جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

اول  


حال و هوای بارانی امروز تهران بواقع  شبیه یک معجزه می ماند  

بارش باران امروز انقدر انرژی مثبت و حال خوب به ما داده است که حتی یکساعت توی ترافیک ماندن صبح هم نتوانسته است خرابش کند و همینجور الکی از صبح تا حالا نیشمان باز است .

بیست و ششم تیرماه هیچ سالی این حال و هوا را نداشته است  

البته توی این سی و سه سال گذشته که بنده اطلاع دارم . 

اینکه آیا چنین اتفاقی در ۱۰۰ سال گذشته سابقه داشته یا نه را باید از فرزانه جان بپرسم ...  

 

 

 

 

دوم  


پیرو پست نه چندان دلچسب زلزله ٬ کامنتهای آنچنان دلچسبی بدستمان رسید که طعم تلخ پست ٬ شیرین شد . ممنونم از همه دوستانی که برای این پست کامنت گذاشتند . 

پیشنهاد می کنم پست امشب جوگیریات را حتما ملاحظه بفرمایید که در همین ارتباط است .  

 

 

 

سوم  


اگر قسمت باشد امسال هم مثل پارسال ٬ بازی سفره های افطار را برگزار خواهیم کرد . 

پس در جریان باشید و خودتان را مهیا بفرمایید برای بازی ... 

 

   

 

 

اگه گفتین این سفره افطار کیه ؟ 

 

نظرات 72 + ارسال نظر
عاطی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 13:33 http://www-blogfa.blogsky.com/


حس و حالم خووب نیست!

ولی هوا معرکه ست!!!!

جوون می ده واسه پیاده روی ی ی :دی

------------

وای کامنتا خیلی ناز بوودن!و همه رو خووندم:))

-------------

آخ جوون!!!!!!چقد پارسال دووس داشتم شرکت کنماااااااااا
:دی

عاطی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 13:38 http://www-blogfa.blogsky.com/


وه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اولم که ه ه ه ه:)))))))))))))))))))))

اینو مدیوونه همه ی دووستانی هستم ک قبل از من نیوومدن جوگیریات نظر بدن:)))

با تشکر:دی

عاطی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 13:41 http://www-blogfa.blogsky.com/


خاصیت اول شدن اینه ک !آدم خیلی زیاد کامنت می ذاره:))))

جا داره ی خاطره از همین لحظه ها تعریف کنم!!!:دی

پست سفره های آسمانی رو باز کردم!!!صفحه ی اول وبتون هم باز بوود!:دی!بعد آهنگا قاطی شد:)))))))))))

من هی دارم فک می کنم!!!چرا باید ی آهنگ با این کیفیت پایین و صدای گوش خراشو!بذارید وبتوون؟:))))))))بعد دیگه اعصابم خورد شد!!!!از سفره های آسمانی استپش کردم!!!دیدم درست شد صدا:)))))))))))))))))))))


این بوود!!خاطره ی من از وبلاگ شما:)))

م . ح . م . د دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 13:45

خوشبحالتون ... فقط بادش به ما رسید ! هرچند امروز اینجا به شددت خنک شده و با همین هم داریم حال میکنیم ...

م . ح . م . د دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 13:49

آی کیامهر باستانی ، من الان کامنتارو دیدم ...

دیگه به پیام نور تیکه نمیندازیا هرچی باشه از اون آزاد بهتره ! استاده 20 صفحه جزوه میده ، نصفشو حذف میکنه رو هوا هم یه 19 میده ! اما اینجا باید 400 صفه کتابو بخونی ، آخرم یه طراحه سوال عقده ای گیرت میاد ، تستی هم که میگیره دیگه هیچ ... دهن مهن رسمن آسفالت ... بچچه های پیام نور هیچی ندونن ، کمه کمش اندازه ی آکسفوردیا اطلاعات دارن ... بله اینجوریاست

فرزانه دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 14:22 http://www.boloure-roya.blogfa.com

نه برادر جان در صد سال گذشته که سابقه نداشته ولی تو 153 سال گذشته چرا یه بار دیگه اینجوری شده بود
در ضمن از صبح می خواستم کامنت بنویسم که وقت نشد آهنگ بارونی شما بنده رو پرت کرد به همون صد سال پیش
مخاطبان محترم هم توجه کنن که ایشون تلاش بسیار بسیار بسیار زیادی میکنن که بنده عصبانی بشم (هرررررررررررررررررررررررررر)

خواهر جان ما قصدمون این نبود که به سن و سال شما توهین کنیم
منظورم این بود که اطلاعات تاریخیتون خوبه
وگرنه همه می دونن که شما خونه پر نهایتا بیست و چار سالته

عاطی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 14:25 http://www-blogfa.blogsky.com/


فک کنم واسه پروین خانم باشه!!!شایدم نباشه:دی!!!

برم ببینم بیام:دی

عاطی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 14:28 http://www-blogfa.blogsky.com/


درست گفتم!بدون جرزنی!:دی!!!

آخه اینکه نوشته بوودید اوونور آب ها نظرمو جلب کرد!!ما هم ک خارجی ندیده:))))))))))))))))))))))

دمت گرم

فرشته دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 14:43 http://houdsa.blogfa.com

هوا معرکه است..این نیشه هم که لامصب از صبح بازه...بله...!!!

کامنت دونیت این بار خیلی خوش گذشت:دی

بعدشم میترسم محمد منو بکشه وگرنه میگفتم عمرا ما جزوه نداریم حذفیم نداریم ...یکیم گفته بود ناپلئونی نمره میدن؟ ما که ندیدیم...!!!

سفره افطارم امسال حتما...
این سفره هم مال پروین خانومه...مدیونی فک کنی تقلب کردم از رو عاطی...:دی

علیرضا دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:01

یادمه
پروین بانو
در ضمن اون شعله زرد رو هم همسایشون آورده بوده همون روز :دی

جزیره دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:01

بله اقا ، امروز هوا خیلی باحال بود .ماهم امروز دعا کردیم ایکاش هرروز ماه رمضان هوا اینجوری باشد تا ما هی کیف کنیم وَ هی روزه بگیریم،البته نه اینکه اگر اینجوری نباشد ما روزه نمیگیریم،خیر ما از ان آدمهای قوی و استوار هستیم فقط اگر هوا اینجوری نباشد ما کمی عصبی میشویم،کمی عنان از دست میدهیم،کمی به عده ای فحش میدهیم، کمی به خلق الله گیر میدهیم،کمی به خود خدا ...بله ، خلاصه اگر هوااینجوری باشد هم ما راضی هم خدا راضی،گور بابای هرکی ناراضی

بیا هی گیر بده به زلزله تو،خدا به این مهربونی که زلزله نمیفرسته فوقش بارون میفرسته بعد هواشناسیه نادون میاد میگه سیل قراره بیاد و تو دل ماو خالی میکنه.به به چه خدای نازی ،چه خدای مهربونی"ایکون شیره مالیدن سر یه عدد خدا"

منتظر پست امشب هستیم.حالا در مورد چی هست؟:دی
رادیو جوگیریاته؟(همچین بی ربط!!!!)

من فک کردم سفره متعلق به یک عدد زوج بیفرزند میباشد که هرچی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم بعد مُتُوَجِه شدم مربوط به پروین بانوست گویا.بلییییییییییییییییییییییی

دکولته بانو دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:17

جل الخالق ... کامنتم کو !؟ ... هان هان هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دکولته بانو دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:18

:
می گما ... تو و محسن ۱۰۰ سال یه بارم حالتون بی خودکی خوب نمی شه ... حالا که خوبی، پاشو یه حرکتی بزن ...

منیژه دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:23 http://nasimayeman.persianblog.ir

این هوا...این بارون بی وقفه....این همه لطف و رحمت...معجزه اس بابک...معجزه...
خدایاااااااااااااااااااا شکرت...
همیشه بارون حالم و خوب کرده...همیشه...
سر دیشب که روی کناپه ی کنار پنجره نشسته بودم و باد پرده رو کنار میزد و نسیم خنک به صورتم میخورد...گفتم: خدایا یعنی میشه این خنکی هوا چند روزی موندگار بشه...یعنی میشه بارون بیاد...که نیمه های شب با صدای رعد و برق و بارون از خواب بیدار شدم...باورم نمیشد...یعنی الانم باورم نمیشه...

anima دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:36 http://animamahak.blogfa.com

هوا بسیار بسیار دونفره است ولی خوب وقتی هر دو نفر سرکارن هوا فقط هوای پشت پنجره‌ی اداره‌ است. ولی واقعا بابک جان با پست زلزله و بارون‌های دیشب من که به شدت ترسیدم و گفتم الانه که زلزله بیاد چون بارش این‌طوری بارون بسیار بسیار تو این فصل عجیب غریبه!!!!!!!!!!!!!
به به به این سفره‌ی افطاری چقدر اشتها بازکنه . قطعا سفره‌ی افطاری مهربان عزیز برای بابک عزیزشه این طور نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابک دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:49

نه آنیمای عزیز
زحمت پروین خانومه
ولی اگه اون لینک رو ببینید
عکس سفره مهربان هم هست

منیژه ! دقیقا منم دیشب همین حس و حال رو داشتم
واقعا معجزه بود این بارون و این هوا
دیشب بارون میومد
پنجره باز بود
بوی بارون میومد تو خونه
قطره های بارون میومدن تو خونه
یعنی مثل این بود که توی طبیعت خوابت برده
زیر سقف آسمون
محشر بود

مریم خانوم دکولته !
شما امر بفرمایید ما حرکتش رو می زنیم
فقط فکر سن و سال و آبرو حیثیتمون رو بکنید
زیاد جلف نباشه حرکتش



جزیره جز جیگر گرفته !
به قول ثنا خدا از دماغ و دهنت بشنوه
یعنی میشه ماه رمضون هم هوا همینطور باشه
چقدر دلم واسه اون ماه رمضونایی که ساعت ۷:۳۰ صبح هوا روشن می شد و ساعت ۴:۳۰ عصر تاریک و هوا سرد بود تشنه نمی شدیم تنگ شده
عوضش ایندفعه

علیرضا ! دمت گرم
شما که این چیزا یادته اگه گفتی همسایشون اسمش چی بود و کجایی بود ؟
اگه گفتی ؟


فرشته خانوم شما هم برو استراحت کن تا نیم فصل
با یه برزیلی قرار داد بستیم تو پست شما بازی کنه
میگم اگه الان زلزله بیاد شما با این وضع پات می مونی زیر آوار که ...

مموی عطربرنج دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:53 http://atri.blogsky.com

سفره من که اینطوری نبود!!

میدونم ممو

فرشته دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 15:59 http://houdsa.blogfa.com

تو روحت بابک..

ممنون صرف شده

صالی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 16:03 http://afsonkhanomi.blogfa.com

هیییییییییی
خوش به حالتون
ما اینجا آز آفتاب سوزان شیراز فیض می بریم می سوزیم و حسرت بارون می خوریم
پارسال موقع رو نمایی سفره های افطار شما یه آهنگ گذاشتی از محمد علیزاده هر وقت آهنگ رو گوش می دم یاد بازی سفره های آسمانی می افتم و خاطرات ماه رمضون پارسال برام زنده می شه با اینکه اون موقع خواننده خاموش بودم و شرکت نکردم تو بازی ولی حس خوبی داشت

مرسی صالی
ایشالا امسال عکس رو بفرست

تیراژه دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 16:06 http://tirajehnote.blogfa.com/

چه هوایی
چه پستی
چه سفره ای
چه موسیقی ای
چه کامنت هایی

یه پست میخواستم بنویسم در وبلاگم راجع به حس دوگانه ای که از باران غافلگیرکننده ی دیشب و امروز دارم..اما پست دیشبت مرددم کرد..پست امروز هم که کلا فکرش رو از سر بیرون انداخت..

کاش می نوشتی
همه که سلایقشون یکی نیست
ممکنه یکی حس و حال خوبی نداشته باشه از بارون

آوا دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 16:22

آول:فرزانه جان از اون روزیکه شمارو زیارت
کردیم هـــــــــی میام باز کنم وبتون رو
امامتاسفانه بازش نمیکنه.مثل الان!!
دوم:امشب اگه بشه حتما....
سوم:وای آرررررررررررررررررررررررره
خدایی چه زودگذشتا...چه سالی
و امسال ماه رمضون ِ خیلی
متفاوتِ ما...آخ کاش هوا همین
جوری بمونه..از اول تا آخر ماه
رمضون همش بارون بیاد یا
لااقل دمای هوابیادپایین......
میگن یکی از وقتای خوب
استجابت دعاوقت بارونه....
دعاکنیم واسه همه اونایی
که محتاج دعان............
اول بیمارا بعد باقی.......
اوه !‌سخنرانی کردیم!!!!!
شــــــــــــــرمــــــــــنده
صاحبخونه...........
یاحق...

کاش می شد ماه رمضون همینطوری بشه
ولی میدونم پدرمون در میاد از تشنگی

ثنا دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 16:29 http://angizehzendegi.blogfa.com

بخاطر تعاریف دوستان و فرزانه خانوم دارم میزنم بیرون.ینی ببین چیه که منی که با بلدوزر و تراکتور جابجا نمیشم میخام تک نفره بزنم بیرون!
گرچه میخام این پلاستیم اشغال مرغم ببرم که بوی گندش گند زده به بوی خونه!اماده پذیرایی از دشمنم الان!!!
بعدم میخام ژله و ماست خامه ای چکیده و قارچ بخرم و چیکن استگانوف درست کنم و دسر ژله توی طالبی

اما الان حاضر شدم،چه تیپی،گفتنی نیس،دیدنیه،ینی ایلات عشایر بهتر ازین تیپ میزن وقتی میخان برن شیر بدوشن!
پیام نور خیلیم خوبه،خیلیم باسواتیم!یکیش خودم!
آزادم خوبه چون کلی خاطره داریم!بهترین خاطرات و شکستهای عشقی-تخیلی!والا
دانشگاه دولتیم بده چون من نمیتونم توش قبول شم!

مشتاق ادامه پست زلزله/مشتاق مسابقه سفره های افطاری و مشتاق قبولی تمام طاعات و عبادات مخلصانه دوستانم
تا بوی گند اشغالا خفه م نکرده و از فیض ماه مبارک محرومم نکرده،من رفتم بیرون،یا علی تا بعد

چرا این همه زحمت کشیدی خواهر
یه غذا درست می کردی
مگه ما چقدر جا داریم ؟

مهربان دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 16:31 http://mehrabanam.blosky.com

جواب کامنت دادنت منو کشته...
در مصرف بلاگ اسکای صرفه جویی می کنی؟

شما خودت اخر صرفه جویی هستی
دهنمو وا نکن عیال

ثنا دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 16:31 http://angizehzendegi.blogfa.com

بیخیال غلط املاییا خودم میدونم.بابا خوب دارم خفه میشم،بتهرین ازین نمیشه!!!1

مریم نگار دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 17:20

..بابک جان...این ماه رمضون دیگه نایی برا کسی نمیمونه که سفره افطار بچینه !!!
...بهتر نیست از غش و ضعف ها و چرت زدن و خوابیدن های دم افطار عکس بفرستیم؟؟
خود دانید..

اینم فکر خوبیه ها

ندا دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 17:37

بادی که آدم رو یاد زلزله و ترس می انداخت تبدیل میشه به مژده بارونی که یه روز جهنمی رو بهشتی می کنه. حتی تصورش هم حالم رو خوب می کنه!
فقط دارم فکر می کنم تا حالا چند تا از این بادها رو بد تفسیر کردم و هرگز نفهمیدم.

چه تفسیر قشنگی کردی ندا
اون باد ترسناک شد مقدمه بارون زیبا
کاش همه بتونیم مثبت نگر باشیم
مرسی

جزیره دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:26

بیا!!!!به همه میگه عزیز،خانوم،گل،بلبل،سمبل بعد به من که میرسه میشه جز جیگر گرفته!!!!!اصن الهی هوای کرج(کرج بودین دیگه؟)به خصوص محله ی شما ومحل کارت بشه شبیه تابستونای اهواز!!!!یا شایدم عربستان اصن. اصن بدتر از عربستان!!!!به هرحال پیش خدا که کاری نداره ما دعامونو میکنیم به امید اجابت:دی
بعد ماکه تو خونه مون زیر باد کولریم ولی وای به حال تو با اون ترافیکاااااااااااااا(ها ها ها)
حالا به من میگی جز جیگر گرفته؟من از همین الان میبینم اون روزی رو که من دیگه نیستم بعد هی پست مینویسی که جزیره کجایی واقعن که یادت بخیر"ایکون ارزو بر جوانان عیب نیست"
بعدشم حیف من که دربرابر اون کوروش تمدن از تو ورشته ی درپیتت دفاع کردم.فهمیدی؟دفاعمو پس بده میخام :دی برم

جز جیگر گرفته که بد نیست
به اسمت میاد

جزیره دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:29

در ضمن دربرابر پیشنهاد مریم بانو پیرامون حرکت زدن:
آهاااااااااااااااااااااااااااااااا دَََََََََست دَََََََست
(بابک بیا وسط )"ایکون سوت و جیغ و دست و هورا"
به هرحال ببینین از ان ته مونده های ماه شعبان استفاده کنین دیگه وگرنه توی ماه رمضون جون ندارین که حرکت بزنین،ماهم جون نداریم تشویقتون کنیم:دی


شما تصور کن اینا حرکت زدن منه
ببخشید محدودیت داریم

منجوق دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:33 http://manjoogh.blogfa.com

ولی پست دیروزت شب بارونی دیشب رو زهر مار من کرد با صدای رعدوبرق از خواب پریدم و فکر کردم مثل اون سال زلزله اومده و دیوار اتاق از بالا تا پایین جر خورده . و وقتی هم بی خیالش شدم و خوابیدم تا صبح خواب ترک خوردن دیوارهای خونه امون رو دیدم

شرمنده به خدا

مستان دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:34

مال خودتان؟

مستان دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:34

مال خودشان؟

مستان دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:36

مال خودمان..... که عمرا نیست. چون ما عمرا برنج بخوریم افطاری مگه اینکه رو دست این معدهمونده باشیم.

مال پروین خانوم بود

پرچونه دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:38 http://porchouneh.blogsky.com/

سلام
یاد سال پیش افتادم این عکسو دیدم... بهترین ماه رمضون بود ...خیلی خوش گذشت ...مرسی جناب اسحاقی
واقعاً لحظه های قشنگی بود

مرسی پرچونه
یادش به خیر

مریم دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:45 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـام
اول بگم که کلی به حال شما تهرونیا غبطه خوردم توو ده ما هم قرار شد بارون بیاد اما فقط یه رعد و برق بود آسمون فلک زده هر چی زور زد بلکه این بارون رو بزائونه اما انگار بارون با ما و ده ما لج کرده بود و نمیبارید
البته ما تو شهر زندگی میکنیم اما در برابر تهران شما دهی بیش نیست
بعد یکی دو قطره باران سروروی ده ما را خیس کرد و ما را حسرت به دل گذاشت و
بازهم خوش به حال شما تهرانی ها

در مورد اون سفره هم باید بگم مال پروین خانم از اون ور آبها بود مدیونید اگه فکر کنین رفتم عکسا رو دیده باشم
منتظر پست محشر امشب هم خواهیم بود

ای مریم متقلب

مریم دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 19:23 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

http://www.aparat.com/v/f8bf580d311c4451f518af7946244398103389
بچه ها اینو ببینین خالی از لطف نیست

خیلی با حال بود

yasna دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 19:52 http://delkok.blogfa.com

وای بابک خان.. من این آهنگ و اینقد دوست دارم روزایی بارونی صبح که میرم سرکار تو ماشین گوش میدم اشک از چشمام سرازیز میشه.. ولی وقتی برسم سرکار حالم خوب ..خوب خوب....
امسال خیلی خدا دوستمون داشت تا همین خرداد خم اهواز بارون داشتیم.. ولی خدا شما ها بیشتر دوست داره من الان حسودیم شد.

خدا واقعا بهتون صبر بده
یاد اون یکسال تابستون میفتم توی خوزستان
خیلی سخته خیلی
حالا ریز گرد به کنار
باور کن می فهمم چی میگی

دل آرام دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 20:35 http://delaramam.blogsky.com

باران ... دیشب فکر میکردم یک باران زودگذر مثل باقی بارانهای تابستانی است اما دیدم نه ! صبح موقع بیرون رفتن از خونه با دیدنش آنقدر شوکه شدم که نگو و نپرس ... درست مثل یک صبح زمستونی که با کنار زدن پنجره و سفیدپوش شدن کوچه هیجان زده میشی ...
نمیدونم خدا میخواست چی رو به کی نشون بده ، اما برای بار هزارم به من ثابت کرد که قادر تر از این حرفهاست ، تا حدی که پاییز رو بیاره وسط تابستون ...

درباره زلزله حرف زیاد دارم ، منتظر امشب میمونم !

واااااااای باز هم مهمونی ... هنوزم که هنوزه بعد از یکسال با فکر کردن به بازی افطاری ها ذوق زده میشم .
منم مثل تو مات این قصه ام ... تو هم مثل من امشبو دعوتی ...

واقعا امروز صبح محشر بود دلی
باورم نمی شد
عین بهار بود
اولین باری بود که از اینکه خونه خواب نیستم پشیمون نبودم
محشر بود

یلدا نگار دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 20:37 http://yaldanegar.persianblog.ir/

ما اینجا تابستون بارونی داشتیم..
شهر منم پر از قشنگیه و بارونه
ولی فکر میکنم بارونای تهران خیلی جذابتر باشه
امسال اگر خدا بخواد دلم میخواد منم عکس بفرستم
عکس سفره نمیدونم برای کدام دوسته اما یادمه پارسال اقای کورش تمدن این عکسا را گذاشته بود و پای هر کدومشونم تفسیر نوشته بود و انشب وقتی خوندمش انقدر خوشم امد و هنوزم که هنوزه تمام نوشته هاش تو ذهنمه از بس جالب و بامزه نوشته بود
ایده سفره های افطاری ایده خوبیه
کلا وبلاگ جوگیریات را خیلی زیاد دوست دارم
ولی با اینکه خیلی وقته خواننده خاموش اینجا بودم و مدتی هم هست دیگه خواننده خاموش نیستم نمیدونم چرا در این جمع خوب احساس غریبی میکنم اونم بدجوررر

اصلا همچین حسی نداشته باش
باور کن همه کسانی که اینجا هستند مثل خودم و خودتن
شاید کسی بیاد و بخونه فکر کنه ما هر روز همدیگر رو می بینیم
ولی اینطوری نیست
همین دور همی هاست که باعث شده دوست هم باشیم
لطفا غریبی نکن

جزیره دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 20:50

به یلدا نگار عزیز:
(از اونجاییکه بابک نیست من وظیفه ی خودم میدونم جواب کامنت شما رو بدم که روهوا نمونه،معصیت داره:دی)
با عرض سلام و ادب و احترام و اینجور حرفا
یلدا جان چرا احساس غریبگی میکنی عزیز جان؟بیا بشین کنار خودم تا احساس غریبی نکنی دیگه
ما به عنوان عضو کوچکی"ایکون پایین اوردن سن"از حضار جوگیریات دست دوستی به سمت شما دراز کرده و به گرمی میفشاریم

طـ ـودی دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 21:42 http://b-namoneshon.blogsky.com

خوش به حالتون با این هوا......
ماکه داغونیم اینجا.....
داغونه داغونــــ

جای ما هم خوش بگذرونید
هـــــی دنیااا، هوای خوبمان آرزوست...
منم دلم بارون میخوااد:(((((

عوضش زمستون که ما قندیل می بندیم شما اونجا عشق و حال می کنید طودی جان

حمید دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 21:50 http://saye-roshan70.blogfa.com

حالا اینجا جای بحثش نیست باید همون پست قبل می نوشتیم فرشته خانم اما به عنوان مثال میگم
ما در پیام نور برای یک کتاب 400 صفحه ای شامل 10 فصل فقط 6جلسه کلاس داریم که اونم یک جلسه استاد نمیاد یک جلسه هم میخوره به تعطیلی عید و عزا و اینا
میمونه 4 جلسه.استاد هنر کنه نصف کتابو درس بده(حالا کاری به کیفیت درس دادنش که به درد عمه اش میخوره نداریم).اون وقت ما خودمون باید نصف دیگه کتابو بخونیم و برای خودمون تحلیل و تفسیر کنیم و بعد بریم سر جلسه امتحانی که تا امروز قرار بوده تستی باشه ولی وقتی میری سرجلسه سورفرایز میشی یه دفه می بینی تمام تشریحیه و آخرش هم چون نمره ات شده 9/48 می افتی درحالی که اگر 9/50 میشدی سایت خودش نمره ات رو به ده تبدیل میکرد.
ما در پیام نور درس میخونیم اصلا یه وضعی!
ولی آزاد از این خبرا نیست...بچه پولدارا میرن زرتی مدرک می گیرن میشن مهندس(مدیونی اگر یک درصد فکر کنی منظورم بابک بوده باشه)
خلاصه دست رو دلمون نذار که خونه...

به من میگی بچه پولدار
من بدبختم
اگه داری یه کمکی بکن حمید
من شهریه ترم اخرم رو ندادم هنوز مدرکم رو ندادن
الان ده ساله دنبالمن

حمید دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 21:52 http://saye-roshan70.blogfa.com

منم دلم بارون میخواد...
یه بارونی مثل هوای دلم...

فرشته دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 21:59 http://houdsa.blogfa.com

حمید جان به خدا ما بچه پولدار نیستیم..

من قبول دارم پیام نوریا پدرشون در میاد واسه درس خوندن و نمره گرفتن..اما دانشگا ما..حداقل واحد ما اینجوری نیست...یعنی نمره گرفتن یه چیزیه در حد محالات..تا الان که اینجوری بوده...البته در داخل پرانتز عارضم که من کامنتم شوخی بود ...کلا همه امون گیریم دیگه...بی خیال رفیق...

ببخشید صاب خونه ..

این صدای مازیار فلاحی انگ این هواست...مرسی پدر جان...

جزیره دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:08

از روی کامنت فرشته فهمیدم اهنگ گذاشتی و از روی تست اهنگ گوشش میدم

چه اهنگ خوب و به جایی...
بعضی چیزا واقعن اتفاقی نیستن تو این دنیا...
بعضی اتفاقا مثه دیدن این اهنگ تو این شب به ادم میگه واقعن خدایی هست که ادمو میبینه....
اشک مارو درمیاری....باش...
اره ماهم دوستش داریم ولی چه کنیم گلایه داریم....گلایه...گلایه.....گلایه...گلایه....گلایه....

دوباره این بچم احساساتی شد
دسمال کاغذی نمیخوای ؟

حمید دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:10 http://saye-roshan70.blogfa.com

مررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررسی بابک عزیز که از مازیار فلاحی آهنگ گذاشتی

چاکریم

حمید دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:15 http://saye-roshan70.blogfa.com

http://khabaronline.ir/detail/228394/culture/music

م . ح . م . د دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:17

مریم بانوی نجوای تنهائی دمت گرم انصافن

ینی دارم غشششششش میکنم واسه این بچچه ها

ای جیگرشونو خام خام بخورم من ... به خصوص اون سمت راستیه ... عجب عسل مسلیه به خداااااااااا

دل آرام دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:45 http://delaramam.blogsky.com

بعید میدونم کسی حال و هوای امروز رو دیده باشه و یاد خدا نکرده باشه ... ممنونم برای این آهنگ فوق العاده ...

مریم دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:51 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

خواهش می کنم محمد جان قابل شما رو نداشت
خیلی با حاله ها
نمیذاره آبجیش بخوره
حسادت تا این حد
میگه فقط باید به من غذا بدی

سمیرا دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 23:03 http://nahavand.persianblog.ir

من همینجام بابک عزیز...زیر سایه تون..خیلی ذوق کردم و شگفت زده از اینکه توی هیاهوی رفت و آمد این همه رفیق با معرفت دلتون واسه منم تنگ شده و نبودنم محسوس بوده...ممنون...راستش یه کم سرم شلوغ بود اما همیشه احوالپرس بوده و هستم...هوای سفره های افطاری رو کرده بودم که خب خبر خوشش رسید..ما رو هم حساب کنید

مرسی سمیرا
خیلی وقت بود اینجا نمیومدی
دلمون تنگ شده بود

در ضمن شلوغ هم که باشه سرمون
شما از دوستان خاص و با معرفت و قدیمی هستی
جای خالیتون حس میشه شدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد