسه
وگرنه در مجموع قابل احترامه
ننه شاه جان ، اینجا وضع خیلی خیط شده . اون از کامنتای محسن خان که در پست های قبلتر دیدیم و اون از شاهکار فتوشاپی رفقا در پست قبلی و این هم از کامنتای آلون (کابوی بلاگستان) و ممد (اراکی بلاگستان) که هی قربون صدقه ی بچچه های به دنیا نیومده میشن ! این وضع مشکوک میزنه ! والا !
منظورم قابل اعتماد بود عذر می خوام
آره نیما جان...کار از این حرفا گذشته...به راه راست هم هدایت نمیشن متاسفانه....
نیما چی میگی تو؟
محمد گفته قر تو کمرت خشک شده....درسته؟
خب این عکس مورد شرعی داره!
اولا از پس کله هاشون من نمی فهمم جنسشون چیه!
شاید داماد خیلی چسبیده به عروس!
به نظرم این دو تا هر دوشون مرررررررررررردن!
آلن و محمد حق دارن خب!زن میخان!دیگه به چه زبونی بگن؟!
خب یعنی من الان اومدم دید یا بازدید؟
نه آنا جونممم...این خانومه شینیون کرده موهاش کوتاه به نظر میاد...وگرنه عروس زنه
الهه جون این چه شینیونیه که نصفش قهوه ایه نصفش سفید؟!!!!!!!!!!!!!!؟
نه این زن نیست!
تزئینات ماشین هم خیلی جالبه!
یعنی شما دنبال این ماشین داغون بوق بوق می کنید، آیا؟!؟
آنا قرمزی راست میگه
لاین عکس محمد و نیماست تو مشهد
راست میگه
کیامهر جان ، چشم بسته پیش گویی میکنی واس ما !!! اینکه آلن خان قابل اعتماد و احترامه که بر همگان واضح و مبرهن بوده واست ! اما این بار معنایی که در کلماتش به چشم میخوره هربچچه ای رو به ترس میندازه !
در ضمن آنا بانو ، من قرم کجا بوده که خشک بشه . قبل مجلس یه گندمی چیزی به آدم میدن بعد توقع قر میکنند ها ! با دهن خشک میگن قر بده .
نیما رو نمی دونم ولب محمد از بدو تولد زن می خواسته!
الهه تو که ننه شاهی یه فکری به حال این بچه بکن!
چقد حرص بخوره و مرخصی بگیره و دست از پا درازتر برگرده!؟
آنا بانو جسارتا شما فکر نمیکنی با این اسمی که انتخاب کردین "شیر و خورشید" دو روز دیگه تک تک بلاگ های بچچه فیل رد میشه !
باشه چشششم شما تشریف بیارین گندم هم میدیم...
ولی اون قری ارزش داره که بی گندم باشه.محمد همین جوری با یه دوغ خیلی خوب قر میده!
دیدی الهه...این عکس عروس دوماد نیس
این شینیونیه محمد خودمونه که چسبیده به نیما!
خب این شیر و خورشید از اون شیر و خورشیدا نیس که!!!
امیدوارم عمو جون فیلی به این چیزا گیر نده.
والا من مرخصی گرفتم یکی بیاد بگه بچچه عاشق کی شدی دست بالا بزنیم واست ! دیدم هیشکی نیامد ، برگشتم یک پست گذاشتم و شعر عشقولانه گذاشتم ! فقط کوروش خان اعلام آمادگی کرد ... اون نیما که میگفت ایشالله هرچه سریعتر به دامان اسلام بازگردی ! آخه من نمیفهمم ربطش چیه ...
ممد اگر بهش روغن موتور هم بدی ، میرقصه . درصد جوگیر بودنش خیلی بالاست . به بابابزرگ دنیای مجازیش رفته !
در ضمن کیامهر خدا خیرت نده . چرا لو دادی که این عکس مال من و ممده . چرا من و تویه این موقعیت میذاری !؟؟؟؟
در مورد عکس هم من همه چیو تکذیب میکنم ! هیچ معلوم هست حواس شماها کجاست ؟!
اگر نیام میامد اراک قبول ... میشد یک حدسایی زد اما من رفتم مشهد ها ... کجا دیدین تو مشهد آخه یک ماشین باشه ؟! اینا هنوز با قاطر میرن میان !
عههههه ! ممد تویی ؟؟؟ چطوری خانوم گلم !
نیام = نیما ...
ممد کاری نکن که کیامهر با لگد بندازم بیرون ! میدونی که من یه دفعه بی ادب میشم ! حواست و جمع کن .
حالا خوبه تویه مشهد قاطر هست . شما که اونجا مثل انسان های اولیه از درختا آویزون میشین !
خودتو جمع کن بچچه ... یکی رد شه فکر بد میکنه ها
حیف که مسنجر خراب شده ... حیف
فکر بد چیه بابا !!! قولنومت اینجاست ها ! یادت نمیاد که رفتیم محضر قولنومت کردیم !
آنا جونم من هی میخوام به روی این بچه ها نیارم کارای قبیحشون رو...هی چشم پوشی میکنم...بعد کیامهر میاد راحت لو میده همه چیو....
آخه تو چه پدر بزرگی هستی کیامهرررر؟؟؟؟
آنا جون اون سفیده تور عروسه دیگه!قهوه ایه هم موهای عروسه...
بابا بچه های من اینکاره نیستن
ننه شاه ، الهه بانوی بلاگستان ، از واقعیت فرار نکن . ممد لباس عروس تنش کرده ولی بازهم میشه شناختش . نگاه کن که چقدر از پشت مثل ممد میمونه .
ننه شاه جان راست میگه دیگه ...
محمد 2متر قد داره!اصلا تو اون ماشین جا نمیشه!
بازدید 500 خودمم
ببخشید مگه هرکی قدش دراز باشه باید سوار ماشین مخصوص بشه !؟؟؟ ننه شا یه حرفی بزن که در محضر عقل گنجونده بشه ! بابا من دوماد بودم و شب عروسیم رو فراموش نکردم . بفل ذستی من همین ممد بود . الان هم چند هفته ست که خونه رو ترک کرده به امون خدا . هی میره دادگاه میگه نفقه میخواد . اصلا تمکین نداره ها ولی هی میگه نفقه نفقه ! اصلا اگه تا امشب اگر برگشت که هیچی وگرنه عکساشو تویه نت پخش میکنم !
بیچاره پسر من که گیر تو افتاده...واه واه واه...دوماد هم دومادای قدیم
نگاه واسه من مادر زن بازی درنیارا ! کلا خونوادگی اهل گفتگوی تمدن ها نبودید !