جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

وختی خیاط توی کوزه می افتد (قسمت اول )

 - 

---

 سلام و عرض ارادت و اینا ...  بنده کرگدن هستم که همچنان در وبلاگ کیامهر عزیز کنگر و لنگر را به ترتیب خورده و انداخته ام ! ... بنظر من هر کاری چه ساده باشد چه پیچیده یک اصول و آداب و پرفشنالیته ای دارد حتی مثلن همین مصاحبه کردن ... یعنی نتیجهء هر کاری وختی بهترین خروجی ممکن را خواهد داشت که یک حرفه ای سکان هدایتش را بر عهده بگیرد ... لذا بهتر است اسم این کاری که من الان می خواهم بکنم را مصاحبه نگذاریم ... یکجور گپ خودمانی با یک دوست ... حین نوشیدن چای و گیراندن یک نخ سیگار مثلن ... در این گپ خودمانی بنا را بر این گذاشتم که سوالها تا جایی که عقل ناقصم قد می دهد با سوالهای رایج اینجور گفتگوها تفاوت داشته باشد ... راحت و تا حدی بی پروا باشد ... و البته با محوریت وبلاگ و وبلاگ نویسی که نقطه اشتراک همه ماهاست ... راستش قرار نبود تعداد سوالها انقدر زیاد باشد ولی خب شد ! ... شد چون سوال شونده فی الحال یکی از اعاظم و مشایخ دنیای بلاگستان است و آدم هی دوست دارد بداند توی هزار توی مخ و مخچهء چنین نازنینی چه می گذرد که انقدر خوب نبض بلاگستان و بچچه ها را می شناسد و استاد پیدا کردن ایده های ناب و خلاقانه و شور و ولوله انداختن در رخوت این مجازستان است با هر چرخش قلمش ... استاد نشاندن لبخند بر لبهای عبوس ... استاد دور هم جمع کردن اهالی این محلهء مجازی به صرف یک لقمه شادی و یک جرعه آرامش ... که از این بابت همه ما مدیونش هستیم و ممنونش ... خلاصه که امیدوارم کیامهر عزیزم را خسته نکرده باشم و شمایی که می خوانید هم خسته نشوید ... قسمت اول مصاحبه را امشب می خوانید و الباقی اش را هم اگر عمری بود فردا شب ... فدای همگی ...  

1- سلام کیامهر عزیز 

سلام علیکم ... وا اینم سوال حساب کردی ؟ 

 

2- کیا پیش پای خوندن این سوالا داشتی چیکار می کردی ؟ 

راستش حمل بر زن ذلیلی نشه ولی داشتم کادوی ولنتاین مهربان رو بهش می دادم . 

 

۳-شام چی خوردی و دوست داشتی چی می خوردی ؟! 

والا الان که ساعت ۷:۳۳ بعد از ظهره و هنوز شام نخوردم ولی راستش هوس پیتزا کردم . 

 

4-کیا با عدد و رقم غیر اعشاری بگو مهربانو چن تا دوس داری و وبلاگتو چن تا ؟! 

وبلاگم رو خیلی دوس دارم و مهربان را خیلی خیلی 

 

5-از اولین روز وبلاگ نویسیت دقیقن چن روز میگذره و چن تا پست نوشتی ؟  

دقیقا ۶۲۶ روز از اولین پستی که نوشتم میگذره و حدودا ۲۵۰ تا پست نوشتم فقط تو جوگیریات 

 

۶-چن جا توضیح دادی که وبلاگ نویسی رو از کی و چجوری و با چه هدفی شروو کردی ، حالا بگو از کی سبک و سیاق وبلاگت این شکلی شد که الان هست ؟  

خب من از خرداد ۸۸ شروع کردم به نوشتن و اوایل ماهی چند تا پست بیشتر نمی نوشتم . 

اکثرا سیاسی بودند و طنز . چند ماهی هم خیلی کم می نوشتم  

ماهی یه دونه پست . 

عید امسال تصمیم گرفتم بیشتر وقت بذارم و حداقل هفته ای یه پست بنویسم اونم تازه مطمئن نبودم که میتونم یا نه چون خیلی روی پست هام حساس بودم . 

اصلا فکر نمی کردم یه روزی بیاد که هر روز بنویسم و گاهی روزی دو یا سه تا پست  

البته این پستها با اون پستها قابل مقایسه نیستند ابدا  

سبک و سیاق اینطوری نوشتنم فکر می کنم دقیقا بر می گرده به زمان آشنایی با تو 

یعنی حدودا از تابستون امسال 

 

7-روراست چقد فکرشو می کردی که وبلاگت یه روز انقدر پر رفت و آمد باشه ؟ 

اصلا فکرش رو نمی کردم  

در ضمن پررفت و آمد با پر طرفدار خیلی فرق می کنه 

دوست داشتم یه بلاگر پر طرفدار باشم 

کسی که مطالبش ارزش خوندن داشته باشه 

 

8-فقط و فقط یک پستت رو اسم ببر به عنوان آس هر چی که تا حالا نوشتی ؟ 

خیلی سوال سختیه 

من خیلی از پستهام رو واقعا دوست دارم 

اما اگر قرار باشه فقط یکی از پست هام رو انتخاب کنم  این رو انتخاب می کنم .   

9-پنج تا وبلاگی که قطعن هر روز روی اسم و لینکشون کلیک می کنی ؟ 

به جز جوگیریات تنها وبلاگی که حتما روزی یکبار بازش می کنم وبلاگ خودته  کرگدن

حتی وبلاگ مهربان رو هم هر روز باز نمی کنم .

بقیه وبلاگها رو دوست دارم و می خونم ولی نه هر روز  

 

۱۰-پنج تا وبلاگی که دوستشون نداری ولی برای نویسنده هاشون احترام قائلی ؟  

خیلی سوال سختیه  

بعضی از وبلاگهایی که تو لینکهام هستند اصلا نمی خونم  

ولی واقعا نویسنده هاشون رو دوست دارم . 

به این سوالت جواب نمیدم چون نمی خوام کسی دلخور بشه  

 

11- به نظر تو وبلاگ رسانه محسوب میشه ؟ و یه بلاگر رسالتی داره ؟  

اگه آره چه رسالتی ؟ 

مسلما یه رسانه است ...  

یه وبلاگ مطمئنا یه رسانه است ولی در عین حال میتونه هیچ رسالتی نداشته باشه 

نویسنده یه وبلاگ ممکنه فقط دلش بخواد درد دل کنه 

ممکنه فقط بخواد خودش رو تخلیه روانی کنه 

یا ممکنه هزار تا هدف درست و غلط داشت داشته باشه 

اما لزوما قرار نیست  رسالتی داشته باشه 

حتی یه وبلاگ بدون هدف هم رسانه محسوب میشه 

هرچقدر هم ساده و بی مخاطب باشه  

 

12- اگه نویسنده جوگیریات نبودی دوس داشتی کدوم وبلاگ مال تو بود ؟ 

همین حالا که نویسنده جوگیریات هستم دوست دارم صاحب خیلی از وبلاگها بودم 

مثلا توکای مقدس  


13- شده توو خلوت خودت به تعداد کامنتا و بازدیدات غرره بشی ؟! 

آره خب ... بعضی وقتها که یه پستی مورد توجه قرار می گیره جدا لذت می برم . 

 

14- تو یک ماه گذشته میانگین روزی چن ساعت از شبانه روزت رو صرف وبلاگ کردی ؟ 

بطور میانگین شش تا هفت ساعت در روز شاید هم بیشتر  

 

۱۵- از اینکه بعضی از روابط دنیای مجازی ت رو به دنیای واقعی کشوندی راضی ای ؟ 

کاملا راضیم . البته گاهی وقتها مسائلی پیش میاد که آدم دوست داره برگرده تو لاک تنهایی و ناشناخته بودن اما بی اغراق میگم از این راه دوستانی پیدا کردم که غیر ممکن بود به طریق  

دیگه ای پیداشون کنم . 

 

16- دور از جونت اگه بفهمی داری می میری پسووردتو به کسی می دی که بعد از تو جوگیریات رو بنویسه ؟ 

همین الان هم یه نفر دیگه پسورد جوگیریات رو داره  

به نظرم باید یه نفر داشته باشه تا اگر یه روز اتفاقی افتاد همه با خبر بشن  

اما مهم اونه که اون یه نفر کی باشه ؟ به قول خودت هوووووووووووووم ؟ 

 

۱۷- بازم دور از جونت دلت می خواد روی سنگ قبرت چیزی از بلاگر بودنت بنویسن ؟! چی مثلن ؟! 

تا حالا بهش فکر نکرده بودم  

آره  چرا که نه  

مثلا بنویسند : 

انسانی که زیر این سنگ سرد خفته است دیگر به هیچ کامنتی پاسخ نخواهد داد .


۱۸-میانگین روزی چن تا کامنت خصوصی داری ؟ چن درصد از اناث و چقد از ذکور ؟! 

دو سه تا  

اکثرا خانوما  

ولی خداییش تا به حال کامنت ناجور خصوصی نداشتم 

کامنتهاشون هم از جنسی که ذهن منحرف تو فکر می کنه نبوده الحمدالله 

 

19- توو کامنتای خصوصی ت تا حالا پیشنهاد بی شرمانه ام داشتی ؟! 

آره  

یکبار یه بلاگر کچل گامبو به من پیشنهاد داده بود شب جمعه مهمونی برم خونه اونا و شب پیشش بخوابم 

البته من هم با کمال میل قبول کردم   

اینم مدرکش

 

20- تا حالا با یه اسم دیگه یا بی نام جایی کامنت گذاشتی ؟ 

آره . یه مدت تو وبلاگ خودت با اسم آقای کا به شوخی کامنت میذاشتم  

چون هنوز با هم صمیمی نبودیم و دوست نداشتم عکس العمل منفی نشون بدی 

ولی آی پی منو پیدا کردی و آبروم رفت  

 

21- دوس داشتی کدوم هنرپیشه یا خواننده زن خارجی خواننده ثابت وبلاگت بود ؟! ایرانیا رم بگو ! 

فقط هنرپیشه ها رو میگم 

از خارجی ها مریل استریپ و جسیکا آلبا و مرحومه مغفوره مریلین مونرو   

ایرانی ها هم  گلشیفته فراهانی و ترانه علیدوستی 

البته من آدم قانعی هستم و اگر وبلاگم رو نخونن و همین که ماهی یکی دو دفه باهم اینور اونور بریم یا تلفنی حرف بزنیم هم راضیم به خدا 


22- و جهنم و ضرر کدوم هنرپیشه یا خواننده مرد خارجی ؟! ایضن ایرانیا ؟ 

خارجی ها جرج کلونی و همفری بوگارت و از ایرانی ها استاد انتظامی و شهاب حسینی 

 

23- اگه یه روز بفهمی پدرت قبل از تو وبلاگ داشته و رو نکرده بوده چه حالی میشی ؟ 

خنده ام می گیره احتمالا 

 

24- راست و حسینی بگو این سبک وبلاگ نویسی افراطی چه تاثیراتی روی زندگی مشترکت داشته ؟ 

اگه منظورت تاثیرات منفی باشه باعث شده کمتر با مهربان وقت بگذرونم 

و بعضی وقتها هم دلخورشده 

کمتر با خانواده ام در ارتباط باشم و همیشه فکر و ذکرم رسیدن به خونه و نوشتن پست باشه 

باعث شده برای باقی تفریحات زندگی کمتر وقت بذارم و کمتر تمرکز داشته باشم . 

  

25- اگه برگردی به گذشته بازم جوگیریات رو می سازی ؟ 

صد در صد 

گاهی وسوسه میشم یه روزی اینجا رو ببندم و با اسم واقعی خودم تو یه وبلاگ دیگه مطلب بنویسم اما بعدش که فکر می کنم می بینم اصلا فلسفه نوشتن اینه که آدم دیده بشه و مطالبش خونده بشه . دوست ندارم از صفر شروع کنم دوباره ... 

 

26- شده تا حالا با خوندن یکی از کامنتای وبلاگ مهربان غیرتی بشی ؟! و برعکسش چطور ؟!! 

تا حالا نشده به خاطر کامنتی تو وبلاگ مهربان غیرتی شده باشم 

ولی احتمالا مهربان شده ولی به روم نیاورده 

 

27- اگه مهربان اندازه تو برای وبلاگ نویسی وخت میذاشت چیکار می کردی ؟ 

احتمالا طلاق می گرفتم ازش ومهریه ام رو میذاشتم اجرا  

 

28- چن تا پست بچچه ها رو اسم ببر که بعد خوندنش گفتی کاش من اینو نوشته بودم ؟ 

راستش رو بخوای حضور ذهن ندارم  

جدیدا این پست سپهر رو که خوندم انصافا حسودیم شد به قلمش ... 

 

29- از بین بلاگرایی که ندیدیشون کدوما رو دوس داری ببینی ؟ 

ببین محسن من خودم اگه باشم و ببینم اسم کسی برده شده و اسم خودم نه راستش دلخور میشم بنابراین اسمی از کسی نمی برم . 

همه دوستان وبلاگی و حتی غیر وبلاگی رو دوست دارم  

خیلی هاشون رو دیدم و دوست دارم همشون رو ببینم . 

 

30- صادقانه بگو جوگیریات رو توی یه مزایدهء راس راسکی چن بخرن می فروشی ؟ 

۱۰ میلیون اگه اجازه داشته باشم یه وبلاگ با یه اسم دیگه بنویسم 

۱۰۰ میلیون اگه اجازه نداشته باشم 

با اون ۱۰۰ میلیون هم احتمالا میریم با آقای چنگیزی شریکی یه سایت وبلاگ نویسی  

می سازیم  اسمشم میذاریم جوبلاگ  

 

31- اگه قرار باشه یه آهنگ بذاری روو وبلاگت که برای همیشه بمونه روش ، چه آهنگیه ؟ 

تو از قبیله لیلی ... من از قبیله مجنون ... 

تو از قبیله دریا ... من از نژاد کویرم  

 

۳۲- تا حالا شده که به یکی از مخاطبای مونث وبلاگت احساس علاقهء یه کمی خاص بکنی ؟! 

آره ... 

 

33- اگه بلحاظ جمیع جهات نمره یه وبلاگ عالی 100 باشه به جوگیریات چه نمره ای می دی ؟ 

۶۵ فکر کنم نمره مناسبی باشه 

 

۳۴-اگه بلاگستان هفت طبقه داشته باشه جایگاه جوگیریات طبقه چندمشه ؟  

نزدیک در طبقه پنجم تو صف وایساده که بره طبقه شیشم ولی آسانسور خرابه 

 

35- تا حالا به تعطیل کردن و بستن وبلاگت فک کردی ؟ 

آره  

نمی دونم چرا هر روز بیشتر و بیشتر فکر می کنم بهش 

مطمئنا تو این دهه اینکار رو نمی کنم 

ایشالا دهه بعد ... 

 


نظرات 233 + ارسال نظر
عاطفه دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 17:13 http://hayatedustan.blogfa.com/

سلام..
خصوصی داری داداکیا..

پونه دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 17:34 http://jojo-bijor.mihanblog.com

سامن علیکم ورحمت الله و برکاتووووووووووووووووووووو
ای ول ای ول داش کیا رو ای ول .ما منتظر بقیش هستیم

پونه دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 17:35 http://jojo-bijor.mihanblog.com

به به دوووووووووووم هم شدیم به حول و قوه الهی مدال نقره رو بیاویز به گردنمان کیا جان .

پونه دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 17:38 http://jojo-bijor.mihanblog.com

عکستون رو که دیدم همونی بودی که فکرش رو میکردم .یعنی اگه اینجوری نبودی تعجب میکردم .
شما چهرت خیلی برام آشناست چهره که چه عرض کنم همون یه ذره صورت که معلومه!!!!

lilita دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 17:48 http://lilitaa.blogsky.com/

ما از این پست فهمیدیم :
شما استعداد اینرا دارید که یک آقای شکم گنده شوید

مهربان بسیار بسیار زن صبور و مهربانی میباشد

کرگدن یک شب را با شما سر کرده است که معلوم نیست چه جور اتفاقاتی در آن شب مخوف افتاده است

البته حکما و حتما با گندم به صبح رسیده است آن شب

شما استاد پیچاندن هستید

کیامهر اسم واقعی شما نیست و ما گمان میکردیم هست

سایه ی سنگین آن مونث را دوست نمی داریم و البته اصلا و اساسا هم به ما مربوط نمی باشد و ما بسیار نخود هستیم...

فعلا همین/

کودک فهیم دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 18:17 http://www.the-nox.blogfa.com

مصاحبه خیلی عالی بود...راحت و صمیمی...خصوصا اون سوال در مورد سنگ قبر و همچنین جوابی که دادید رو خیلی خیلی دوست داشتم...ممنونم از تواضع جفتتون(هم عمو محسن و هم عمو کیامهر)..منتظر قسمت بعدیش هم هستم.

بهار مامان امیر دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 19:02 http://oribad.blogfa.com

سلام خوبین خسته نباشین ... مصاحبه قشنگی بود کلی لذت بردم .. این عکس هم زیبا بود.. موفق باشید

سوسک سیاه! دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 19:59 http://sooksesia.persianblog.ir/

اخیییییی...دوس داشتم میسییی!چه عکس خوشگلی!چشات کو؟

مریم دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 20:50 http://mazhomoozh.blogfa.com

مهربان جان دل بزرگی داره ها. چند ساعت برای مهربان جان وقت می ذاری شما؟
در کل واقعا لذت بردم.

دکولته بانو دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 21:34

سلام...خیلی خوب بود...دست جفتتون درد نکنه...فقط من اگه جای مهربان بودم الان تو رو با دمپایی کشته بودم...

سپیده دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 21:34 http://setaresepideashk.persianblog.ir

روز عشق رو به شما و مهربون عزیز تبریک میگم معذرت میخوام که دیر شد امیدوارم همیشه عاشق و صادق بمونید و از زندگی در کنار هم لذت ببرید

آرمین دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 21:56 http://www.musicarmin.blogfa.com

زیبا بود

ایشاالله داداش همیشه سالم و پیروز موفق باشی

سلام خانم محترمتون هم برسونید

هاله دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 22:47

پستتون برای چندمین بار بغضم رو شکست..

سیمین دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 22:57

سوگواران تو امروز خموشند همه/ که دهان های وقاحت به خروش اند همه
گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست/ زانکه وحشت زده ی حشر وحوشند همه
آه ازین قوم ریایی که درین شهر دو روی/ روزها شحنه و شب باده فروشند همه
باغ را این تب روحی به کجا برد که باز/ قمریان از همه سو خانه به دوشند همه
ای هران قطره ز آفاق هران ابر ببار!/ بیشه و باغ به آواز تو گوشند همه
گر چه شد میکده ها بسته و یاران امروز/ مهر بر لب زده وز نعره خموشند همه٬
به وفای تو که رندان بلاکش فردا/ جز به یاد تو و نام تو ننوشند همه(شفیعی کدکنی)
چه خوب بود این سکوت...

پونه دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 23:02 http://jojo-bijor.mihanblog.com


...........

الهه دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 23:06 http://khooneyedel.blogsky.com/

حال خودم خراب بود...یه پست نوشتم شاید حالم بهتر شه...اومدم اینجا ببینم چه خبره...دیدم تو هم با همین موضوع پست نوشتی!!!
بغض سنگینم شکست...هم محشر منو میخندونی و هم محشر دلمو میلرزونی...

فلوت زن دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 23:52 http://flutezan.blogfa.com

مثل اینکه امشب اینجا خبری نیست ؟!
قرار نیست به یکی از پست های دلنشینت مهمونمون کنی ؟!!

فلوت زن دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 23:53 http://flutezan.blogfa.com

جالبه !!!
۱۵ نفر آن لاینن ولی سوت و کوره اینجا !!!

کورش تمدن دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 23:54 http://www.kelkele.blogsky.com

امشب حالم خیلی بهتره
خیلی امید دارم
خیلی بیشتر از دیشب

فلوت زن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 00:03 http://flutezan.blogfa.com

البته پست جدیدت رو خوندم ها !!!!!!
منظورم یه دونه دیگه بود ازون خوب خوباش !!!! خیلی پر توقع شدیم ، نه ؟!!!

پارمیدا سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 00:13


به احترام دلهای نترسی که جور ترسهای ما را می کشند...

... و ندایی که به من میگوید :
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار سحر نزدیک است...

سحر سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 00:22 http://dayzad.blogsky.com/

سلام
سوالات خیلی جالب و جوابها مخصوصا بعضیهاشون فوق العاده بودن!
یکیش اون سوال سنگ قبر بود واقعا خودمم تاحالا بهش فکر نکرده بودم!
جوابت عالی بود کیامهر ولی خدا اون روزی رو نیاره که بلاگستان و کلا این دنیا بدون وجود کیامهر باشه!
انشالله خدا همیشه شما رو برای ما و مهربان حفظ کنه!

مامانگار سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 00:43

دیگه بغض و سکوت...هر دو را باید شکست !!!
...جمله فریاد ...فریاد...

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 01:13

عصر که داشتم از توی شلوغی ها خودمو می رسوندم خونه توو فکر این بودم که بهت زنگ بزنم و ازت خواهش کنم امشب ادامه مصاحبه رو نذاری به احترام آدمها و لحظه های امروز ... به حرمت همهء چیزایی که از فان و تفریح جددی ترن ... ولی روم نشد ... وختی رسیدم خونه انقد خسته بودم که خوابم برد ... بیدار که شدم اولین سوالم از مریم این بود : کیامهر آپدیت کرده ؟ ... و بعد که اومدم پست جدیدت رو خوندم ... بغض کردم بچچه ... مرسی که خواهش ادا نشده رفیقتو برآوورده کردی ...

مامانگار سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 08:13

...چه نزدیکه بهم اینجا...
سکوت و فکر و بغض و خواهش دلها..!!!

افروز سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 08:17

دیدن پست جدیدت شاید خیلی بیشتر از ادامه مصاحبه به دل بچه ها نشست.ممنون

سمیرا سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 08:26 http://nahavand.persianblog.ir

اگر چوب همه درختان دنیا را قفس کنند هنوز هم دستان من خواب کبوتر می بینند.....


به حرمت همه آنان که دیروز به خانه برنگشتند....سکوت...فقط سکوت

بهنام سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 09:25 http://www.delnevesht2010.blogfa.com

سلام داداشم.
درود بر جوون هایی که اسپری تو چشمشون زدن و درود بر مردی حدودآ ۶۰ ساله که چند نفر مزدور روی زمین کشیدنش و بردنش و درود بر شیرزنانی که با این مزدوران مقابله میکردن و درود بر تمامیه ایرانیان آزاده... واقعآ دیروز روز امیدوار کننده ای بود...
گیرم که میزنید گیرم که میکشید / با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟؟؟

مهربان سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 10:07 http://mehrabanam.blogsky.com

سلام
من اومدم...بالاخره
کامنت هارو خوندم و دم دوستان گرم که اینقدر از من تعریف و تمجید کردن

فقط خواستم بگم با توجه به جواب کیا مهر به سوال ۳۲ خودم دارم یک متن خوب برای سوال ۱۷ آماده می کنم.





این مردا خیلی رو دارن
فکر می کنن یه کادوی ولنتاین دادن دیگه حلههه
خب عزیزم سنگ قبر چه رنگی دوست داری؟
متنش با من؟

کیامهر سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:16

به به مهربان بانو
چه عجب افتخار دادید و خوندید پست بنده رو
کلا اون هدیه برای ولنتاین نبود عزیزم
برای دفع قضا بلاهای احتمالی بعد از خوندن این پست بود
به نظر میاد همچین رفع نشده قضا بلا
درست به نظر میاد ؟

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:28

هررررررررررررر !
خییییلی خوب بود کامنت مهربان !!
می بینم که زرد کردی اخوی !
خدا از سر تقصیرات باعث و بانی ش نگذره که اینجوری بنیان خونواده ها رو سست می کنه !!!

افروز سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:30

وای مهربان دمت گرم کلی خندیدم روحیه مون را عوض کردی خواهر

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:34

تو که انقد ز-ذ هستی
چرا واس ما شاخ میشی و
سوال ۳۲ رو صادقانه جواب می دی جیگر ؟!!

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:35

ای صادقِ نادم !
ای راستگوی لرزان !
ای صداقت ویبره !
ای شجاعت مشروط !
ای شهامت مبهوت !!

افروز سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:41

مهربان جون اون که گفتی یکم زیادی خشنه در راستای تعرف و تمجیدی که از دست پخت شما کردن می تونی مثلا یک ماه بهش غذا ندی یا غذاهایی که بدش میاد را به بهترین شکل ممکن براش بپزی یا مثلا روزهای تعطیل 6 صبح بلند بشی و با یه آهنگ مناسب و البته یه ولوم مناسب شروع کنی به تمرینات ایروبیک... یا مثلا...؟؟

رولی سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:43 http://mahdipejom.blogfa.com

...کاش آزادی سرودی می خواند.
کوچک
کوچک تر حتی از گلوگاه یکی پرنده.
سلام. مصاحبه دلچسبی بود. از محسن باقرلو هم مرسی!!

کیامهر سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:47

من زرد کردم
من ؟
مثل سسسسسسسسسسسسسسسسسسگ

پنگوئن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 11:57 http://pangoan2.blogfa.com

مهربان جان بخاطر سوال 32 فکر کنم یه گردُ خاک اساسی با کیامهر کردی ،‌نه؟!

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 12:01

مهربان السلطنه گرام !
به من ببخشش !
جوونی کرد جاهلی کرد خامی کرد !!

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 12:18

یه ضرب المثل چینی میگه :
به روباهه گفتن تو رو به کی ببخشیم ؟! گفت به دُمب ام !!

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 12:59

اصلش ام اینه ! :

波斯波利斯是希腊文音译,意指波斯都城,因希腊文的“波利斯”与英文的PALACE相同,也可称为“波斯宫

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:00

این چه وضعشه ؟!
یه فونت چینی روی کامنت دونیت نصب کن خب !!

مهربان سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:02 http://mehrabanam.blogsky.com

what?

مهربان سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:04 http://mehrabanam.blogsky.com

چینی ها رو واسطه نکن
فایده نداره که نداره.....

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:06

مهربان یا به من ببخشش یا سرشو بذار لب جوب !
والا دیگه ! اخه من با یه کیامهر نابخشوده چه کنم ؟!
کجای دلم بذارمش ؟!!

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:10

می بینی کیا ؟
امروز هیچکس دل و دماغ نداره
پرنده پر نمی زنه این حوالی ...

سمیرا سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:12 http://nahavand.persianblog.ir

مهربان جون منم موافقم که یه کمی اذیتش کنی در راستای این همه شفاف سازی و صداقتش..اما اذیتش لطیف باشه گناه داره...مثلا بهش یه غذای بدمزه بده مجبورش کن تا ته بخوردش...ضمنا حواست به کرگدن هم باشه که یه پا آتیش بیاره وگرنه اون چه سوالی بوده که پرسیده؟!

زهرا سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:13 http://www.zafa.blogsky.com

لذت بردیم از این مصاحبه بسی!

کرگدن سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:15

به حرفای این سمیرا گوش نکن مهربان !
این بشر کللن با من پدرکشتگی داره !!!

بَده زوایای جدیدی از شوهرتو واست رو کردم ؟!
بَده نور تابوندم به تاریکخونه ش ؟!!

کیامهر سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 13:17

والا حالا من جوونم یه شکری خوردم
بزرگتر باید عقل باشه هووووم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد