جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

قسمت اول : حسین آقا سلمونی

حسین آقا سلمونی در باور کودکی های من آدم بدبختی بود . 

چه آن اوایلی که بچه بودم و او را به خاطر خانه اش فقیر و بی چیز می دانستم و چه وقتی بزرگ تر شدم و فهمیدم که از لحاظ فکری و اجتماعی هم آدم بدبختی است .




 

وقتی حسین آقا به کوچه ما آمد مثل یک وصله ناجور بر پیکر محله می ماند . 

حول و حوش سال ۱۳۶۰ به تعدادی از معلمان با قیمت پایین زمین های هزارمتری فروختند و آنها هم با کمترین امکانات توی همین زمین ها خانه ساختند و شهرک فرهنگیان اندیشه را بنا کردند. 

پدر من هم معلم بود و خانواده پنج نفره ما جزء اولین ساکنان این شهرک که البته حالا شهری بزرگ شده است . 

حالا تصور کنید توی همچین جو دوست داشتنی که همه خانه ها  بزرگ و رویایی بودند و بچه ها توی خیابان با هم شعر های کودکانه می خواندند و همسایه ها از فامیل به هم نزدیک تر بودند و شبهایشان به شب نشینی می گذشت ٬ یکهو سر و کله حسین آقا سلمونی پیدا بشود که بین آن همه خانه ۱۰۰۰ متری یک زمین ۱۰۰ متری را به هزار دوز و کلک صاحب بشود و یک هفته ای  آلونک بدقواره ای به نام خانه تویش علم کند و یک مغازه سلمونی کوچک هم تویش بسازد برای امرار معاش ...  

مضاف بر اینکه هر روز ساعت ۸ صبح دو تا بچه کچل بی تربیت را ول کند توی خیابان که بازی کنند و این دو تا توله تا ساعت ۸ شب که بابایشان دوباره می آید که جمعشان کند و بروند لالا ٬ توی خیابان فوتبال بازی کنند و کتک بزنند و کتک بخورند و دائره المعارف فحش های خواهر و مادر بچه های کوچه را تالیف کنند .  این از آقازاده ها ...  

 

حسین آقا دو تا دختر هم داشت که بزرگه را ما هیچ وقت ندیدیم و فکر می کنم چهارده - پانزده سالگی شوهرش دادند و شوهرش هم یک تنه لشی بود صد برابر چندش آور تر از حسین آقا . ریش ستاری مشمئز کننده ای داشت که او را شبیه برادران ارزشی می کرد و در حقیقت پوششی بود بر شغل پر برکت ساقی گری و مواد فروشی اش ...


دختر دیگر که اسمش یادم نیست از وقتی یادم می آید توی آرایشگاه زنانه کار می کرد یا شاید هم توی آرایشگاه رویش کار می کردند چون همیشه ی خدا هفت من سرخاب و سفیداب روی سر و صورتش بود و این در محیط کوچک محله ما معنی و مفهوم جالبی نداشت . 

ما که بچه تر از این حرفها  بودیم که توی بازی های بالای هجده سال شرکت کنیم ولی یادم هست که همیشه حرف و حدیث پشت سر دختر دوم حسین آقا بود .  

چشم های بادامی داشت و با آن آرایش غلیظ خودش را شبیه گیشا های ژاپنی درست می کرد . ولی در تمام بیست سالی که ما توی آن محل بودیم انصافا هیچ رفتار بد و ناشایستی از این دختر ندیدیم و با وجود حرف و حدیث هایی که پشت سرش بود رفتار سنگین و موقری داشت .متاسفانه محیط های کوچک همیشه آبستن این حرف های خاله زنکی و قضاوت های بیخودی هستند و صرف اینکه فلان زن و دختر آرایش غلیظ دارد بهانه ای می شود برای داستان های ناجور ...

 

هفته پیش وقتی رفتم محله قدیممان تا اعلامیه های فوت بابا بزرگ را بچسبانم چشمم خورد به مغازه حسین آقا که حالا پسرش آن را می گرداند . 

و یک عالمه خاطره یکهو به ذهنم خطور کرد ... 

 

  

  

 

این پست مقدمه ای بود بر یک خاطره بازی سه قسمتی که امیدوارم  طی دو شب آینده از خواندنش لذت ببرید . خودم که خیلی دوستشان دارم ...



نظرات 275 + ارسال نظر
مریم انصاری سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:38

جزیره جان! عسلبانو!

آقای تمدّن، بلا تشبیه، بلا تشبیه، بلا تشبیه... داشتن شبیه یه CPU دو هسته ای عمل میکردن.

یعنی: در آنِ واحد، به نود و دو کامنت، جواب میدادن.



و این یعنی: قدرت، سرعت، مهارت و مغز فعال.


«و ان یکاد» خوندن داره دیگه جزیره جان.

به علاوه اینکه تحسین هم داره

کورش تمدن سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:41

مریم بانو الان من چی بگم؟
الهی درد و بلاتون بخوره تو سر بعضیا
من رو یه عمر شرمنده خودتون کردی
جزیره از این انسان با فهم و کمالات یاد بگیر

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:42

من دیگه حرفی با این بی تمدن ندارم

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:43 http://tirajehnote.blogfa.com

آره جزی جان
ما ذلیل شده ها هر چی که باشیم اهل کامنت چرت گذاشتن نیستیم!!!

جناب تمدن؟!
آدرس خونه ی ما رو اشتباه متوجه شدی برادر
ما اهل هر جا باشیم عمرا گذارمان به جایی بیافتد که.....
لا اله الا الله!!!
اون سر و صدایی هم که میگید نمیدونم مربوط به چیه
ولی انگار رو اعصاب شما بی تاثیر نبوده !
یک مرور اجمالی ای بفرمایید کامنتهای تان را منظورم را خووووب متوجه میشوید!

میلاد جان....اونوقت تو اون فرهنگسرای کودکی که گفتی نیاز به ماکت گوریل و دایناسور ندارند؟ ما توی اشناهامون! یه نفر رو داریم که قد و هیکلش ماشاالله خیلی مناسبه برای ماکت شدن!!!

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:45

در ضمن من از این به بعد مریم جان الگوی رفتاریم میشه. اخه تا الان یه سری بد عمرانیِ بی تمدن الگوی رفتاریم بودن

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:46

می بینی خداجون می بینی

کوروش به این تیراژه یه چیزی بگو

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:47 http://tirajehnote.blogfa.com

میلاد جان عطف به اخرین پاراگراف اخرین کامنتم
لطفا شما دیگه از رژیم و لاغری حرف نزن برادر
فکر کنم اون رژیمی که به جناب پیرزاده دادند بدتر چاقشون بکنه مگر اینکه اون گوشواره ها! کاری از پیش ببرند!!

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:47

به به تیراژه جان
میبینی تورو خدا، این میلادو نیگاااااااااااااااااااااااا، واسه من رفته تو جبهه کوروش تمدن!!!!! اخه این کوروش تمدن دوست و رفیق حالیشه؟!نه جان من حالیشه؟!
حداقل ما هم تیمی مونو ضایع نمیکنیم

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:48

خوبت شد میلاد، خوبت شد
من و مظلوم گیر اورده بودی؟!بازهم خوبت شد.اوهوم

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:49

کوروش این جزیره زیادی داره بعد از مرگ تقلا میکنه ها، یه کاری بکن زودتر

تازه یکی دیگه هم اضافه شده باید دست بکار بشی زودتر برای کشتنش (مدیونید فکر کنید منظورم تیراژه است)

می خواهم یه اکیپ سریال سازی بیارم برای کشتن نفر بعدی، تو جشنواره محله ها نمایشش بدیم

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:49

تیراژه به نظرت چه جوری حال این میلادو بگیرم دلم خنک شه

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:49 http://tirajehnote.blogfa.com

جزیره جان
کوروش خان و میلاد جان همان بهتر که بروند ماکت شوند!
شاید بعد ها به درد شما و پروژه هایتان هم بخورند
زیاد حرص نخور خواهر..این بندگان خدا جایی جز اینجا را ندارند که عرض اندام کنند که! به بزرگی خودت ببخش خواهر..

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:50 http://tirajehnote.blogfa.com

سریال سازی؟!!!
چه جُنگ خنده ای بشه سریالی که شماها بسازید!

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:51

تیراژه ما خوب می خواهیم فقط از اون گشواره ها استفاده کنیم وگرنه مارو چه به گوشت قرمز و گوشت سفید و ماهی !!!

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:51

تیراژه جان
شما خودت معماری خوندی به هرحال دستت تو کارِ، اخه اینا اگه ماکت شن به درد کار ما میخورن؟؟؟؟؟کیفیت کار مارو نیار پایین دیگه.
درهرصورت خواستم بگم ماکت اینا هم به درد ما نمیخوره، حالا مگر اینکه به عنوان اسکیسی ازشون استفاده کنیم

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:52

حرص نخور جزی خواهر، یه وقتی اون پروژه ها بی صاحب میشه

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:53

خوب بله، جُنگ خنده که خواهد شد
سریال ظنز کشتن خواهران گرام جزیره و تیراژه

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:53

بزار بی صاحاب شه بلکه صاحبش از دست شما راحت شه"ایکون گیس کشیدن و صورت چنگ زدن"

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:53 http://tirajehnote.blogfa.com

والا اینهایی که من میشناسم به درد اسکیس و راندویمان هم نمخورند که!
همان بهتر که بگذاریمشان کنار ماکت گوریل انگوری پارک ارم!
مخصوصا میلاد با این گوشواره های رژیمی خیلی شبیه دوست دختر گوریل انگوری میشه!!

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:54

کوروش جای محمدحسین خیلی خالیه
هم تیمیه محشره ایه

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:55

میلاد کاری نکن سریال 90 قسمتیِ کشتنتو بسازیمااااااااااا
هر قسمت یه نوع کشتن رو روت امتحان میکنیم. بعدتا مرز کشتن میبریمت تا قسمت 90 ام که دیگه خواهی مرد دیگه. خلاصه حواست باشه

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:56

استغفرالله استغفرالله

بابک سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:57

بچه ها لطفا در مورد رژیم صحبت نکنید
یه وقت میان فیلترمون می کنن
کورش بی تمدن هم شکر خورد به من حرف زشت زد خودش الان میاد میگه غلط کردم

آقا میلاد چقدر جالب
اتفاقا اون آقا میلادی هم که ما می شناختیم عین شما چاقالو بود چه جالب

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:57

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:58

خدا نکشتت بابک

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:58 http://tirajehnote.blogfa.com

لا اله الا الله!!!
داری مسلمون میشی اخوی میلاد؟!
مبارکه ان شا الله!
برای ولیمه یادت نره دعوتمون کنی!

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:58

گفتی فیلتر، کامنتدونیه پرشین بلاگا کلهم فیلتر شده. چندتا وبلاگ رفتن کامنتدونیشون پودر شده بود

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:58

اره جزیره جان شما روتو بگیر، چادر سرت کن قایم شو کسی نشناستت بهتره برات

بابک سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:59

میلاد در ضمن من منظورت رو از کامنتت در صفحه قبل نفهمیدم
خود کششی می کنی ؟
یعنی کجای خودت رو دجار کشش می کنی ؟
خدا نکرده کار بدی که نیست
به منم یاد میدی؟
آدم خودکششی رو معمولا در مواقع خوشحالی انجام میده یا ناراحتی ؟
میشه توضیح بدی یا دستت بنده داری خود کششی می کنی ؟

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 16:59 http://tirajehnote.blogfa.com

بابک خان
یعنی این بزغاله ها فرق ر...م غذایی رو از ر.....م س...سی تشخیص نمیدن؟
عجب ها!!!
گیر چه .....هایی افتادیم به خدا!

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:00

ماشالله این هم تیمی ما که در رفت

بابک سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:00

ایشالا بلاگفا هم اینجوری بشه از دست بعضیا راحت بشیم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:01

تیراژه ر.... فقط ر ..... آخ .... دی

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:01 http://tirajehnote.blogfa.com

خود کششی؟!!!
حیف که نمیشه وارد بحث های اقایون شد
اما جای ارشمیرزای گرامی واقعا خالی که دیگه جرات نکنید وسط گپ و گفتهای مختلط گفتمان مردونه راه بیاندازید!

بابک سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:01

این رژیم یک چاق و پروار می کنه آدمو که باورت نمیشه

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:01

خدا نکنه بلاگفا فیلتر شه، دور از جون بلاگفا
ایشالله بلاگ اسکای فیلتر شه"ایکون از خودگذشتگی" ما یه همچین ادمای رفیق دوستی هستیم تیراژه

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:02 http://tirajehnote.blogfa.com

این بی نام دقیقا چی گفت؟!!

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:02

بابک جان خودکششی یک محصول ویژه است برای ادم هایی که می خوان لاغر بشن و رژیم بگیرن

انقدر خودشونو میکشن که مثل کش برگرد به حالت اولشون که میشه لاغر لاغر

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:03 http://tirajehnote.blogfa.com

اهان
من چقدر خنگ شدم!!!!
الان گرفتم!!

ای جانم جزیره
ای جانم رفیق دوست
ای جانم محسن!!
ای جانم اختلاs!!!

بابک سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:04

بی نام من بودم
ر.... یم آخو ... ی
بازم بگم یا گرفتی ؟

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:04

آخ گفتی بابک

کی بشه این بلاگفا و مخصوصا وبلاگ بعضیا فیلتر بشه (منظورم وبلاگ تیرازه نیستا ولی شما همینو باور کنید)

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:04

محسن کیه؟من کی ام؟تو کی ای؟ اینجا کجاست؟
در هرصورت قابل تو رو نداشت:دی

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:05 http://tirajehnote.blogfa.com

گرفتم بابا
گرفتم
دور از جان ...ر نیستم که!

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:06 http://tirajehnote.blogfa.com

جزیره جز بزنی!
این :دی چیه مد کردین!
ایششششششه!!

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:07

هرکی مد کرده....
به من چه
ما یه استفاده کننده ساده ایم:دی

تیراژه سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:07 http://tirajehnote.blogfa.com

میلاد جان
شما بشین کشکشتو بساب و به همین خیال باش که وبلاگ وزین و ارزشی من رو خیس کنند!
آره برارجان!

میلاد سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:07

میگم این استفاده کننده های ساده همشون خزن

بانوی اُردیبهشت سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:08

عجب بحث داغی اینجا مطرحه!!

کُلُهُم خسته نباشید ِ‌جانانه!!

جزیره سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:09

میلاد جان خز بودن که عیب و عار نیست یه چیز دیگه ست که بودنش عیب و عار. بله

کورش تمدن سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 17:09

میلاد جان نترس من اومدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد