جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی
جوگیریات

جوگیریات

بابک اسحاقی

شماره یک :


این سومین سال پیاپی است که دنیز عزیزم عکس های اولین برف زمستان را برایم می فرستد .

امروز صبح تبریز سفید پوش بود از برف

و درست همان سر صبح ، دنیز مرا میهمان کرد به تماشای این حس سفید ...


ممنون دنیز ...



+ عکس های اولین برف امسال را در ادامه مطلب ببینید ...



شماره دو :


عکس جدید هدر را دیدید ؟

هندوانه و انار ...

شب یلدای امسال همگی اینجا دعوتید

بازی صوتی یلدای امسال را از دست ندهید .

توضیحات تکمیلی انشاء الله بزودی ....




شماره سه :



پیش بینی وضعیت هوای امشب


ورزقان : بارش برف - منفی 2 درجه سانتیگراد

هریس : ابری   -      منفی 2 درجه سانتیگراد

اهر : بارش برف  -    صفر درجه سانتیگراد



+ دعا کنید برف امسال خیلی سرد نباشد ...


 

ادامه مطلب ...

شماره یک :


پنجمین شماره از رادیو جوگیریات جمعه شب منتشر می شود .

این رادیو از لحاظ مضمون با رادیو های قبلی کمی متفاوت هست و از لحاظ کیفیت هم تلاش کردم ایرادات رادیو های قبلی رو نداشته باشه

معرفی یک شهر - معرفی کتاب - شعر - نمایش طنز  و یک عالمه ترانه زیبا و شنیدنی بخش های تشکیل دهنده پنجمین شماره از رادیو جوگیریات هست .

بنابراین فردا شب منتظر شنیدن جدیدترین شماره از رادیو جوگیریات باشید  ...








شماره دو :


به احترام این شب عزیز برای شادی روح همه عزیزان پر کشیده از خاک فاتحه ای قرائت بفرمایید .




یک :


امروز زنگ زدم به محسن و حال و احوال کردیم . باز هم معذرت خواستم از اینکه اشتباهی شماره اش را گرفته بودم و قطع کردم . تماس تلفنی امروز بعد از چهار سال برای رفع کینه و دلخوری خیلی مفید بود . اما طنابی که پاره بشود و گره بخورد مثل روز اول محکم نخواهد شد .


اعتماد آدم که زخم بشود دیر خوب می شود و وقتی خوب می شود که آدم دیگر همان آدم قبلی نیست .



دو :


تماس آقای ح را بعد از چند روز جواب ندادن ، روز سه شنبه هفته پیش پاسخ دادم . گفت :  چند روزه زنگ می زنم بر نمی دارید . می خواستم شماره حسابتون رو بگیرم . گفتم : من که همان شب اسمس کرده بودم . گفت : ببخشید گمش کردم .

نیم ساعت بعد از اینکه شماره حساب را گرفت از بانک اسمس رسید که پول واریز شده و یکساعت بعدش دم شرکت بود برای امضای برگه گواهی پایان کار ...


آقای ح تشکر کرد و رفت و من هم به خاطر تجربه بزرگی که به خاطر او بدست آوردم از او ممنونم .



سه :


به امید خدا یک رادیو جوگیریات جدید در راه است . اگر دوست دارید تا صدای شما هم توی رادیو باشد . کافیست خیلی شیک و مثل گوینده ها بگویید :رادیو جوگیریات و خودتان و وبلاگتان را معرفی بفرمایید . نمونه اش هم اینجا هست ...





یک 


دیشب دقیقا ساعت ۱۱ وقتی پنجره اتاق باز بود بوی بارون میومد  هوس شنیدن یه آهنگ بارونی کردم . بعد دیدم چقدر ترانه برای بارون خوندن ... 

یکساعت وقت کم بود و هول هولکی شد و دوست داشتم کار بهتری از آب در میومد

به هرحال خوشحالم که با همه کمبودهاش اکثر دوستان خوششون اومد ....  

 

 

 

دو  


آبجی نرگس جان توی این پست عکس های آقا رادین را یکجا منتشر کرده است . 

اگر دوست داشتید ببینید این خواهر زاده وروجک ما را تشریف  ببرید ملاحظه بفرمایید . 

 

  

سه 


وانیا یک بازی وبلاگی راه انداخته است . 

فکر بکنم بازی خوبی باشد ... 

چون وقت کم است برای دورهمی یکشنبه شب زودتر تشریف ببرید اینجا ... 

  

 

یک :  


اولین بخش از رادیو گفتگو مصاحبه ای بود با کودک فهیم  

شما پیشنهاد می کنید برای قسمت بعدی رادیو گفتگو با چه کسی مصاحبه کنیم ؟  

 

 

 

دو :  


آدم بعضی وقتها دلش برای دستخط بعضی ها تنگ می شود . 

مثل جزیره ...

مثل فرشته ... 

یک وبلاگ نویس چه درست و چه غلط وقتی خداحافظی می کند باید به نظر او احترام گذاشت . 

امیدوارم یکروزی دوباره هر دوی این عزیزان بنویسند 

هرچند وقتی هم می نوشتند مطالبشان همچین آش دهن سوزی نبود 

مخصوصا اون جزیره جز جیگر زده   

ولی به هرحال اینها مانع از دلتنگی نمی شود ...

 

 

 سه


در راستای پست (معصومیت از دست رفته ) پیشنهاد می کنم که اینجا و اینجا رو بخونید و اگر دوست داشتید در بحث نویسنده شرکت بفرمایید . 

  

  

 

یک


آبجی نرگس عزیز در راستای بی آبرو کردن بنده یکی دیگر از خاطرات کودکی ما را رونمایی

نموده اند که با خواندن آن شناخت بهتری نسبت به بنده پیدا می کنید و متوجه خواهید شد بنده انقدرها هم که نشان می دهم انسان خوب و درستی نیستم .


فروشگاه کتاب








دو


دانه های ریز حرف امروز یکساله شد ...

به نوبه خودم از همینجا به همه همکاران عزیز و هنرمندم تبریک عرض می کنم و امیدوارم خوش و خرم باشند . به مناسبت یکسالگی دانه های ریز حرف مصاحبه ای با نویسندگان این وبلاگ ترتیب دادم که اگر مایل باشید میتونید اینجا ببینید .

مطمئنم شنیدنش خالی از لطف نیست .







شماره یک 


بین کل کل مزخرف حاجی ها و سردارهای قرمز و آبی و مسابقه احمقانه شان برای خرج بیت المال برای استخدام فوتبالیست های تازه به دوران رسیده خرشانس  چقدر حال می کنم که یک تیم مثل فجر سپاسی با یازده تا جوان سرباز شهرستانی می آید و سه تا سه تا می گذارد توی کاسه پرسپولیس و یک تیم مثل سایپا که مبلغ قرار داد کل بازیکنان و کادر فنی اش اندازه یک جواد نکونام نمی شود اشک استقلال را در می آورد . 

یعنی حال می کنم و جگرم تازه می شود . 

حالم از هرچی حاجی مدیر مزور و سردار متکبر که توی این ورزش و فوتبال نان می خورند به هم می خورد . خدا کند یکی پیدا بشود و گل بگیرد در فوتبال این مملکت را  

آقا به چه زبانی باید گفت ؟ من راضی نیستم از پول مالیاتی که سر هر ماه از حقوقم کم  

می شود برای بچه فوفول موفشن بیسواد و بی غیرت ماشین چند میلیونی بخرید که وسط زمین فوتبال راه برود . الهی کوفتتان بشود . الهی رباط صلیبی پاره کنید . 

الهی همه اش خرج دوا درمانتان بشود .... 

 

  

 

 

شماره دو 


 این آقای شناگر فرانسوی به انتخاب رسانه ها زیباترین ورزشکار مرد المپیک لندن هستند . 

 

 

 

از ترس تکرار اتفاق ماه رمضان پارسال و بلایی که خواهر شارا...پووا بر سر جوگیریات آورد و فیلمان به تر تر افتاد از گذاشتن عکس های بیشتر معذوریم . اما اگر روزه نیستید و ایمانتان قوی است می توانید عبارت  camille lacourt  را در گوگل سرچ کنید و خودتان ملاحظه بفرمایید . 

ولی انصافا جای برادری فتبارک الله احسن الخالقین ... 

 

 

* به منظور رعایت حال مومنین و مومنات روزه دار و عدم تحریک غیر شرعی ایشان ٬ مواضع مورد دار عکس با نوار مشکی پوشانده شده اند ... 

 

 

شماره سه 


 این پست مهدی عجمی هرچند خیلی طولانی است . اما پیشنهاد می کنم حتما مطالعه بفرمایید . داستان که نه رنجنامه ای است شدیدا تاثیر گذار به قلم صادق زیبا کلام  

 

 

  

 

 

 

+ این پست تقدیم می شود به فرشته عزیز 

تولدت مبارک خواهر 

 

 

 

یک 


این سفره اولین افطار ماست . 

موقع افطار دعاهای ما ٬ سریع السیر می رود سمت صاحب دعا 

بی زحمت موقع دعا ما را فراموش نکنید ... 

 

 

  


  

دو 


اگر موافق باشید یکی از شبهای ماه مبارک را تا سحر دور هم گپ بزنیم .

ترجیحا فردایش تعطیل باشد  

اگر موافقید بسم الله ... 

انتخاب زمانش با شما  


 

 

 

 

سه 


دوستان قدیمی حتما ( اتاق گپ جوگیریات ) یادشان هست . 

عجالتا تا پایان ماه مبارک می توانید تشریف ببرید اینجا و با هم گپ بزنید . 

از منوی سمت راست وبلاگ ٬ قسمت صفحات وبلاگ می توانید وارد این اتاق بشوید ...

  


 

 

 

 

چهار 


این پست تقدیم می شود به میثا ی عزیز 

یکی از بستگان میثا در بستر بیماریست و به دعای شما عزیزان نیاز دارد ... 

 

 

 

 

 

اول  


حال و هوای بارانی امروز تهران بواقع  شبیه یک معجزه می ماند  

بارش باران امروز انقدر انرژی مثبت و حال خوب به ما داده است که حتی یکساعت توی ترافیک ماندن صبح هم نتوانسته است خرابش کند و همینجور الکی از صبح تا حالا نیشمان باز است .

بیست و ششم تیرماه هیچ سالی این حال و هوا را نداشته است  

البته توی این سی و سه سال گذشته که بنده اطلاع دارم . 

اینکه آیا چنین اتفاقی در ۱۰۰ سال گذشته سابقه داشته یا نه را باید از فرزانه جان بپرسم ...  

 

 

 

 

دوم  


پیرو پست نه چندان دلچسب زلزله ٬ کامنتهای آنچنان دلچسبی بدستمان رسید که طعم تلخ پست ٬ شیرین شد . ممنونم از همه دوستانی که برای این پست کامنت گذاشتند . 

پیشنهاد می کنم پست امشب جوگیریات را حتما ملاحظه بفرمایید که در همین ارتباط است .  

 

 

 

سوم  


اگر قسمت باشد امسال هم مثل پارسال ٬ بازی سفره های افطار را برگزار خواهیم کرد . 

پس در جریان باشید و خودتان را مهیا بفرمایید برای بازی ... 

 

   

 

 

اگه گفتین این سفره افطار کیه ؟ 

 

شماره یک 


در کمال تاسف امروز استاد حمید سمندریان هنرمند بزرگ تاتر کشورمان که به حق لقب  

(پدر تاتر ایران) را یدک می کشید دار فانی را وداع گفتند .  

 

 

 

 

به نیت امشب ٬ برای شادی روح همه درگذشتگان  

اعم از استاد سمندریان ٬ شیرزاد عزیز ٬ و مادر هاله بانو فاتحه قرائت کنید .

 

 

  

 

شماره دو  


دوستانی که تمایل دارند برای پست قبل ادامه بنویسند می توانند تا فردا شب توی کامنتهای پست کاسکو بنویسند . از دکتر بابک عزیز و سارا بانو هم ممنونم که زحمت کشیدند . 

 

  

 

شماره سه   


دکولته بانوی عزیز توی آخرین پستش از دوستی نوشته است . 

اینکه حالا که سن و سالمان بالا رفته است و دیگر کودک نیستیم نمی توانیم آنطور کودکانه و معصوم که دوستان بچگی و مدرسه را دوست داشتیم دوست بداریم . 

 

مریم راست می گوید . اینروزها دوست خوب کم پیدا می شود . دیگر نمی شود به بهانه یک خوراکی یا همنام بودن یا توی یک محله زندگی کردن ٬ دست بیاندازی گردن یکنفر و عاشقش باشی و دوستش داشته باشی . حالا ما به قیافه ی آدمها نگاه می کنیم 

به گوشی های ادمها نگاه می کنیم 

به ماشین هایشان 

به خانه هایشان 

 

دوست هایمان را با عیب هایشان یادآوری می کنیم  

و زود 

خیلی زود  

دل می بُریم و دل می کنیم . 

 

اما حتی هنوز هم می شود امیدوار بود 

حتی توی همین سن و سال 

حتی از طریق دنیای مجازی 

می شود یکنفر را خیلی خیلی دوست داشت  

حتی اگر از نزدیک ندیده باشی اش و با هم سفر نرفته باشید و خانه شان را بلد نباشی 

می توانی ادعا کنی دوستانی داری که اگر کمک بخواهی پشتت می ایستند و هوایت را دارند 

که اگر غم داری غمگین بشوند و اگر خوشحالی از خوشحالیت بخندند 

 

مثل همین دل آرام خودمان 

که درست مثل آبجی هایم می ماند 

که خیلی بیشتر از دوست و رفیق است  

که وقتی داشت از ایران می رفت ٬ غصه خوردم و وقتی برگشت شاد شدم  

 

می دانید ؟ اینروزها که انقدر بدی از آدم های واقعی و مجازی زندگیمان می بینیم که دوست داری بروی توی جنگل و تنها زندگی کنی ٬ دوستانی مثل دل آرام غنیمتند 

و دریچه امید به آدمیت را باز نگه می دارند  

 

خواهر بامعرفتم دل آرام

تولدت مبارک