ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یک
***
امروز صبح سه تایی از خانه بیرون زدیم . من و مهربان و مانی ...
مانی باید می رفت واکسن های دو ماهگی اش را بزند .
پنجشنبه خیلی شاد و سرخوش رفتیم بیمارستان و با سلام و احوالپرسی که بیزحمت واکسن بچمون رو بزنید که گفتند به علت کمبود واکسن فقط در مراکز بهداشت دارو توزیع میشه . رفتیم مرکز بهداشت که دیدیم صد نفری جلوتر از ما تشریف آوردند . خانومه گفت مدارکی که اینجا نوشته شده بیارید و شنبه صبح اول وقت اینجا باشید .
مدارک مورد نیاز :
شناسنامه کودک
کارت واکسن
شناسنامه پدر و مادر
کارت ملی پدر و مادر
سند منزل یا اصل اجاره نامه
و چند تا چیز دیگه ...
یعنی من موقع گرفتن وام ازدواج انقدر مدرک نبرده بودم که به خاطر چهار قطره واکسن .
همین یکی دو سال پیش واکسن ها انقدر فراون بودند که حتی توی مطب خصوصی هم می شد تهیه کرد . اما شرایط تحریمی کشور و نتایج مدیریت ما بر جهان باعث شده است که نیازهای اولیه مملکت اینطور کمیاب و نایاب بشود . میلیون ها دلار دارو در گمرک دارد خاک می خورد اما دولت (سابق) به خاطر تفاوت قیمت بین ارز مرجع و ارز مبادله ای اجازه ترخیص کالا را نمی دهد . امیدوارم اوضاع از این بدتر نشود . شلوغی درمانگاه و زن های خسته و بچه بغل و گریه نوزادها و صف طویل جلوی درمانگاه مرا یاد روزهای جنگ انداخت که همه چیز کوپنی و صفی بود . اوضاع اسف بار و رقت انگیزی بود . حس بودن در مناطق جنگ زده سوریه را داشتم ...
دو
***
امروز مانی دو ماهه شد . فرصت باشد امشب چند تا عکسش را می گذارم .
سه
***
مرشد ترابی هم رفت . حالا همه روزنامه ها عکسش را صفحه اول می اندازند و اخبار بارها از او یاد خواهد کرد و نقالی هایش را نمایش می دهند و وااسفا استاد سر خواهند داد .
خوشحالم که من نقشی در این مرده پرستی ندارم و از استاد در زمان بودنش یاد کرده ام .
روحش شاد ...