ای وااااااااااااااااااااااااااااای ای وااااااااااااااای اصن باورم نمیشه .. من خیلی وقت بود نیومده بودم نت الان شدیدا تو شوک هتمممممممممم باورم نمیشه وااااااااااااااای همین چند وقت پیش صحبتشون بود اخه چرااااااااااااا خدا منننننننننننننن خیلی .......... ناراحتم
خیلی حالم بد شد .. خیلی ناراحتم .. خدا بهت صبر بده پدرت خیلی خیلی مرد شریف و نازنینی بود اهل دل بامرام با صفا لوطی ... فقط میتونم از خدا براتون صبر و ارامش بخوام نمیتونم تسلیت بگم برام باورش سخته امیدوارم خدا صبر بده ... اگه دوس داشتی اعلام کن یا به من بگید تو مراسمشون بیام وظیفمه اخه حق استادی دارن ایشون
هیچ هیچ و هیچ واژه ای ندارم که بتونه حجم ایندرد رو کم کنه اما این رو مطمئن هستم دلهایی رو شاد کرده اند و الان دلشاد هستن از خدای مهربان برایتان صبر طلب می کنم
من شوکه شدم باورم نمیشه... اصلا نمی خوام باور کنم اصلا باور کردنی نیست می خواستم جا به جا که شدم میزبان این مرد نازنین و مادر گلت باشم بابک من یه عالمه سوال ازش داشتم بهش گفتم تو فرصت مناسب ازتون می پرسم اخ که اشک راه نفسم رو گرفته ....بغض نیست ...درده
ای داد بیداد! خدا بیامرزدشون. از تعاریف شما میدونستم مرد بی نظیری هستن. فکر میکردم کاش فرصتی بشه توی جلسه شاهنامه ایشون شرکت کنم. حیف که این فرصت به من نرسید و از دستم رفت. حیف!
سلام بابک خان تسلیت منو پذیرا باش روحشون شاد باور مرگ آدمی که همین چن روز پیش خبر تولدشو خوندی یکم سخته وباور مرگ پدر مادرا!!!! خدابه شما و خانواده تون و بخصوص مامان ناهید صبر بده
رگذشت استاد اسحاقی که شاعری خوش طبع و منتقدی تیزبین و پدری مهربان و در یک کلمه انسانی نمونه بود را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می کنم زندگینامه ای از او در وبلاگ مشاهیر ایران و اسلام درج کرده ایم. لطفا اگر نیاز به اصلاح و تکمیل دارد اعلام بفرمائید.
من زیاد وبلاگ نمیخونم. بخونم هم اصلا بادقت نمیخونم. نمیدونم لینک شما چطور از بلاگچرخونم حذف شده. الان اومدم یه سری بهتون بزنم احوالپرسی کنم که دیدم این پستهای آخر رو. امیدوار بودم اشتباه متوجه شده باشم ولی...
من خیلی متاسفم. انشاءالله که روحشون در آغوش خداوند، غرق آرامش باشه. تسلیت من رو بپذیرید.
بابک... امروز بعد از مدتها که دست از نت کشیده بودم اومدم ... پست مهربانو که خوندم همش خدا خدا میکردم اشتباه فهمیده باشم... الان هی پستا رو میخونم و بلند بلند گریه میکنم...
نمیدونم چی باید بگم.نمیدونم چطوری باید چیزایی که تو سرم داره میچرخه رو کلمه کنم...
ایشالا همنشین امام حسین باشن...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ای وااااااااااااااااااااااااااااای ای وااااااااااااااای
اصن باورم نمیشه .. من خیلی وقت بود نیومده بودم نت
الان شدیدا تو شوک هتمممممممممم
باورم نمیشه
وااااااااااااااای
همین چند وقت پیش صحبتشون بود اخه چرااااااااااااا
خدا منننننننننننننن
خیلی .......... ناراحتم
خیلی حالم بد شد .. خیلی ناراحتم .. خدا بهت صبر بده
پدرت خیلی خیلی مرد شریف و نازنینی بود
اهل دل بامرام با صفا لوطی ...
فقط میتونم از خدا براتون صبر و ارامش بخوام
نمیتونم تسلیت بگم برام باورش سخته
امیدوارم خدا صبر بده ...
اگه دوس داشتی اعلام کن یا به من بگید تو مراسمشون بیام وظیفمه اخه حق استادی دارن ایشون
سلام بابک عزیز.
خیلی غمگینم کرد این خبر و از صمیم قلبم تسلیت می گم.
امیدوارم روحشون قرین شادی و دل های شما هم قرین آرامش باشه.
تسلیت کوتاه ترین واژه یست که امیدوارم مرهم زخم هایت باشد
تسلیت میگم.خدا رحمتشون کنه.
انقدر شوکه شدم که نمیدونم چی بگم...
روحشون شاد
ارزوی صبر و ارامش برای شما و مخصوصا مادر عزیزتون
تسلیت. خدا رحمتشون کنه
تسلیت میگم.غم آخرتون باشه.باباها محکمترین و بهترین پشتیبان های آدمند..وقتی نباشن به هر دلیلی آدم خیلی تنها و بی پناه میشه..
روحشون شاد
http://www.xum.ir/images/2014/01/16/1204htciy.jpg
روحشون قرین رحمت الهی...
هیچ هیچ و هیچ واژه ای ندارم که بتونه حجم ایندرد رو کم کنه اما این رو مطمئن هستم دلهایی رو شاد کرده اند و الان دلشاد هستن
از خدای مهربان برایتان صبر طلب می کنم
متاسفم ... روحشون قرین رحمت و آرامش ...
درد داشت، این یکی پست خیلی درد داشت آنقدر ه نمیشد سکوت کرد
روحت قرین ارامش باد استاد اسحاقی بزرگوار
و
قلب خانواده ات مملو از صبر
خدایت بیامرزد
من شوکه شدم
باورم نمیشه...
اصلا نمی خوام باور کنم
اصلا باور کردنی نیست
می خواستم جا به جا که شدم میزبان این مرد نازنین و مادر گلت باشم
بابک من یه عالمه سوال ازش داشتم
بهش گفتم تو فرصت مناسب ازتون می پرسم
اخ که اشک راه نفسم رو گرفته ....بغض نیست ...درده
ای داد بیداد!
خدا بیامرزدشون.
از تعاریف شما میدونستم مرد بی نظیری هستن.
فکر میکردم کاش فرصتی بشه توی جلسه شاهنامه ایشون شرکت کنم. حیف که این فرصت به من نرسید و از دستم رفت. حیف!
و حیف که دیر به اینجا سر زدم و نشد حضوری خدمت برسم و تسلیت عرض کنم.
از همینجا تسلیت عرض می کنم.
سلام بابک خان
تسلیت منو پذیرا باش
روحشون شاد
باور مرگ آدمی که همین چن روز پیش خبر تولدشو خوندی یکم سخته وباور مرگ پدر مادرا!!!!
خدابه شما و خانواده تون و بخصوص مامان ناهید صبر بده
تسلیت می گم ، خداوند به شما صبر بده تا این غم بزرگ رو تحمل کنید .
امیدوارم غم اخرتون باشه و خدا بهتون صبر بده که در برابر همچین غم بزرگی جز صبر خواستن از خدا چیزی نمیشه گفت
رگذشت استاد اسحاقی که شاعری خوش طبع و منتقدی تیزبین و پدری مهربان و در یک کلمه انسانی نمونه بود را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض می کنم
زندگینامه ای از او در وبلاگ مشاهیر ایران و اسلام درج کرده ایم. لطفا اگر نیاز به اصلاح و تکمیل دارد اعلام بفرمائید.
هیچ حرفی نیست غیر از سکوتی ممتد بعد از بهتی ناگهانی ...
غم بزرگی است .... از خداوند صبر طلب می کنم برایتان آقای اسحاقی ....
روحشان شاد
روحش شاد.
وای خدای من ...الان یهو اومدم سری اینجا بزنم ... اصلا باورم نمیشه ... نمیدونم چی باید بگم ...
واقعا از صمیم قلبم بهتون تسلیت میگم ... در مورد رفتن یه پدر چی میشه گفت ...
هیچی ... واقعا هیچی ...
خدا رحمتشون کنه جناب اسحاقی .براتون از خدای بزرگ صبر می طلبم.
خدا رحمتشون کنه! داغ بزرگیه! ما را هم در غم خود شریک بدانید.
شرمنده م از اینهمه تاخیر در تسلیت گفتن.
وقتی وبلاگ رو باز کردم باورم نشد.
حرفی ندارم جز تسلیت و طلب صبر برای شما
khoda ramateshoon kone
tasliyat migam.
roheshoon shad bashe
شوکه شدم آقای اسحاقی!
خیلی زیاد
خدایش بیامرزاد :((
+ خدا بهتون صبر بده و همینطور مادر ِ بزرگوارتون رو :(
تسلیت میگم آقای اسحاقی
انشاءالله خدا به مادر بزرگوارتون و شما و سایر بازمانده ها صبر بده
روحشون شاد
خیلی ناراحت کننده اس از دست دادن انساهای مفید و خوب...
روحشون شاد :(
سلام
میدونم برای تسلیت گفتن دیر رسیدم...
با این وجود من رو هم در غم خودتون شربک بدونین...
روحشون شاد...
من زیاد وبلاگ نمیخونم. بخونم هم اصلا بادقت نمیخونم. نمیدونم لینک شما چطور از بلاگچرخونم حذف شده. الان اومدم یه سری بهتون بزنم احوالپرسی کنم که دیدم این پستهای آخر رو. امیدوار بودم اشتباه متوجه شده باشم ولی...
من خیلی متاسفم. انشاءالله که روحشون در آغوش خداوند، غرق آرامش باشه. تسلیت من رو بپذیرید.
بابک...
امروز بعد از مدتها که دست از نت کشیده بودم اومدم ... پست مهربانو که خوندم همش خدا خدا میکردم اشتباه فهمیده باشم...
الان هی پستا رو میخونم و بلند بلند گریه میکنم...
نمیدونم چی باید بگم.نمیدونم چطوری باید چیزایی که تو سرم داره میچرخه رو کلمه کنم...
ایشالا همنشین امام حسین باشن...