جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

.....

یک

****

روزی که گذشت یعنی 15 تیرماه مصادف بود با اولین سالگرد درگذشت مادر هاله بانوی عزیز ...

مادرها انقدر خوبن ، انقدر پاک و ماه و عزیزن که نیازی به بخشش و آمرزش ندارن

از صمیم قلب برای هاله بانوی عزیز آرزوی صبر دارم و دعا می کنم تا روزی که زنده ام دیگه غم و نارحتیش رو نبینم . آروز می کنم یه روزی از طریق جوگیریات خبر عروس شدنش و بعدها خبر مامان شدنش و خبر موفقیت ها و خوشی هاش رو بنویسم . امیدوارم سالهای پیش رو براش بر خلاف سالهای گذشته پر از شادی باشه و اتفاقهای خوب نه تلخی و نه خاطرات بد . مطمئنم که اینطور میشه . خیلی زود ...



دو

****

خواننده های قدیمی تر جوگیریات احتمالا حبیب باقالی را به خاطر دارند . حبیب متاسفانه همکار من در شرکت است و با تاسف بسیار همشهری من نیز هست و در کمال تاسف خیلی هم دوستش دارم اما دلیلش را نمی دانم .

حبیب باقالی چند وقتی یک وبلاگ درپیت و زاقارت هم داشت که خوشبختانه تعطیلش کرد . اینها را گفتم چون احتمالا دوستان جدید او را نشناسند و البته جای نگرانی نیست چون چیزی را از دست نداده اند .

الغرض ... دیشب عروسی حبیب باقالی بود و این دوست و همکار و همشهری ما بالاخره رفت سر خونه و زندگیش .

این چند روزی که حبیب توی شرکت نیست انگار یک گم کرده ای دارم و حسابی جایش خالیست .

گرچه الان با عیالش در سفر ماه عسل به سر می برد و بعید می دانم اینجا را بخواند اما از صمیم قلب این ازدواج فرخنده را به حبیب عزیز تبریک و به همسر و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می کنم .



سه

****

غم ها و شادی های زندگی توامان هستند و زندگی با همین تلخی و شیرینی هاست که زندگی می شود . درست مثل شماره اول و دوم همین پست ...

زندگی مثل یک رودخانه در گذر و گذار است . نه می شود به شادی هایش دلخوش کرد و نه باید گرفتار غمهایش شد . من ایمان دارم که تنها باقیات مردم این دنیای فانی خاطرات خوبیست که از خودشان به جا می گذارند .



چهار

****

مانی چند دقیقه پیش برای اولین بار خندید . خوابیده بود و بیخودی می خندید . شاید هم خواب فرشته ها را می دید نمی دانم . مهربان می گوید زیاد اینکار را می کند اما من تا به حال ندیده بودم و داشتم از شعف پرواز می کردم . اگر چه خنده های مانی تا روزی که زنده ام خوشحالم می کند اما شاید این شور و شعف امشبم دیگر تکرار نشود .

ما آدمها خیلی زود به همه چیز عادت می کنیم و خیلی دیر قدر ساده ترین دارایی هایمان را می فهمیم  .

متاسفانه ...





...

یک

*****


اول از همه ممنونم به خاطر لطف دوستان در پست قبل مخصوصا جناب بمب

متاسفانه دیشب فرصت نشد که پاسخ کامنتهای پست قبل رو بدم ولی امشب حتما اینکار رو خواهم کرد چون از کامنتها احساس کردم که بر خلاف انتظارم این احساس دلخوری برای بعضی از دوستان دیگه هم بوجود اومده و امیدوارم دلایلم براشون قانع کننده باشه .




دو

****


یکی از امکانات فوق العاده خوب نسخه جدید بلاگ اسکای اینه که شما میتونید زمان انتشار پست رو تنظیم کنید .

این امکان محشریه و این اجازه رو میده که مطالبی بنویسید برای آینده

مثل نامه نوشتن به آیندگان یا چیزی تو همین مایه ها

و جالب اینجاست که این پست ممکنه وقتی منتشر بشه که شما دیگه وبلاگ نویسی نمی کنید و اصلا یادتون نیست که همچین پستی رو نوشتید و زبونم لال شاید اصلا در زمان انتشارش نباشید .

نوشتن همچین پستهایی خیلی خیلی جالب و وسوسه برانگیزه

لااقل واسه من






سه

****


طی این چند سال زندگی مشترک من و مهربان هیچ شبی در منزل پدری به صبح نرسانده بودیم . خب خانه ما نزدیک خانه آنهاست و یک ضرب المثل عامیانه هست که : هیچ جا خونه خود آدم نمیشه .

به همین خاطر با وجود اصرار های همیشگی مامان ناهید ما هیچ شبی در خانه آنها نخوابیدیم .

اینروزها اما حس خوبی دارم از اینکه در خانه ای شبم به صبح می رسد که بوی نفس های پدر و مادرم را دارد . گپ زدن و بحث سیاسی با بابا و ماهواره تماشا کردن با مامان ناهید و سر یک سفره با هم غذا خوردن بعد از پنج سال لذتی فوق العاده خوب دارد . لذتی که به برکت وجود مانی عزیزم عایدمان شده و کم کم داشتم مزه شیرینش را فراموش می کردم .

ای کاش اینروزهای خوب هیچ وقت تمام نمی شدند ...




یکی بود یکی نبود

یک


به موجب این سند شش دانگ صدای معصوم بماند به نام وارثان قصه های شب ، که در گذر سالها خواهد ماند.


                                               ارادتمند : دفتر ادبیات نمایشی


این جمله با صدای مخملین بهروز رضوی آهنگی دیگر دارد . وقتی موسیقی خاطره انگیز قصه های شب پخش می شود و گوینده با طمانینه ای خاص می گوید :


یکی بود یکی نبود ...


برنامه یکی بود یکی نبود شاید یکی از محشرترین کارهای رسانه ملی باشد . ارثیه شصت سال نمایش رادیویی اینبار در دوره و زمانه ای که مردم با رادیو میانه خوبی ندارند .


این برنامه هر روز عصر ساعت 17:30 از شبکه رادیو نمایش موج اف ام فرکانس 107.5 پخش می شود . نمایش هایی خاطره انگیز که شاید پدران ما هم نشنیده باشند اما شنیدن صدای مردان و زنانی بزرگ که خیلی هایشان دیگر در قید حیات نیستند لطفی عجیب و لذتی بی مثال دارد .

اگر دوست دارید با صدای جوانی های هنرمندانی مثل منوچهر نوذری ، ثریا قاسمی ، توران مهرزاد

مسعود تاجبخش ، هوشنگ بهشتی ، حسین امیرفضلی ،پرویز بهرام ، اکبر مشکین ،عزت الله مقبلی ، خسرو فرحزادی و صادق بهرامی  خاطره بازی کنید ، شنیدن این برنامه را به شما پیشنهاد می کنم .



دو


امروز روز تولد دوست عزیزم آقا مجید بود

و فردا تولد یکی از بهترین رفقای وبلاگی فرزانه است .


برای هر دوی این عزیزان آرزوی سلامتی دارم و تولدشان را تبریک عرض می کنم چرا که هر دو از خوبان روزگارند ...



یک

****

اگر خودروی سواری دارید و در سال جدید الحاقیه بیمه شخص ثالث را تهیه نکردید توجه داشته باشید که فقط یک هفته فرصت دارید . یکشنبه هفته بعد یعنی ۲۲ اردیبهشت مصادف است با اول رجب و لابد اطلاع دارید که رجب از ماه های حرام است .

ایشالا که بلا از شما و خانواده و ماشینتان دور باشد و هیچ وقت هیچ حادثه ای برای شما اتفاق نیفتد ولی دقت کنید که اگر الحاقیه بیمه را تکمیل نفرمایید و خدای نکرده تصادفی منجر به فوت یا جرح داشته باشید باید مابه التفاوت دیه شخص متوفی یا مجروح را از جیب مبارک بپردازید و بیمه هیچ تعهدی در قبال آن نخواهد پذیرفت .


دو

****

وزارت بهداشت در طرحی همگانی قصد دارد نسبت به پایش وضعیت فشار خون و اضافه وزن ایرانیان بالای سی سال اقدام نماید .

بیماری فشار خون که در اصطلاح پزشکی به آن قاتل خاموش می گویند یکی از مشکلات رایج مردم ماست که متاسفانه اکثرا از آن بی اطلاع هستیم . 

اگر شما هم بالای سی سال سن دارید میتونید به مراکز بهداشت مراجعه کنید تا بصورت رایگان برای شما پرونده الکترونیکی تهیه بشه و سوابق قد و وزن و فشار خون شما در اون ثبت بشه ...



سه

****

یکی از دوستان عزیزم یک نظرسنجی در مورد شرکت در انتخابات شوراها ترتیب دادند . ممنون میشم که فایل نظرسنجی رو از این آدرس دانلود بفرمایید و پس از تکمیل به این ایمیل :



ارسال بکنید . 

پر کردنش نهایتا دو دقیقه زمان می بره .


سپاس ...




یک

***

روز زن . روز مادر . روز عزیز ترین و پاک ترین موجودات روی زمین را به همه دوستان عزیزم تبریک می گویم . مامان ناهید گلم ، مهربان نازنینم ، سمیرا خانوم ، خانوم زائر ، مامانگار ، پروین خانوم ، فرشته ، مهناز ، فاطمه شمیم یار ، سهبا ، امی ، رها ، تلاش و موج بانوی بوشهری ، مژگان امینی و  تک تک دوستانی که نه حافظه ام یاری می کند و نه امکان نوشتن اسامی یک یک آنها هست . روزتان مبارک ....



دو

****

امروز روز تولد دو تا از دوستان نازنین من است .


هاله بانوی همیشه رفیق و مرجان نازنین


امیدوارم غم اینروزهایشان ثانیه به ثانیه کمتر بشود و لبخند روی لبشان مدام بیشتر


تولدتون مبارک ...




سه

****

یک شیر پاک خورده که نه می دانم کیست و نه متوجه منظورش از این شوخی بامزه می شوم راه افتاده و برای دوستانم با اسم و آدرس جوگیریات کامنت گذاشته که :


سلام!
لطفاً به فیس بوک رفته و صفحه "کمپین حمایت از مهندس بابک اسحاقی در انتخابات شورای شهر کرج" را لایک کن!


اول پیش خودم فکر کردم که کار یکی از بر و بچه های خودمان من باب مزاح بوده ولی وقتی دیدم یکی دو تا دیگر از دوستان هم کامنت خصوصی گذاشتند و از کاندیداتوری بنده حمایت کرده اند شستم خبردار شد که احتمالا کار یکی دو کامنت نبوده است .


در کمال تعجب دیدم که در فیس بوق هم صفحه ای با عکس  بنده مفتوح گردیده است . 

به هر تقدیر روال امر اینطور است که باید حالا ماجرا را تکذیب کنم و مثل همه وبلاگ نویسان تازه به دوران رسیده که خودشان را گم می کنند بگویم :

لطفا مواظب کامنتهایی که با اسم من برای شما گذاشته می شود باشید .


محض اطمینان هم عرض می شود : :


اولا اسم واقعی بنده بابک نیست و برای اولین بار خوشحالم که اسم شناسنامه ایم چیز دیگریست که این رفیق بامزه ما از آن خبر ندارد .

دوما من منزلم در کرج نیست که خوشبختانه باز هم ایشان مطلع نبوده اند .

و سوما بنده اصلا شورای شهر را عددی نمی بینم که بروم تویش کان کسی را دید بزنم . حالا ریاست جمهوری بود یک چیزی ...


در هر صورت از این رفیق بامزه کمال تشکر و امتنان را دارم که مایه خنده نصفه شبی ما شدند .



یک مرگ و چند زندگی

یک

***

چند ماه پیش توی ماشین مشغول شنیدن رادیو بودم که مجری برنامه از بیماری وخیم و عمل کبد رضا داود نژاد صحبت کرد و عسل بدیعی که از اقوام او بود پشت تلفن از مردم خواست که برای سلامتی رضا دعا کنند .

امروز خبر درگذشت عسل بدیعی همه را شوکه کرد .

درگذشت او در بیمارستان لقمان در اثر مسمومیت دارویی این شائبه را بوجود آورده که عسل بدیعی خودکشی کرده است و حالا رضا داود نژاد که سلامتی اش را باز یافته در مصاحبه با

رسانه ها این شایعات را تکذیب می کند .

زندگی نمایشنامه تلخیست و باید رفتن ناباورانه بازیگران آن را باور کنیم .

به هر تقدیر مرگ هر هنرمندی باعث تاثر است و مسلما باور مرگ عسل بدیعی که در جوانی به رحمت خدا رفت به مراتب ناباورانه تر  و غم انگیزتر است .

به او حسادت می کنم که اعضای بدنش پس از مرگ به انسان های دیگری جان و زندگی بخشید .

.

.

برای شادی روح عسل بدیعی فاتحه ای بفرستید لطفا ....




دو

***

سیزده به در ، سالروز تولد دو نفر از عزیزترین عزیزان زندگی من است .

اولی مامان ناهید گلم است و دومی قدیمی ترین رفیقم : کورش تمدن

از درگاه خدای بزرگ ،طول عمر و سلامتی هر دوی این عزیزان را به اشد اوضاع خواهانم .



تولدتون مبارک





یک

****

وقتی آبجی مریم این پست را در جوگیریات دید از من دلخور شد و برای عید دیدنی آمدن به خانه ما و آشتی با بنده شرط گذاشت . قرار شد بنده از کارنامه ترم آخرش رونمایی کنم تا ببینید علیرغم اینکه آبجی مریم در دوران مدرسه دانش آموز متوسطی بوده است اما در دوران دانشگاه دانشجوی خوبی است و نمرات خوبی هم می گیرد .

انصافا هم تحصیل در دانشگاه و همزمان مادری کردن برای یک پسر بچه شیطون مثل کیامهر و انجام کارهای خانه و بیرون با هم و گرفتن نمرات خوب در دانشگاهی که کلاس حضوری ندارد کار آسانی نیست . خسته نباشی آبجی جان !






دو

***

طبق پیگیری های انجام شده از صدا و سیما ، مسابقه تیم سایبرتک با نفت پارس امشب ساعت 12:30 دقیقه از شبکه دو سیما - برنامه نشان برتر - پخش خواهد شد .

اگر فرصت داشتید هنرنمایی عباس و ابی را تماشا کنید ...

امیدوارم صدا و سیمایی ها امشب دیگر بدقولی نکنند .





یک

****

امروز هفتمین روز فروردین 92 دو تا اسحاقی جشن تولد گرفتند .

اولی نرگس اسحاقی خواهر عزیزم و دومی یسنا اسحاقی دختر عموی مجازی با معرفتم .

برای هر دوی این عزیزان آرزوی سلامتی و طول عمر دارم .



دو

****

امشب ساعت 12:30 بامداد از شبکه دو ، برنامه نشان برتر را تماشا کنید . تیم سایبرتک با مربی گری عباس موسوی و یک پیچک رو مخ به نام ابی قرار است حریفش را ناکار کند .





سه

****

سلامتی گنج بزرگی است که تا گذرتان به بیمارستان و دکتر نیفتد و دردی در جانتان تیر نکشد قدرش را نمی فهمید . لطفا برای شفای همه مریض ها دعا بفرمایید ...




بوی عیدی

یک 

**** 

امروز عصر وارد بخش مدیریت وبلاگ شدم و داشتم یک پست پر سوز و گداز می نوشتم با این مضمون که غروب روز سوم عید هم رسید و هنوز هیچکس برای عید دیدنی پایش را نگذاشته توی خانه ما ... داشتم می نوشتم که اگر می دانستم نوروز امسال انقدر سوت و کور و خلوت می شود انقدر برای خانه تکانی عجله نمی کردیم و حرص نمی خوردیم . در همین اثنا بود که زنگ خانه به صدا در آمد و آقا رادین به منزل ورود کردند .  

همینقدر بگویم که وقتی رفتند خانه ما تقریبا شبیه قبل از خانه تکانی شده بود . یعنی همین جغله به تنهایی زحمت کشیدند و دو مرتبه خانه را برای ما تکاندند .  

از همین تریبون برای آبجی نرگس عزیز و آقای جیم از درگاه ایزد منان آرزوی صبر جزیل دارم .

.


 دو 

**** 

آبجی نرگس تعریف می کرد که این نیم وجبی خرابکار طی همین سه روز ٬سیصد و سی هزارتومان معادل سه میلیون و سیصد هزار ریال وجه رایج مملکتی عیدی دشت کرده است . 

با یک محاسبه سر انگشتی این آقا رادین در سال 92 روزی 110 هزار تومان کاسبی کرده است . بعد فکر کردم که دخل و خرج من مهندس مملکت طی این سه روز چطور بوده است و وقتی دیدم تراز مالی بنده در سال 92 به شدت منفی است دو دستی بر سر خودم کوفتم و گفتم : کلا ما  بچه های انقلاب از نظر زمان تولد موجودات بدشانسی هستیم . 

. 


سه 

**** 

 یادم نیست چه سالی بود ولی خیلی کوچک بودم . شاید اول یا دوم دبستان ... 

یکی از دوستان بابا به نام آقای موسوی برای عید دیدنی به خانه ما آمده بود . 

موقع خداحافظی بر خلاف رسم معمول  آقای موسوی که میهمان بود دست کرد توی جیبش و به من عیدی داد . بنده خدا می خواست بیست تومنی دربیاورد ولی دستش اشتباهی رفت و دویست تومنی بیرون کشید و چون خیلی ضایع بود که پول را برگرداند همان را به من داد . 

  

من که تا آن موقع دویست تومنی ندیده بودم  و درک درستی هم از میزان این پول نداشتم ولی یادم هست مامان ناهید تا مدتها این اشتباه آقای موسوی را سوژه کرده بود و تعریف می کرد . 

درست نمی دانم که دویست تومن سال 65 چقدر ارزش داشته ولی اگر اشتباه نکنم انقدری بوده که بابا برود چهار کیلو پسته بخرد و بگذارد جلوی باقی مهمانها  

این تورم همیشه هم بد نیست ها  

یکروزی آقا رادین بزرگ می شود و من برایش تعریف می کنم که انقدر به خودت نناز بچه جان  

اگر تو در عرض سه روز ، سیصد و سی هزار تومان عیدی گرفتی که در سال 92 می شود معادل چهار کیلو پسته ... بنده بیست و خورده ای سال پیش در عرض یک ساعت همینقدر عیدی گرفتم . آره دایی جان  !   فکر نکن رکورد زده ای ...

 .


 

پراکنده نگاری

شماره یک :


کیامهر - خواهرزاده ام - دیروز با لحن شیرین و کودکانه می گفت :

دایی ! همه چیز این دنیا رو خدا ساخته . همه چیزو ...

آسمون و زمین و همه چیزو خودش تهنای تهنای ساخته

فقط یه کم آقای نیوتن توی جاذبه کمکش کرده ...


و من چهارشاخ با دهان باز نگاهش کردم که این حرفها را ازکجا یاد گرفته ؟

همچین می گفت آقای نیوتن که انگار دارد در مورد مدیر آموزشگاه زبانشان حرف می زند .

وقتی پرسیدم : کیامهر ! جاذبه یعنی چی ؟ 

گفت : یعنی اگر جاذبه نبود همه ما می افتادیم هوا 

از دیروز مدام این جمله کیامهر توی سرم می پیچد و درک نمی کنم چطور ممکن است چنین چیز عجیبی به ذهن یک کودک  متبادر شده باشد .



ادامه مطلب ...