ویار کردن فقط مختص زن های باردار نیست مردها هم گاهی ویار می کنند .
ویار کردن صرفا هوس خوراکی ها نیست گاهی ممکن است آدم جایی یا کسی را ویار کند
و همینجور الکی و بیخود یکهو دلت هوس کند کاش به جای اینکه پشت میز کارت نشسته باشی
پیش فلان رفیقت بودی و داشتید با هم گپ می زدید .
ویار کنی که کاش به جای اینکه اینجا نشسته باشی یکجای دیگر بودی
امیدوارم نخندید
اما امروز صبح من ویار حمام داشتم
نه از این دوش های گربه شور دو دقیقه ای که حتی پوست آدم خوب خیس نمی خورد
از این حمام های محشر و طولانی دلم می خواست
توی یکی از محله های قدیمی
ته یک کوچه باریک
یکی از این حمام ها دلم می خواست که بزرگ روی تابلوش نوشته باشند گرمابه
و در آهنی و پنجشیشه های مشبک رنگی داشته باشد
و کاشی های آبی و سفید
و وقتی واردش می شوی صدای همهمه آدم ها و جیغ و خنده بچه ها بیاید
و بوی نم و بخار و تیزاب و عطر صابون همه جا پیچیده باشد .
و یک پیرمرد خسته پشت دخلش نشسته باشد و تسبیح دستش باشد و رادیو گوش کند
و بالای سرش عکس جهان پهلوان تختی زده باشند و آیت الله طالقانی
بعد بروی یکی از حمام های تر و تمیز نمره اش را بگیری
شیر آب داغ را تا ته باز کنی که بخار تمام حمام را بگیرد
حسابی خودت را لیف و کیسه بکشی و صورتت را شش تیغه کنی
و آواز بخوانی از ته دل ٬ بلند بلند
که شاگرد حمامی بیاید و در بزند و بگوید : دمت گرم قشنگ می خونی ولی نخون سرمون رفت
و تو بخندی و با تشت کوچک فلزی آب داغ بریزی روی پاشویه تا تمیز بشود
و بعد ولو بشوی و دراز بکشی و یکساعت تمام توی بخارها و دود سیگار چرت بی خیال بزنی
بی خیال تمام دنیا انقدر بخوانی و پُک و چرت بزنی که دلت برای همه آدم ها و ماشین ها و خانه های بیرون تنگ بشود .
بعد بیایی بیرون
با لپ های سرخ و چشم های قرمز
و پیرمرد با صدای خش دارش بپرسد : چی داشتی عمو ؟
و تو درحالیکه انگشتت را توی گوشت تکان می دهی بگویی :
یه روشور
یه شامپو (از آنها که رنگ سبز پررنگ داشتند و یکبار مصرف بودند)
یه تیغ تیز ( از آن قرمزها که عکس کروکودیل رویش داشت )
دو نخ بهمن ( با فیلتر قرمز )
و یه نوشابه کانادا ( نارنجی پررنگ که روی شیشه اش از تگری بودن بخار گرفته باشد )
بعد از حمام بیایی بیرون
ساکت را بیاندازی روی دوشت
نسیم خنک بخورد توی صورت داغ گُرگرفته ات
یک نفس عمیق بکشی و حس کنی اکسیژن تا اعماق وجودت نفوذ می کند
و حس کنی چند کیلو سبک شده ای
و بعد به آدم ها و ماشین ها و خانه ها نگاه کنی و بلند بگویی :
سلام شهر کثیف من ! دوباره برگشتم ...
+ وقتی حمام های سنتی عمومی جای خودشان را به حمام های پیشرفته نمره دادند هیچکس فکر می کرد یکروزی همین حمام های نمره هم نوستالژی بشوند و به خاطره ها بپیوندند ؟
آخ گفتــــــــــــــی
خیلی وقته هوس کردم
یکیش رو سراغ دارم تو بهارستان بین منوچهری و پلاسکو
مجرد که بودم بعضی وقت ها با بچه محل ها بهسرمون می زد که بریم اونجا ... انگار بچه می شدیم . باورت نمیشه بابک اما انگار از تهران جدید کنده می شدی و می چسبیدی به اون قدیما حتی به روزایی که به دنیا نیومده بودی و این شهر با آدماش بود و نفس می کشید
نمی دونم هنوزهست یا کوبیدنش و جاش پاساژ ساختن !!! اما اگه باشه و زنده باشم یه سری با هم می ریم ، البت صرفا به نیت استحمام
اصلا میتونیم یه قرار وبلاگی بذاریم تو حمام
به صرف چای و قلیان
لطفا لنگ همراهتون باشه
هرررررر
حال میده ها ...
بهارستان = جمهوری
حمام عمومی همیشه واسه م سواله!:دی!و هووچوقت درکش نکردم!:دی
و من فک می کردم واقعا عمومیه!ولی انگاری اتاق داره:دی!
باید یه بار امتحانش کنم:دی
:گل ل ل ل
قربونت من زیاد با پسرای اینجا آشنا نیستم یه دفعه اومدم دست به دامن میلاد شم دیدم تیرم به سنگ خورده و بد جایی تور پهن کردم اما تو که بیشتر آشناییت داری یه 3 چهار تا گزینه ی مناسب با خودت همراه کن ... می دونی فقط می خوام یه جوری باشه که روزمون خراب نشه ، وقتومن هم الکی تلف نشه
نه عاطی جان
عمومیا واقعا عمومیـه البته تفکیک جنسیتی توشون به جد لحاظ شده
اونایی که اتاق داره بهش میگن " نمره "
تفاوتش یه چی تو مایه های خونه های قدیمی می مونه که چند تا خانواده تو یه حیاط زندگی می کردن و خونه های الان که همه آپارتمانیه
خونه های قدیمی همه بی ریا بودن و اما تو آپارتمان اگه بخوای سر از کار همسایه بغلی در بیاری باید گوشتو بچسبونی به دیفااال
وقتومن = وقتمون
نمی دونم چه سریه که وقتی قبل از 10 کامنت می ذارم جایی پر از غلط املائی و نگارشیه و لابد می شم همینطور فرت و فرت اصلاحیه از خودم در کنم ( جونمان بالا بیاید و زین پس کامنت ها را بگذاریم پس از بیداری کامل )
ممد جان
سه سال آشناییت من با بچه ها نشون میده که گزینه های مناسب : یکی خودتی و یکی هم کورش تمدن
آرش پیرزاده هم اگه یه گونی بکشی سرش بد چیزی نیست
هررررررررر
میگم تو که همه جور فعالیتی میکنی تو این بلاگستان بیا یه حموم بزن فک کنم خوب میگیره ها بعدش ما ماهی یبار با بقچه هامون میایم تهرون حموم هم فاله هم تماشا
حموم نمره ی جوگیریات و دوستان با رززو اینترنتی
کاش میومدین اینجا تا میبردیمتون یکی از همین حمام هایی که گفتی البته الان تبدیل به موزه شده ولی خیلی قشنگه تازه یه بسته از اون تیغ کروکودیلی ها هم داریم یادگاری تقدیمتون میکنیم
فکر کن اون نوشابه که گفتی چقدر بعد حمام می چسبه
یاد فیــلم قیصر افتادم مــــــــَــــــــرد ...
سلام
پارسال بود که ما چند نفری رفتیم یه حموم عمومی و دو ساعتی به چرک کردن سرگرم بودیم .
من هیچ حسی ندارم آخه من تا حالا از این حموما نرفتم
هرچی امکانات برای شما مرداس
والا
پس هیچی ! حرفم رو پس گرفتم ( البت احترام جنابان پیرزاده و تمدن نزد ما محفوظ به شدددددت )
اما با این تفاسیر کل یوم بی خیال حمام عمومی رفتن شدم ، همین لب جوی بشینیم یه آبی به سر و کلمون بزنیم بییییییتره
داداشم شما هم با این کشفیات سه ساله تون ( خودم رو عرض می کنم ) از این به بعد مشغول باقالی کاشتن و کشت ذرت بشین فکر کنم بیشتر عایدی داشته باشه تا وبلاگ نویسی ... والا به قرعاااان با این گزینه های حمام رفتنت ، حتما خودتم تو این گزینه ها لحاظ کردی ( ایشششششششششش خدا به دوووووور ، صد سال سیاه )
کیا
شاهکار بود این پست ...
از اونایی که اگه من نوشته بودمش
تا یه سال بعدشم نمی نوشتم خیالی نبود ...
فکر میکردم فقط خودم هستم که گاهی هوس میکنم مثل بچگی ها توی سلف رستوران اداره ی مامان بین یه عالم خانم بشینم و گوش بدم به صدای برخورد قاشق ها با بشقاب ها و صحبت های خانم ها که از فلان آرایشگر و بهمان بوتیک میگویند و شایعه ی ازدواج فلان منشی با فلان مدیر کل و همزمان که به اصرار مامان با نهارم بازی بازی میکنم با خودم فکر کنم بزرگ که شدم شبیه همین خانم ها باید مانتو بپوشم و موهایم را مش کنم و جوراب شیشه ای پایم کنم و موقع نهار بنشینم توی سلف و سر آخرین شوی لیلا فروهر و آخرین فیلم فرامرز قریبیان حرف بزنم.
فکر میکردم فقط خودم هستم که گاهی هوس میکنم گاهی توی استودیو ی ضبط صدای باغ فردوس بلند بلند شعرهای مهد کودک را بخوانم و راه بروم و تو ی اون هوای گرفته از بوی دود سیگار تیر و کتاب های قدیمی فکر کنم که وقتی بزرگ شدم میخواهم چکاره شوم و بابا صدایم کند "پاپلی؟ اینجا چیکار میکنی؟ " ..
بچه که بودم ریه های ضعیفی داشتم. کافی بود یک باد به سرم بخورد و مدتها سرفه و خس خس سینه. بابا برای اینکه خیالش راحت باشد که سرما نمیخورم من را میبرد حمام نمره..اول یک ساعت با تشت و آب داغ حمام را با وسواس میشست و بعد با مهربانی حمامم میکرد. بدون اغراق حمام رفتن های آن زمانم با بابا کم از شهربازی رفتن نداشت. آب بازی و کف بازی..میوه ها و ساندیس های گرمی که با بوی بخار حمام طعم دیگری داشتند..خاطراتی که پدر از بچگی هایش تعریف میکرد و در آخر انتظار کشیدن روی صندلی کنار بخاری تا بابا خودش را به قول شما گربه شور کند و بیاید بیرون و من را ببرد خانه.
گاهی هم با مادربزرگم طالقان که بودیم میرفتیم حمام عمومی...کیسه و روشور...پیرزن ها و سنگ پاهای بزرگ و سیاه...کاسه های کوچک پودر نظافت..(یاد سعید امامی افتادم!) ..روشور و کیسه و لیف...و آخر سر که مادربزرگم پاهایم را میگرفت و سر و تهم میکرد که هر چه آب توی گوش ها ودماغم رفته بیاید بیرون..
و این پست...طعم خیلی از حمام رفتن های روزهای بچگی را داشت ...و در کنارش پرده ی بزرگی که دارد بهروز وثوقی را نشان میدهد با حوله ی سفیدی که دور خودش پیچیده و دارد زیر چشم یکی از برادر های آب منگل را میپاید که بعد با تیزی چاقو از خجالتش در بیاید..
و بوی سیب و شامپوی سدر صحت و نوستالژی..
ویار جانانه ی جانسوزیست/
صبح شما به خیر و شادمانی!
شما جمله آخر جناب باقرلوی عزیز رو متوجه شدید ؟؟؟؟؟..
داییم با جمله چی داشتی عمو شوخی می کرد
می گفت رفته بودم دستشویی عمومی بعد وقتی خواستم برم بیرون یارو پرسید: چی داشتی عمو!!!
..واااای چه حال و هوایی بپا کردی بابک خان !!!...یادش بخیررررر...
همه این توصیف و تشریحات تون...دقیقا و موبمو واقعی بود...
یه موقع هایی که حمام خییییلی شلوغ بود...دوسه نفری توی یه نمره میفرستادن و اونوقت میشد یه حموم عمومی اشانتیون....
اگه فضای حمام عمومیا رو هم وصف میکردید...خیلی حرفای بیشتر برا گفتن بود...خیلی...
سلام
سیاه سوخته و سبزه هم که بودی موقع در اومدن از این حموم ها سرخ سرخ میشدی و لپ ها گل مینداختن...
دروغ چرا.من بچه بودم خیلی از حموم بدم میومد!
اکثر افرادی که می شناسم من رو در بچگی می بردند حموم.خصوصا مامان بزرگم.
اصلا یک غمی داشتم که نگو و نپرس.
جمعه که می شد می ترسیدم.
چون جمعه ها روز نظافت بود.
اما الان سرم خورده به سنگ.
مادر بزرگ خدابیامرزم علی رغم داشتن حمام تو خونشون همیشه میرفت حموم بیرون چون معتقد بود آدم فقط اونجا پاک وتمیز میشه 2بار هم منو برد پرتمون کردی به اون سالا با این پستت
راستی میوه خنک تو عمومی خیلی میچسبید
من تا حالا نرفتم ولی مامان که یه مدت اصفهان زندگی میکرد میگفت حمام عمومی های اصفهان معرکه هستن
راستی
اگه واسه حموم عمومی
قرار وبلاگی مختلط بذاری منم هستم !
قرار وبلاگی مختلط ؟
میگم من چه خری بودم می گفتم از قرار وبلاگی بدم میاد ....
و این چنین بود که " حمام پارتی " اختراع شد !!!
بال بال بالتازار ...
بال بال بالتازاااااااااااار ...
بالتازاااااااااااااااااار ... بالتازاااااااااااااااااااااار
بله منظورم دقیقا ایشون بود
http://s3.picofile.com/file/7496904836/kartoonha_7_.jpg
فکر کنم این عکسو درست بعد از این اختراع تاریخی گرفته باشن می بینی داره کلاهشو می ندازه بالا و شادی و پایکوبی می کنه
هررررررررررر
ویار جالبیه !
حموم عمومی که نرفتم تا حالا ، ولی ازش خوشم نمی اومد ! فقط مشتمالش آخرش رو میدیدم توی تلویزیون دوست داشتم !
جناب جعفری نژاد
ما هم باور کردیم که منظورتون پرفسور بوده و لا غیر!
هررررر
حالا کجا قراره برگذار بشه این استخر پارتی؟!
اینجا که نمیشه..باید به فکر رزرو هتل در آنتالیا یا دوبی باشیم..
مجددا هرررررررر
من بچگی هام زیاد رفتم از این حمامهای واقعا عمومی!کلی آدم عجیب و غریب و چیزهای محیرالعقول الان تو ذهنم هست که بعد این همه سال نمی تونم بفهمم واقعی بودن یا تخیل؟
خانمی جان
آخ گفتی
همیشه فکر میکردم بزرگتر که شدم میرم حموم عمومی و دلاک و مشتمال و اینها
الان ولی حتی تصور حضور در چنین جایی منو دچار رعشه میکنه ! مخصوصا با این وسواسی که دارم!
از همه ی این حرفا گذشته اصلا نمیدونم حموم های زنونه هم مشت و مال و دلاک داشته یا نه!
وای .......
یادمه وقتی می اومدیم بیرون اونجاییکه کمد های آهنی لباسا بود من پامو می ذاشتم تو اون حوض آب یخی که وسط اون سالن بود
چه کیفی داشت
مث همه ی دخترا لپ گلی می شدیم وقتی می اومدیم بیرون
آره
اتفاقا قرار اجلاس همسران غیر متعهد تو آنتالیا برگزار شه
مگه نشنیدی تیراژه بانو جان
ا
البته بنده اصلاح می کنم
استخر پارتی نیستااااااا ، حمام پارتــــــــــــــــــــیه
کلا این دو تا با هم فرق دارن ، اونم فرقای اساسی
ایشالا هر وقت بالتازار عزیز خواست از این اختراع جدید رو نمایی کنه بیشتر در جریان قرار می گیرید
هررررر
بچه که بودم به دور ترین شهر برای ما که جنوبی بودیم شیراز بود اگر دو روز هم میماندیم باید یه سر به حمام عمومی میزدیم.خاطرات بیست سال پیش برایم تداعی شد.. متشکرم
وقتی توو یه جمع پر سرو صدا می شینی یکی داد می زنه مگه اینجا حمام عمومیه که اینقدر سرو صدا می کنین
من تند یاد همون حمام عمومیایی می افتم که به قول خودت نه برای گربه شوری بلکه برای یه ماه تمام فارغ از حاما شدن می رفتیم
وای چقدر سر و صدا بود... چقدر صدای برخورد کاسه حمام با سکوهای کنار حوض قشنگ بود
یادش بخیر
....................
حمام مختلط وبلاگی...
ثنا خانوم نیست داد بزنه رو سرتون
ولی فکر کن مثلا قرار وبلاگی توو حموم عمومی باشه...
چی میشه...؟
هیچی کارمون با کرام الکاتبین در می افته
حاما=حمام
ورژن زنونه اش بینهایت باحالتره..اصلا محل تفریحی بود خفنگ...همچین که مهمونیا ته میکشید قرار حموم میزاشتن....گوشت کوبیده و ریحون و پیاز و ترشی می بردن با سنگگک....شیرازیا کاهو ترشی...بقیه در سبکترین حالت کاهو سکنجبین....بعد وسطای کار که میخواستن خیس بخورن واسه کیسه کشیدن بساط بخور بخور میومد وسط ...مامانا با دستای پیر شده از آب داغ لقمه میگرفتن واسمون ...بعدم یه قولوپ کانادا از سر شیشه که از گلوت پائین نرفته مامان میزد پس کله ات که از سرش نخور بی ادب...مامان من که کلی حرص میخورد از دست ما از بس تذکر میداد نخوری به دیوار نجس میشی!...بعدم به سرمون کنزیل آمریکائی میزد که موقع شونه کردن موهای بلند گره خوردمون گریه نکنیم...چه بازیا که تو یه وجب جا میکردیم...قبل از بیرون اومدنم زن حمومی برامون بستنی کیم می اورد .... بعدم آبمون میکشیدن زیر دوش و تند تند صلوات میفرستادیم و با دمپائی های نارنجی کفش ملی که یه گل گنده روش بود می اومدیم تو رختکن که لباسامونو تنمون کنن.....آرزومون بود سه چهار ماه دیگه بازم بیارنمون حموم...عجب روزائی..عجب گرمابه هایی...
واقعا پست محشری بود
+ خب من الان نمیدونم چی باید بگم!
تا حالا حمام عمومی ندیدم والا..
+ محشر بود ... یه نوستالژی خیلی خیلی شیرین!
من هم تجربه اش رو دارم
اون سالی که تهران رو بمبارون می کردند ما رفته بودیم شهرستان، همونجا از این حموم ها می رفتیم، و اینقدر قبل از شسته شدن بدست مامان و زن عموی خدابیامرز آب بازی و کف بازی می کردیم که وقتی میرسیدیم خونه غذا میخوردیم و می خوابیدیم و یه چند ساعتی ملت از دست ما آرامش داشتند
البته نوشابه بهمون نمی دادند و همون میوه ای که مامان میاورد رو میخوردیم با آب خنک
شامپو هم از این متکایی های داروگر بود، زرد رنگ
واقعا یادش بخیر
بابک خان همچی از این نوستالژی باحال تعریف کردی که یک آن دلمان عجیب خواست
اما بعد دیدم داره ورژن جدیدش میاد و میشه حمام پارتی!
حالا موندیم بیایم یا نه
یاد حمام عمومی میفتم یه حس ترس دارم
یادمه یه بار مسافرت بودیم
اشتباهی نمی دونم چی شد ته یه کوچه یه دری بود
خیلی کوچیک بودم
رفتم تو
نگو حموم مردونه بود
هنوز ترس اون روز و اون غول های لخت و پشمالو را یادم هست
چه زود همه چیز رنگ خاطره گرفت
حتی زودتر از اونی که فکرشو می کردیم....
شاه بلوط جان
باورت میشه همه مردها توی بچگیشون با آرزوی همچین کابوسی ( البته از نوع برعکسش ) می خوابن ؟
با اینکه تو بچگی خیلی بدم می اومد از حموم ولی الان که شما اینطوری تعریف کردی دلم خواست
چه هوس جالبیه
از خدا که پنهون نیست، از شما هم که نباشه، من همیشه از این حمومها بدم می اومد، هرچقدرم بزرگ تر شدم بدتر شد
سلاممم
میدونی همه ی پست یه طرف..
اون قسمت نسیم خنک بعد از اومدن از حموم و سبکی چند کیلیویی یه طرف...
من تجربه کردم حمام عمومی رو اما در عنفوان کودکی
سلاممم جناب جعفری نزاد
اجازه این بالتازار کیه و چه نقشی در ایجاد حمام های عمومی داره یا داشته ..شفاف سازی بفرمایید لطفا
اتفاقا همین هفته ی پیش حموم عمومی بودم. تو ازندریان(روستای مامانم) وقتی عروسی میشه ، شب حنابندون عروسو می برن حموم عمومی.
انقد خوشم اومد.
اونجا زنا هم ماساژور دارن اینجا رو نمی دونم.
.
.
واااااااااااااای لینکم کردین؟ ممنوووووووووووووونم.