جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

مصاحبه


مصاحبه وبلاگستان با بنده را اینجا بخوانید ...



مصاحبه با هانا پیرزاده 2

جای شما خالی هفته پیش سفر شمال بودیم .

میزبان از فرنگ برگشته عزیزمان آزاده خانم دوباره سنگ تمام گذاشتند و دو سه روزی در کنار دوستان خوشی کردیم ...

امروز که داشتم عکس ها را نگاه می کردم دیدم نوشتن یک سفرنامه تصویری می شود تکرار مکررات چرا که همسفران همان دوستان سفر اردیبهشت ماه بودند و جایی که مستقر بودیم هم همان ویلای قبلی بود .

بنابراین به جای عکس تصمیم گرفتم  در ادامه مطلب سه تا مصاحبه مبسوط با هانا پیرزاده را خدمتتان نمایش بدهم تا هم از شیرین زبانی این فرشته کوچولو لذت ببرید و هم اینکه حوادث مهم سفر را از زبان او بشنوید .




+ مصاحبه قبلی با هانا



ادامه مطلب ...

مصاحبه با هانا پیرزاده

 

 

توی سفرمان به شمال شیرین زبانی های هانا حسابی سرگرممان کرد .  

تکیه کلامهای هانا مثل (( آخه چیرا ؟ )) و ( این چی حرفیه ) شده بود ورد زبانمان و کلی کیف کردیم از بامزگی های این نیم وجبی .

یکروز هانا داشت توی حیاط با گربه بازی می کرد که صدای گریه اش بلند شد  

شرح ماوقع ماجرا را از زبان خود هانا بشنوید ... 

 

مصاحبه با محسن باقرلو

  

اگر خاطرتان باشد محسن باقرلو  دقیقا یکسال پیش یعنی بهمن ماه ۱۳۸۹ مصاحبه ای با من کرد که اینجا و اینجا مشروح این گزارش را خواندید . 

 

توی این یکسال دنبال فرصتی می گشتم تا من هم مصاحبه ای با محسن داشته باشم که هیچ وقت فرصتش پیش نمی آمد . تا اینکه دوشنبه هفته پیش شبی که میهمان خانه ایشان بودیم بالاخره این اتفاق افتاد . دوست داشتم سوالات در فضایی شاد پرسیده شود و در عین حال سوالاتی جدی از او بپرسم که شاید خیلی هایی که سالهاست محسن باقرلو را می شناسند دوست داشته باشند پاسخ آن سوالات را بدانند .  

محسن از اینکه چه سوالاتی از او می پرسم بی اطلاع بود و قرار بود مصاحبه تنها با یک برداشت انجام شود ولی به علت برخی اشکالات فنی ناچار شدیم تا بعضی از سوالات را  تکرار کنیم . 

به نظرم مصاحبه شنیدنی و جالبی از آب درآمد . 

مصاحبه در چهار فایل پی در پی در اختیار شما قرار می گیرد تا بتوانید به راحتی دانلودش کنید . 

حجم فایل ها را تا حد امکان کم کرده ام که هم راحت تر دانلود شده و هم به کیفیت آن لطمه ای وارد نشود . عکس زیر در محل مصاحبه و چند ثانیه قبل از آن گرفته شده است . 

-

 

 


 فایل شماره یک مصاحبه با محسن باقرلو  

************ 

زمان : 12 دقیقه و 15 ثانیه 

حجم فایل : 1.65 مگا بایت 

دانلود 


  فایل شماره دو مصاحبه با محسن باقرلو  

************ 

زمان : 12 دقیقه  

حجم فایل : 1.54 مگا بایت 

دانلود 


  فایل شماره سه مصاحبه با محسن باقرلو  

************ 

زمان : 15 دقیقه و 12 ثانیه 

حجم فایل : 3.48 مگا بایت 

دانلود 


  فایل شماره چهار مصاحبه با محسن باقرلو  

************ 

زمان : 6 دقیقه و 55 ثانیه 

حجم فایل : 912 کیلو بایت 

دانلود 

 

 -

 در انتهای بخش چهارم مصاحبه مریم ترین هم محبت کرد و با صدای جوجو توی این مصاحبه شرکت کرد .  

از محسن و مریم هم به خاطر میهمان نوازیشان و هم شرکت در این مصاحبه تشکر می کنم .

 

 


 و در آخر دوست دارم تولد یکی از عزیز ترین دوستانم را تبریک بگویم . دوستی که پارسال تبریک روز تولدش را فراموش کرده بودم .

-

تولدت مبارک پونه جان  

 

 دریاکنار - تابستان 1390  

*******************

از راست به چپ :  ستایش ( دختر پونه ) - محسن باقرلو - آرشمیرزا قمبل الدوله -  

محسن محمد پور - پونه - من - میثا

 

 

 

کورش تمدن

 

 

بخش اول مصاحبه با کورش تمدن 

 

 

بخش دوم مصاحبه با کورش تمدن 

 

 

بخش سوم نکته جالبی داشت . با گوشی شماره یکی از بچه ها رو گرفتم و اون شخص شروع کرد از کورش تمدن سوال پرسیدن . کورش نمی دونست داره با کی صحبت می کنه و از سوالات هم اطلاعی نداشت ولی انصافا حاضر جواب بود و خوب پاسخ داد . 

 

بخش سوم : مصاحبه کورش با یک خانم ناشناس 

 

مصاحبه با یک موجود فرفری از رفسنجان

مصاحبه با وبلاگنویس های کمتر شناخته شده از ایده های نصفه کاره مانده جوگیریات بود . 

 

--- 

مصاحبه با فری - نویسنده وبلاگ فرنویس - هرچند قبل از مصاحبه با عبدالکورش انجام شد ولی به دلیل شباهت سوالهای دو مصاحبه به هم و رونمایی مصاحبه عبدالکورش در روز تولدش و همچنین فراخی ماتحت نگارنده ٬تا امروز مجال انتشار آن به دست نیامد .  

فری مدتهاست که کم کار شده و دل و دماغ نوشتن ندارد . 

از آخرین پستش تقریبا دو ماه می گذرد و اصلا نمی دانم اینجا را می خواند یا نه . 

در هر حال بابت این تاخیر از او عذرخواهی می کنم و امیدوارم که به بزرگواری خودش ببخشد . 

این گپ و گفت در دی ماه ۸۹ و قریب به ۹ ماه پیش انجام شده است .  

 

ادامه مطلب را ملاحظه بفرمایید ... 

 

 

ادامه مطلب ...

تبریک صوتی

خیلی اتفاقی یکهو به سرم زد تا به بچه هایی که تلفنشون رو دارم  زنگ بزنم

و غافلگیرانه صداشون رو ضبط کنم تا به شما تبریک عید بگن  

پست جالبی شد .    

 

مهربان داشت توی اتاق کناری خانه تکانی می کرد  

الهه حسابی غافلگیر شد از این تماس تلفنی 

حبیب لطافت به خرج داده و به صدایش ناز و کرشمه اضافه کرده است  

کورش داشت مصاحبه دکتر را گوش می کرد که به او زنگ زدم 

هلیا خبر داشت و خودش را برای تبریک آماده کرده بود 

ایرن زیاد به سال جدید امید نداشت  

محسن و مریم خانه ایرن اینا بودند 

محسن پشت به بلاگستان کلی صحبت کرده است درباره سال نود  

و مریم بهترین هایی را که می شد برای سال آینده آرزو کرد  

عبدالکورش توی یک بزم دوستانه بود که به او زنگ زدم 

متاسفانه فایلش اجرا نشد و افتخاری شد تا دوباره صدایش را بشنویم

محمد انتظار نداشت که صدایش را ضبط کنم .  

شیرزاد توی کنسرت بود . یکی از همکارانش هم همراهش بود که با ایشان هم صحبت کردیم تا مطمئن شویم یک وقت خدای نکرده سر آبجی مریم ما هوو نیاورده باشد .  

مریم شیرزاد هم دعا کرد که به هر آرزویی که توی دلتان دارید برسید .

آلن سر کار بود و سرش حسابی شلوغ 

بهنام تا به حال با من صحبت نکرده بود . خودش می گفت شوکه شده است  

دنیز هم به فارسی و هم به آذری عید را به همه تبریک گفت 

احسان جوانمرد چند بار خواست آرزوهای خوب کند اما چیزی نگفت  

آخر سر آرزوی آزادی کرد برای همه 

احسان پرسا هم عید باستانی را به همه تبریک گفت

هاله بانو توی مجتمع پایتخت داشت عیدی می گرفت که بهش زنگ زدم 

خانوم زائر برای بلاگستان آرزوهای مادرانه کرد 

محبوب که الهی قربون آیکیوش بشم تازه بعد از پنج دقیقه فهمید دارم صدایش را ضبط می کنم 

کمی هم از آهنگ حج خانوم را برایمان اجرا کرد 

مهدی پژوم قم بود و پشت فرمان 

دو خواهرون بنده را اسکول کردند و ما آخر سر نفهمیدیم کدامشان کدامیکی بودند ؟ 

مهدی عجمی بهترین آرزوها را برای سال جدید داشت 

نیما توی راه طبس بود که زنگ زدم . صدایمان به هم نمی رسید  

نینا هم خیلی خانومانه جواب داد . طالقانی هم حرف زد 

پونه آرزوی سالی با عشق کرد برای همه 

رولی هم دلش از یک جایی پر بود که من نفهمیدم از کجا 

روشنک امشب عازم اصفهان است . بزنم به تخته پر انرژی بود و سرحال 

سیمین هم عید را به همه تبریک گفت .  

خودش که راضی نبود ولی به نظرم خیلی تبریک خوبی شد . 

نازگل هم مشهد بود . قول داد نایب الزیاره همه ما باشد .

و وانیا احوالاتش خوب نبود 

نفهمیدم چرا 

برایش دعا کنید ... 

برای گوش دادن به صدا ها باید نرم افزار km player  داشته باشید .  

این نرم افزار را می توانید از اینجا دانلود کنید ...

ادامه مطلب ...

وختی خیاط توی کوزه می افتد (قسمت دوم )

اگر یادتان باشد محسن باقرلو یک مصاحبه ای با ما کرد  

که چون عریض و طویل می شد و خارج از حوصله شما عزیزان قسمت اولش را نوشتیم و قرار بود قسمت دومش را هم فردای همان شب بنویسیم  

که یکهو مملکت شلوغ شد و حال و هوایمان ابری و دلگیر 

بعد هم که میهمانی گلریزون شهریار پیش آمد و سرمان مثل مملکت  شلوغ

بعد هم آخر هفته و بخور و بخواب

به هر حال با عرض پوزش از شما دوستان ٬ ادامه مصاحبه را امشب بخوانید : 

 

ادامه مطلب ...

وختی خیاط توی کوزه می افتد (قسمت اول )

 - 

---

 سلام و عرض ارادت و اینا ...  بنده کرگدن هستم که همچنان در وبلاگ کیامهر عزیز کنگر و لنگر را به ترتیب خورده و انداخته ام ! ... بنظر من هر کاری چه ساده باشد چه پیچیده یک اصول و آداب و پرفشنالیته ای دارد حتی مثلن همین مصاحبه کردن ... یعنی نتیجهء هر کاری وختی بهترین خروجی ممکن را خواهد داشت که یک حرفه ای سکان هدایتش را بر عهده بگیرد ... لذا بهتر است اسم این کاری که من الان می خواهم بکنم را مصاحبه نگذاریم ... یکجور گپ خودمانی با یک دوست ... حین نوشیدن چای و گیراندن یک نخ سیگار مثلن ... در این گپ خودمانی بنا را بر این گذاشتم که سوالها تا جایی که عقل ناقصم قد می دهد با سوالهای رایج اینجور گفتگوها تفاوت داشته باشد ... راحت و تا حدی بی پروا باشد ... و البته با محوریت وبلاگ و وبلاگ نویسی که نقطه اشتراک همه ماهاست ... راستش قرار نبود تعداد سوالها انقدر زیاد باشد ولی خب شد ! ... شد چون سوال شونده فی الحال یکی از اعاظم و مشایخ دنیای بلاگستان است و آدم هی دوست دارد بداند توی هزار توی مخ و مخچهء چنین نازنینی چه می گذرد که انقدر خوب نبض بلاگستان و بچچه ها را می شناسد و استاد پیدا کردن ایده های ناب و خلاقانه و شور و ولوله انداختن در رخوت این مجازستان است با هر چرخش قلمش ... استاد نشاندن لبخند بر لبهای عبوس ... استاد دور هم جمع کردن اهالی این محلهء مجازی به صرف یک لقمه شادی و یک جرعه آرامش ... که از این بابت همه ما مدیونش هستیم و ممنونش ... خلاصه که امیدوارم کیامهر عزیزم را خسته نکرده باشم و شمایی که می خوانید هم خسته نشوید ... قسمت اول مصاحبه را امشب می خوانید و الباقی اش را هم اگر عمری بود فردا شب ... فدای همگی ...  

ادامه مطلب ...