سلام کیامهر عزیز
رفیق شفیق مرد مردا
مریمم همسفر شیرزاد کسی که دلش برای تو و برای همه ی بچه های سرزمین بلاگستان میتپید و عاشقتون بود و هست
دیشب وقتی صفحه وبلاگتو باز کردم و دیدم برای دل داداشت داری متحمل چه زحمت بزرگی میشی ۳ حالت همزمان بهم دست داد
اولیش این که سرمو جلوی همه با افتخار بلند کردم و گفتم بیاین ببینین داداش شیرزادم داره براش چیکار میکنه و از خوشحالی بعداز ۴ روز خندیدم
دوم اینکه یه بار دیگه به شیرزاد افتخار کردم که با چه آدمای بزرگی دوست بوده و هست و یه نفس راحتی کشیدم که خدایا چقدر تکیه گاههای محکم و بزرگ و مردی دارم که مهربونی و عظمت لطفشون زبون همه رو بند آورده و شیرزادم داره اون بالا به همه نشونشون میده و میگه غلط کرده هر کی گفته رفاقت و برادری و مهربونی مرده
سوم اینکه کیامهر جان و همه ی شما دوستان عزیزدلم که این نوشته رو میخونید مریم شیرزاد میدونه که اینکار جز زحمت برای شما عزیزای دلم هیچ و هیچ نداره ولی کیا جان تو خودت گفتی که شیرزاد یه بازی گذاشته و به تو گفته که این کارو براش انجام بدی
کیامهر جان شیرزاد من چشم انتظاره
چشم انتظاره اینکه داداشای گلش و خواهرای مهربونش براش حرف بزنن
و با این کار مریمشو آروم کنن
کیا مهرجان به خدا قسم دیشب نوشتم که بچه ها دست همتونو برای این کارتون میبوسم که شما معنی واقعی خواهری و برادری رو برای من و شیرزاد تموم کردید ولی دستم لرزید و خجالت کشیدم از اینکه نتونم با شما با زبون مردونگی خودتون حرف بزنم
من این چند روزه کاش زیاد گفتم
کیامهر جان تورو خدا کاری نکنید که دوباره بگم ایکاش دیشب این جمله رو پاک نمیکردم و میفرستادم
دوستای مهربونم مریم شیرزاد ۲ شبه که ساعت به ساعت داره صفحه کیامهر عزیزو باز میکنه که صداهاتونو گوش بده و ببره برای شیرزاد