جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

ویار صبحگاهی گرمابه

ویار کردن فقط مختص زن های باردار نیست مردها هم گاهی ویار می کنند . 

ویار کردن صرفا هوس خوراکی ها نیست گاهی ممکن است آدم جایی یا کسی را ویار کند 

و همینجور الکی و بیخود یکهو دلت هوس کند کاش به جای اینکه پشت میز کارت نشسته باشی 

پیش فلان رفیقت بودی و داشتید با هم گپ می زدید . 

ویار کنی که کاش به جای اینکه اینجا نشسته باشی یکجای دیگر بودی 

 

 

 

 

 

امیدوارم نخندید 

اما امروز صبح من ویار حمام داشتم 

نه از این دوش های گربه شور دو دقیقه ای که حتی پوست آدم خوب خیس نمی خورد 

از این حمام های محشر و طولانی دلم می خواست 

توی یکی از محله های قدیمی 

ته یک کوچه باریک 

یکی از این حمام ها دلم می خواست که بزرگ روی تابلوش نوشته باشند گرمابه 

و در آهنی و پنجشیشه های مشبک رنگی داشته باشد  

و کاشی های آبی و سفید

و وقتی واردش می شوی صدای همهمه آدم ها و جیغ و خنده بچه ها بیاید 

و بوی نم و بخار و تیزاب و عطر صابون همه جا پیچیده باشد .

و یک پیرمرد خسته پشت دخلش نشسته باشد و تسبیح دستش باشد و رادیو گوش کند   

و بالای سرش عکس جهان پهلوان تختی زده باشند و آیت الله طالقانی

بعد بروی یکی از حمام های تر و تمیز نمره اش را بگیری 

شیر آب داغ را تا ته باز کنی که بخار تمام حمام را بگیرد   

حسابی خودت را لیف و کیسه بکشی و صورتت را شش تیغه کنی 

و آواز بخوانی از ته دل ٬ بلند بلند 

که شاگرد حمامی بیاید و در بزند و بگوید : دمت گرم قشنگ می خونی ولی نخون سرمون رفت 

و تو بخندی و با تشت کوچک فلزی آب داغ بریزی روی پاشویه تا تمیز بشود 

و بعد ولو بشوی و دراز بکشی و یکساعت تمام توی بخارها و دود سیگار چرت بی خیال بزنی 

بی خیال تمام دنیا انقدر بخوانی و پُک و چرت بزنی که دلت برای همه آدم ها و ماشین ها و خانه های بیرون تنگ بشود . 

بعد بیایی بیرون 

با لپ های سرخ و چشم های قرمز 

و پیرمرد با صدای خش دارش بپرسد : چی داشتی عمو ؟ 

و تو درحالیکه انگشتت را توی گوشت تکان می دهی بگویی : 

یه روشور  

یه شامپو  (از آنها که رنگ سبز پررنگ داشتند و یکبار مصرف بودند)  

یه تیغ تیز ( از آن قرمزها که عکس کروکودیل رویش داشت ) 

دو نخ بهمن ( با فیلتر قرمز ) 

و یه نوشابه کانادا ( نارنجی پررنگ که روی شیشه اش از تگری بودن بخار گرفته باشد ) 

 

بعد از حمام بیایی بیرون 

ساکت را بیاندازی روی دوشت 

نسیم خنک بخورد توی صورت داغ گُرگرفته ات 

یک نفس عمیق بکشی و حس کنی اکسیژن تا اعماق وجودت نفوذ می کند  

و حس کنی چند کیلو سبک شده ای 

 

و بعد به آدم ها و ماشین ها و خانه ها نگاه کنی و بلند بگویی : 

سلام شهر کثیف من ! دوباره برگشتم ... 

 

 

 

 

 

+ وقتی حمام های سنتی عمومی جای خودشان را به حمام های پیشرفته نمره دادند هیچکس فکر می کرد یکروزی همین حمام های نمره هم نوستالژی بشوند و به خاطره ها بپیوندند ؟


نظرات 105 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 22 شهریور 1391 ساعت 01:06

مرسی مامانگار عزیز
هر چند به افتخار کسی دیگه بود
اما همینکه شعار ما تونستیم را زنده کردید ممنونم ازتون

م . ح . م . د چهارشنبه 22 شهریور 1391 ساعت 12:10

کیامهر ، پیشنهاد میکنم حالا که گرمابه نیست و هوا کم کم داره خنک میشه برو استخر ، یک ربع آخرشو برو سونای بخار دراز بکش ، همچنین توصیف هائی که کردی نمیگم همش اما حداقل نصفش واست پیش میاد ...
ینی بعد از سونای بخار که یه دوش آب خنک بگیری و دلستر خنک بخوری و بیای بیرون نسیم خنک بخوره به صورتت واقعن آدم سرحال میاد ... زمستون ها استخرها خلوته ، حتمن همچین برنامه ای بذار

سارا چهارشنبه 22 شهریور 1391 ساعت 15:19 http://tajrobe2010ss.blogfa.com

___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█

جالب بود

حسام جمعه 24 شهریور 1391 ساعت 07:08

راست میگی.چه زود نوستالژی شد.

نورا جمعه 31 شهریور 1391 ساعت 00:01

دلم خواست برای یک بارم که شده امتحانش کنم ولی میدونم با این اخلاقی که دارم اگه بشه هم امتحانش نکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد