جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

سایه ها در سیاحت شاخ گربه

سفر خوب و دلچسبی بود   

جای همگی خالی  

 

 


 روز اول - جمعه ۵/۱/۹۰:  


ساعت ۵ صبح از کرج راه افتادیم . کورش و هلیا شب ماندند خانه ما . 

من تا صبح خوابم نبرد . راستش انتظار نداشتم بتوانیم این همه جای دیدنی را ببینیم  

آن شب تمام سایت های هواشناسی را دیدم و انتظار نداشتم آب و هوا طی این چند روز انقدر خوب باشد . خوب که چه عرض کنم ٬ عالی بود . 

-   

 

جاده مه گرفته لوشان - رشت

 

 

صبحانه را اینجا خوردیم ... نزدیک لوشان و هنوز خورشید طلوع نکرده بود

هوا خیلی سرد بود . جایتان خالی قندیل بستیم  

همین که سر و کله خورشید پیدا شد هوا بهتر شد . 

 

نزدیک های ظهر رسیدیم لاهیجان و رفتیم تله کابین  

مناظر فوق العاده زیبا بودند . 

بوی بوته های چای و درختان جنگل 

تا چشم کار می کرد سبزه بود و خرمی 

محشر بود عینهو بهشت ... 

- 

 

-  

  

 

- 

 

 - 

 -

آن بالا  آش خوردیم و یکی از ظرف های آش ریخت روی  زمین تازه باران خورده و کلی خندیدیم . 

-

 

 

 

ناهار را ساحل کیاشهر خوردیم . روی شن های ساحل  

هوا هنوز سوز داشت کمی  

ساحل زیبایی بود . یک اسکله چوبی چند کیلومتری وسط مرداب و نیزار  

که وقتی تمام می شد  می رسیدی به یک ساحل بی نهایت 

بی نهایت دریا بی نهایت ساحل بی نهایت ماسه 

با تمام ساحل هایی که دیده بودم فرق داشت 

حیف که هوا سرد بود و نمی شد شنا کرد 

چون مطمئنم شنا کردنش هم با ساحل های دیگر فرق داشت ... 

 - 

 - 

بعد از ناهار رفتیم به سمت آستارا و چون شب نخوابیده بودم توی راه خوابم برد   

و نشد عکس بگیرم 

شب ماندیم آستارا و مهربان و هلیا رفتند بازارچه ساحلی و خرید کردند .   

 

 

   -


 روز دوم - شنبه ۶/۱/۹۰: 


 بعد از صبحانه راه افتادیم به سمت اردبیل  

گردنه حیران فوق العاده بود 

بی اغراق شاید زیبا ترین جاده ای که تا به حال به عمرم دیده ام باشد  

خودتان قضاوت کنید : 

 

 - 

 - 

 - 

 - 

 - 

 - 

 

- 

 

جاتون خالی آش دوغ هم زدیم با قلیان 

محشر بود ... 

-

 

 - 

 

به اردبیل که رسیدیم رفتیم شورابیل قایق سواری 

 

 

 - 

 - 

 - 

اردبیل ناهار خوردیم و رفتیم سرعین 

یک هتل آپارتمان گرفتیم برای شب و راه افتادیم سمت پیست اسکی آلواریس 

یکهو از یک طبیعت سر سبز و دیدنی وارد یک عالمه برف و سفیدی شدیم :

 - 

 

 - 

- 

-- 

 

 شب هم رفتیم آب گرم که خیلی چسبید . انگار همه خستگی راه و سفر از تنمان شسته شد 

و همراه بخار گوگرد رفت توی هوا ... 

 

 

 


  روز سوم - یکشنبه ۷/۱/۹۰: 


بعد از صبحانه راه افتادیم سمت تبریز  

اول رفتیم ائل گلی و بعد هم جایتان خالی دیزی 

- 

 

 - 

 - 

بعد از ناهار هم رفتیم و دهکده صخره ای کندوان را دیدیم 

فوق العاده زیبا بود . آدمها توی خانه های سنگی که توی درو دویوار و سقفش جای تیشه به چشم می خورد زندگی می کردند . هرچه از کندوان بگویم کم گفته ام . 

 - 

 - 

 

 - 

 

بعد از کندوان هم رفتیم سمت ارومیه و شب ارومیه بودیم .  

 ارومیه - خیابان امام

 - 

 

 

 

 


 روز چهارم- دوشنبه ۸/۱/۹۰:  


 شب قبل وقتی از دریاچه ارومیه رد شدیم هوا تاریک شده بود و نشد عکس بگیریم 

حیف بود تا اینجا بیاییم و دریاچه را در روز ندیده باشیم . بنابراین بعد از خرید  سوغاتی  

برگشتیم سمت دریاچه که ای کاش بر نمی گشتیم .  

دیدن این عظمت بی نظیر در حال خشک شدن ٬جز تاسف و غصه خوردن هیچ نداشت 

نه تنها دلمان باز نشد ٬ خیلی هم گرفت : 

 - 

 ساختمان شهرداری ارومیه 

- 

 -  

 

- 

 

-

 - 

 - 

 

 چون دوست نداشتیم راه رفته را برگردیم قرار شد دریاچه را از جنوب دور بزنیم  

و رفتیم به سمت مهاباد 

توی راه مهاباد سد حسنلو را دیدیم . آبی ترین آبی که در زندگیم دیده بودم  

آب انقدر خنک بود که نمی شد بیشتر از چند ثانیه پایت را تویش نگه داری 

یکساعتی آنجا بودیم و سکوت مطلق حکمفرما بود 

صدای هیچ چیز نمی آمد جز یک قایق موتوری که گاهی از وسط دریاچه رد می شد  

و موج درست می کرد  

موج های کوچک قشنگ : 

 - 

 - 

 - 

 - 

چهل کیلومتر بعد از مهاباد به سمت جاده بوکان یک غار آبی بی نظیر وجود دارد که در زیبایی چیزی از غار علیصدر کم نداشت : 

 - 

 - 

 - 

 - 

 - 

 این عکس را برای محسن باقرلو گرفتم .این سنگ شبیه کرگدن است ...   

بیرون شهر مهاباد یک گور دخمه باستانی بود مربوط به سه هزار سال پیش 

آدم را یاد غارهای انسان های اولیه می انداخت . 

از بالای آن باغهای میوه و زمین های کشاورزی اطراف مهاباد کاملا دیده می شد : 

 -  

 

-

 - 

 

توی راه برگشت رسیدیم به بناب ٬ شهری که به خاطر کباب هایش مشهور است : 

 - 

 

 به مراغه که رسیدیم هوا تاریک شده بود اما نمی شد رصد خانه را ندیده بر گردیم 

سرباز مسئول آنجا هم که کرجی بود و آخر های خدمتش  

لطف کرد و در رصد خانه را باز کرد و توضیحات کاملی در مورد این بنای عجیب داد 

حس عجیبی بود 

هم افتخار به پیشینه درخشانمان و هم تاسف از وضعیت نابسامان امروز 

حس خوبی داشت وقتی می دیدی  

صد ها سال قبل از اینکه گالیله به خاطر گفتن گرد بودن زمین 

محکوم به اعدام شود 

یک ایرانی دقیقا روی نصف النهار کره زمین بنای بزرگی می سازد برای رصد کردن ستارگان 

و اولین دانشگاه نجوم دنیا را بنا می کند  : 

- 

 

 -

 - 

 

 در اینجا سفر سایه ها به پایان رسید : 

 

 وقتی به خانه رسیدیم نزدیک صبح بود و حسابی خسته بودیم از سفر و رانندگی 

اما خاطره محشری ساختیم با هم چارتایی 

رفتیم و شاخ گربه ایران زمین را حسابی سیاحت کردیم و خوشی کردیم و لذت بردیم 

جایتان خالی بود  

پیشنهاد می کنم در اولین فرصت بروید و آذربایجان را ببینید 

این سرزمین انقدر زیباست و انقدر جای دیدنی دارد که بدون شک از دیدنش سیر نمی شوید .  

- 

 

در آخر ممنونم از کورش و هلیا و مهربان که همسفران محشری بودند  

و باز هم تولد کورش عزیز را تبریک می گویم .   

 

 

پی نوشت : 

لینکهای کمکی برای آشنایی با دیدنی های این سفر : 

رصد خانه مراغه ۱  

رصد خانه مراغه ۲   

کندوان۱ 

کندوان ۲  

غار سهولان  

دریاچه ارومیه  

دریاچه ارومیه را نجات دهید  

ائل گلی  

گور دخمه فخریگا

  

 

نظرات 63 + ارسال نظر
مهربان شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 21:25

اول...

م . ح . م . د شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 21:35 http://baghema.blogsky.com/

نمیگی عکس کباب بناب گذاشتی ، یک نفر اینجا هوس میکنه ... ؟! بعد میگن چرا جوون های مردم میرن معتاد میشن بعد میرن خودکشی

ویار داری مملی؟

م . ح . م . د شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 21:36 http://baghema.blogsky.com/

خوشحالم که خوش گذشته ... ایشالله همیشه به سفر و خوشی ...

من آذری نیستم اما آذری ها را دوس دارم ...

می تو

وانیا شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 21:39

سلام به به کیخسرو کیامهر خان باستانی
پسرجان خب دو روز دیگه میموندی جایه کسی رو تنگ نمیکردیا؟
مهربان بانو عزیز دل بهتری؟الاان مطمینی تقلب نکردی؟

ایشون از رانت اطلاعاتی استفاده کردند

هاله بانو شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 21:54 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

من چهارم
مهربان نداشتیم ها
به این پای بینوای من رحم کن تا بود باید از دست کیامهر می کشیدم حالا تو بانو جون

شما که اولی هاله جان
عیب نداره
ایشالا دفه بعد

هاله بانو شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:02 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

الهی چه برفی
منم می خوامممممممممممممممم
خداییش گردنه حیران بی نظیره هر چهار فصلش
دریاچه ارومیه رو نگو که منم وقتی دیدم گریم گرفت
بهار پارسال(چه زود تبدیل شد به پارسال) اونجا بودم شب رفتیم و چیزی ندیدم ولی تو راه برگشت دریاچه رو دیدم که البته بهتره دیگه بگن خشکچه ارومیه نه دریاچه ارومیه
وای کباب رو هم پایه ام به شدت منم که شکمو
مامانم اینا کباب بناببببببب
می دونی من ادامه فامیلی دارم اونم چی بناب

به به هاله بنابی
از این به بعد شما را هاله کبابی خطاب می کنیم

هاله بانو شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:04 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

عکس های سد حسنلو هم بی نظیر بود
همین طور غار و رصد خونه
کیامهر مرسی بابت عکس ها عالی بودن همشون حتی اون کباب ها
یادم باشه برم به حساب شما یه پرس کباب بناب بخورم

نوش جان
فقط زیاد نخوری خواهر

هاله بانو شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:06 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

راستی یادم رفت بگم
خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته و خوشحال ترم از اینکه می یام اینجا و می بینم کیامهر پست جدید گذاشته

مرسی هاله جان

کرگدن شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:13

بیشتر از خود سفرنامه و عکسها از این خوشحالم که انقدی بهتر شده حالت که بشینی پای سفرنامه نویسی و آپلود و اینا ... همیشه خوش باشی رفیق ... ایشالا امسال همش بری سفر و عشق و حال ...

قربونت برم
آقایی

امیرحسین... شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:24 http://afrand.blogfa.com

اااااااااااا چقدر عکس
منم با محمد موافقم. آخه برادر عکس کباب میذاری؟! نمیگی ما کرسنه نشستیم پای نت؟!
عکس های سایه هاتون را هم خیلی دوس داشتم . ایده جالبی بود

مرسی امیر حسین جان
ایشالا تشریف بیارید اینجا کباب در خدمتیم

محدثه شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:27

چقد عکس اولیه باحاله!
مهربانه اونطوری وایساده؟!
خوچ به حالتون!
جای منم خالی!

جاتون خالی
بله مهربانه

پرچونه شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:29

بلــــــــــــــــه
ما حین خوندن پست باد به غبغب انداخته بودیم و هی می گفتیم ببین ببین از زادگاه تولدمان چه تعریفاتی که نمی شود

بله ما هرجایی که به دنیا نمی آییم


حیف تبریز را ندیده برگشتید
انشاا... در سفرهای آتی

تبریز رو دیدیم
ولی خیلی ندیدیم
ایشالا ایندفعه می خوایم بریم خونه دنیز چتر بشیم همه جاش رو ببینیم

لژیونلا شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 22:38

عالی بود.
کاش خبرمان میکردید در خدمتتان باشیم.

من نمی دونستم شما آذربایجان هستید خانوم دکتر
ممنون از محبتتون

بازیگوش شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 23:33 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

یعنی همه عکسا یه طرف تین سایه ها یه طرففففففففففف

خوشحالم خوش گذشتههه
پستت پر از انرژی بووووود
همیشه به خوشیییی

مرسی بازیگوش جان
ایشالا شما هم همیشه به خوشی

فاطمه (شمیم یار شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 23:38

سلامممم
رسیدن به خیر سایه های عزیز..

مرسی فاطمه جان

هلیا شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 23:40 http://www.mainlink2.blogsky.com

انقد واسه خوندنش اشتیاق داشتم که یادم رفت خودم هم تو این سفر بودم ....
خیلی خوب نوشته بودی
همه خاطرات برام تکرار شد .
اصلا باورم نمیشه که این اتفاقا ۵ روز پیش افتاده .....................................
انگار مال چند ماه پیشه .

راست میگی
الان که نگاه می کنیم انگاری خیلی ازش گذشته
ولی خوش گذشت هلیا
خیلی خوب بود
دمتون گرم

عاطی شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 23:43 http://parvaze67.blogfa.com

سلام .
همیشه به گشت و سفر . ما که سفر نرفتیم ، خیلی لذت بردم از سفرنامه ات . ایران ازین جاهای فوق العاده زیاد داره ، ما کم لطفی میکنیم هم نسبت به خودمون هم نسبت به کشورمون که نمیریم ببینیم و لذت ببریم .
البته سفر قشنگه با همسفر خوب که الحمدالله شما این یکی رو تمام وکمال داشتی . ممنون و ایشالا همیشه خوش باشین .

سلام عاطی جان
ایران کلی جای دیدنی داره که اسمش رو هم نشنیدیم
ایشالا قسمت بشه همه با هم بریم

کورش تمدن شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 23:44 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
عالی بود
مثل کسایی که تو سفر نبودن اشتیاق داشتم واسه خوندن
واقعا خوش گذشت
از شما و مهربان هم ممنون باابت این سفر
محمد جان مگه زن باردار میخواد اینجا رو بخونه که عکس کباب نزاره؟خجالت بکش

مرسی کورش جان
دست شما هم درد نکنه که زحمت کشیدید
واقعا خوش گذشت

آرمین شنبه 13 فروردین 1390 ساعت 23:58 http://www.musicarmin.blogfa.com

ایشاالله همیشه خوش باشی و بهت خوش بگذره

مرسی آرمین

حرفخونه یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 00:20

سفرنامه ی خیلی توپی بود. مرسی.
و پیشنهاد میکنم گردنه حیران رو تو خرداد ماه بری حتما. بی حد زیباست.....بی حد. همینطور تو پاییز.
گاهی تمام دره رو مه های بستنی شکل میپوشونه. آدم هوس میکنه شیرجه بزنه توش.

مرسی رویا
من یکبار ۱۵ سال پیش اونهم شبانه از حیران رد شدم
فوق العاده بود مناظر
جات خالی

وانیا یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 00:23

سلام برادره من این سیا بازیا چیه دیگه؟
چرا هی سایه میندازی؟
من مونده این چه سریه تو از خودت با تمام وجنات عکس میزاری اما چشات سیاهه آخه مگه اون یه نخود چش چه تاثیری تو کل عکس داره؟
اگه اون شیکم آخوندی رو حذف میکردی یه چیزی محو میشد اما تو با این دو تا نخودچی چیکار داری هی چپو راست پارچه مشکی میکشی درش؟
مخلص کیا جان هم هستیم این سر دلم سنگینی میکرد گفتم بگم بعد مدیون نشم

یه مدت نبودی از دستت راحت بودیما بچه پررو
سال دیگه که ۱۰ نفر اومدیم اصفهان ۱۳ روز چتر شدیم خونتون
بهت نشون میدم که شکم اخوندیم چه توانایی هایی داره

بهنام یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 00:29 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

داداش خیلی خوشحالم که بهتون خوش گذشته...
فقط حیف که قسمت نشد زیارتتون کنیم
ایشالله دفعه ی بعد...

مرسی بهنام جان
شما لطف کردی و دعوتمون کردی
یک دنیا ممنون
افتخار نداشتیم زیارتتون کنیم

وروجک یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 00:38 http://jighestan.blogfa.com

سلاااااااااااملکم
خسته نباشی همیشه به گردش
تا اینجاش که امسال برا همه خوب بوده ایشالا از اینجا به بعدشم خوب باشه برا همه
تولد کوروش هم دوباره بهش تبریک میگم از اینجا
جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
این جیغه رو همینجوری کشیدم گیر نده

سلام وووری
خوبی ؟
ایشالا که تا آخرش همینجوری خوب باشه و به همه خوش بگذره

بهار یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 00:50

سلام

پس طرفای ما هم اومده بودین:) چطور بود ارومیه؟

آخ از دریاچه گفتین داغموتازه کردین! حالا شما که فقط ازش شنیده بودین اینقدر دلتون گرفته ما رو بگین که از بچگی ذره ذره مرگ این آبی قشنگ رو به چشم دیدیم:((

چند سالی میشه که پسروی آب کاملا مشهوده و می تونی کاملا احساسش کنی. از طرف جاده شهید کلانتری رفتین دیگه؟ اگه آره کنار جاده دیدین تابلوهای شنا ممنوع رو؟! این یعنی یه روز تا همون لب جاده آب بوده... الان به زور یه آبی خیلی دور به چشم می‌خوره

می‌دونین این قضیه کی تلختر میشه؟ وقتی دونین جزایر این دریاچه از نایاب‌ترین حیات وحش‌های ایران رو تو خودشون جا دادن. و وقتی بدونین آرتمیاهایی که هر روز تو اون دریاچه قربانی شوری بیش از حد دارن میشن اسمشون آرتمیا اورمیاناست چون مهم ترین زیستگاهشون همونجاست و خیلی چیزای دیگه که فکر نمی‌کنم حوصلتون همراهی کنه...

جدی اصلا دوست ندارم دریاچه خشک شه هم به خاطر خودش هم به خاطر شهرم. مرگ دریاچه مرگ شهر منه... من این آبی بزرگ رو خیلی دوس دارم:(((

خوشحالم بهتون خوش گذشته عکسا به خصوص سایه بازی‌هاتون محشر بود. ببخشین بابت کامنت طولانیم.

یا حق.

سلام بهار جان
بعله
شهر شما خیلی قشنگ بود
از اون بهتر سوغاتی هاش بود
و دریاچه ارومیه هم که متاسفانه جز تاسف چی میشه گفت
مرسی از لطفت

پونه یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 01:00 http://jojo-bijor.mihanblog.com

سلام کیامهر جان .خوشحالم به سلامتی و دلی خوش برگشتیتد .
عکسها محشر بودند. لذت بردم.ممنون از سفر نامه ی زیبات.


سلام پونه
خوبی ؟
قابل نداشت

فرشته یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 02:15 http://surusha.blogfa.com

چه خوب که خوش گذشته...

کیامهر این جریان سیاه کردن چشمات چیه؟

سفر سایه ها...قشنگ بود..

والا جریان خاصی نداره
همینجوری محض ابراز وجود

دخترک زبون دراز یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 02:44 http://www.dokhtarezabonderaz.blogfa.com

سلامممممممممم...
سفر بخیر...خوش به حالتون انشائالله همیشه به سفر گردش خوشی ...
میگن سفر آدما رو پخته می کنه شما که این همه سفر رفتید هواستون باشه جزغاله نشید یه وقت

چشم حواسمون رو جمع می کنیم

دخترک زبون دراز یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 04:18 http://www.dokhtarezabonderaz.blogfa.com

این عکس اولی خیلی قشنگه ...
یه بار تشریف بیارید مشهد دیزی طرقبه در خدمتتون باشیم البته به حساب جیب شما...

تعارف مشهدی ؟

هاله بانو یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 08:18 http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلام صبح اولین روز کاری بهاری حضرت عالی بخیر و شادی

مچککرم

دختری از یک شهر دور یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 08:21 http://denizlove.blogsky.com/

روز اولتون قشنگ بود به جز اون گل های زیر پاهاتون!!!
خرید به به اونم توو بازار استارا!!!یه یخ در بهشت میگیری دستت هی میگردی خیلی قشنگه!!!!
روز دوم:جاده حیران محشره،واقعا قشنگه مخصوصا وقتی سر سبزه!!! اما پیچاش خطرناکه!!!
آش دوغ رو باید سرعین میخوردینا!!!آب گرم کدومش رفتین؟؟گاومیش گلی بهتر از همشونه!!!آخه ما همشو امتحان کردیم!!!!
روز سوم:حیف شد من نبودم وگرنه نمیذاشتم اینهمه کم بمونین!!!ایشالا تابستون بیاین من بتونم جبران کنم،کندوان رو هم دیدین پس خیلی جالبه اونجا،
روز چهارم:ارومیه قسمت بزرگی از خاطرات منو تشکیل میده نقل و حلوا هم که حتما خریدین؟؟آقا ساختمون شهرداری ما که قشنگتر بود!!!
دریاچه ارومیه رو فکر نکنم کاری بشه کرد...
سد و غار رو من متاسفانه ندیدم،اما تعریفشونو شنیدم،به به کباب هم که خوردین!!!
رصدخانه جالبی خوبه که دیدینش،مراغه صابوناش معروفه!!صابون نخریدین؟؟؟
ممنون به خاطر تعریفایی که از سرزمینمون کردی امیدوارم دفعه بعد بیاین با هم بریم قلعه بابک خرمدین رو توو کلیبر ببینید اونجا هم خیلی قشنگه...

دنیز هوای آستارا انقدر سرد بود که خودمون داشتیم یخ در بهشت می شدیم
صد و غار و کباب هم عالی بودن
حتما برو و ببین و بخور
ایشالا همگی با هم می ریم و قلعه بابک رو هم می بینیم

دختری از یک شهر دور یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 08:23 http://denizlove.blogsky.com/

من منتظرم بی صبرانه که تشریف بیارید دوباره...

ایشالا

فرزانه یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 08:26 http://www.boloure-roya.blogfa.com

سلام و سال نو مبارک
آقا همیشه به سفر و خوشی.
مرسی از عکسها و اطلاعات راجع به سفر.
امیدوارم که امامشون منو هم بطلبه:))

پنگوئن یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 08:29 http://pangoan2.blogfa.com

خوب خدارو شکر که خوش گذشته
روستای کندوان خیلی قشنگه،خیلی جای دیدنیه...

واقعا دیدنی و زیبا بود

شاراد یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 09:18 http://sharad.persianblog.ir

کیامهر عزیز سال نو مبارک
امیدوارم تا آخر سال همینطور بهت خوش بگذرد

مرسی گل پسر

سارا یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 09:33 http://gahneveshthayeman.blogfa.com/

سلاااام
سال نو با تاخیر مبارک!
خوشحالم که سفر خوش گذشته!

ممنونم سارا

گل گیسو یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 09:52 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلام
وااااااای چه عکسایی
منم حس کردم تو این سفر همراهتون بودم با این عکسا و توضیحا
امیدوارم همیشه شاد باشید

ممنون گل گیسو
جاتون خالی بود

مامانگار یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 10:46

سلامی چو بوی خوش سال نوی.. بر تو کیامهر عزیز..
..رسیدن بخیر و خوشی...
..این سفرنامه مصورتون خییییلی چسبید !!...عالی بود..
...ما نتونستیم سفر بریم..اما خلأ اش تا حد زیادی بادیدن و خوندن این پستت پرشد..
..عکسها گویا و قشنگ بودن..کشیدن نقشه مسیری که روی شاخ گربه رفته بودین.. خیلی قشنگترش کرده !..
..عنوان پستت هم خیلی زیبا و بجا بود..
...بااین همسفران خوش سفر..مگه میشه خوش نگذره آقاکیاجان؟!
..امید که همیشه کنار مهربان دوست داشتنی..اوقات بی نظیری داشته باشین...

مرسی مامانگار جان
این سفر نامه رو محض گل روی شما نوشتیم
ایشالا قسمت بشه یک سفر در خدمت شما و خانواده محترمتون باشیم

lilita یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 10:47 http://lilitaa.blogsky.com/

این اولین عکس رو خیلی دوست دارم....
خوشحالم که به همگی اینهمه خوش گذشته .. امیدوارم امسال مداااااااااام بهتون خوش بگذره.....سلام گرم منو به مهربان برسون لطفا

به روی چشم
مرسی لیلیتا

دختر روزهای بارانی یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 11:53 http://farzanehtanha.blogfa.com

تمام عکسها یک طرف ، اون عکس سایه ها که صفحه اول انداخته بودی یک طرف ... خیلی ایده جالبی بود برای عکس گرفتن ..

ممنونم

تلاش یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 12:16 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

وای خوش به حالتون..
چقدر خوبه که دوست هایی به این خوبی دارید..
وچقدر خوب که اینقدر حوصله داشتید که این جاها رو برید..
ما که نه دوست خوب داریم ونه همسر با حوصله..
دلم خواست..

ایشالا که یه سفر خوب برید و بیاید و برامون تعریف کنید

کیانا یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 12:46 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

وااااااااااااااای فوق العاده بود کیامهرخان ...من تابستون همین مسیرو رفتم ممنونم که خاطراتمو واسم زنده کردین
لحظه لحظه اون سفر واسم زنده شد با دیدن عکساتون
وای گردنه حیران من عاشقشم .تاحالا هیچ جایی رو به اون زیبایی ندیده بودم ...محشر بود
واقعن مرررررررررررررررسیییییییییییییییییییییییییی

لطف داری کیانا
دوست دارم بازم این مسیر رو برم و جاهای ندیده رو ببینم

پارسا یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 12:49 http://enclosure.blogfa.com/

همیشه به خوشی

مرسی پارسا

دلارام یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 14:08

سفرنامه عالی ای بود.من به تاریخ و آثار باستانی و ... خیلی علاقه مندم.با خوندن این سفرنامه ،روح منم شروع به سفر کرد .با نوشته هاتون پرکشید به ارومیه و تبریز و ...بارسیدن به رصد خونه چشمام پر اشک شد به خاطر پیشینه ای که داشتیم و حالا... .خدارو شکر که لحظات قشنگی رو با هم رقم زدین.شاد باشین

ممنون دلارام
جدا حس دو گانه بد و خوبی بود
غرور و تاسف توامان

وانیا یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 14:26

سلام خوشم میاد حرصت دراومده......

کیامهر یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 14:42

بچه پررو

آسانا یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 14:43

رسیدن بخیـــــــــــــــــــــر

ائل گلی؟ تبریز بودین؟

گفتم حتما بیاین تبریزاا

خوشحالم که به شهر ما هم اومدین

کندوان هم زیباست مخصوصا خونه ها کله قندی

پس آذربایجان گردی بوده
آب و هوای آذربایجان و مخصوصا تبریز عالیه

امیدوارم خوش گذشته باشه

مرسی آسانا
عالی بود
عالی

ژاکلین یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 14:51 http://17pm.blogfa.com

ممنون که ما رو هم با خودت بردی سفر! سفرنامه ی جالبی بود مارکوپولو! سفر سایه ها...من به شخصه دو تا عکسو خیلی دوس داشتم...یکی ارامش دریاچه با موجهای کوچک...بعدی هم اون کباب لعنتی بناب که بزاق آدمو اکتیو می کرد!!!:)
همیشه به سفر و شادی!

مرسی
این عکس کباب یه خوبی داشت که ما مخاطبان شکمو رو شناختیم

فاطمه یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 16:29 http://whitehour.persianblog.ir/

سفرنامه قشنگی بود.عکس با یه توضیح مختصر

این غذاها چه اشتها برانگیز بودن.

ایشالا همیشه به سفر و شادی باشین

ممنون فاطمه
شما هم در زمره شکمو ها هستید ها

سیمین یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 17:04

سلام اخوی
رسیدن بخیییر
حالا هی پشت سر ترکا حرف بزنین...خداییش دیدین ولایتمون چقده خوبه؟

ما غلط بکنیم پشت ترکها حرف بزنیم آباجی

فرشته یکشنبه 14 فروردین 1390 ساعت 17:52 http://feritalkative.blogfa.com/

خیلی خوب بوووووووود عکسا
شاد باشین همیشه

مرسی فرشته جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد